دروغپردازی و تحریفِ تاریخ، چه هدفی را دنبال میکند؟
یکی از رخدادهای ماندگارِ ملی در تاریخ معاصر میهن ما، ۲۹ اسفندماه، سالروزِ تصویبِ قانون ملی شدن صنعت نفت ایران در زمان نخستوزیری دکتر محمد مصدق است. رژیم ولایتفقیه از همان آغاز برپاییاش، بهویژه پس از استیلای تمام و کمال نظام حکومتی موردنظر خمینی بر کشور، کینه و دشمنی با تاریخِ ایران و مبارزات ملی شدن صنعت نفت را پنهان نکرده است. فراموش نکردهایم که در چند سال اخیر، برخی روحانیون درجه اوّل وابسته به حکومت مانند: خزعلی، محمد یزدی، مصباح یزدی، و مکارم شیرازی، مستقیم و غیرمستقیم، لغوِ مناسبتِ سالروزِ ملی شدن صنعت نفت بهوسیله دکتر مصدق را خواستار بودهاند.
سال گذشته، اسفندماه ۹۴، با پدیدهیی کموبیش جدید در تحریف و تقابل با این سالروز خجسته و مهم ملی و مردمی از سوی وابستگان رژیم روبهرو شدیم. درحالیکه حزبها و نیروهای ملی و انقلابی و میهنپرست کشور با گرامیداشتِ این واقعهٔ بزرگ تاریخی به تجلیل از مبارزات مردمی و شخصیت ملی دکتر محمد مصدق مشغول بودند، برخی بلندگوهای پیدا و پنهان رژیم، در خصوص این سالروز و نقش نیروهای ملی و شخص دکتر مصدق در آن، بهتحریف و دروغپردازی پرداختند. اینگونه تبلیغات زهرآگین از مدتها پیش و با محاسبه دقیق از سوی مرکزها و محفلهایی معین جریان داشته است. از سالیان گذشته، کوششهایی هدفمند از سوی ارگانهایی نظیر آستان قدس رضوی، سازمان تبلیغات اسلامی، و سپاه پاسداران در جهت تحریفِ تاریخ و تطهیرِ چهرههای واپسگرا، وابسته، و مزدوری چون مظفر بقایی، آیتالله کاشانی، و احمد قوام (معروف به قوامالسلطنه) بهطور موذیانه صورت میگیرد. قوام را در مقابل شخصیت ملی و برجستهای چون مصدق مطرح و او را سیاستمداری “مُدبِر” معرفی میکنند- و در مقابل- مصدق را “پیرِ بیمار” و “ماجراجو” و “یکدنده” مینمایانند. در سالروز ۲۹ اسفندماه سال ۹۴ ، بار دیگر این نوع تحریف و جعلها در صفحات بسیاری از روزنامهها و رسانههای خبری انتشار یافت و تبلیغ شد. بهعنوان نمونه، روزنامه اعتماد، ۲۷ اسفندماه ۹۴، در مطلبی زیر عنوان: “نفت را دوباره ملی کنیم”، به سیاست ملی دکتر محمد مصدق تاخت و نوشت: “بگذریم که برخی صاحبنظران [معلوم نیست چرا نویسنده شجاعت مدنی اعلام نام این صاحبنظران را ندارد و نام آنان را اعلام نمیکند] در نقدِ عملکرد دکتر مصدق بر این عقیدهاند که اگر او در مبارزه با بریتانیا در زمینهٔ نفت آنچنان بر بازی برد و باخت اصرار نمیکرد و کمی [خوب توجه کنید:کمی] دیپلماسیِ مدرن پیشه کرده بود، میتوانست در میانهٔ راه بریتانیا را پای میز مذاکره نشانده و مانع بازگشت دوبارهٔ استعمار پیر تنها چند سال پس از ملی شدن صنعت نفت پای سفره کنسرسیوم – آنهم با طلب غرامتِ دوری چندساله از این خوان – شود” [روزنامهٔ اعتماد، ۲۷ اسفندماه ۹۴].
در مورد این نوع استدلال و دروغپردازی چه باید گفت؟ ظاهراً مصدق و سیاستِ ملی او سبب “بازگشتِ دوبارهٔ استعمار پیر” و البته نه آمریکا، به کشور شد و اصولاً کودتای ۲۸ مرداد، دربار، زاهدی و اعوانوانصار جیرهخوارشان، بیگناهند و از هر “تهمتی” مبرا!
این نوع تحریفِ تاریخ و دروغپردازی، در این مقطع زمانی، بیعلت انجام نمیپذیرد. برای آنکه بهدلایل چنین تبلیغات و مطالب تحریفآمیزی پی ببریم، میتوان به خود مقاله “اعتماد” رجوع کرد. دُم خروس زمانی هویدا میشود که نویسنده پس از متهم کردن دکتر مصدق و سیاستِ ملی او، آشکارا اعلام میدارد: “هنوز هم پس از سالها کلید عملیات اکتشاف، استخراج، تولید و از همه مهمتر فروش نفت و گاز دراختیار دولت است.” نویسنده بهروشنی و بیکمترین ابهامی علتِ حمله به سیاستِ ملی دکتر مصدق را در این سطرها برملا میکند. تحریفِ تاریخ در این مقطع زمانی، باهدفی معین و در راستای سیاستی مشخص انجام میپذیرد. آیا میان قراردادهای جدیدِ نفتی رژیم ولایی با انحصارهای فراملی نفتی و محرمانه بودن قراردادهای خارجی تا به امروز، و تحریف و جعلِ تاریخ و حمله به دکتر مصدق و مبارزات درخشان مردم میهن ما در راه ملی شدن صنعت نفت، ارتباطی میتواند وجود داشته باشد؟
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۹۹۶، ۱۶ فروردین ماه ۱۳۹۴