رفیق پوری بدرود!
ای آتشِ افسردهٔ افروختنی
ای گنجِ هدر گشتهٔ اندوختنی
ما عشق و وفا را ز تو آموختهایم
ای زندگی و مرگِ تو آموختنی!
رباعی ”درسِ وفا“،
سروده: ه. الف. سایه
رفیق پوری سلطانی: مرگ کیوان روحیهٔ منو نهتنها نشکست بلکه برعکس به من و به همه یه نوع توانایی داد؛ یه دردی بود، یه فاجعهای بود، ولی این فاجعه انقدر بزرگ بود که توانایی آدمها رو بیشتر کرد، یعنی دیدِ آدمها رو بازتر کرد… این حالتیه که در خود من بود… من با خواندن آخرین نامهٔ کیوان فکر کردم که باید راهی را که اون میخواد ادامه بدم البته نه راه سیاسیشو؛ راهی که بهعنوان یک انسان رفت و مانع شد از اینکه یه آدم عاطل و باطل بشم که یه گوشه بشینه و فقط غصه بخوره [در گفتوگو با م. عظیمی، در کتاب پیرِ پرنیاناندیش].
رفیق پوری سلطانی، چنانکه خود میگوید، پیش از آشنایی با رفیق مرتضی کیوان، عضو حزب تودهٔ ایران شد.او پس از گرفتن لیسانس، از مهرماه ۱۳۳۱ تا تابستان ۱۳۳۲ در آموزشوپرورش شهرستان ساری بهکار مشغول شد. رفیق پوری در طول این مدت کوتاه بهفعالیت حزبی پرشوری در ساری دست زد. در آنجا، حزب و سازمان زنان حزب و جمعیت هواداران صلح را فعال کرد. رفیق سلطانی با ترتیب دادن سخنرانیهای پرشمار دربارهٔ مسائل روز کشور، که از رفقای ساروی برای انجام این سخنرانیها استفاده میکرد، فعالیت در جمعیت هواداران صلح و جمع کردن تعداد زیادی امضا برای صلح، حزب را در این شهر فعال کرد چندانکه این فعالیتها توجه حزب را به او جلب کرد، و از سوی دیگر دشمنان حزب و سومکاییهای آنجا را برضدش برانگیخت، و علیهاش شبنامهها پخش شد، و درکنارِ این دشمنیها تلاش کردند او را با چاقو از پای درآورند. رفیق پوری پس از بازگشت به تهران، به فعالیت حزبیاش ادامه داد. و مسئول حوزهٔ او رفیق بهآذین بود. او پس از کودتای ۲۸ مرداد دستگیر و به حبس انفرادی افتاد. رفیق پوری سلطانی ٔ صحنهیی را که مأموران و دژخیمان رژیم کودتایی شاه [سیاحتگر، سرهنگ امجدی، و جزاینان] به خانه کیوان میریزند و کیوان را پیشِ رویِ مادر و خواهرش و پوری زیر کتک میگیرند، در نشریهٔ ”دنیا“، سال ۵۸ ، در مقالهیی با عنوان:“مردی که به سلام آفتاب رفت“، توصیف میکند. در این صحنهٔ بیدادگری، مرتضی کیوان در نظر پوری همچون ”سروی آراسته که از زمین سر برکشیده و میرود تا به فلک برسد…“ میآید. سپس کیوان را در جیپی و رفیق پوری، فاطی [خواهر کیوان]، و اختر [همسر رفیق شهید ستوان منوچهر مختاری] را در جیپی دیگر میاندازند و میبردند. هنگامی که کیوان را اعدام کردند، رفیق پوری در زندان انفرادی بود:
سالِ پست
سال درد
سال عزا
سال اشک پوری
سال خون مرتضا
سال اشک پوری، سال خون مرتضا
سال تاریکی… [شعرِ ”نگاه کن“، سروده: احمد شاملو] . آری، سال تاریکیای که همچنان ادامه داشت، اما رفیق پوری از پای درنیامد، و بهتلاش خود در راه مردم، به دانش کتابداری علمی که خود از بنیانگذاران و مدرسان برجستهٔ آن در ایران بود خدمات ارزندهای کرد و متخصصان برجستهای در این عرصه تربیت کرد.
رفیق پوری سلطانی بهجز ترجمهٔ پرفروش ”هنر عشق ورزیدن“ [نوشتهٔ اریش فروم]، کتابها و پژهشهایی پرشمار و ارزشمندی در زمینهٔ کتابداری منتشر کرده. رفیق پوری سلطانی، استاد دانشگاه، پژوهشگر، مترجم و مؤلف، در سال ۱۳۱۰ در همدان متولد شد و در ۱۶ آبانماه ۱۳۹۴، در سن ۸۴ سالگی، در تهران درگذشت.
حزب تودهٔ ایران، درگذشت رفیق پوری سلطانی را به اعضا و هواداران حزب، به خانوادهٔ سلطانی و کیوان، به دوستان و همکاران و دانشآموختگان او ، تسلیت میگوید.
یاد و خاطرهاش گرامی و راه و رسم زندگی پربار و ایثارگرانهاش پر رهرو باد.
به نقل از «نامه مردم»، شماره ۹۸۶، ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۴