اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران به مناسبت هفتاد و چهارمین سالگرد حزب – هفتاد و چهار سال پیکار و مبارزه مدافعان حقوق کارگران و زحمتکشان و کوشندگان راه تحقق آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی!
هممیهنان عزیز!
با فرارسیدن دهم مهرماه ۱۳۹۴، از تأسیسِ حزب توده ایران، کهنترین سازمان سیاسی کشور، حزب تودههای کار و زحمت، حزب مدافعانِ حقوق زنان، جوانان، و دانشجویان، حزب مبارزانِ راه رهایی خلقها از ستم ملی، و حزبِ همهٔ میهندوستان و آزادیخواهان کشور، هفتادوچهار سال میگذرد. در ۷ مهرماه ۱۳۲۰، با شرکت شماری از زندانیان سیاسی آزاد شده از زندان حکومت رضاخان، و به ریاستِ سلیمان محسن اسکندری، یکی از رجال آزادیخواه و برجستهٔ جنبش مشروطیت، جلسهٔ مؤسسانِ حزب برگزار شد، و سپس در روز دهم مهرماه، که همزمان با روز جشن باستانی مهرگان بود، تأسیسِ حزب تودهٔ ایران اعلام گردید.
تولدِ حزب تودهٔ ایران در مهرماه ۱۳۲۰، در دورانی که ایران در چنگالِ عقبماندگی اجتماعی، مداخلههای پردامنهٔ قدرتهای استعماری، و حاکمیت ارتجاع داخلی دستوپا میزد، رویدادی تاریخی بود، رویدادی که منشأ تحولهای مهم اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی در کشور ما شد. هرچند که در درازنایِ هفتادوچهار سالِ گذشته از چپ و راست بر حزب ما تاختهاند، و دستگاههای تبلیغاتیِ حکومتهای ارتجاعی، و بلندگوهای امپریالیسم جهانی تلاش کردهاند تا با وارونه کردن و تحریف رخدادهای تاریخی، ماهیتِ انقلابی و رزمندهٔ حزب طبقهٔ کارگر و همهٔ زحمتکشان کشور را دیگرگونه جلوه دهند، و تأسیسِ حزب تودهٔ ایران را در افکارعمومی ”توطئهٔ خارجی“ بنمایانند، بااینهمه، حزب ما از دشوارترین آزمونهای تاریخی سربلند بیرون آمده است، و باوجود هجومهای گستردهٔ ارتجاع، و بازداشت و حبس و شکنجه و اعدامِ دهها هزار تن از اعضا و هواداران حزب، حزب تودهها همچنان پیگیر به مبارزهاش در مسیرِ برقراری عدالت اجتماعی ادامه داده است. سخنان هفتههای اخیر علی خامنهای، ولیفقیهِ حکومت جمهوری اسلامی، دربارهٔ مارکسیسم و تودهایها، بار دیگر نشان داد که ارتجاع از بنیانهایِ فکری و سیاسی حزب ما و از توانِ آن در سازماندهیِ کارگران و تودههای محروم در هراس بوده و است، و ازاینروست که، در این حیات هفتادوچهارساله، حزب ما تنها در دوران کوتاهی توانسته است در شرایط علنی فعالیت کند.
حزب ما در دوران کوتاهی پس از آغاز برپاییاش، زمینهسازِ انقلاب فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی گسترده و ژرفی در میهن ما شد، که اثرهای دورانسازِ آن هنوز در جامعه ما دیده میشود و پابرجاست، و از آن جملهاند:
تشکیل شورای مرکزی اتحادیهٔ کارگران ایران در اسفندماه ۱۳۲۰؛
تشکیل نخستین سازمان جوان کشور (سازمان جوانان توده) در فروردینماه ۱۳۲۲؛
تشکیل نخستین اتحادیهٔ دهقانی در کشور در خردادماه ۱۳۲۲؛
تشکیل ”تشکیلات دموکراتیک زنان ایران“ در تیرماه ۱۳۲۲؛
تشکیل شورای متحدهٔ مرکزیِ کارگران و زحمتکشان کشور در ۱۱ اردیبهشتماه ۱۳۲۳. در این شورای متحده، چهار سندیکای کارگری شرکت داشتند، و از همان آغاز کار بیش از ۵۰ هزار عضو داشت و بهزودی توانست بیش از ۹۰ درصدِ کارگران ایران را در صفهایش متشکل کند؛
تشکیل ”جبههٔ آزادی“ در تابستان ۱۳۲۳. این جبهه با دعوت حزب ما تشکیل شد و دربرگیرندهٔ روزنامهنگاران و مدیران روزنامهها و نشریههای مترقی، نویسندگان، و نمایندگان گروههای فرهنگی مختلف بود. ۴۴ روزنامه، یعنی بیش از نیمی از تمام مطبوعات کشور، عضوِ این جبهه بودند.
طرح برنامههای انقلابی و مبارزه برای بهرسمیت شناختن حقوق کارگران و تصویبِ قانون کار، مبارزه برای تحقق اصلاحات ارضی بهنفع دهقانان، بهرهمند شدن زنان از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن، بهداشت و آموزش رایگان برای همه، تقسیم عادلانهٔ ثروت و دستیابی به عدالت اجتماعی، عملی شدن حق خودمختاری، در چارچوب ایرانی آزاد، برای همهٔ خلقهای کشور، آزادیِ حزبهای سیاسی و تشکلهای صنفی، ازجمله نظرات دوران سازی بودند که برای نخستین بار از سوی حزب ما در کشور ما مطرح شد و با استقبالِ گستردهترین قشرهای جامعه روبهرو شد. افزون بر اینها، انتشار صدها کتاب و جزوهٔ علمی، نشریهها و مجلهها، هفتهنامهها و ماهنامههای پرمحتوای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، نشرِ گستردهٔ اندیشههای دورانسازِ مارکسیسم لنینیسم در جامعه، تأثیر ژرف و پردامنهای در دگرگونی و رشدِ حیات اجتماعیِ میهن ما داشت. بر اساسِ این اثرگذاریهای ژرف و گسترشیابنده بر جامعه بود که در تمامی هفت دههٔ گذشته حکومتهای ضدمردمی، از رژیم وابستهٔ سلطنتی تا رژیم استبدادیِ قرونوسطایی و تاریکاندیش کنونی، ریشهکَن کردن و نابودی حزب تودهٔ ایران را همواره درصدرِ برنامههایشان قرار داده بودند و قرار دادهاند. از کشتار شمارِ بزرگی انسانهای والا و رزمندگان قهرمان تودهای همچون روزبهها، سیامکها، مبشریها، وارطانها، وکیلی ها، کیوانها، و جز اینان، در پیِ کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بهدست رژیم محمدرضا پهلوی گرفته تا بزرگترین کشتارِ سیاسی تاریخ میهن ما در تابستانِ ۱۳۶۷- که در تبهکاریهای ضدبشریِ آن، هزاران زندانی سیاسی، ازجمله شماری از برجستهترین رهبران، کادرها، اعضا، و هواداران حزب ما، قدیمیترین زندانیان سیاسی جهان، اسطورههای پایداری در زندانهای رژیم شاه و ولایتفقیه که بیش از سه دهه از عمرشان را بهدلیلِ پایبندیشان به آرمانهای طبقه کارگر و آزادی میهن در شکنجهگاههای شاه و رژیم جمهوری اسلامی سپری کرده بودند، بهفرمان خمینی در گروههای بزرگ و کوچک اعدام و در گورهای دستهجمعیِ بینشان در خاوران خاک شدند- دشمنان مردم ما، یعنی ارتجاع و امپریالیسم، بهمنظورِ نابودی کامل حزب ما دمی از تلاش فرونماندهاند.
هممیهنان گرامی!
هفتادوچهارسالگیِ حزب ما در حالی فرامیرسد که ایران همچنان در بحران جدی اقتصادی-اجتماعی غوطهور است، و بهرغم همهٔ قولهای دادهشده از سوی دولت ”تدبیر و امید“ حسن روحانی، بهبودی در زندگی میلیونها شهروند که از محرومیت شدید رنج میبرند روی نداده است، و در کنارِ این وضعیت، فضای اختناق، سرکوب، و آزار دگراندیشان و مدافعان آزادی و عدالت نیز همچنان بر کشور ما گسترده است. تشدید فشارهای امنیتیقضایی بر فعالان جنبش کارگری، دانشجویی، و زنان در هفتههای اخیر، و مرگِ شاهرخ زمانی، فعال کارگری، در زندان رژیم جمهوری اسلامی، نشانههایی آشکار از ادامه حاکمیت اختناق بر میهن ما است. با گذشتِ دو سال از روی کار آمدن دولت حسن روحانی، که با مهندسیِ انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، به ریاست دولت جمهوری اسلامی رسید، تنها تغییر اساسی در وضعیت کشور را میتوان در مذاکرات و توافق رژیم با آمریکا و کشورهای اروپایی مشاهده کرد. توافق زبونانهای که از سرِ استیصال و پس از ادامهٔ هشت سال سیاستهای مخرب و نابخردانهٔ ولیفقیه رژیم- که جز تحریمهای مداخلهجویانهٔ کشورهای امپریالیستی، تشدیدِ فقر و محرومیت میلیونها تن از هموطنان، و صدها میلیارد دلار خسارتهای اقتصادی به میهن ما، حاصلی نداشته است- بهدست آمده است، تنها هدفش از دیدِ سران رژیم، حفظِ حکومت ورشکستهٔ فقها و تأمین ادامهٔ حیات آن است.
درحالیکه خامنهای و دیگر سران رژیم، در هشت سال گذشته، تحریمها را نعمتی برای کشور میدانستند و شعارِ ”اقتصاد مقاومتی“ را سر میدادند، حسن روحانی در پیِ توافق با آمریکا، در نشستِ مدیران اتحادیههای تعاونی کشور اعتراف کرد که، تحریمها کمر اقتصاد کشور را شکسته بودند. روحانی ازجمله گفت: کاهشِ صادرات نفت از روزانه ۲/۲ میلیون بشکه به یکمیلیون بشکه بر اثر تحریمها، نهتنها فشارِ اقتصادی بلکه ضربهای به غرور ملی بود. روحانی همچنین گفت که، کاهشِ شدید صدور نفت باعث شده تا ناچار شوند چاههای نفت را ببندند که این خود سبب میشود تا بعد از رفعِ تحریمها، برای باز کردن این چاهها هزینهٔ سنگینی خرج شود. این است نتیجهٔ سیاستهای سفیهانهٔ سران رژیم ولایتفقیه که در سالهای اخیر کشور و مردم میهن ما را با چنین دشواریهای فاجعهباری روبهرو کرده است.
مسئله دیگری که با گذشتِ زمان، در دو سال گذشته، بیشازپیش برای مردم و نیروهای آزادیخواه و اصلاحطلب روشن شده این است که، در سیاستهای کلان اقتصادی- اجتماعیِ رژیم تغییری صورت نگرفته است، و همان سیاستهای خانمانبراندازِ نولیبرالیِ دوران دولت احمدینژاد در عرصههای گوناگون، از هدفمند کردنِ یارانهها تا شتاب دادن به روند خصوصیسازی، همچنان دنبال میشوند. درواقع باید گفت که، تلاش برای ”بزک کردن“ سیمایِ کریه حاکمیت ارتجاع، و استبداد مطلقهٔ ولایی- که بر عهدهٔ دولت حسن روحانی گذاشته شده بود- با گذشتِ بیش از دو سال از مانورها و قولهای بیپشتوانهٔ این دولت- ازجمله وعدهٔ آزادیِ زندانیان سیاسیعقیدتی و پایان دادن به حصرِ رهبران جنبش سبز: میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد، که هیچکدام عملی نشدهاند- این وعدهها رنگ باختهاند، و بسیاری از نیروهای اصلاحطلب که به روحانی رأی دادند، و همچنین مردم عادیای که در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ شرکت کردند، با درک فریب بزرگ ولیفقیه رژیم، اکنون در برابر برنامههای رژیم برای مهندسی کردن خواستهای جنبش مردمی میهن ما ایستادهاند و بار دیگر اعتراضهای پراکنده در گوشه و کنار کشور در حال رشد است.
کمیتهٔ مرکزی حزب ما، در اعلامیهٔ ۲۶ خردادماه ۱۳۹۲، ضمن اشاره به مهندسیِ انتخابات از سوی رژیم ولایتفقیه، همچنین بر این موضوع تأکید کرد که: ”رأی ۱۸ میلیونی مردم به حسن روحانی، که بخشهایی از اصلاحطلبان از او اعلام حمایت کردند، در حقیقت نشانگر خواست مردم برای تغییر وضعیت کنونی، و خارج شدن از بنبستی است که، هم ازنظر سیاسی و هم ازنظر اقتصادی- اجتماعی جامعه ما را در بر گرفته است. … ولیفقیه رژیم و سران ارتجاعی نهتنها کوچکترین تمایلی به تحقق ”مردمسالاری دینی“ ندارند، بلکه همانطور که تجربهٔ هشت سال دولت اصلاحات نشان داد، آمادهاند همهٔ امکانهایشان را بهکارگیرند تا با کارشکنی و بحران سازی اجازه ندهند گامی در مسیرِ دستیابی به خواستهای جنبش مردمی برداشته شود. امروز نیز، با انتخاب شدن حسن روحانی، بدون حضور نیروها و جنبش مردمی در صحنه، بدون حرکت آگاهانهٔ اجتماعی، بدون وادار کردنِ دولتمردان به قبول خواستهای تودههای میلیونی محرومان و زحمتکشانی که سالهاست زیرخط فقر زندگی میکنند، سرنوشتِ این شعارها همانند شعارهای دیگری خواهد بود که مردم ما در سی سالِ گذشته از زبان رهبران حال و گذشتهٔ رژیم شنیدهاند و بازهم خواهند شنید“[بهنقل از: ”نامه مردم”، شمارهٔ ۹۲۳، ۲۶ خردادماه ۱۳۹۲]. این روزها باآنکه هنوز نزدیک به شش ماه به انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی باقیمانده است، کاروان گرمکنندگان انتخابات هم در درون و هم در خارج از مرزهای ایران، به حرکت درآمده است تا باز مردم را به تکرار همان تجربههای آزموده شده و سوختهٔ گذشته و حمایت از این یا آن گروهِ مورد تأییدِ شورای نگهبان ارتجاع، تشویق کنند. حزب ما همچنان بر این اعتقاد پای میفشارد که، نیروهای اصلاحطلب، مترقی، و آزادیخواه بهجای امید بستنهای خوشبینانه به کارگزاران امتحان پسدادهٔ رژیم ولایتفقیه و انتظار ”معجزه“ داشتن از این افراد و همراهان آنان، باید با تلاش مشترک در راه بازسازی جنبش مستقل مردمی- با اتکا به کارگران و زحمتکشان و دیگر نیروهای اجتماعی- کمر همت ببندند. بدون به صحنه آمدن مجددِ جنبش مردمی و ضداستبدادی، نمیتوان ارتجاع حاکم را به عقبنشینی و تن دادن به خواست مردم وادار کرد، و رژیم ولایتفقیه میتواند همچنان به سیاستهای فاجعهبارش ادامه دهد و کشور ما را از بحران فاجعهباری به بحران فاجعهبار دیگری بکشاند، و در این توالی فاجعهبارِ اوضاع کشور، این مردم عادی، و خصوصاً محرومان جامعهاند که قربانیان اصلیاند.
اعضاء و هواداران حزب!
ما در حالی به استقبال هفتادوچهارمین سالگرد تأسیس حزبمان میرویم که در ماههای اخیر حملههای رهبران رژیم و دستگاههای امنیتی آن بر ضد حزب ما دوچندان شده است. از کارزار تبلیغاتی گستردهٔ خبرگزاری سپاه پاسداران، خبرگزاری ”فارس“، و انتشار سریال متن بازجوییهای قربانیان شکنجه تا مصاحبهٔ این خبرگزاری با محمد پرتوی، عنصر اطلاعاتی دستگاههای امنیتی و همچنین سخنرانیِ ولیفقیه رژیم و حملههای او به مارکسیسم و حزب ما و خواستار شدنِ پخش مجدد ”شوهای تلویزیونی“، یعنی نمایش غیرانسانیِ قربانیان شکنجه، همگی، از نگرانیِ روزافزون ارتجاع حاکم از مبارزهٔ ثمره بخش رزمندگان تودهای بر ضد تاریک اندیشان حاکم نشان دارد. کادرها، اعضا و هواداران حزب، در طول بیش از هفت دههٔ گذشته، در سهمگینترین آزمونها، با وفاداری به آرمانهای والا و انسانی حزب طبقه کارگر ایران، همچنان پرچم حزبشان را در اهتزاز نگاه داشتهاند، و این، رازِ روئینتنیِ حزب تودهٔ ایران است، که باوجود همهٔ تلاشهای غدارانهٔ ارتجاع، همچنان استوار و نیرومند در عرصهٔ مبارزات سیاسی کشور حضور دارد.
از بهمنماه ۱۳۶۱، که یورش وسیع، غیرقانونی و تبهکارانهٔ دستگاههای امنیتی رژیم به حزب ما آغاز شد تا به امروز، نزدیک به ۳۳ سال است که رژیم ولایتفقیه همه امکانهای بیپایانش را- از کشاندنِ جبریِ قربانیان شکنجه به پشت تلویزیون، تا حزبسازی و تلاش بهمنظورِ از هم گسستن و منفجر کردنِ حزب از درون، و بیاعتبار کردن رهبری آن- بهکار گرفته است و همچنان بهکار میگیرد. ششمین کنگرهٔ حزب تودهٔ ایران، در بهمنماه سال ۱۳۹۱، در نو کردن برنامهٔ مبارزاتی حزب در مسیر تحول ملی-دموکراتیک میهن گام برداشت و توانست ارزیابیهای مهمی دربارهٔ عملکردِ دستگاههای اطلاعاتی رژیم بههدفِ نابودی حزب، ارائه دهد. تلاشهای پردامنهٔ تبلیغاتی رژیم در حمله به مصوبههای ششمین کنگره و بیاعتبار نشان دادن این نشست تاریخی، نشانگر خشم و هراس دستگاههای اطلاعاتی ارتجاع از ادامهٔ فعالیتها و مبارزهٔ حزب تودهها و دامنهٔ تأثیرِ آنها بر روند سیاسی کشور است. ادامه و گسترش این مبارزهٔ بااهمیت همچنان با فعالیت خللناپذیر و انقلابی هزاران تودهای در ایران و سراسر جهان گره خورده است. بیایید در آستانهٔ هفتادوچهارمین سالگرد تأسیس حزب تودهٔ ایران، بار دیگر با کاروان جانباختگان پرشمار و قهرمانِ حزب، و نیز همهٔ جانباختگان راه آزادی، تجدیدعهد کنیم، و بار دیگر اعتقاد عمیق و خللناپذیرمان را به رسالت تاریخی حزب تودههای کار و زحمت، در حرکت به سوی رهایی ایران از چنگال استبداد و استقرارِ آزادی، استقلال واقعی، و عدالت اجتماعی، اعلام کنیم.
فرخنده باد هفتادوچهارمین سالگرد تأسیس حزب توده ایران!
درود به زندانیان سیاسی قهرمان و همه خانوادههای شهدا و زندانیان سیاسی!
پیروز باد مبارزه مشترک همه نیروهای آزادیخواه برای طرد رژیم ولایتفقیه!
کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران، ۲۹ شهریورماه ۱۳۹۴
به نقل از «نامه مردم»، شماره ۹۸۲، ۳۰ شهریورماه ۱۳۹۴