یادمان

رفیق شهید شاپور بیژنی

شاپور بیژنیصدفجوی جان بر کف

شهادت شهریور ۱۳۶۷ ‏- فاجعه ملی

«به دریای ژرف آنکه جوید صدف
‏ببایدش جان برنهادن به کف»
‏رفیق شاپور بیژنی یکی از صدف جویان اقیانوس عشق به انسان بود که گل هستی پر بارش به دست رژیم پرپر شد. این گل سرخ و نگاهبان آتش مقاومت، در جریان انقلاب بهمن به سوی حزب آمد و در سال های پس از انقلاب در صفوف آن در را ه ‏آرمان های والایش رزمید و درسال ۱۳۶۱ ‏توسط جنایتکاران کمیته، تنها به این دلیل که یک توده ‏ای است، دستگیر شد. هیچ مدرک و سندی علیه او وجود نداشت.

شاپور این جوان خونگرم و شجاع آبادانی که سری نترس، قلبی گرم و شوری آهنین داشت در تمامی سال های زندان و شکنجه، لحظه ای در برابر دژخیمان سر فرود نیاورد و هرگز جز «نه» به آن ها پاسخی نگفت. در طول شش سال زندان، هر روز پخته تر و آبدیده ‏تر می شد. دیگر در سال های اخیر، رفیق شاپور، آن جوان کم تجربه روزهای نخستین نبود. گذران دشواری ها ، رو در رویی با آدمکشان و همه و همه بر روح و جان او تاثیری عمیق گذاشته بود. او دیگر یک انقلابی تمام عیار و مومن بود. پس از یورش ارتجاع به صفوف حزب، شاپور نیز مانند دیگر یارانش، تحت فشار قرار گرفت. او در آن سال های بسیار سخت از زمره ‏آن توده ‏ای هایی بود که در برابر تبلیغات رژیم نلرزید و با استواری از حقانیت حزب خود دفاع کرد. در پرونده ‏او هیچ چیز وجود نداشت. تنها مورد کیفرخواست او عضویت در حزب و عدم انزجار از حزب بود. حتی حاکم شرع حکم به آزادی وی داد، ولی به شرط پذیرش مصاحبه و نوشت تنفرنامه. شاپور زیر بار نرفت. رفیق شاپور در تمام حرکات اعتراضی و اعتصابات متعدد سال های ۶۶ ‏- ۶۵ ‏زندان اوین نقشی فعال و حضوری خستگی ناپذیر داشت. ایمان بی خلل شخصیت انقلابی ای که محصول خودسازی او در زندان بود. به قول رفیق امیر نیک آئین، که با او و این گروه ‏از اعضای حزب مدت ها هم بند بود، «مایه سربلندی حزب توده ‏ایران و گواه ‏استعداد طبقه کارگر ایران است.» این گفته شورانگیز شاپور در مصاف با بازجویی که از او انزجارنامه می خواست، سند افتخار حزب ماست: «انزجاردادن علیه حزب توده ‏ایران یعنی انزجار از انقلاب بهمن، از آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی، انزجار از تماس هدف های انسانی . . . من این برگ – برگ انزجار- را به هر قیمتی که تمام شود امضا نخواهم کرد.» گویی روزبه، از حنجره ‏زمان فریاد می کشید که: من به امضای زیر آنکت حزب خیانت نمی کنم. سرانجام در جریان فاجعه بزرگ قتل عام زندانیان سیاسی، در آخرین دادگاه‏، شاپور آخرین کلام خود را گفت و با فریاد پر طنین زنده ‏باد حزب توده ‏ایران، به شیوه ‏روزبه، سر بر پیمان خود گذاشت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا