تأملی بر “مسئلهٔ ملی”، در میهن ما بهمناسبتِ سالگرد جنبشِ ملی و دمکراتیک ۲۱ آذر
تاریخ معاصر میهن ما، از رویدادها و مبارزات قهرمانانهٔ خلقهای ایران در راهِ دستیابی به حقوق راستینشان و نیز تأمین و تضمینِ آزادی، استقلال، و حق حاکمیت ملیشان مملو است. جنبشِ ملی، دمکراتیک، و ضدامپریالیستیِ ۲۱ آذر، یکی از بااهمیتترینِ این رویدادها بهشمار میآید. این جنبشِ عمیقاً خلقی، در پیوند با مبارزات سراسری و عمومی مردم ایران تجربهها و دستاوردهایی دربر داشت که اشاره به آنها، در سالگردِ این رخداد تاریخی، باهدف درسآموزی در جهت تقویت و تجهیز جنبش مردمی در مبارزه با دیکتاتوری حاکم و سیاستهای مداخلهجویانهٔ امپریالیسم، اهمیتی اساسی دارد.
ازاینروی، داشتنِ درکی صحیح از مسئلهٔ ملی در میهن ما- در پرتو تجربهها و درسهای جنبش ۲۱ آذر و نیز جنبش ۲ بهمن -در کردستان- برای مبارزان جنبش آزادیخواهانهٔ انقلابی و دمکراتیک کشور ما در دوران کنونی میتواند بسیار سودمند باشد.
* جنبش ۲۱ آذر، ماهیت، ویژگیها، و جایگاه تاریخیِ آن:
در ادامهٔ مبارزات خلقهای ایران در مسیر رهایی از بندهای استعمار و استثمار، پس از سقوط دیکتاتوری رضاخان جنبشِ عظیم ملی و دمکراتیک مردم ایران در راه تأمین آزادی و استقلال ملی اوج گرفته بود، که سرانجام با کودتای ننگین ۲۸ مرداد به خون نشست و سرکوب شد. جنبش ۲۱ آذرِ آذربایجان، محصولِ این مبارزهٔ سراسری در میهن ما و بخش جداییناپذیرِ آن است. جنبش ۲۱ آذر در شرایطی پدید آمد که از سویی مبارزهٔ همگانی مردم ایران بر ضدِ دیکتاتوری و امپریالیسم در کشور به مرحلهیی نوین وارد شده بود، و از دیگر سو، وضعیت بینالمللی با تغییر تناسب قوا- براثرِ پیروزی اتحادشوروی بر فاشیسم و نیز فروپاشیِ سیستم مستعمراتی در جهان- امکانهای تازهای را فراهم آورد و افقهای گستردهای پیشِ رویِ پیکار آزادیبخش ملی و بهثمر نشستنِ آن فرا روی خلقها گشوده بود!
بجاست تأکید کنیم که، بیانیهٔ ۱۲ شهریور ۱۳۲۴- که از نخستین اسناد تاریخی مرتبط با جنبش ملی و حکومت ملی و دمکراتیک ۲۱ آذر آذربایجان است- با صراحت تمام یادآوری میکند که دفاع از استقلال و تمامیتِ ارضیِ ایران در سرلوحهٔ برنامههای جنبش ۲۱ آذر قرار دارد.
بهدنبال سرنگونیِ رضاخان و عقبنشینی نیروهای ارتجاعی در ایران، جنبش ملی و دمکراتیک مردم ایران جان تازهای یافته بود. در مهرماه ۱۳۲۰، حزب تودهٔ ایران، در مقام وارث و ادامهدهندهٔ راه حزب کمونیست ایران، پایهگذاری شد، و با هدفِ تأمین حقوق اساسی مردم و استقلال و حق حاکمیت ملی، به سازماندهی و متشکل کردن تودههای محروم جامعه پرداخت. این وضعیت، برای تحرک جنبش در خطهٔ آذربایجان، که بهدرستی پرچمدارِ انقلاب مشروطیت دانسته میشد، فضای مناسبی را فراهم آورد. بر پایه مبارزات ملی، دمکراتیک و ضدامپریالیستی آن زمان، جنبش دمکراتیک آذربایجان خواستار برگزاریِ انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. درحقیقت، جنبش خلقی آذربایجان، در آغاز شکلگیری مبارزاتش، خواستی جز تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی نداشت. دولت و نیروهای وابسته به دربار و ارتجاع ایران، به این خواستِ بهحق، همچنان که به دیگر خواستهای مردم سراسر ایران، بیاعتنا باقیماند و نسبت به آن واکنش منفی نشان داد و به ابراز ضدیت با آن پرداخت. با گسترش مبارزه و حضور تودههای وسیع مردم، سرانجام در روزهای ۲۹ و ۳۰ آبانماه ۱۳۲۴، کنگرهٔ خلق آذربایجان خود را مجلس مؤسسان نامید. انتخابات دمکراتیک برگزار شد و مجلس ملی در ۲۱ آذرماه ۱۳۲۴ گشایش یافت و زندهیاد میر جعفر پیشهوری- از کمونیستهای باسابقه ایران- مأمور تشکیل حکومت ملی شد.
نیروی محرکهٔ جنبشِ ۲۱ آذر عبارت بودند از: کارگران، دهقانان، پیشهوران، و روشنفکران مترقی و مردمی. بنابراین، جنبش ۲۱ آذر با پشتیبانیِ تودههای گستردهٔ مردم شکل گرفت، ازاینروی، این جنبش، جنبشی خلقی و متکی به ارادهٔ تودهها بهشمار میآید.
جنبش۲۱ آذر علاوه بر خصلت خلقیاش، از خصلتی دمکراتیک نیز برخوردار بود. جنبش ۲۱ آذر دستگاه کهنه و ارتجاعی را درهم شکست، سازمانهای دولتی و حکومتی را بر مبنای اصول دمکراتیک تجدید سازماندهی کرد، استقلال قضایی را تأمین و نقش تودهها در تصمیمگیریهای حکومتی را با تشکیل انجمنهای ده، شهر، و ولایت تثبیت و تضمین کرد. همچنین اتحادیههای سندیکایی و صنفی امکان فعالیت یافتند، حقوق و آزادیهای دمکراتیک تأمین شد، زنان از حقوق انسانی- بهویژه از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن- برخوردار گردیدند. حکومت ملی و دمکراتیک آذربایجان، شبکه بازرگانی دولتی پدید آورد، با احتکار و دلالها مبارزه مؤثر کرد، املاک فئودالها و ملاکان وابسته به دربار، روحانیون مرتجع و جیرهخوارِ امپریالیسم مصادره و همراه با زمینهای خالصه [زمینها و مراتع دولتی و حکومتی] با حضور خود دهقانان، بین دهقانان تهیدست و فقیر بهصورت بلاعوض تقسیم شد. بسط شبکه مدارس و کتابخانهها، ایجاد درمانگاه و بیمارستانها و دهها اقدام مترقی دیگر در کارنامهٔ حکومت ملی آذربایجان و جنبش دمکراتیک و ضدامپریالیستی ۲۱ آذر میدرخشد.
جنبش ۲۱ آذر، همچنان که اشاره کردیم، علاوه بر اتکا به تودهها و نیروی مردم، در داخل کشور از حمایت تمامی نیروهای آزادیخواه و مترقی، و در رأس همه آنها حزب تودهٔ ایران، برخوردار بود. در آن زمان، حزب ایران، در خلال موضعگیریای درخصوص جنبش ملی آذربایجان، در روزنامهٔ جبههٔ آزادی، شهریورماه ۱۳۲۵، اعلام کرده بود:”ما نهضت دمکراتیک آذربایجان را برای سعادت ایران لازم دیدیم. درهمان موقع که دشمنان ایران حزب دمکراتیک آذربایجان را تجزیهطلب معرفی میکردند ما راه خود را گرفتیم و هرگز فریب این نغمهها را نخوردیم و نهضت دمکراتیک آذربایجان را اسلحه آزادیخواهان ایران شناختیم.”۱
جنبش ۲۱ آذر بخش جداییناپذیر جنبش سراسری ملی و دمکراتیک آن زمان ایران بود و حل مسئلهٔ ملی را در پیوند و در چارچوبِ مبارزات سراسری ضددیکتاتوری میدانست. گرانبهاترین درسِ جنبش ۲۱ آذر نیز رویکرد آن به همین واقعیت انکارناپذیر است.
* مسئلهٔ ملی در میهن ما:
در ایران، برخلاف ادعاهای رژیم ضدملی شاه و ولایتفقیه، مسئلهٔ ملی و ستمِ ملی وجود داشته و دارد. مسئلهٔ ملی در کشور ما مختصههای ویژهٔ خود را دارد که باید به آن توجه جدی داشت. ستمِ ملی در میهن ما با رشدِ سرمایهداریِ وابسته (کمپرادُر) و نفوذِ امپریالیسم در حیات سیاسی- اقتصادی و اجتماعی ایران ارتباط مستقیم دارد. اجرا و گسترش سیاستهای ناظر بر ستم ملی در ایران، محصول رشدِ مناسبات سرمایهداری است، و بخشی از سیاست رسمیِ طبقهٔ سرمایهدار ارزیابی میشود.
بنا بر جهانبینی علمی مارکسیسم- لنینیسم، ملت مقولهیی اجتماعی، تاریخی، و مشخص است. مقولهٔ ملت مفهومی مجرد و انتزاعی و خارج از چارچوبی تاریخی نیست. بهعلاوه، خصلتِ ملت و نقشِ ملت در حیات اجتماعی و در هر صورتبندی (فرماسیون)، با فعالیت نیروهای گوناگون طبقاتی در کشور و جامعه آمیخته و ممزوج است. بهمعنایی، بهقول زندهیاد رفیق قهرمان امیر نیکآیین: “ملت، جمعِ سادهٔ چندین قوم نیست، بلکه مرحلهٔ ماهیتاً نوینی در تجمعِ افراد است، پدیدهیی است اجتماعی که برای نظامهای سرمایهداری و سوسیالیسم، شکلِ عمدهٔ تجمع اهالی بهشمار میرود. … پیدایش ملت اگر روند وحدت و اشتراک در شاخصهای معینی است، درعینحال روند تقسیم به طبقات متخاصم بورژوازی و پرولتاریا و تعمیق و تشدید تضادها بین بهرهکشان و بهرهدهان است. … بنابراین، ملت را نباید بهطورِ مطلق و مجرد، بلکه [باید] بهطورِ مشخص درنظر گرفت.”۲
کلید درکِ صحیح مسئلهٔ ملی، توجه داشتن به این محتوای علمی است: مسئلهٔ ملی، تابعیست از مبارزهٔ طبقاتی و از منافعِ مبارزهٔ سراسری با استبداد، عقبماندگی، و امپریالیسم، و بهسود و در جهت پیشرفتِ اجتماعی. با مسئلهٔ ملی باید بهطورِ مشخص برخورد کرد. برای حلِ صحیح آن نیز، توجه به: درجهٔ تکامل جامعه در دورههای مختلف، خصوصیت و ویژگیهای تکامل در هر کشور معین، تناسبِ نیروهای طبقاتی در صحنهٔ بینالمللی و داخلی هر کشور معین، میزان و سطحِ فعالیتِ تودههای زحمتکش ملتهای مختلف و سطحِ آگاهی و تشکلِ آنها، اهمیتی اساسی دارد. محتوایِ مسئلهٔ ملی و اهمیتِ مسئلهٔ ملی در همهٔ دورهها یکسان نیست. بهطورکلی: “مسئلهٔ ملی از جهت مارکسیسم – لنینیسم در دو سطح بررسی میشود. یکبار از جهت مبارزهٔ ملتهای مستعمره و وابسته برای نیل به استقلالِ سیاسی و اقتصادی در قبال امپریالیسم. این مسئله در مارکسیسم “مسئله ملی و مستعمراتی” نام گرفته و یکبار از جهت مبارزهٔ ملتها و اقوام محروم علیه ستمِ ملی در داخل کشورهای کثیرالمله علیه بورژوازیِ ملتهای حاکم.”۳
* اِعمالِ ستمِ ملی از سوی رژیم ولایتفقیه:
رژیم ولایتفقیه سیاستِ اِعمال و اجرایِ ستم ملی را ادامه داد، و پس از شکستِ انقلاب بهمن، این سیاست جامهٔ تعصب، تنگنظری و قشریت مذهبی نیز بهخود پوشاند. تبعیضِ وحشتناک در مرکزها و منطقههای قومیِ کشور، سیاست خائنانهای است که منافعِ سرمایهداری انگلی، سرمایهٔ بزرگ تجاری و متحدِ آن یعنی سرمایهٔ بوروکراتیک را تأمین میکند. مبارزه با ستمِ ملی میباید در دستورکارِ مبارزهٔ جنبش مردمی و همهٔ نیروهای راستینِ مدافع سربلندی میهن قرار گیرد. نکتهٔ بسیار پراهمیت، ضرورتِ پیوند دادنِ مبارزه در راهِ لغو و رفع ستم ملی بهمنظورِ دستیابی به برابری حقوق خلقهای ایران با پیکارِ سراسری بر ضدِ دیکتاتوری حاکم و مداخلهٔ امپریالیسم است. تجربهٔ جنبش ۲۱ آذر نشان میدهد که، کامیابی در مبارزه برای از میان برداشتن ستمِ ملی در میهن ما، در گروِ پیوند استوار با جنبش همگانیِ مردم ایران است. این امر بهویژه در دوران خطیر و حساسِ کنونی و روندِ رویدادهای خطرناک در منطقه و جنگهای خونین در خاورمیانه اهمیت دارد. حزب ما، بهگواهِ تاریخ، همواره مدافع ثابتقدم و پیگیر حقوق و منافع خلقهای ایران و رزمندگان بیباک کارزارِ لغو ستم ملی بوده و است. حزب تودهٔ ایران، با سربلندی تمام اعلام کرده و میکند که، از برابری کاملِ حقوق همهٔ قومها، ملتها، و اقلیتهای مذهبی ساکنِ ایران دفاع کرده و میکند. رشتههای محکم و مختلفی خلقهای ایران را به هم پیوند میدهد. بازهم بهقول قهرمان حزب ما رفیق نیکآیین:”سرنوشتِ مشترک، طی قرون متمادی، همکاری برای ایجادِ فرهنگ ایران، مبارزهٔ مشترک برای استقلالِ میهن، و آزادی، و همچنین روند عینیِ نزدیکیِ خلقها براثر رشد و درآمیختگیهای اقتصادی و انسانی و فرهنگیِ ناشی از آن، مظاهر گوناگون این پیوند است.”۴
حزب ما، در ششمین کنگرهاش، نیز با صراحت اعلام داشته است: “حزب تودهٔ ایران طرفدار برابریِ کامل حقوق همهٔ خلقهای ایران و خواهان اتحاد داوطلبانهٔ آنها در چارچوب میهنِ واحد، و بر پایهٔ حفظ تمامیتِ ارضی ایران است. بر این اساس، حزب تودهٔ ایران، طرفدار سرسخت وحدتِ کشور بر اساس استقرار حکومتی فدرال در ایران، و تأمین حقوق کامل خلقهای ایران در تعیینِ سرنوشت خویش، و برخوردار شدن از کلیهٔ حقوق ملی، اجتماعی و فرهنگی است.”۵
———————————
۱. اسناد و دیدگاهها [حزب تودهٔ ایران، از آغازِ پیدایی تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷]، انتشارات حزب تودهٔ ایران، تهران، ۱۳۶۰، صفحه ۸۹ .
۲. ماتریالیسم تاریخی، کتاب دوم، امیر نیکآیین، انتشارات حزب تودهٔ ایران، ۱۳۶۶، صفحه ۲۲۶ .
۳. مجلهٔ “دنیا”، نشریهٔ تئوریک- سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران، شمارهٔ ۱، سال سیزدهم، صفحهٔ ۱۲۶ .
۴. ماتریالیسم تاریخی، کتاب دوم، امیر نیکآیین، انتشارات حزب تودهٔ ایران، ۱۳۶۶، صفحه ۲۳۷ .
۵. ششمین کنگره حزب توده ایران (بهمنماه ۱۳۹۱)، انتشارات حزب تودهٔ ایران،۱۳۹۳، صفحهٔ ۷۹ .
به نقل از «نامه مردم»ُ شماره ۹۸۸، ۲۵ آذرماه ۱۳۹۴