مسایل بین‌المللی

سوسیالیستی بی پروا در رأس حزب کارگر بریتانیا

نوشتهٔ رفیق رابرت گریفیتز، دبیرکل حزب کمونیست بریتانیا
پیروزی جِرِمی کوربین در انتخابات رهبری حزب کارگر بریتانیا، پیروزی آن مبارزه‌جویی مردمی است که ”چپ“ همیشه از آن پشتیبانی کرده است.
این روزها در درون حزب کارگر ، در میان جنبش کارگری و ترقی‌خواهی، و در میان کلّ مردم ”نبرد اندیشهٔ“ سرنوشت‌سازی به راه افتاده است که همهٔ ”چپ“ها نیز باید در آن شرکت کنند. این نبرد با انتخاب جِرِمی کوربین به رهبری حزب کارگر آغاز نشد، ولی تردید نکنید که پیروزی او نشانگر توان بالقوه برای تغییر بنیادی در جامعه و بهتر شدن اوضاع جامعه است.

آیا حاضریم به این امر تن در دهیم که منافع شرکت‌های بزرگ برای همیشه بر اقتصاد و نظام سیاسی کشور مسلّط باشد؟ آیا می‌خواهیم که نسل ما و نسل‌های آینده همیشه به دو گروه تقسیم شوند: در یک طرف آنها که تقریباً تمام‌ ثروت و قدرت را در اختیار دارند، و در طرف دیگر اکثریت بزرگی که هیچ‌چیز ندارند یا خیلی کم دارند؟ آیا می‌خواهیم حلّ مسائلی از قبیل بیکاری گستردهٔ اَدواری، فقر کمرشکن، مسکن نامناسب، خراب شدن محیط زیست، نابرابری نژادی و جنسیتی، نامطمئن و ناایمن بودن منابع انرژی، و جنگ‌های متناوب و مکرّر را به عهدهٔ بزرگ‌ترین صاحبان سرمایه، شرکت‌های غول‌پیکرشان، و دستگاه دولتی‌ای بگذاریم که در خدمت این منافع است؟
یا اینکه باید برای استفاده از منابع طبیعی و انسانی به سود عموم مردم و کرهٔ زمین برنامه‌ریزی کنیم، فناوری‌های مناسبی را پدید آوریم که به محیط زیست آسیب نرسانند و به سودِ همگان باشند، ثروت را به طور عام در میان همهٔ آنهایی که آن را تولید می‌کنند و آنهایی که به آن نیاز دارند توزیع کنیم، و قدرت واقعی را در دستان تودهٔ مردم بگذاریم؟ خلاصه اینکه، آیا آینده‌مان باید سرمایه‌داری باشد یا سوسیالیستی؟
بیشتر از صد سال پس از جِمیز هاردیِ سوسیالیست که از سال ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۸ رهبر حزب کارگر بود، اکنون حزب کارگر دوباره یک فرد آشکارا سوسیالیست، یعنی جِرِمی کوربین را به رهبری انتخاب کرده است… کوربین در اظهار نظر، رأی دادن، و موضع‌گیری به سود اقتصاد برنامه‌ریزی شده، مالکیتِ همگانی بخش‌های کلیدی اقتصاد، توزیع ثروت، انرژی ایمن و تجدیدپذیر، و گسترش آزادی‌های دموکراتیک سابقهٔ درازی دارد. او همواره با همهٔ شکل‌های استعمار و سرکوب، قدرت دولتی غیرمسئولانه و غیرپاسخگو، و جنگ و نظامیگری امپریالیستی قاطعانه مخالفت کرده است. امّا این پیروزی در رقابت برای رهبری حزب کارگر یک پیروزی شخصی (اگرچه که او کاملاً سزاوارش بود) یا صرفاً پیروزی هواداران جرمی کوربین نبود. پیروزی کوربین در این رقابت، پیروزی جنبش اعتراضی مردمی و بسیج توده‌یی بود، یعنی درست همان چیزهایی که همیشه به ما می‌گویند که دیگر ”کهنه و منسوخ“، کم‌اثر، و بی‌ثمر شده است.
