مسایل سیاسی روز

گرامی باد یاد و خاطره تابناك رفیق دكتر هاشم بنی طرفی عضو کمیتۀ مركزی حزب تودۀ ایران (منتخب پلنوم هفدهم)


* کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران درگذشت رفیق دکتر هاشم بنی طرفی، پیکارگر نستوه توده ای را به خانواده و بازماندگان رفیق بنی طرفی، همه رفقای توده ای و رزمندگان راه آزادی میهن تسلیت می گوید. یاد و خاطره تابناک این مبارز خستگی ناپذیر در تاریخ مبارزات مردم و زحمتکشان میهن ما ماندگار خواهد بود

* روزنامهٔ “طریق‌الشعب”، ارگان حزب کمونیست عراق: دکتر هاشم بنی‌طُرفی، رهسپار به‌سویِ جاودانگی

 

گرامی‌داشت یاد و خاطره پزشك آزادیخواه، قهرمان ملی و مبارز خستگی‌ناپذیر طبقه كارگر رفیق دكتر هاشم بنی طرفی كه سال‌های طولانی عمر خود را در زندان‌های دو رژیم استبدادی شاه و روحانیت سپری نمود توسط خانواده و جمعی از دوستان و یاران دكتر بنی طرفی در روز دوشنبه نهم فروردین ماه در محل سكونت وی به مدت ۴ ساعت برگزار شد.
در این مراسم باشكوه و به یادماندنی كه علیرغم تعطیلات نوروزی جمع كثیری از عدالت‌خواهان، دوستداران، یاران و همرزمان دكتر بنی طرفی حضور داشتند ابتدا به احترام شخصیت والای این مبارز و قهرمان ملی یك دقیقه سكوت اعلام شد. متعاقب آن رسول مهربان، مبارز برجسته ملی و همرزم صدیق دكتر هاشم بنی طرفی از شخصیت والای انسانی این عاشق زحمتكشان و پیكارگر خستگی‌ناپذیر طبقه كارگر تجلیل كرد و به تشریح ارتباط و تاثیر وحدت‌آفرین وی بر مبارزان ملی و مذهبی در زندان‌های دهه ۴۰ شمسی در دوران ستم‌شاهی پرداخت كه حاصل آن نزدیكی فكری و تفاهم هرچه‌ بیشتر این مبارزان راه استقلال و آزادی كشور بود. وی در ادامه به اجحاف و ظلمی كه نظام سیاسی و اداری كشور در جمهوری اسلامی در محرومیت شغلی و تضییع حقوق دكتر بنی طرفی بر این زندانی سیاسی و پزشك دگراندیش كرده، اشاره نمود و حقایقی را در حمایت مبارزان مذهبی و یاران زندان از دكتر هاشم بنی طرفی در احقاق حقوق خود آشكار نمود كه اگرچه منجر به نتیجه‌ نگردید، اما نشان از همبستگی مبارزان و دفاع آنها از ارزش‌های مشترك انسانی دارد.
سپس محمد علی عمویی، از یاران زندان و همرزمان قدیمی دكتر بنی طرفی با تشریح سجایای اخلاقی ویژه ایشان كه در بین مبارزان دوران ستم شاهی ازنظر شجاعت، وارستگی و تنزه‌طلبی مثال‌زدنی بود، وفاداری خدشه‌ناپذیر رفیق هاشم بنی طرفی به آرمان‌های حزب توده ایران و راه و رسم توده‌ای را یادآوری نمود. او گروه “محفل ماركسیستی، وابسته به حزب توده ایران” را كه در سال ۱۳۳۷ در فاصله بین دو زندان توسط رفیق دكتر هاشم بنی طرفی از كارگران و زحمتكشان وفادار به حزب توده ایران تشكیل شده بود یكی از پاكیزه‌ترین و كم مسئله‌ترین گروههای سیاسی ورودی به زندان در تمام سال‌های مبارزه دانست و به ذكر خاطراتی از این قهرمان ملی پرداخت. ازجمله، جریان اعتراض افسران توده‌ای به ساواك و رفتار زندانبانان كه منجر به تبعید آنها به زندان مخروبه برازجان در نیمه دهه ۱۳۴۰ و به راه انداختن كارزار ابراز تنفر از افسران توده‌ای توسط ساواك برای ارعاب دیگر زندانیان می‌گردد. رفیق هاشم بنی طرفی با جمع كردن زندانیان و ایراد سخنرانی در نكوهش اقدام ضدانسانی ساواك، شجاعانه از افسران توده‌ای حمایت و كارزار ساواك را با شكست مواجه میكند. ساواك هم به تلافی، رفیق هاشم را به زندان برازجان نزد یارانش تبعید میكند كه با خنده، گشاده‌رویی و شركت فعال وی در عملیات عمرانی زندان از بدو ورود به زندان تبعیدگاهی برازجان همراه میگردد.
سخنران بعدی مراسم دكتر حبیب‌الله پیمان، مبارز برجسته ملی- مذهبی و از یاران زندان رفیق بنی طرفی بود كه با ذكر سابقه آشنایی خود از دوران زندان و دانشكده بهداشت دانشگاه تهران بر شخصیت وحدت‌گرای دكتر بنی طرفی و اعتبار ایشان نزد مبارزان ملی- مذهبی در زندان‌های شاه پرداخت. ایشان با نفی نگاه نتیجه‌گرا، مبارزه را فی‌نفسه واجد ارزش دانستند كه اولین فایده آن به شخص مبارز میرسد كه موجب رضایت از خود و غنای معنوی وی می‌گردد. دكتر پیمان نتیجه بعدی مبارزه را همان اثر اجتماعی و نقش آن در پیشرفت جامعه دانست كه به محض وقوع، اثرگذار می شود، صرف‌نظر از اینكه به نتیجه مادی، تغییر توازن سیاسی یا كسب قدرت منجر شود یا حتی سركوب گردد. دكتر پیمان با تشریح ارزشهای انسانی و عدالت‌جویانه دكتر بنی طرفی خواهان همفكری و وحدت نیروهای آزادیخواه و عدالت‌طلب با تاكید بر ارزش‌های مشترك انسانی گردید.
سپس دكتر عبدالجلیل مستشاری، دانشمند شیمی و از یاران دكتر بنی طرفی به تشریح اولین دیدار خود با ایشان در سال ۱۳۵۶در وزارت علوم در حضور آلكساندر آُپارین دانشنمد برجسته روس، مولف كتاب “حیات: طبیعت، منشاء و تكامل آن” كه رفیق بنی طرفی ترجمه اثرگذار آن را در سال‌های زندان در دهه ۴۰ انجام داده بود پرداخت. ایشان با تشریح اهمیت تالیف كتاب اُپارین و نقش انتشار ترجمه آن به زبان فارسی بر آگاهی مبارزان و جامعه روشنفكری ایران، به اصالت قومی و عرب بودن و درعین‌حال نگاه فراقومی دكتر بنی طرفی به یكپارچگی جامعه ایرانی با رعایت حقوق اقوام پرداخت و در پایان از فداكاری همسر وفادار دكتر در مراقبت ایام بیماری تجلیل نمود.
در این مراسم كه شخصیت‌های فرهنگی و سیاسی دیگر همچون دكتر محمد رضا شفیعی كدكنی، دكتر خسرو اسدی، دكتر فریبرز رئیس دانا، مینو مرتاضی لنگرودی ، زهره تنكابنی و غیره حضور داشتند، ابعاد مختلف شخصیت والای انسانی این مبارز خستگی‌ناپذیر توسط دیگر یاران و همرزمان وی تشریح گردید. در ادمه مراسم، همراه با شعرخوانی توسط شعرایی چون محمد خلیلی و دوستداران دكتر بنی طرفی و اجرای موسیقی و آواز هنرمندان، خاطرات و یادواره‌هایی از این قهرمان ملی به سمع حاضران رسید كه با ابراز احساسات پرشور دوستداران دكتر مواجه شد. در این قسمت دل‌نوشته‌ای از یكی از دوستان و عاشقان دكتر بنی طرفی كه سال‌ها در كنار وی زندگی كرده بود و دست روزگار آنها را از هم جدا نمود قرائت شد كه در بخشی از آن آمده است:
“اسم بعضی از آدمها و  “مرگ” هیچ گاه قرابتی با هم نمی‌یابند. دست مرگ بر برخی آدمها نمی‌رسد. این آدمها جاودانه‌اند. نام و یاد آنها دستگیر ماست در روزهای سختی، در لحظات ناامیدی و در دشواری‌های زندگی. خاطرات آنها و شوری كه در جان ما ریختند همراه ماست در لحظات تلخی و در روزگار تنهایی. ما نه بر رفتن آنها، بلكه بر جدایی جسم آنهاست كه می‌گرییم. وگرنه آنها كجا و رفتن كجا؟ آنها كه همیشه هستند. حی و حاضر. در كنار ما. جلوی چشم ما. همراه ما.
این آدمهایی را می‌گویم كه مصداق واقعی شرافت‌اند. این آدمها خودِ شرافتند. این آدمها كه مثل الماس‌هایی از روزگاران سختی و دشواری و رنج‌های دوران بیرون آمدند و با فشارهای زمانه متبلور شدند، این آدمها چراغ راه ما هستند در زمانهایی كه انرژی كم داریم. لبخند كم داریم. عشق كم داریم و جانمان در طلب شور زندگی است …..
دكتر عزیز ما، باورمند و استوار زیست. این مرد شرافت را زندگی كرد. اصلا او خودِ شرافت بود. معیار و سنجه‌اش بود. وسواس بی‌نظیر او برای انسان بودن و انسانی رفتار كردن، قدرت شخصیت و صلابت روح بلند او چنان است كه گویی همه این كارها، این همه شریف بودن، این قدر انسان بودن، همیشه منصف بودن، همیشه بلندطبع بودن و بهای آن را پرداختن، كار آسانی است. هرگز كسی از ما از او نشنید و ندید كه از همه سال‌های طولانی زندان بنالد و یا با تلخی یاد كند ……
دكتر بنی طرفی عزیزِ ما به دامن خاك، به آغوش مادرِ ما، زمین برگشته است. یاد او اما همواره با ماست و در جان ماست. تك‌تك ما كه از زندگی در كنار او بهره مند شدیم، حامل عشق و انرژی‌ای هستیم كه این مرد همراه خود و در قلب بزرگ خود حمل می‌كرد. این مرد جاودانه است. از مرگ او حرف نزنیم. او زنده است. او خودِ زندگی است. او و یاران رفته‌اش در قلب ما هستند. در جان ما هستند و همواره همراه ما هستند. آنها در لبخند هر كودكی كه شاد است و سلامت، زنده‌اند. آنها در تپش قلب جوانی كه عاشق است، زنده‌اند. آنها در رویش جوانه‌ها در بهار، و در ترنم جویبارهای كوهستانهای كشور ما، زنده‌اند. آنها در پهنای آبی دریا و در فراخی آسمان میهن، زنده‌اند. آنها در بزنگاه‌های تاریخ، هنگامی كه مردم پیروزی به دست می‌آورند، زنده‌اند و هرگاه تبر شكست قلب ما را می‌شكند، در كنار ما، دستگیر ما هستند ….. “.
در پایان مراسم فیروزه غفار بیگی، همسر فداكار رفیق دكتر هاشم بنی طرفی كه به مدت ۸ سال چكامه عشق را در جان وی سرود تا از رنج وی بكاهد و امید زندگی را در نگاه وی نگه دارد به تشكر از حضار و یاران دكتر پرداخت و دكتر هاشم بنی طرفی را عاشقی ترسیم نمود كه به وصال خود رسیده است، و آنطور زیسته كه خود می‌خواسته. به قول شاعر مردمی، سایه:
پای اگر فرسودم و جان كاستم
آنچنان رفتم كه خود می‌خواستم
هر چه گفتم جملگی از عشق خاست
جز حدیث عشق گفتن دل نخواست
حشمت این عشق از فرزانگی‌ست
عشقِ بی فرزانگی دیوانگی‌ست
دل چو با عشق و خرد همره شود
دستِ نومیدی ازو كوته شود
گر درین راهِ طلب دستم تهی‌ست
عشقِ من پیشِ خرد شرمنده نیست
روی اگر با خونِ دل آراستم
رونقِ بازارِ او می‌خواستم

کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران درگذشت رفیق دکتر هاشم بنی طرفی، پیکارگر نستوه توده ای را به خانواده و بازماندگان رفیق بنی طرفی، همه رفقای توده ای و رزمندگان راه آزادی میهن تسلیت می گوید. یاد و خاطره تابناک این مبارز خستگی ناپذیر در تاریخ مبارزات مردم و زحمتکشان میهن ما ماندگار خواهد بود.

*****

 روزنامهٔ “طریق‌الشعب”، ارگان حزب کمونیست عراق: دکتر هاشم بنی‌طُرفی، رهسپار به‌سویِ جاودانگی!
نوشتهٔ: رفیق “عادل حبه”، عضو سرشناس حزب کمونیست عراق
 دکتر هاشم بنی‌طُرفی، پزشک خوش‌نام، صبح چهارشنبه ۴ فروردین‌ماه ۱۳۹۵/ ۲۳ مارس ۲۰۱۶، در منزل خود در تهران، جهان ما را ترک کرد. دکتر بنی‌طُرفی، سال‌ها از بیماری‌ای علاج ناپذیر رنج می‌بُرد.
دکتر بنی‌طُرفی در خانوادهٔ عرب اهوازی‌ای فقیر به دنیا آمد و بالید و تمامی دوران تحصیلی را با موفقیت سپری کرد و سرانجام به دانشگاه راه یافت. او در رشتهٔ پزشکی در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و سرانجام تحصیلاتش را در آنجا به‌پایان رساند. دوران تحصیل دانشگاهیِ بنی‌طُرفی با ورود نیروهای بریتانیا و اتحاد شوروی به تهران [در جنگ جهانی دوم] و برکناری رضاشاه از سلطنت همزمان شد. ارتباطِ دیکتاتورِ پهلوی با نظام‌های فاشیستیِ آلمان و ایتالیا دلیلِ این برکناری بود، برکناری‌ای که به به‌وجود آمدن فضایی نسبتاً باز و دموکراتیک برای فعالیت‌های سیاسی در ایران منجر شد. در خلالِ این دوران بنی‌طُرفی به فعالیت سیاسی روی آورد و سرانجام به حزب تودهٔ ایران پیوست. عضویت او در حزب تودهٔ ایران نمایانگر ایمان و علاقهٔ او به عدالت اجتماعی و حق مردم عرب‌زبان در اهواز، دیگر شهرهای خوزستان، و نواحی مرزی در ایران در برخورداری از حقوق کامل و رفعِ تبعیض از آنان بود.
فضای نسبتاً آزاد و دموکراتیک [پس از سقوط رضاشاه] برای بهره‌ور شدنِ مردم ایران از آن چندان به‌طول نینجامید. توطئهٔ کودتای سازمان سیا برای تثبیت دیکتاتوری محمدرضا شاه پهلوی (پسر رضاشاه) و تحمیل آن بر مردم ایران و از بین بردنِ تمام اصلاحات دکتر محمد مصدق و دستاوردهای آن، طرح‌ریزی شد. حکومت ملی [دکتر محمد مصدق] در ایران ساقط شد و نیروهای ملی در معرض هجوم قرار گرفتند. حزب تودهٔ ایران [و اعضا و هوادارانِ آن] در رأس هدف‌های سرکوبگرانهٔ این هجوم قرار گرفت. هزاران نفر از اعضای حزب دستگیر و به اعدام یا زندان‌های دراززمان محکوم شدند. یکی از قربانیان کودتا دکتر هاشم بنی‌طُرفی بود که پس از دستگیری با حکم سنگین حبس روبه‌رو گردید. او در سه دوره و درمجموع به‌مدت ۱۸ سال از عمر خود را در زندان‌های رژیم شاه سپری کرد تا آنکه با وزیدن نسیم انقلاب در سال ۱۳۵۷ [۱۹۷۹] آزاد گردید. دکتر هاشم بنی‌طُرفی در دوران زندان با بسیاری از زندانیان کمونیست عراقی یار و هم‌بند بود. کمونیست‌های عراقی در آن دوران با فرار از چنگال ماشین سرکوب و ستم رژیم عراق به ایران پناه می‌‌آوردند. بنی‌طُرفی با شهید محمدحسن ابوالعیس در زندان قصر در تهران هم‌بند بود. در آن هنگامه، آن دو، تشکلی به‌نام “محفلِ مارکسیستی” سازمان دادند. بنی‌طُرفی با بسیاری از قربانیان تروریسم حکومتی در عراق که به دام ساواکِ ایران افتاده و به‌تحملِ حبس در زندان‌های ایران مجبور شده بودند، رفیق و هم‌بند بود. به‌ویژه پس از کودتای جهنمی ۸ فوریه که تعدادی از کمونیست‌های عراقی در غُل و بندِ ساواک و دیکتاتوریِ پهلوی پسر قرار گرفتند. من پس از بازگشت بنی‌طُرفی از تبعید در زندان برازجان، با او آشنا شدم. او در بند ۴ سیاسی زندان قصر در سال ۱۹۶۶/ ۱۳۴۵، همراه با تعدادی از زندانیان سیاسی چپ از اعضای سازمان افسران حزب تودهٔ ایران و اعضای فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات‌ کردستان، در کنارِ فعالان جبههٔ ملی و در رأس آنان مرحوم آیت‌الله سید محمود طالقانی، در حبس بود. از این زندانیان تبعیدی در زندان برازجان، بسیاری زندانیان کمونیست و بخصوص اعضای سازمان افسران حزب تودهٔ ایران، در تعاقب انقلاب بدست حاکمان افراط‌گرای دینی ایران اعدام شدند.
از نخستین دیدارم با رفیق فقید بنی‌طُرفی، خاطراتی مثبت برای ما به‌جای ماند. او با بردباری‌اش، قدرت تحملِ بسیارش، توانایی در شنیدنِ نظر دیگران، برخوردهای مؤدبانه، مراقبتِ [دائمی‌اش] از بیماران در بند، و ارائهٔ خدمات پزشکی [تاحدِ ممکن که در زندان رژیم میسر بود] به آنان، بین زندانیان چهره‌یی شاخص بود. برای تشخیصِ بیماری یک زندانی و معالجهٔ او، همواره ساعت‌ها در میان کتاب‌های پزشکی به مطالعه و تحقیق می‌پرداخت و در آن‌ها کندوکاو می‌کرد. او در درون بند، به‌منظور مراقبت از زندانیان بیمار و به‌ثمر رساندنِ معالجهٔ آنان، اتاق به اتاق به‌راه می‌افتاد تا باراهنمایی زندانیان به‌رعایت‌های بهداشتی، از شیوع بیماری‌های مسری و خصوصاً آنفلوانزا جلوگیری کند.
 شرایط سخت زندان هرگز از مطالعه او در زمینه‌های علوم پزشکی و غیرپزشکی مانع نشد. او مطالب موردنظرش را ترجمه و برای ناشران ارسال می‌کرد. مطالبی را نیز مخفیانه به‌وسیلهٔ بعضی از پاسبانان زندان به خارج از بند می‌فرستاد، و با پرداخت پول به آنان، کتاب‌های موردنیاز خود را تهیه می‌کرد. فقید دکتر هاشم بنی‌طُرفی، هنگامی که از عیادت بیماران و یا در پایان نوبت‌کاری تدارک غذا برای رفقایش [وظیفهٔ معروف به شهرداری] فراغت می‌یافت، به ترجمه روی می‌آورد، آن‌گونه که شهید ابوتراب باقر زاده و خلبان شهید رضا شلتوکی و محمدعلی عمویی عمل می‌کردند. بدین‌سان، او ‌به‌کار روی تألیفات مهمی از دانشمند بریتانیایی “جان دزموند برنال” شروع کرد، و از آن میان کتاب مشهور او به‌نام:”وظیفهٔ اجتماعیِ علم”، را ترجمه کرد.
پس از انقلاب ایران یک بار دیگر بنی‌طُرفی را ملاقات کردم. این بار نیز، برای خلاصی از پیگردِ دستگاه‌های امنیتی صدام به ایران پناه آورده بودم. در منزل او، یک بار دیگر خاطرات تلخ زندان را با هم مرور کردیم. این خاطرات تلخ اما هنگامی‌که از سوی رهاشدگان از زندان مرور می‌گردد، شیرین می‌نماید. خصوصاً آن هنگام که با خانواده‌های زندانیان دیدار می‌کنی. مادر رفیق فقید بنی‌طُرفی، به‌ویژه با آن قلب مهربان و احساسات خاص و لباس‌های سنتی عربی‌اش، مرا به‌یاد مادران پاک عراقی می‌انداخت.  خوش‌بینیِ مردم و جامعه ایران به‌بهبود اوضاع پس از انقلاب، دیری نپایید. استبداد دینی مجدداً از همان ابزار سرکوب رژیم شاهنشاهی و روش‌های وحشیانه در شکنجه و آزار مخالفان استفاده کرد. یک بار دیگر تاریخ انقلاب مردمی ایران ورق خورد و زندان و شکنجه و ماشین کشتار دسته‌جمعی به‌راه افتاد. رفیق فقید از نخستین قربانیان این استبداد نفرت‌انگیز بود و مدت پنج سال- اضافه بر ۱۸ سالی که در زندان نظام شاهنشاهی گذرانده بود- در زندان رژیم جدید سپری کرد. او خسته و فرسوده از شکنجه‌های وحشتناک و بیمارهای مزمن از زندان آزاد شد.
دکتر بنی‌طُرفی گرامی! از میان ما رفتی، اما همواره حُسنِ سلوک، دانشِ وسیع، پاکیِ قلب، و عشقِ تو به انسان- بدون درنظر گرفتن دین و اندیشه و مذهب او- را به‌یاد می‌آوریم. تو در هنگامه‌ای از میان ما رفتی که هویت‌های جزئی بر هویت‌های ملی و انسانی چیره گردیده و تروریسمِ وحشی در پوشش دینی جان بی‌گناهان را در کشورهای ما می‌ستاند.
ای عزیز! در آخرین منزلگاه، آرام بخواب تا یادِ تو الهام‌بخشِ فردایِ بهتر ما، و در اندیشه و خردِ دوستدارانت، رفقایت، دوستانت، و مردم تمام ملیت‌های درون ایران و در دلِ فرزندانِ خلق عرب در اهواز و دیگر سرزمین‌های عربی در ایران، نمادِ جاودانگی باشد.
۲۴ مارس ۲۰۱۶/ ۵ فروردین‌ماه ۱۳۹۵


عادل، برادر عزیزم، این عکس خودم را برای یادگاری
روزهای رنجی که تحمل کردیم و روزهای شادی که باهم
زندگی کردیم و با امید روزهای خوشبختی و شکوفایی که
قطعاً در انتظار ماست چراکه آینده از آن ماست و مردم با
با ما هستند. پیروزی ما حتمی است.
رفیقت
هاشم بنی‌طرفی
۲۲/۱۱/۶۶
[پشت‌نویسِ عکس یادگاری از سوی رفیق بنی‌طُرفی برای رفیق عادل حبه (ترجمه فارسی)]—————————————
۱.‌ این دوران، دوران پس از کودتای عبد‌السلام عارف، معاون ژنرال عبد‌الکریم قاسم، نخست‌وزیر چپ و انقلابی عراق، است‌‌. پس از کودتای ۱۴ ژوئیهٔ ۱۹۵۸/ ۱۳۳۷خورشیدی ارتش عراق بر ضد نظام سلطنتی عراق [ملک فیصل] به‌رهبری ژنرال عبد‌الکریم قاسم، که موجب ناخشنودیِ واشنگتن، لندن و تهران گردید، برنامهٔ سرنگونی جمهوری نوپای عراق  و ترور رهبر آن، در دستورکار واشنگتن، لندن و تهران قرار گرفت. در ۸ فوریه ۱۹۶۳/ ۱۳۴۲ خورشیدی این کودتا و ترور عملی شد. به‌دنبال آن، حزب کمونیست عراق و اعضای آن مورد تعقیب و نیز سبعانه‌ترین اقدام‌های سرکوبگرانه دستگاه‌های امنیتی کودتا قرار گرفتند. رفقای کمونیست عراقی به خاک ایران پناه می‌آوردند و از سوی رفقای توده‌ای مخفی، حمایت، و پذیرایی می‌شدند. ساواک شاه به‌شدت در تعقیب این رفقای کمونیست عراقی در ایران بود و مواردی وجود داشت که به دستگیری این رفقا منجر می‌گردید. 
۲.‌ محمدحسن ابوالعیس، یکی از کادرهای برجستهٔ حزب کمونیست عراق که پس از کودتای عارف اعدام شد. 
۳.‌ منظور کودتای ۸ فوریهٔ ۱۹۶۳ / ۱۳۴۲خورشیدی– معروف به کودتای رمضان- از سوی واشنگتن و لندن و به‌دست عبد‌السلام عارف.

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۹۹۶، ۱۶ فروردین ماه ۱۳۹۴

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا