اعلامیهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران، بهمناسبت سالگردِ فاجعهٔ ملی کشتارِ هزاران زندانیِ سیاسی !
محکومیتِ تاریخیِ رژیم ولایتفقیه و رهبران آن، در افکارعمومیِ ایران و جهان!
هممیهنان گرامی!
با فرارسیدن مرداد و شهریورماه ۱۳۹۴، از جنایتِ تکاندهندهٔ سران رژیم ولایتفقیه در قتل هزاران زندانی سیاسی، فرزندان اسیر خلق، رهبران و کادرهای برجسته جنبش آزادیخواهی میهن ما و همچنین شمار زیادی از قهرمانان سنگرهای انقلاب بهمن ۵۷، که تنها جرمشان عشق به آزادی، عدالت، و دفاع از حقوق مردم و محرومان بود، بیستوهفت سال میگذرد.
رژیم ولایتفقیه، بیستوهفت سال پیش، پس از شکستِ خفتبار سیاست خانمانبراندازِ ”جنگ جنگ تا پیروزی“ در برابر ارادهٔ مردم ایران به پایان گرفتنِ جنگ و برقراری صلح، و بهدنبالِ آن، نوشیدن ”جامِ زهرِ صلح“ و پذیرش ناگزیرِ برقراری آتشبس از سوی ولیفقیه وقت رژیم، در جنگ با عراق- که با نوشیدن ”جامِ زهرِ نرمش قهرمانانه“ ولیفقیه کنونی درجریان مذاکرات هستهای با آمریکا شباهت بسیار داشت- و باهدفِ انتقامگیری از نیروهای آزادیخواه و میهندوست کشورمان، دست به جنایتی بزرگ و کمسابقه زد. ددمنشی و شیوهٔ سازماندهیِ این جنایت هولناک- که آن را تنها با کشتارجمعیِ قربانیان سیاسی نازیها در جنگ دوم جهانی میتوان قیاس کرد، و تکرار چنین تبهکاریای را بهدست پیروان ”اسلام سیاسی“[داعش] و دیگر روندگان راه برپاییِ ”خلافت اسلامی“ را نیز این روزها در منطقه میتوان شاهد بود- ننگی تاریخی است که از خاطرهٔ مردم و افکارعمومیِ جهان هرگز زدوده نخواهد شد.
در فاصلهٔ مردادماه ۱۳۶۷ تا میانهٔ شهریورماه ۱۳۶۷، بهدستور مستقیمِ خمینی و با همسویی و مشارکتِ دیگر سران رژیم، در مدتزمانی چند هفتهای، هیئتِ ویژهای، متشکل از اعضای وزارت اطلاعات، دادستانی، و شورایعالی قضاییِ رژیم، کارِ ”پاکسازی“ زندانهای کشور- و درواقع، کشتارِ دستهجمعی زندانیان سیاسی- را سازمان دادند. تاکنون سندهای افشاگرِ گوناگون و معتبری درباره این جنایت هولناک منتشر شده است. حزب ما، در همان دوران و همزمان با ارتکاب این اعدامها از سوی رژیم و همچنین پس از پایان این کشتارها در سال ۱۳۶۷، سندهای مهمی در زمینهٔ آنچه در شکنجهگاههای قرونوسطایی رژیم بر سر اسیرانِ در بند میرفت، در سطح جهان منتشر کرد که در برانگیختن اعتراض یکپارچهٔ بینالمللیای برضد رژیم ولایتفقیه نقش برجستهای داشت.
از دیگر سندهای منتشرشده در زمینهٔ این جنایت هولناک ”نظامِ نمونهٔ اسلامی“ در جهان، به خاطرات آیتالله منتظری و اعتراض او به اعدام گروهیِ زندانیان سیاسی، و ازجمله شمارِ زیادی از زندانیانی که قبلاً در بیداد گاههای رژیم محاکمه و به مدتزمانهای مختلف زندان محکوم شده بودند، میتوان اشاره کرد، سندهایی که در متن کامل کتاب خاطرات ایشان بهچاپ رسیدهاند. منتظری در خاطرات خود ازجمله مینویسد:
”این مطالب را من برایشان (کمیسیونِ مرگ اعزامی از سوی خمینی شامل: نیری، اشراقی، پورمحمدی، و رئیسی) گفتم: الآن دههٔ محرم است، یک مقدار دست نگهدارید، بعد به آنها گفتم: اگر امام اصرار دارند شما یک عده از آنها را که در زندان شیطنت میکنند و تبلیغ و فعالیت دارند مجدداً با روش صحیح بازجویی کنید و آنها را درست محاکمه کنید و پس از محاکمه اگر محکوم به اعدام شدند اعدامشان کنید، در این صورت لااقل کسی نمیگوید کسی را که به پنج سال زندان محکوم شده است جمهوری اسلامی اعدام کرده است“ [متن کامل خاطرات آیتالله حسینعلی منتظری بههمراه پیوستها، صفحه ۳۴۷].
از دیگر سندهای مهم، نامهٔ احمد خمینی- که در آن دوران رئیس دفتر ولیفقیه بود- به پدرش در مورد سؤالِ موسوی اردبیلی دربارهٔ اعدامها و پاسخِ خمینی به او است. در این نامه، پاسخِ خمینی چنین نقل شده است:
”بسمهتعالی، در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. درصورت رسیدگی به وضع پروندهها درهرصورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان موردنظر است“ [بهنقل از: خاطرات آیتالله منتظری، صفحه ۶۲۶ ، در سایت آیتالله منتظری].
سران و مسئولان رژیم در تمامی این سالها با دفاع از این عملکرد جنایتکارانه عملاً نشان دادهاند که تا این رژیم جهل و جنایت بر سر کار است باید انتظار داشت که این شیوهٔ برخورد با دگراندیشان و مبارزان راه آزادی همچنان ادامه یابد. علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی- که در آن دوران معاون وزیر امورخارجه (علیاکبر ولایتی) بود- در مصاحبهیی با کانال ۲ بیبیسی، در پاسخ به سؤال خبرنگار این کانال، که: ”چند اعدام از این نوع [قتلعام پس از آتشبس] وجود داشته است؟“ در کمال قساوت، که نشان از باورهای نظری تاریک اندیشان حاکم دارد، ازجمله گفت:
”من دقیقاً نمیدانم. فکر نمیکنم تعداد زیادی باشد… هزار نفر دو هزار نفر چیز زیادی نیست. ما دو میلیون افغانی و بیش از نیم میلیون عراقی را غذا میدهیم… ما افرادی را در زندان داشتیم که متهم به فعالیت مسلحانه علیه کشور بودهاند. آنها در انتظار بودهاند و هنوز هم هستند تا بهدرستی محاکمه شوند و ممکن است که مجازاتشان اعدام باشد“ [کانال ۲ بیبیسی، ۲۴ بهمن ۱۳۶۷].
علی خامنهای، در مقام ریاست جمهوری وقت، در دیدار با دانشجویان، با ادعای اینکه افرادِ در بند با افرادی که در تجاوز به مرزهای جمهوری اسلامی دست به اقدام مسلحانه زدند همکاری داشتند، گفت:
”مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام را داریم برای کسانی که مستحق اعداماند… این آدمی که توی زندان، از داخل زندان با حرکات منافقین که حملهٔ مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی… ارتباط دارد، او را بهنظر شما باید برایش نقلونبات ببرند؟ اگر ارتباطش با آن دستگاه مشخص شده، باید چهکارش کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسئله شوخی که نمیکنیم…“ [روزنامه رسالت، ۱۶ آذرماه ۱۳۶۷]. البته آقای خامنهای، مانند مدعیات کاملاً دروغش در هفتههای اخیر در دیدار با دانشجویان درباره دستگیری و ”اعتراف سران حزب توده“، در آن دیدار سال ۶۷ با دانشجویان نیز با دروغ و فریبکاری نگفت که در میان هزاران زندانی قتلعام شده، شمار زیادی از آنان- ازجمله صدها تن از رهبران، اعضا، و هواداران حزب ما- نه به جرم ”مبارزه مسلحانه“، بلکه بهدلیل دفاع از انقلاب و آرمانهای آن و پایبند ماندن به اعتقادشان در راه بهروزی مردم و زحمتکشان میهنشان بهدست جلادان رژیم قتلعام شدند.
هممیهنان عزیز!
حزب ما، بهحق این جنایت هولناک را ”فاجعهٔ ملی“ نامید. در جریان این کشتار دستهجمعی، که افکارعمومی ایران و جهان را تکان داد و به واکنش واداشت، جنبش انقلابی و دموکراتیک مردم ایران صدها تن از آگاهترین، مجربترین، و صدیقترین مبارزان راه آزادی و عدالت اجتماعی را از دست داد. باوجود گذشت نزدیک به سه دهه از این جنایت فراموشنشدنی، سران رژیم ولایتفقیه تاکنون روشن نکردهاند که این بهاصطلاح محاکماتِ دوباره بهوسیلهٔ هیئتهای ویژه، با کدام دلایل قانونی صورت گرفت و اصولاً چرا زندانیان سیاسی بیدفاع باید مجدداً محاکمه میشدند؟ موارد اتهام و مدارک اثبات ”جرم“ چه بود؟ و آیا زندانیان از حق داشتنِ وکیل مدافع برخوردار بودند؟ درعینحال تا به امروز جمهوری اسلامی از اعلام رسمی محل خاکسپاری قربانیان به خانوادههایشان خودداری کرده و به نحوههایی مختلف کوشیده است تا این جنایت بزرگ بهدست فراموشی سپرده شود. فاجعهٔ ملی و نابودیِ گروهی بزرگ از مبارزان باتجربه، بر جنبش دموکراتیک مردم میهن ما و حرکت همهٔ حزبها و سازمانهای مترقی و میهندوست تأثیری عمیق باقی گذارد که پیامدهای آن را هماینک نیز میتوان مشاهده کرد. امروز جنبش دموکراتیک مردم ایران در مبارزه برای صلح، استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی، و طردِ رژیم ولایتفقیه و همچنین در رویارویی با توطئههای امپریالیسم جهانی در ایران و منطقه، از نبودِ این مبارزان نستوه و باتجربه بهطورِآشکار آسیب دیده است. میهن ما در حالی در بیستوهفتمین سالگرد فاجعهٔ ملی خاطرهٔ جانباختگانِ آن را گرامی میدارد که سایهٔ شوم خفقان و استبداد همچنان بر حیات سیاسی و اجتماعی میهن ما سنگینی میکند. از کودتای انتخاباتی خردادماه ۱۳۸۸ و سرکوب خونین اعتراض میلیونها ایرانی به پایمال شدن رأیشان، تا وعدههای دولت ”تدبیر و امید“ روحانی دربارهٔ دگرگون کردن فضای سیاسی کشور و ”رفعِ حصر“ از شماری از رهبران جنبش سبز- باوجود برخی تغییرهای سطحی در گفتمان دولتی- ”در همچنان بر همان پاشنه میچرخد“ و دلیل آن را نیز در ادامهٔ یورش به فعالان جنبش کارگری، معلمان، فعالان و مبارزان زن و پیگرد آنان، و نیز ادامه یافتن روند دستگیری و شکنجه دانشجویان مبارز و همچنین تکرارِ هجوم به مطبوعات مستقل باید مشاهده کرد.
باوجود آنکه رژیم ولایتفقیه، بهدستور رهبر، حاضر است در برابر ”شیطان بزرگ“ کرنش کند و تسلیم شود، اما در برابر خواستهای مردم برای حکومتی مردمی و برقراری آزادی و عدالت همچنان چنگ و دندان نشان میدهد و ارگانهای امنیتی و رسانهایاش و مزدوران مسلحاش را زیر نام ”سربازان گمنام امام زمان“ به جان مردم میاندازد.
در آستانه بیستوهفتمین سالگرد بزرگداشت خاطرهٔ هزاران زندانی سیاسی قتلعامشده در زندانهای رژیم ولایتفقیه، شایسته است با مبارزه در راه تحقق آزادی و عدالت اجتماعی، با اندیشه سرکش و فناناپذیر این قهرمانان پیمان دوبارهای ببندیم. این فرزندان گرامی و دلیر مردم زحمتکش، پویندگان استوار راه حقیقت بودند که جانِ شیفته و هستیِ پرشور خود را نثار بهروزی و سعادت محرومان جامعه کردند. آنان آرمانگرایان سربلند و تسلیمناپذیری بودند که در ورطهٔ هولناکِ مرگ بر آینده و زندگی لبخند زدند و دشمن را بهزانو درآوردند. حزب ما، در جریان تبهکارانهٔ فاجعه ملی، بخش بزرگی از رهبران، کادرهای باتجربه، و اعضا و هواداران فداکارش را از دست داد. آنان میهندوستانی شریف و انترناسیونالیستهایی باورمند بودند که در کورهٔ آزمون زندگی بسیارها آموخته و زندگیشان را، بی هیچ چشمداشتی، در راه مبارزه برای رهایی تودههای کار و زحمت ایثار کردند. حزب تودهٔ ایران، در کنار خانواده همهٔ مبارزان شهید فاجعهٔ ملی، از همهٔ حزبها، سازمانها، و نیز نهادها و شخصیتهای دمکرات و مترقی بینالمللی میخواهد تا در روشن شدن ابعاد این جنایت بیسابقه و معرفیِ عاملان و آمران و مجریان این جنایت و سپردن آنان به دادگاههای ذیصلاح، یاورِ مردم و نیروهای مترقی ایران باشند.
کمیته مرکزی حزب تودهٔ ایران
۱۹ مردادماه ۱۳۹۴
به نقل از «نامه مردم»،شماره ۹۷۹، ۱۹ مرداد ماه ۱۳۹۴