بسیاری از آن ۲۵۱هزار نفری که کوربین را انتخاب کردند، در روند مخالفت‌شان با سیاست‌های ریاضتی، خصوصی‌سازی، مالیات بر اتاق خالی خانه‌های افراد تحت پوشش بهزیستی، و جنگ عراق برای نخستین بار به فعالیت سیاسی کشیده شده‌اند. این عده شامل بخش اعظم آن ۱۰۰هزار نفر یا بیشتر اعضای جدید حزب کارگر و هواداران ثبت شدهٔ این حزب است که به نامزدی رأی دادند که با ”مجمع خلق“، کارزار خلع‌سلاح هسته‌یی (CND)، و ائتلافِ ”به جنگ پایان دهید“ پیوندهای نزدیکی دارد. آنها با اشتیاق به کسی رأی دادند که سرسختانه برای رأی دادن برضد لایحهٔ دهشتناک ”اصلاح بهزیستی“ محافظه‌کاران ”توری“ تلاش کرد.
کشور ما [بریتانیا] در چهار سال گذشته شاهد اوج‌گیری اعتصاب‌ها و تظاهرات سندیکایی در دفاع از اشتغال، بازنشستگی، و خدمات اجتماعی همگانی، و مخالفت با کاهش بودجه‌های دولتی بوده است. بسیاری از آن کارگران نیز جزو آن ۴۱هزار نفر هواداری بودند که به جرمی کوربین رأی دادند.
به این ترتیب می‌بینیم که چگونه می‌توان اعتصاب‌ها و فعالیت‌های بیرون از پارلمان را با مبارزهٔ پارلمانی و بین‌حزبی در هم آمیخت و کل وضعیت سیاسی کشور را تغییر داد. در سیاست‌های راهبردیِ برنامهٔ حزب کمونیست بریتانیا زیر عنوان ”راه بریتانیا به سوی سوسیالیسم“ چنین رویکردی نقش محوری دارد. به همین دلیل است که اکنون رهبر ”حزب کارگر“ی داریم که ترس و انزجار بی‌سابقهٔ محافل قدرت طبقهٔ حاکم را برانگیخته است. این وضع تا حدّ زیادی ناشی از سیاست‌هایی است که جرمی کوربین از آنها جانبداری می‌کند: پایان دادن به ریاضت‌کشی، بهبود کمّی وضع زندگی مردم، ایجاد یک بانک سرمایه‌گذاری ملّی، مالیات بیشتر بر ثروتمندان و کسب‌وکارهای بزرگ، مالکیت همگانی (دولتی) شبکهٔ راه‌آهن و پُست و آب‌وبرق، افزایش تعداد خانه‌های ارزان‌قیمت برای افراد کم‌درآمد، نظارت بر اجاره، شکستن انحصار رسانه‌های بزرگ، لغو تولید و گسترش موشک‌های دارای کلاهک هسته‌یی (ترایدِنت)، و بیرون رفتن از ”ناتو“. امّا مهم‌تر از اینها، کوربین معتقد است که باید یک جنبش توده‌یی مبارز نیز در بیرون از پارلمان وجود داشته باشد تا از مبارزه‌ای که در درون پارلمان برای پیشبُرد چنان سیاست‌هایی جریان دارد دفاع و حمایت کند. این رویکرد نیز چشم‌اندازی است که در ”راه بریتانیا به سوی سوسیالیسم“ آمده است.
پس از انتخاب کوربین به رهبری حزب کارگر، اکنون مبارزه برای تبدیلِ مانیفست کوربین به مانیفست حزب کارگر و نمایندگان منتخب حزب در سراسر انگلستان و اسکاتلند و وِلز آغاز شده است. امّا این مبارزه مستقل و جدا از دو هدفِ راهبردی دیگر انجام‌پذیر نیست. یکی اینکه کارزار توده‌یی و پیکارجویانه را باید در دورهٔ زمانی پیشِ رو شدت بخشید و تقویت کرد، و از آن راه، مناسب‌ترین شرایط را برای پیشبُرد مبارزه و پیروزی در نبرد اندیشه‌ها فراهم آورد. دوّم اینکه اگر قرار باشد که حزب کارگر سوسیالیسم یا حتّیٰ سوسیال دموکراسی را بپذیرد و به سوی آن حرکت کند، باید مجموعهٔ وسیع‌تر جنبش‌های کارگری و ترقی‌خواهی را به سیاست‌های چپ و مترقی جذب کرد. حزب کمونیست بریتانیا، به مثابه حزب مارکسیستِ جنبش کارگری، در هر دو این جبهه‌ها وظیفهٔ کامل خود را انجام خواهد داد. کمونیست‌ها به شکل‌گیری ائتلاف ”به جنگ پایان دهید“، ”منشور مردم“، ”منشور زنان“، و ”مجمع خلق“ کمک کردند. ما نقش پیشتازی در بازسازی ”مجمع ملّی زنان“ و نهاد ضدامپریالیستی ”مجمع صلح بریتانیا“ داشته‌ایم. کمونیست‌ها به ادامهٔ کار نشریهٔ ”مورنینگ استار“ و کتابخانهٔ یادبود مارکس و ”آموزشگاه کارگران“ به مثابه منابعی باارزش برای آموزش و کاوش سیاسی کمک کرده‌اند و می‌کنند. اکنون زمان آن است که همهٔ نیروهای چپ در راه حفظ و ادامهٔ موجی که در تظاهرات علیه سیاست‌های محافظه‌کاران ”توری“ و طبقهٔ حاکم به راه افتاده است فعالانه بکوشند. باید به ”مجمع خلق“ کمک کرد تا تشکیلات و فعالیت‌هایش را در سطح محلی گسترش دهد، و سندیکاها و شوراهای صنفی را تا آنجا که ممکن است جذب فعالیت‌هایش کند. گذشته از این، ما به همبستگی فعال‌تر فعالان سندیکایی، سوسیالیست‌ها، و پویشگران ضدریاضتی، با فعالان حقوق معلولان در برابر حمله‌های ”توری“ها، و در دفاع از مستأجرانی که با حکم‌های تخلیه و خصوصی‌سازی مبارزه می‌کنند نیاز داریم.
باید کاری کرد که نقشهٔ محافظه‌کاران ”توری“ برای راه‌اندازی مجدد طرح توسعهٔ موشک‌های ”ترایدِنت“ با کلاهک هسته‌یی و کاستن ۱۰۰ میلیارد پوند از برنامه‌های اجتماعی مفید به احیای دوبارهٔ بزرگ‌ترین موج ”کارزار خلع‌سلاح هسته‌یی“ (CND) و جنبش صلح (بعد از زمان کارزار ضد موشک‌های کروز در دههٔ ۱۹۸۰) منجر شود. اتحادیه‌های صنفیِ صنایع تسلیحاتی نقش محوری و مهمی در این میان دارند، و می‌توانند نشان دهند که چگونه با استفاده از تخصص و مهارت اعضای آنها و فناوری‌های مربوط ، می‌توان به‌جای تسلیحات هسته‌یی، کالاهای غیرنظامی باارزشی تولید کرد. از سوی دیگر، فعالان اتحادیه‌یی را نباید در کارزار مقاومت‌شان در برابر دور تازهٔ قوانین ضد اتحادیه‌یی محافظه‌کاران ”توری“ تنها گذاشت. هدف از تدوین این قوانین نه‌فقط غیرقانونی کردن رأی دادن اعضای اتحادیه‌ها برای اعتصاب کردن، سرکوب صفِ اعتصاب‌کنندگان، و قطع کردن بودجهٔ ”حزب کارگر“، بلکه ضربه زدن به حق تشکّل، تظاهرات، و آزادی بیان معترضان است. این مبارزه‌ها و دیگر پیکارهای چند سال آتی منجر به بروز مسائل اقتصادی، زیست‌محیطی، اجتماعی، و سیاسی گوناگونی خواهد شد، و دولت سرمایه‌داری و رسانه‌های انحصاری کشور هر روز جنگ ایدئولوژیکی تازه‌ای به راه خواهند انداخت و در این راه تا هرجا که لازم باشد پیش خواهند رفت. در چنین اوضاعی ”چپ“ باید خود را آمادهٔ نبرد کند؛ نه‌فقط در اتاق‌های جلسه و سالن‌های کنفرانس، بلکه در کوچه و خیابان، در مراکز خرید، در محل‌های کار، و در میان توده‌های مردم. این کافی نیست که فقط با تبلیغاتِ طرفِ مقابل مقابله کنیم. ”چپ“ و جنبش کارگری باید برنامه و خط مشی‌ای را تدوین کنند که به خواستِ مشترک زحمتکشان و عموم مردم تبدیل شود.
هم‌اکنون بخش‌های بزرگی از برنامهٔ چپگرایی که در ”راه بریتانیا به سوی سوسیالیسم“ تدوین شده است، در مانیفستِ جرمی کوربین و نیز در سیاست‌های بسیاری از اتحادیه‌های صنفی، در ”منشور زنان“ (که اکنون ۱۴ اتحادیه از سراسر کشور از آن پشتیبانی کرده‌اند)، و در ”مانیفست خلق“ که ”مجمع خلق“ پیش از انتخابات سراسری ماه مه گذشته منتشر کرد، دیده می‌شود. امّا جنبش‌های کارگری و ترقی‌خواه و چپ‌ها باید از این واقعیت درکِ عمیق‌تری پیدا کنند که عضویت در اتحادیهٔ اروپا مانع عظیمی در برابر پیشرفت سیاسی کشور است. هدفِ بسیاری از نهادها و پیمان‌های بنیادی اتحادیهٔ اروپا تحمیل پول‌گرایی و پول‌سالاری و ریاضت‌کشی، بازاری کردن خدمات دولتی، حرکتِ بی‌قیدوبند سرمایه، ”انعطاف‌پذیری“ نیروی کار، و استثمار وحشیانهٔ کارگران مهاجر در کشورهای عضو است. مردم را از حق برخورداری از آسایش مادّی محروم می‌کنند و می‌خواهند که نهادهای دولتی مثل مؤسسه‌های سرمایه‌داری خصوصی اداره شوند.
هدفِ ”پیمان سرمایه‌گذاری و تجارت کشورهای دو سوی اقیانوس اطلس“ (TTIP) که مذاکرات آن میان ایالات متحد آمریکا و اتحادیهٔ اروپا مخفیانه و محرمانه صورت گرفته است و می‌گیرد، تحمیل و اِعمال سیاست‌های پیش‌گفته در سراسر دو قارهٔ اروپا و آمریکاست. آنچه در اسکاتلند اهمیت دارد، جلب نظر موافق مردم برای حفظ بریتانیای فدرال، توزیع ثروت، و اتحاد برضد سرمایه‌داری انحصاری، به‌جای ”استقلال“ زیر پرچم ”بانک انگلستان“، دربار، اتحادیهٔ اروپا، و ”ناتو“ است. چنین ترکیبی از کارزارهای مردمی و کار سیاسی توده‌یی است که می‌تواند گردش به چپِ تابستان امسال را تقویت کند [اشاره به انتخابِ جِرِمی کوربین به رهبری حزب کارگر در روز ۲۱ شهریور]. رشد کمّی و نفوذ بیشتر حزب کمونیست این کارزار را تقویت خواهد کرد. همان‌طور که تجربه نشان داده است، چه در میانهٔ دههٔ ۱۹۳۰ یا در اوایل دههٔ ۱۹۷۰، هرگاه که قدرت و نفوذ حزب کمونیست بیشتر می‌شود، کلّ جنبش کارگری، از جمله جناح چپِ حزب کارگر، نیز قدرت و نفوذ بیشتری پیدا می‌کند. آن عدّه از نمایندگان حزب کارگر در پارلمان که وفاداری‌شان در درجهٔ اوّل به کسب‌وکارهای بزرگ، به سیاست خارجی اتحادیهٔ اروپا یا آمریکا، به ”ناتو“، و به سلاح‌های هسته‌یی است، باید کنار بروند و راه را برای دیگرانی باز کنند که جنبش کارگری برای‌شان اولویّت دارد.
ما اگر بتوانیم نیروی مردمی کافی برضد سیاست‌های طبقهٔ حاکم بسیج کنیم و با یک کارزار ضد اتحادیهٔ اروپا از جناح ”چپ“ نخست‌وزیر کامِرون را در یک همه‌پرسی سرنوشت‌ساز شکست دهیم، آنگاه حکومت اقلیت محافظه‌کاران توری تا کمتر از پنج سال دیگر (پیش از پاییز ۲۰۲۰) فرو خواهد ریخت. در چنان شرایطی، یک جنبش مردمی سیاسی و پیکارجو متّکی بر طبقهٔ کارگر متشکّل می‌تواند یک دولت ”چپ“ را به قدرت برساند و بریتانیا را به سوی سوسیالیسم هدایت کند.

به نقل از «نامه مردم»،‌شماره ۹۸۵، ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۴

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا