سیستمِ آموزشی: هراسِ رژیم ولایتفقیه از طنین زنگِ آگاهی در مدارس!
سال تحصیلیای دیگر در حالی آغاز میشود که ما همچنان با وضعیتی مشابه با سالهای پیش، روبهروئیم. تفکیک جنسیتی، اُفتِ کیفیت آموزشی، کاهشِ سرانهٔ آموزش، افزایشِ بیسوادی و کمسوادی، دستگیری و فشار به فعالان مدنی مرتبط با سیستم آموزشی، تصویرهای مختلف وضعیت آغاز سال تحصیلی جدیدند. سالهای متمادیای است که این کاستیها و مانعها گریبان دانش آموزان، دانشجویان، استادان و معلمان ایران را رها نمیکنند. برای برونرفت از این وضعیت، همکاریِ مشترک نیروهای مترقی بهمنظور سازماندهی و پیشبردِ کارزار موفقی در دفاع از یک سیستم آموزشی کارآ، مدرن، و مردمی در میهنمان، امری است که بیشازپیش ضرورتش احساس میشود
ماه مهر، بهدلیلهایی متفاوت، ازجمله برگزاری جشن مهرگان، آغاز پاییز و شروع سال تحصیلی، ماه پرجنبوجوشی است. این مناسبتهای گوناگون، بهوجود آمدن فضایی پر تبوتاب و ماهیتاً امیدبخشی را باعث میشوند. در رابطه با شروع سال تحصیلی جدید، و باتوجه به وضعیت بحرانی در سیستم آموزشی میهن، متأسفانه این مهم، در سه دههٔ اخیر، برای دانش آموزان، دانشجویان، پدران و مادران و کسانی که اهمیت این امر را آگاهانه باور دارند، بهدغدغههای گوناگون تبدیل شده است. از معضلهای عمده در سیستم آموزشی میهن، علاوه بر بحران مالی، مسئلهٔ تسلط تفکری فوقارتجاعی است که اندیشههای پویا و علمی را برنمیتابد و با استفاده از تمامی امکانهایش، ضربههای مهیبی را بر فرهنگ کشور وارد ساخته و ساختارهای آموزشی میهن را زیر سیطرهٔ تفکرات تاریکاندیشانهاش قرار داده است. متأسفانه باوجود تمامی مخالفتها و مقاومتها، آیندهیی روشن برای برونرفت از این وضعیت درحالحاضر متصور نیست، و این میتواند هشداری به نیروهای مترقی باشد. این هشدار ازآنجا باید جدی دنبال شود که ما از جمعیت عظیم نسل آیندهساز سخن میگوییم. فانی، وزیر آموزشوپرورش، آمار دانش آموزان را نزدیک به ۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر اعلام کرد [آرمان، ۲۴ شهریورماه]. و اگر چندین میلیون دانشجو را هم به این آمار اضافه کنیم، به رقم بالایی میرسیم که نشان میدهد نزدیک به یکچهارم جمعیت کشور را شامل میشود. معمولاً در آستانهٔ سال تحصیلی، مقامهای حکومتی برای فریب افکارعمومی خبرهایی را منتشر میکنند که در ظاهر از تلاش آنان برای ارتقای کیفیت آموزشی میهن حکایت میکند. بهعنوانمثال، خبرگزاری فارس، ۲۴ شهریورماه، خبر داد:”۸۴۴ کلاس درس در قالب ۱۴۰ مدرسه برکت اهدایی مقام معظمرهبری به دانش آموزان مناطق محروم، افتتاح میشود.”خبرگزاری فارس در ادامه مینویسد: “۱۴۰ مدرسه در ۲۸ استان کشور احداث شدهاند و امروز مراسم افتتاح در تمام این استانها برگزار میشود.“فارس، استانهای موردنظر را آذربایجان شرقی، غربی، اصفهان، ایلام، بوشهر، تهران، چهارمحال و بختیاری، خراسان جنوبی و رضوی و جز اینها، نام برده است. با این حساب، باید به این نتیجه رسید که تمامی استانهای ایران لااقل از منظر آموزشی منطقههایی محروم دارند. اینکه همین تبلیغات هم تا چه حد واقعیت داشته باشد، مشخص نیست، اما اینکه بعد از سیوچند سال، خود دستاندرکاران حکومتی از لفظ “محروم“استفاده میکنند، سؤالهای بسیار زیادی را به ذهن میآورد. ازجمله اینکه، چرا باتوجه به درآمدهای نجومی نفت، میهن ما بایستی شاهد چنین وضعیتی برای تأمین نیازهای آموزشی نسل آیندهساز باشد؟ همین خبرگزاری، در همان تاریخ، بهنقل از وزیر آموزشوپرورش، نوشت:”۱۳۰۰ مدرسه جدید همزمان با سال تحصیلی جدید آماده شده است و تا پایان سال ۹۴ نیز ۷۰۰ مدرسه به بهرهبرداری میرسد.“خبرگزاری فارس، در قسمتی دیگر از گزارشش، از ساختِ روزانه ۷ مدرسه خبر میدهد. اینکه چنین ادعاهایی تا چه حد واقعیاند را نمیتوان رد یا قبول کرد، اما همینکه ادعا میشود روزانه ۷ مدرسه ساخته میشود، خود بیانگر این واقعیت است که تأمین نیازهای آموزشی برای دانش آموزان در طول سیوچند سال گذشته از اولویت درجه اول برخوردار نبوده است، و همین کمبودهای آشکار و نهان فشارهایی را به کارگزاران حکومت وارد میآورند که درنهایت، آنها را مجبور به دست زدن به تبلیغاتی اینچنینی میکند. نکته مهم در فرآیند آموزشی میهن آن است که، تمامی هزینههای آموزشی به دوش دانش آموزان و یا والدین آنها انداخته میشود و وظیفهٔ اصلی حکومت در این میان، تنظیم مطالب ضدِ علمی و تاریکاندیشانه زیر لوای مطالب آموزشی است. گزارش آرمان، ۲۴ مردادماه ۹۴، قابل تعمق است. در قسمتی از گزارش، آمده است:”پدری که فرزندش سال گذشته دورهٔ پیشدبستانی را در یکی از سرای محلههای منطقه ۵ تهران گذرانده است، دربارهٔ این دوره به آرمان میگوید: سیستم آموزشی کشور در پی سوق دادن خانوادهها به سمت مدارس نیمهدولتی و غیرانتفاعی است. احمدی میافزاید: سال گذشته فرزندم را در یکی از مدارس نیمهدولتی با شهریه یکمیلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای مقطع پیشدبستانی ثبتنام کردم.”آرمان، در همان تاریخ، در رابطه با افزایش آمار دانش آموزان غیردولتی، مینویسد:”آمار دانش آموزان مدارس غیردولتی در سال تحصیلی ۹۰-۹۱ یکمیلیون و ۲۸۱ هزار و ۷۴۵ نفر بود که پس از فعالیت دوسالهٔ آموزشوپرورش دولت تدبیر و امید به عدد یکمیلیون و ۵۷۵ هزار و ۶۸۰ نفر در سال ۹۴ رسیده است که افزایش ۲۳ درصدی را نشان میدهد.”افزایش آمار مدارس غیردولتی بههیچعنوان تصادفی نیست و دنبالهٔ پروژهٔ ضدملیای است که اساسِ آن رفع مسئولیت از دولت در قبال تأمین نیازهای آموزشی دانش آموزان است. ماحصلِ چنین وضعیتی نیازمندِ توضیح نیست، چراکه کمآگاهترین افراد جامعه هم میدانند که درنهایت، محرومترین قشرهای جامعه- که اکثریت جمعیت کشور را نیز تشکیل میدهند- یا از رفتن به مدرسه بازمیمانند و یا اگر خیلی خوششانس باشند، چند سال بعد مجبور به ترکتحصیل میشوند.
آرمان، ۱۷ شهریورماه، در رابطه با این موضوع مینویسد:”بهگفتهٔ رئیس سازمان نهضت سوادآموزی، طبق سرشماری سال ۹۱، ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار بیسواد مطلق در جامعه داریم، همچنین ۱۰ میلیون نفر تحصیلات ابتدایی دارند و ۱۰ میلیون نفر تا سطح سیکل تحصیل کردهاند. بدین ترتیب ۳۰ میلیون نفر از جمعیت ایران بیسواد و کمسوادند که معادل نیمی از جمعیت است. این سرشماری مربوط به سال ۹۱ است درحالیکه در آخرین سرشماری که در مردادماه امسال در زمینه سطح تحصیلات ایرانیها از سوی بانک مرکزی انجام شد مشخص شد: توزیع افراد ششساله و بیشتر خانوارها برحسب میزان سواد در سال ۹۳ نشان میدهد که ۱۱ و دودهم درصد ”بیسواد“، یک و نیم درصد قادر به ”خواندن و نوشتن نیستند“، ۲۱ و چهاردهم درصد دارای ”تحصیلات ابتدایی“، ۴۳ و چهاردهم درصد دارای ”تحصیلات راهنمایی و متوسطه“و ۲۲ و نیم درصد دارای ”تحصیلات دانشگاهی“بودهاند. بااینوجود این آمارها فقط اختصاص به افرادی دارد که ابتدای هرسال بنا به دلایلی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت به مدرسه نمیروند درحالیکه تعداد افرادی که وارد مدرسه شده و در میانه آن را رها میکنند بیش از تعداد افرادی است که در مدرسه ثبتنام نمیکنند. بر اساس آمارها تعداد سه میلیون و ۵۰۰ هزار کودک خارج از تحصیل، آنهم بر اساس آمارهای سه سال گذشته در کشور وجود دارد و این درحالیاست که آمار دختران در میان بازماندههای از تحصیل بالا است.”
در همان گزارش روزنامه آرمان، به موضوع دختران دانشآموز هم برخورد میکنیم. سیدباقر حسینی، نمایندهٔ حوزهٔ زهک و هیرمند [در استان سیستان و بلوچستان]، دربارهٔ ممانعت از تحصیل دختران، میگوید:”بههرحال در کشوری مسلمان زندگی میکنیم و برای افرادی که پایبندی زیادی به باورهای مذهبی دارند این امر چندان مطلوب نیست.”سیدباقر حسینی در ادامه اظهاراتی میکند که در آنها فضای حاکم بر مناسبات آموزشی میهنمان را از نگاه حکومتیان آشکار میکند. او ادامه میدهد:”درحالیکه امکان بهکارگیری معلم متناسب با جنسیت دانشآموزان در کشور وجود دارد جایز نیست حتی اگر خانوادهها اعتراضی در این زمینه نداشته باشند از معلم غیر همجنس استفاده شود. حسینی با اشاره به مشکلاتی که ممکن است برای نوجوانان در اثر این اتفاق پیش بیاید میگوید: ارتباط دوسویه و متقابلی که بین معلم و دانشآموز وجود دارد و اقتضائات سنی نوجوانان و طغیان احساسات در این سنین ممکن است باعث شود ارتباط معلم و شاگردی چه دربارهٔ دانشآموز دختری که با معلم مرد سروکار داشته و چه برای دانشآموز پسری که با معلم زن در ارتباط است خدشهدار شود و مناسبات دیگری جای آن را بگیرد.”این برای اولین بار نیست که مناسبات اجتماعی معقول بین زنان و مردان جامعه با انگ افتضاح جنسی سرکوب و از آن جلوگیری میشود، اما اگر همین نظریه را هم قبول کنیم، پس باید به این نتیجه رسید که فرصتهای شغلی مناسب برای زنان و مردان لااقل در این زمینه باید متناسب با نیازهای موجود برنامهریزی شود. یعنی برای رفع نگرانی حکومتیان تعداد بیشتری از زنان را برای تدریس دختران به استخدام درآورد. اما آمارهای انتشاریافته اخیر بهروشنی نشان میدهند که مثلاً آمار بیکاری در بین زنان تحصیلکرده افزایش یافته است و در استخدام محدودی که انجام گرفته است سهم زنان بسیار ناچیز تعیین شده است. راهحل رژیم ولایتفقیه بسیار ساده است. از یکطرف زنان را از اشتغال محروم میکنند و از طرف دیگر دختران را بهدلیل باورهای مذهبی از تحصیل محروم. اما برای اینکه این موضوع بیشتر روشن شود، لازم میدانیم بر این نکته تأکید کنیم که تجربههای آموزشی در کشور خودمان و دیگر کشورها نشان داده است که وجودِ زنان و مردان معلم برای دختران و پسران هیچگونه مشکلی بهوجود نیاورده است، و موردی که نشان دهد این رویکرد باعث افتضاحات جنسی شده است وجود ندارد، اما لازم است این را یادآوری کنیم که اتفاقاً این افتضاحات- بنا بر شواهد متعدد تاریخی- در مراکز مذهبی بیشتر بودهاند. افتضاحات جنسی در کلیسای کاتولیک از آن نمونههایی است که اخیراً هم برملا گردیده است. مسلماً چنین مواردی در مراکز مذهبی اسلامی هم وجود داشته است که دربارهٔ آنها بهشدت پنهانکاری میشود.
مشکلهای سیستم آموزشی میهن ما به موردهای یادشده در بالا محدود نمیشود. نارضایتی گسترده در میان معلمان، بهخصوص در سالهای اخیر، نگرانیهایی جدی را نزد مقامهای حکومتی دامن زده است. شیوهٔ مقابله با این نگرانیها از سوی رژیم ولایتفقیه، شیوههایی ثابت مبتنی بر دستگیری، فشار، محرومیت، زندان، و جز اینها، است. علاوه بر رسول بداقی و اسماعیل عبدی، خبرهای انتشاریافته نشان میدهند که،حمیدرضا نیکنژاد و مهدی بهلولی، فعالان صنفی معلمان، و محمود بهشتی لنگرودی، سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران، نیز دستگیر گردیدهاند. اعتراضهای گسترده معلمان بهمنظور احقاق حقوق صنفیشان، بهخصوص در رابطه با مسائل معیشتی، نهتنها پاسخ شایسته حکومتیان را در پی نداشتهاند، بلکه برعکس، با ادامهٔ همان سیاستهای پیشین، که ارعاب و سرکوب نقطه مرکزی آن است، حکومت سعی دارد حرکتهای سازمانیافتهٔ معلمان را در نطفه خفه کند. در آستانه سال تحصیلی جدید، خبرهای دیگری مبنی بر دستگیری دانشجویان نیز مخابره شدهاند. بهگزارش رادیو زمانه، سیامک ملامحمدی، حسین جندقیان، کیانا کریمپور، سپهرداد صاحبان، مهربان کشاورزی، و جز اینان، که از دانشجویان دانشگاههای خواجهنصیر، علامه طباطبایی، و دانشگاه تهراناند، در طول هفته اخیر بهوسیلهٔ نیروهای امنیتی بازداشت شدهاند، و باوجود مراجعه و پیگیریهای خانوادههایشان، تاکنون هیچ خبری از وضعیت آنان در دست نیست. گفته میشود که این دانشجویان به زندان اوین انداخته شدهاند. اینکه به چه دلیل خاصی این دانشجویان بازداشت شدهاند، اطلاع دقیقی در دست نیست، اما ادامه فشارهای اینچنینی در رابطه با فعالانی که درگیر با سیستم آموزشی میهناند، بهخودیخود هراس و حساسیت رژیم ولایتفقیه را در این عرصه نشان میدهد. سال تحصیلیای دیگر در حالی آغاز میشود که ما همچنان با وضعیتی مشابه با سالهای پیش، روبهروئیم. تفکیک جنسیتی، اُفتِ کیفیت آموزشی، کاهشِ سرانهٔ آموزش، افزایشِ بیسوادی و کمسوادی، دستگیری و فشار به فعالان مدنی مرتبط با سیستم آموزشی، تصویرهای مختلف وضعیت آغاز سال تحصیلی جدیدند. سالهای متمادیای است که این کاستیها و مانعها گریبان دانش آموزان، دانشجویان، استادان و معلمان ایران را رها نمیکنند. برای برونرفت از این وضعیت، همکاریِ مشترک نیروهای مترقی بهمنظور سازماندهی و پیشبردِ کارزار موفقی در دفاع از یک سیستم آموزشی کارآ، مدرن، و مردمی در میهنمان، امری است که بیشازپیش ضرورتش احساس میشود.
به نقل از «نامه مردم»، شماره ۹۸۲، ۳۰ شهریورماه ۱۳۹۴