مسایل سیاسی روز

بدرود رفیق دکتر بنی طرفی، بدرود

نقش او در دل چه زیبا می‌نشست
سنگدل آیینۀ ما را شکست
آیینه صد پاره شد در پای دوست
باز در هر پاره عکس روی اوست

گزارشی از مراسم خاکسپاری دکتر هاشم بنی طرفی
عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران (منتخب پلنوم هفدهم)

شمه‌ای از زندگی رفیق دکتر بنی طرفی

مراسم خاکسپاری دکتر هاشم بنی طرفی، مبارز عرب، زندانی دو رژیم استبدادی شاه و روحانیت، و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران (منتخب پلنوم هفدهم) با حضور جمع کثیری از دوستان و همراهان این مبارز بزرگ زحمتکشان ایران در روز جمعه ششم فروردین ماه در بهشت زهرای تهران برگزار شد. در این مراسم باشکوه که یاران بنی طرفی از سراسر کشور، اعم از هم‌بندان دوران ستم شاهی و دوستداران و همرزمان پس از انقلاب از عقاید و دیدگاه‌های گوناگون سیاسی حضور داشتند، بار دیگر با آرمان‌های این مبارز خستگی‌ناپذیر طبقه کارگر تجدید پیمان گردید و یاد و خاطره او گرامی داشته شد.
       دکتر هاشم بنی طرفی که به‌لحاظ صداقت، پایداری، شرافت و بردباری مختص خود از احترام ویژه‌ای در بین مبارزان سیاسی دو رژیم برخوردار بود سال‌های آخر عمر را در بستر بیماری سپری نمود که با مراقبت عاشقانه همسر فداکار خود، فیروزه غفاربیگی همیشه از تمیزی تمام دوران زندگی، طراوت و هوشیاری لازم برخوردار بود. در سال ۱۳۸۸، او که تا آخرین لحظات زندگی پایبند صمیمی و معتقد آرمان‌های حزب توده ایران و مشتاق پیگیری تحولات سیاسی و اجتماعی کشور بود علیرغم جسم علیل و ضعف تکلم، با اصرار بر نمایش رای نمادین خود بر روی ویلچر در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمود و به مهندس میرحسین موسوی رای داد. پس از تقلب بزرگ در انتخابات و مشاهده اعتراض گسترده مردمی متعاقب آن نیز با نگرانی تحولات کشور را دنبال می‌نمود و خود را عضوی از این جنبش اعتراضی می‌دانست.
       خاکسپاری این مبارز کبیر که ۱۸سال از عمر خود را در زندان‌های ستم‌شاهی و ۵ سال را نیز در زندان‌های جمهوری اسلامی سپری نمود با ضرباهنگ دایره در هنگام تدفین آغاز شد و پس از آن حضار به سخنرانی دکتر مستشاری دانشمند علوم و از دوستداران و یاران رفیق هاشم بنی طرفی گوش فرا دادند که از زندگی و حیات سیاسی این مبارز پیگیر و خستگی‌ناپذیر و اهمیت کار بزرگ ترجمه اثر علمی اُپارین در دهه ۱۳۴۰ با عنوان “حیات: طبیعت، منشاء و تکامل آن” سخن گفت. پس از آن آوازی در ستایش زندگی و نفی مرگ برای بزرگانی چون هاشم بنی طرفی خوانده شد و به دنبال آن با قدردانی از زحمات همسر فداکار این مبارز نستوه در مراقبت عاشقانه از این شیفته زحمتکشان شعرهایی توسط دختر و یکی از یاران رفیق بنی طرفی قرائت شد. با وداع یاران، ادامه مراسم در سالنی در نزدیکی محل سکونت ایشان برگزار شد.
      در ادامه مراسم ابتدا رسول مهربان، مبارز آزادیخواه و هم‌رزم دکتر بنی طرفی که در سال‌های اخیر محرم اسرار و یادمانده‌های او بود از شخصیت والای انسانی این مبارز نستوه سخن گفت و بهایی که یاران دکتر پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ برای دفاع از آرمان‌های زحمتکشان پرداختند. پس از آن دل‌نوشته‌ای از یکی از نزدیکان و عاشقان دکتر بنی طرفی که سال‌ها در کنار یکدیگر زندگی کردند قرائت شد که به‌لحاظ تشریح ابعاد شخصیت بی‌نظیر دکتر از نگاهی ساده و صمیمی به‌شدت حاضران را تحت تاثیر خصائل والای دکتر هاشم بنی طرفی قرار داد. در ادامه نوای دلنشین نی و شعرخوانی دوستداران و یاران دکتر هاشم بنی طرفی که با نی‌نوازی یک سرود حماسی پایان یافت زینت‌بخش این مراسم به‌یادماندنی از بزرگداشت این مبارز خستگی‌ناپذیر طبقه کارگر، قهرمان جنوب و فاتح زندان‌های دو رژیم بود که هرگز تسلیم ظلم نشد و ۹۰ سال را با گردنی افراشته، منزه و معتقد به آرمان‌های حزب توده ایران زندگی نمود.
       مراسم بزرگداشت این مبارز نستوه در روز دوشنبه نهم فروردین ماه در محل سکونت دکتر هاشم بنی طرفی برگزار می‌شود.

شمه‌ای از زندگی رفیق دکتر بنی طرفی
 رفیق دکتر هاشم بنی طرفی در سال ۱۳۰۵ در یک خانواده‌ی متوسط به دنیا آمد.
در سال ۱۳۲۶ در رشته‌ی پزشکی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. در همان دوران دانشجویی به صفوف حزب طبقه کارگر، حزب توده ایران پیوست و در سال ششم تحصیل (سال ۱۳۳۲) توسط نیروی سرکوبگر رژیم شاه دستگیر و تا سال ۱۳۳۵ به مدت سه سال در زندان ستم شاهی زندانی گردید. با مقاومت دلیرانه دوران زندان را به پایان رساند و بعد از آزادی با تشکیل گروهی به نام «محفل مارکسیستی» راه حزب را ادامه داده و در مبارزات کارگران کوره پزخانه‌ها نقش موثری ایفا نمود. در سال ۱۳۳۸ مجدداً بازداشت می‌شود و تا سال ۱۳۵۳، مدت ۱۵ سال را در زندان شهرهای بد آب و هوا مانند برازجان و سایر زندان‌های رژیم ستم شاهی سپری کرده و با مقاومت جانانه، سرکوبگران رژیم را تحقیر می‌کند. در زمان گذراندن زندان دست به کار ترجمه شد که حاصل آن کتاب پر بار «حیات: طبیعت، منشاء و تکامل آن» بود که با مقدمه جامع و وزین به قلم خودش انتشار یافت.
پس از آزادی برای ادامه تحصیل به دانشگاه مراجعه می‌نماید، لیکن ادامه‌ی تحصیلش منوط به تایید ساواک می‌شود. ایشان در پاسخ به بازجوی ساواک میگوید: «به عقیدۀ من ایده‌های سوسیالیسم انسانی و درست است» و به رغم این پاسخ با تلاش و پی‌گیری‌اش و با کمک برخی دوستان مجدداً به دانشگاه بازگشته و در سال ۱۳۵۶ به عنوان پزشک عمومی فارغ‌التحصیل گردید.
در آستانۀ انقلاب مجدداً فعالیت رسمی خود را در صفوف حزب تودۀ ایران آغاز می‌کند و در سازمان ایالتی حزب در خوزستان به عنوان دبیر کمیته ایالتی و مسئول شعبه آموزش به مبارزه در راه طبقۀ کارگر می‌پردازد و در تمام دوران جنگ در مناطق جنگی به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد. رفیق هاشم بنی طرفی در پلنوم هفدهم کمیته مرکزی فعالانه شرکت نمود و به عضویت کمیته مرکزی حزب انتخاب شد. با عشق و علاقه‌ای که رفیق دکتر بنی طرفی به مردم و به خصوص زحمتکشان داشت داوطلبانه کار در مناطق محروم را در زمینۀ بیماری‌های چشم و در استخدام ادارۀ بهداشت اهواز آغاز نمود که در طول جنگ و با شرایط و مشکلات ناشی از جنگ تا زمان دستگیریش در هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ ادامه داد. همچون دوران رژیم ستم شاهی با اصرار بر حقانیت حزب طبقۀ کارگر، حزب تودۀ ایران بر مقاومت و روحیۀ زندانیان تاثیری بی‌بدیل گذاشت و با سربلندی دوران زندان رژیم جمهوری اسلامی را هم پشت سر گذاشت. پس از آزادی در سال ۱۳۶۵ در مطب شخصی در اهواز، به طبابت پرداخت.

هنوز از فعالیت علنی حزب دوسال نگذشته بود که جنگ خانمان سوز بین عراق و ایران شروع شد. پزشک متعهد و مردمی علیرغم همه مشکلات، در لحظات حساس جنگ هرگز مردم اهواز را تنها نگذاشت، همه مدت در میان زخمی‌ها و مردم جنگ زده حضوری جانبه داشت .
دریغا حیات سیاسی بصورت علنی چند صباحی بیش دوام نیاورد. وی که عاشق واقعی مردم زحمتکش و جانبدار آزادی، عدالت اجتماعی، اسقلال ملی و صلح بین ملت‌ها بود، او که از این عشق زاینده شده و بر آن عشق پاینده بود، با یورش گزمگان «ولایت فقیه» به حزب توده ایران در هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ اینبار، به چنگ عمال رژیم گرفتار آمده و در سال ۱۳۶۵ و پس از آزادی از سیاهچالهای رژیم ارتجاعی و قرون وسطایی ولایت فقیه (زندان کارون اهواز) از طریق طبابت به درمان بیماران فقیر و مستمند پرداخته و اغلب هزینه دارو و درمان آنها را به عهده می‌گیرد.
رفیق بنی طرفی در محل زندگی اش مطبی داشت و همسرش خانم فیروزه این انسان شریف و والا به عنوان منشی و دستیار به او کمک می‌کرد. رفیق توده‌ای از بیمارانش حق ویزیت دریافت نمی‌کرد بلکه یک جعبه آنجا گذاشته بود که هر کس به میزان دلخواه و حد توانایی خودش در آن پول بریزد. موقعیت و مکان قرارگیری جعبه طوری بود که مریض هنگام ریختن وجه در آن محل تنها بود وکسی نمی‌توانست ببیند که او چه قدر در جعبه پول ریخته است. برخی از بیماران علاوه بر اینکه حق ویزیت پرداخت نمی‌کردند حتی هزینه داروهای خود را هم از رفیق دکتر بنی طرفی دریافت می‌کردند. اما بانو فیروزه باخوشرویی آنجا را تمیز می‌کرد. رفیق هاشم بنی طرفی به دلیل سابقه فعالیت سیاسی با وجود مدرک پزشکی و سالها سابقه طبابت هیچ گونه بازنشستگی و حق بیمه نداشت. برای اعتراض به رد درخواست بازنشستگی‌اش نامه بسیار زیبایی نوشته بود که با جمله‌ای از ابوسعید ابوالخیر شروع می‌شد که بالای ورودی خانه‌اش نوشته شده بود (نقل به مضمون) “بر در این سرا هر کس وارد شود نانش دهید و از ایمانش نپرسید”.

رفیق همواره از حقانیت حزب تودۀ ایران و رهبری و زبان گویای آن «نامۀ مردم» حمایت کرده و به طور قاطع به دفاع از آن می‌پرداخت.
رفیق بنی طرفی نهایتاً به دلیل مشکلات جسمی و سالمندی از طبابت دست شسته و از اهواز به تهران نقل مکان می‌نماید. در سال ۱۳۸۷ به دنبال سکتۀ مغزی امکان حرکت از وی سلب و تکلم خود را به طور عمده از دست می‌دهد اما هوشیاری کامل خود را تا آخرین روزهای حیات حفظ نمود. علیرغم پرستاری روحی و جسمی پررنج و فداکارانه همسر وفادارش بالاخره پس از هشت سال، در تاریخ چهارم فروردین‌ماه ۱۳۹۵ چشم از جهان فرو می‌بندد.

 یاد و خاطره‌اش گرامی و راهش پر رهرو باد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا