مسایل سیاسی روز

سوریه، آوَردگاهِ قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای

خبرگزاری فارس، ۱۸ اسفندماه ۹۴، به موضع‌گیری‌های روسیه درارتباط‌با تحولات سوریه می‌پردازد و با ناخشنودی می‌نویسد:”مسئلهٔ مهم دیگر این است که روس‌ها قبل از هرگونه هماهنگی یا رایزنی‌های خود با غربی‌ها وعده‌های مشکوک مانند موافقت با فدرالیسم ندهند که شائبهٔ تقسیم و تجزیهٔ سوریه را دربر داشته باشد. روس‌ها بهتر از همه می‌دانند که هم غرب و هم برخی طرف‌های منطقه‌ای در آرزوی شرایطی برای تجزیهٔ سوریه هستند و لذا رعایتِ قواعدِ اصلی موردتوافق و اعلام‌شده و در مواضع رسمی امری الزامی است.”

در طول دو هفتهٔ گذشته، تحولات در کشور سوریه وارد مرحله‌یی جدید شده است. پس از متوقف شدنِ نشست‌های کشورها و نیروهای اصلیِ دارایِ منافع درارتباط‌با آیندهٔ سوریه (که جمهوری اسلامی نیر در هر سه دورۀ آن شرکت داشت) در نیمه بهمن ماه، و توافق میان وزیران خارجهٔ ایالات‌متحده و روسیه درجریانِ بحث‌های “کنفرانس امنیتیِ مونیخ”، برقراریِ آتش‌بس در درگیری‌های نظامی، در روز دوشنبه ۲۴ اسفندماه ۹۴/ ۱۴  مارس ۲۰۱۶، مذاکراتِ مستقیم بین دولت سوریه و گروه‌های متخاصم، با نظارت سازمان ملل، آغاز شد. هم‌زمان با آغازِ  گفت‌وگوهای دولت سوریه و مخالفانش- با میانجی‌گریِ سازمان ملل- دولت روسیه هم اعلام کرد که نیروهای نظامی‌اش را از سوریه خارج می‌کند. همان‌گونه که عملیات نظامی روسیه در ۶ مهرماه ۹۴/ ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۵ یک‌باره شروع شد، اعلام خاتمهٔ مداخلهٔ نیروهای نظامی این کشور در سوریه نیز- به‌دلیل پیامدهایی چندوجهیِ آن در منطقهٔ خاورمیانه- غافلگیرانه به‌نظر می‌رسد. گر چه درنظرِ اول، چنین برمی‌آید که تحولاتِ سوریه ربطِ چندانی به مسائل داخلی ایران ندارد و صرفاً تحرکاتی است که منحصراً در چارچوبِ تحولات بین‌المللی باید آن را تجزیه‌وتحلیل کرد، اما موضع‌گیری‌ها و عملکردِ سران رژِیم ولایی در رابطه با سوریه در دو دهه اخیر و میزانِ اهمیت مسائل و تحولات سوریه نزد مقام‌های ارشدِ تصمیم‌گیرنده در ایران، رویدادهای سوریه را هم برای نیروهای سیاسی ایرانی در درجهٔ بالایی از اهمیت قرار داده است. آنچه از هم‌اکنون مشخص است این است که، آنچه در این گفت‌وگوها [دُورِ تازهٔ گفت‌وگوهای دولت سوریه و مخالفانش] موردبحث است پیامدهایی فراتر از مرزهای سوریه دارد، و به بیانی دیگر، نشانه‌هایی پررنگ از نظم جدیدی دارد که- در پی تحمیلِ “طرح خاورمیانه نوین”- اکنون در منطقه اِعمال می‌شود. نگرانیِ رهبران رژیم ولایی از تحولاتِ اخیر در سوریه این است که، نکند سرشان در میان این به‌اصطلاح معرکه “بی‌کلاه بماند”.
بااینکه اعلام خروجِ نیروهای نظامی دولت روسیه از سوریه، در ایران با شگفتی روبه‌رو و تجزیه‌وتحلیل‌هایی نیز دراین‌باره شد، اما تحولاتِ پیش‌ازاین اعلام نشان می‌دهند که دولت‌های سوریه و ایران با ناخشنودی انتظارِ چنین تحولی را داشته‌اند.
همشهری آنلاین، ۱۱ اسفندماه ۹۴، به‌نقل از خبرگزاری ایرنا، سخنان ولایتی را آورده است که مدعی می‌شود:”آتش‌بس در سوریه بهانه‌ای برای تغییرِ حکومت بشاراسد است. … هدفِ آمریکا در طرفداری از آتش‌بس سوریه، خیر نیست و قصد اصلی آن‌ها تغییرِ حکومت قانونی این کشور است. جمهوری‌اسلامی ایران با این کارِ آمریکایی‌ها حتماً مخالف است.”
اما خبرگزاری فارس، ۱۸ اسفندماه ۹۴، به موضع‌گیری‌های روسیه درارتباط‌با تحولات سوریه می‌پردازد و با ناخشنودی می‌نویسد:”مسئلهٔ مهم دیگر این است که روس‌ها قبل از هرگونه هماهنگی یا رایزنی‌های خود با غربی‌ها وعده‌های مشکوک مانند موافقت با فدرالیسم ندهند که شائبهٔ تقسیم و تجزیهٔ سوریه را دربر داشته باشد. روس‌ها بهتر از همه می‌دانند که هم غرب و هم برخی طرف‌های منطقه‌ای در آرزوی شرایطی برای تجزیهٔ سوریه هستند و لذا رعایتِ قواعدِ اصلی موردتوافق و اعلام‌شده و در مواضع رسمی امری الزامی است.”
روزنامهٔ کیهان، ۱۷ اسفندماه ۹۴، در یادداشتِ روز خود به‌قلم سعدالله زارعی، در قسمتی از آن به موضوعِ آتش‌بس می‌پردازد و می‌نویسد:”سوریه بدون شک به آتش‌بس نیاز دارد اما هدف از این آتش‌بس نمی‌تواند آسایش بخشی به نیروهایی باشد که بیش از ۴ سال امنیتِ سوریه را ربوده‌اند. متأسفانه در اعلامِ زودهنگام و هماهنگ نشدهٔ آتش‌بس سوریه که از شنبه هفته گذشته در مناطق جنوبی و غربی حلب به‌اجرا درآمد، به‌این نکته که آتش‌بس بیش از آنکه به‌نفعِ دولت باشد به‌نفعِ معارضه مسلح است، توجه نشد.”
مضمونِ دو نوشتهٔ بالا از خبرگزاریِ فارس و روزنامهٔ کیهان- که در نزدیکی و هم‌فکری با مقام‌های نظامی و به‌خصوص سپاه پاسداران به‌تجزیه‌وتحلیلِ مسائل می‌پردازند- اعتراف به‌این نکته است که تصمیم‌های گرفته‌شده میان روسیه و آمریکا، بدونِ رایزنی با ایران و یا سوریه انجام گرفته و حتی ایران درارتباط‌با آتش‌بس هم بی‌اطلاع بوده است. اینکه اعتراف به این نکتهٔ مهم تا چه میزان ریشه در واقعیت دارد را- درحال‌حاضر و بدونِ انتشارِ اطلاعات بیشتر از سوی منابعِ معتبر- نمی‌توان با اطمینان کامل مطرح کرد، اما دو تحلیل یا نوشتهٔ بالا نشان می‌دهند که [این] تصمیم‌های نظامی و سیاسی بدونِ جلب نظرِ ایران گرفته شده‌اند. 
روزنامهٔ شرق، ۲۴ اسفندماه ۹۴، در مقاله‌یی با عنوان: “فدرالیسم، طرحِ روسیه برای تقسیمِ سوریه”، در تشریح موضع‌گیری‌های روسیه، ازجمله نوشت:”سرگِی ریابکوف، معاون وزیر خارجهٔ روسیه، در اظهارنظری، آشکار کرد کشورش چه راه‌حلی را برای سوریه می‌پسندد: جمهوریِ فدرالیستی. این اظهارات به‌مثابهٔ رهنمودی صریح برای گفت‌وگوهای آیندهٔ ژنو خواهد بود. به‌این معنا که ازنظرِ روسیه باید همهٔ بندهای مربوط به معاهدات سابق کنار گذاشته شده و بر اساس واقعیت‌های جدید، گفت‌وگو شود. پیش از بیان این ایده، روسیه از هیئت هماهنگی (مخالفانِ داخلی) خواست “بر شروعِ مذاکرات آینده و قانون اساسیِ جدید تمرکز کنند نه [بر] تشکیلِ یک دولت انتقالی، زیرا در قانون اساسی جدید تشکیلِ نظام دمکراتیک نیز لحاظ خواهد شد.” اما روشن است هدف از این حرف آن است که تعیینِ شکلِ دولت آینده در سوریه، مهم‌تر از هر روندِ سیاسی‌ای است.”
از مجموعِ تحلیل‌های به‌دست‌آمده که- به‌نوعی به بیان دیدگاه‌های مقام‌های ایرانی ارتباط پیدا می‌کند- باید به‌این نتیجه رسید که، دولت ایران، و یا حتی دولت سوریه، در شرایط فعلی، تمایلی به آتش‌بس و یا مذاکره ندارند و ادامهٔ حملات نظامی به مخالفان را خواستارند. بدون شک، در این میان نقشِ روسیه و پیامدهای تصمیم یک‌بارهٔ این کشور به ‌خاتمه دادن به‌عملیات نظامی‌اش در سوریه، برجسته می‌گردد، زیرا بدون حمایتِ نظامی روسیه- و به‌خصوص پشتیبانی هوایی این کشور از نیروهای سوری- پیروزی‌های به‌دست‌آمدهٔ تاکنونیِ این نیروها نمی‌توانند ادامه یابند. این بدان معنا است که، در روندِ قوام یافتنِ تحول‌های عرصهٔ نظامی و سیاسیِ سوریه، دولت روسیه درحال اجرای برنامه‌یی است که منافع این کشور در دریای مدیترانه حفظ شود. این مهم، با تجزیهٔ غیررسمیِ کشور سوریه در قالبِ فدرالیسم- در اوضاع‌و‌احوالی که خاک کشور [سوریه] درعمل در کنترلِ سیاسی و نظامی نیروهای متخاصم دولت است- می‌تواند تحقق پیدا کند. اگر مخالفتِ دولت سوریه با این طرح، به‌دلایلی کاملاً روشن، توجیه‌شدنی است، اما موضع‌گیری‌های دولت ایران که سعی دارد موضع‌گیری‌های دولت ترکیه را نیز با خود هماهنگ کند، جای ‌بررسی و تعمق دارد. 
روزنامهٔ ایران، ۱۸ اسفندماه ۹۴، در مطلبی با عنوان:”بازگشتِ ترکیه به استراتژی تعادل‌گرا”، نوشت:”‌سفر اخیر آقای داوود‌اوغلو [به تهران] یکی از نقاط مهمی است که نشان می‌دهد روند روابط دو کشور در سطح منطقه‌ای از میزانی از تنش به سطح همکاری و رقابت دوباره متمایل شده است.”
از هنگامی‌که تحولات سوریه با رویکردهای جدیدی روبه‌رو گردیده است، هم نگرانی و هم ناخشنودی بین مقام‌های ایران و ترکیه بیشتر آشکار شده است. این نگرانی‌ها، بااینکه دلایل گوناگونی دارند، اما در یک موضوع با حساسیت بیشتری از سوی دولت‌ها و مقام‌های ایران و ترکیه دنبال می‌شود، و آن موضوع، وضعیت منطقه‌هایی است که در آن‌ها اکثرِ ساکنان کُردند. ایران و ترکیه در این زمینه که روند تحول‌ها نباید به سویی رود که به خودمختاریِ بیشتر و یا استقلالِ کُردها بینجامد، توافق کامل دارند. روزنامهٔ ایران [روزنامهٔ دولت اعتدال] در اشاره به‌همین موضوع و با این توضیح که: فرهنگِ استراتژیکِ ترکیه، فرهنگی سوداگر و سودگرا، محافظه‌کار و کمتر ایدئولوژیک است، اضافه می‌کند:”… باتوجه به‌مواجههٔ ترکیه با متغیرهای شگفتی‌ساز و عدم قطعیت‌های تازه در محیط منطقه‌ای، ازجمله غیرقابل‌پیش‌بینی بودنِ رفتار کُردها، غیرقابل‌پیش‌بینی بودن و مهارناپذیر بودنِ جریان‌های افراطی و تروریستی مانند داعش، بیش از گذشته میل به تعامل با قدرت‌های ثبات‌آفرین در منطقه را دارد که در رأسِ آن‌ها می‌توان به ایران اشاره کرد.”
روزنامهٔ ایران، دررابطه‌ با موضع‌گیری‌های ایران و ترکیه در منطقه، نیز می‌نویسد:”برای اینکه ایران بتواند با کمک ترکیه آرامش را به منطقه بازگرداند، ترکیه باید سیاست تنش‌زایی را به تنش‌زدایی در روابط خارجی خود تبدیل کند، چراکه ادامهٔ نگاه جدایی‌طلبانه موجب شده تحرکاتی که خواستِ رهبران ترکیه نیست در این کشور شکل گیرد. … ایران به‌دنبال ساختاری‌سازیِ جدید در منطقه نیست، و باوجوداینکه دولت ترکیه با رویکردِ نوعثمانی‌گری به تحولات منطقه نگاه می‌کند، ایران معتقد است این نگاه واقع‌بینانه به مسائل نیست بلکه سیاست‌هایی که مبتنی بر تقسیمات جدید در منطقه نباشد، جواب می‌دهد و این نگاه مورد رضایت و قبول کشورهای منطقه است. جمهوری‌اسلامی ایران از یکپارچگی و وحدت ملی تمامی کشورهای منطقه حمایت می‌کند” [اطلاعات بین‌المللی، ۲۰ اسفندماه ۹۴].
سایت تابناک، ۱۸ اسفندماه ۹۴، نیز حضورِ احمد داووداوغلو، نخست‌وزیر ترکیه، و همزمان با آن، حضورِ بوگدانف، فرستادهٔ ویژهٔ رئیس‌جمهور روسیه، در تهران را، به‌نقل از سوی منابع خبری، ناشی از نزدیکیِ پیش‌آمده میان آمریکا و روسیه نسبت داده و می‌نویسد:”سفرِ نخست‌وزیر ترکیه به تهران و اعلام وی مبنی [بر] به‌توافق رسیدن با تهران بر سر سوریه، خواه‌ناخواه، به‌معنای توافق محرمانهٔ احتمالی میان آمریکا و روسیه خواهد بود. همچنین، سفر داووداوغلو به تهران درعین‌حال، علامت واضحی از فاصله گرفتن از مواضع‌ عربستان و هم‌پیمانان او دربارهٔ سوریه حساب می‌شود.”
از مجموع اظهارات و موضع‌گیری‌های اخیر باید به‌این نتیجه رسید که، آتش‌بسِ اعلام‌شده، آغازِ دوبارهٔ مذاکرات مخالفان با دولت سوریه و خروجِ قوای نظامی روسیه از سوریه، ازجمله فرآیندهایی بوده‌اند که طی آن آمریکا و روسیه به‌توافقی رسیده‌اند که آیندهٔ سیاسی سوریه در آن لحاظ شده است. سفرِ داووداوغلو به تهران و سفر اخیرِ ظریف به آنکارا- باتوجه به تحولات سیاسی و نظامی در ارتباط با سوریه- نشانگر آن است که مواضع دولت ایران و ترکیه به همدیگر نزدیک شده است. این برداشت، برآمده از تحلیل‌هایی است که در بالا بدان‌ها اشاره شد. اینکه در مرحلهٔ عمل به چه صورتی درآید، هنوز مشخص نیست. چنانچه این ادعا- یعنی نزدیک‌تر شدنِ مواضع ترکیه با ایران را بپذیریم- باید در آیندهٔ نزدیک رویکردهای جدید ترکیه نسبت به دولت بشاراسد را شاهد بود. ترکیه هم‌اکنون به‌لحاظ امنیتی در چالش‌هایی جدی با نیروهای کُرد و اسلام‌گرا روبه‌روست و بمب‌گذاری‌های اخیر نگرانی‌های جدیِ مقام‌های ترک را برانگیخته است. تداوم این روند بدون شک در عرصه اقتصادی ضررهایی را متوجه ترکیه خواهد کرد. اعلامِ نوعی فدرالیسم از سوی کُردهای سوریه را نیز در چارچوبِ فرآیند تحول‌های اخیر باید ارزیابی کرد.
چندی پیش، ولادیمیر پوتین، سفری به تهران داشت که در رابطه با آن ارزیابی‌های گوناگونی به‌عمل آمد. مقام‌ها و رسانه‌های ایرانی این سفر را نقطه عطفی در مناسبات روسیه و ایران ارزیابی کردند، اما تحول‌های اخیر در سوریه، نشان می‌دهند که مواضع گرفته‌شدهٔ اخیر از سوی روسیه- پیش از هر چیزی- متضمنِ مصالح استراتژیکِ روسیه در منطقه است و نه نگرانی بابتِ نقضِ تمامیت ارضی و یا حق حاکمیت ملی این و یا آن کشور و درارتباط با ناخرسندیِ مقام‌های ایرانی  ازتضمنِ این مصالح از سوی روسیه. لازم به‌یادآوری است که، هم‌زمان با این تحولات، تحویلِ سامانهٔ دفاعیِ اس ۳۰۰، از طرف روسیه به‌تعویق انداخته شده است. آن‌طور که مقام‌های رسمیِ ایران پیش‌از‌این اعلام داشته بودند، تحویلِ این سامانه می‌بایست چند هفته پیش انجام می‌گرفت، اما این تحویل به ۶ ماه آینده‌ موکول گردیده است. بااینکه مقام‌های رسمی ایران در این رابطه تاکنون اظهارنظری نکرده‌اند، اما در رسانه‌های داخلی کمابیش نسبت به‌این تأخیر در تحویل “اس ۳۰۰” از موضعی منفی برخورد می‌شود. اینکه این سامانه به‌چه دلیل تحویل داده نشده، مشخص نیست اما هم‌زمانیِ آن با تحولات سوریه سؤال‌برانگیز است.
آوردگاهِ سوریه، صحنهٔ تحولاتی است که از یک‌سو در جهت تجزیه این کشور پیش می‌رود و از دیگرسو در مسیرِ دفاع از تمامیت ارضی این کشور است و از جانبی دیگر می‌تواند دربردارندهٔ حذفِ کاملِ بشاراسد از صحنهٔ سیاسیِ سوریه باشد. هم‌زمان “مذاکرات صلح“ با میانجی‌گری سازمان ملل درجریان است. اینکه روندهای آینده به کدامین سو تغییرِ مسیر ‌د‌هند را نمی‌توان به‌طوردقیق پیش‌بینی کرد، اما باتوجه به پیچیدگی‌های موجود، متأسفانه باید به‌این نتیجه رسید که رنج و دردِ میلیون‌ها شهروندِ بی‌گناه سوریه‌ای در این رهگذرِ خونین و ستمگرانه، به‌زودی پایان نمی‌یابد. باتوجه به نیروهای درگیر و تعیین‌کننده درصحنهٔ نظامی و سیاسیِ سوریه، حتی درصورتِ‌ اعلام رسمیِ توقف جنگ چنان‌که به‌پایانِ این خون‌ریزی هم بینجامد، دستاوردی برای مردم به‌همراه نخواهد آورد. تمامی نیروهای تروریستی درگیر در سوریه، نیروهایی وابسته، مرتجع و ضدمردمی‌اند. آوردگاهِ سوریه درحال‌حاضر به صحنهٔ زدوخورد و بده‌بستانِ قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای برای تأمینِ منافع‌شان تبدیل گردیده است، منافعی که، در جهتی کاملاً غیرهمسو با منافعِ میلیون‌ها نفر از مردم رنج‌دیدهٔ سوریه است.

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۹۹۵، ۲ فروردین ماه ۱۳۹۵

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا