خیزشِ «شبانه»، زمانی برای آگاهی یافتن
هواداران حزب توده ایران از همان آغاز شروع تظاهرات اعتراضی در “میدان جمهوری “پاریس فعالانه به سازماندهی ابتکارهای همبستگی اقدام نمودند. میز نشریات رفقای حزبی در مرکز میدان با به نمایش گذاشتن و ارائه “نامه مردم” و دیگر نشریات شرکت کنندگان در جنبش “خیزش شبانه” (شب زنده داری) را در جریان تحولات ایران و منطقه قرار می دهند. در آکسیون موفق روز جهانی همبستگی با جنبش “خیزش شبانه” در روز ۲۶ اردیبهشت ماه در میدان جمهوری” پاریس هواداران حزب توده ایران هزاران نسخه اعلامیه تهیه شده از طرف حزب مان در همبستگی با زحمتکشان فرانسه را به زبان های فرانسوی و انگلیسی در میان شرکت کنندگان پخش کرده و در رابطه با تحول های سیاسی ایران و خاورمیانه و موضع و تحلیل های حزب توده ایران با آنان به گفتگو نشستند. بسیاری از جوانان فرانسوی از همبستگی حزب مان با جنبش قدردانی کردند.
در هنگام نگارش این جستار، از آغاز شدن جنبشِ “شبزندهداری” یا:”خیزشِ شبانه”(روزنامهٔ شرق)] هفتادوشش روز می گذرد. با اینهمه، درک بُعدهای این جنبش هنوز هم زیاد ساده نیست. برای بسیاری این امر اگر نگرانکننده نباشد، بیشک کنجکاوی برانگیز میتواند باشد. اما فهم این شکل از بیانِ نو- نومید و بیاعتماد و بیباور به نهادهای قدرتی که چیزی برای گفتن ندارند- پیامدِ چیزی جز اوج و انفجارِ موج نارضایتیهایی نیست که سالیان دراز زیر آواری از تبلیغات مدرنیتهٔ ساختگی پنهان ماندهاند: بازتابی از ناتوانیِ دولتها و نیز تضعیفِ آنها در شرایط سلطه یافتن سرمایهداریِ جهانیشده در خلال سیسال گذشته و در جریان روندی پرخاشجو و تهاجمی است. بخشهایی مهم از حقوق اجتماعی از بین رفتهاند که از آن جملهاند: قانون کار، بیمههای اجتماعی، نظام آموزشوپرورش، و جز اینها. تلاش رسوایِ دولت فرانسوا اولاند بهمنظور وارد کردن تغییرهایی محتوایی [یا بهاصطلاح اصلاح] در قانونِ کار از طریق طرح “پیشنویس قانونِ کار”- بهپیشنهادِ “مریم الخُمری” وزیر کار- در گسترش جنبش شبزندهداریِ رزمجویانه بسیار اثرگذار بوده است. مبارزه با این “پیشنویس” و جنبش “شبزندهداری”، درهم آمیختهاند.
در سراسر جهان، در سالهای اخیر، در شرایطی استثنائی، بخشی از مردم که اوضاعواحوال دیگر برایشان تحملناپذیر شده بود بهپا برخاستند. از سواحل شرقی آمریکا، کِبِک در کانادا [سال۲۰۰۰ ] و “بهارِ عربی” [سال۲۰۱۰] گرفته تا “جنبشِ برآشفتگان” اسپانیا [سال ۲۰۱۱] و خیزش و اشغال “پارک قزی” و “میدان تقسیم” در استانبول [سال ۲۰۱۳]، صداهای خشم و اعتراض بالا میگیرند و با نیشتر پردهدریهائی نظیر افشای مدارک خیانتهای سیستم نولیبرال در گریز از پرداختِ مالیات در شرکتی در پاناما، سیلآسا راه خود را میگشایند. بههر صورت و حال، نسل جوانِ بدونِ آیندهیی روشن در اروپا، کشاورزانِ بدونِ زمین در آمریکای جنوبی و دیگر نقاط جهان، بیخانمانها، کارتونخوابها، بیشغلها و راندهشدگان از کار، خستهشدگان از سخنرانیهای پُر از وعدهووعیدِ دروغینِ نامزدهای انتخاباتی در انتخاباتهای بهاصطلاح دمکراتیک، و جز اینان، دیگر نمیخواهند فریب سیستمهایی را بخورند که هدفشان بهروشنی کلاهبرداری در سطحِ جهان بهنفع اقلیتی کمشمارِ مارخورده افعیشده است.
تلاش در راه برپاییِ دموکراسیای واقعی- با بهرهگیری از تجربههای اینگونه جنبشها در اسپانیا، والاستریتِ نیویورک، یونان و مصر و دیگر جاها- هدف همهکسانی است که هر شب در میدانهای بزرگ، در پاریس و شهرهای بزرگ فرانسه، گِردِ هم میآیند. در بین بنیانگذارانِ این جنبش، از گروه کوچکی با عنوان: “همگرائیِ مبارزات”، بهرهبری “فرانسوا روفن” (روزنامهنگار و دبیر فصلنامهٔ طنزِ “فقیر”) و “فردریک لوردن” (اقتصاددان) میتوان نام برد. این تلاش در راه برپاییِ دموکراسی تلاشی مشخص و زمانبَر است، زیرا این نسل مصمم است همهچیز را خودش ابداع کند. بههمین دلیل از ابتدا شروع کرده است. همه اجازهٔ صحبت پیدا میکنند، یعنی کسانی که سالها حقوقشان از سوی سلطهگران پایمال شده و از صحنهٔ فعالیتهای سیاسی حذف شدهاند.
امروز حضورِ آرمانگرایان برانگیختهشده در میدانها، نمادِ اِشغال و تصاحب مجدد فضای شهر است. آرمانگرائیای که اینجا و درحالحاضر تجربه میشود، و همچنین خواستهای این آرمانگرایان، به برنامهیی اجتماعی، در آیندهیی دور، ربطی ندارد، زیرا هدفش گشودن امکان جهانیای دیگر با ابداع شیوههایی جدید و نوع تازهای از زندگی است، یعنی ابتکارهائی که هر شب به حاضران در عرصه- هرکسی که باشد، با هر توانائی و وضعیت و با دادنِ فرصت زمانیای یکسان برای همه- اجازهٔ سخن میدهد، و این درتضاد با سنتهای سیاسی رایج است.
برای درک، ابتدا باید گوش کرد، زیرا پیش از هرچیز تقویت ظرفیت خودگردانیِ جنبش با حفظ استقلال موردنظر است. زمان برای آگاهی یافتن، بازیابیِ کلام، بهرسمیت شناختنِ تجربههای گذشته، زمان برای داشتنِ دیدی متفاوت با دیگران، زمان برای اندیشیدنی مستقل، زمان برای مبارزه با انحرافها در عرصهٔ مفاهیم و کلمات عادی، این زمان، زمانی است طولانی، بسیار طولانی.
جنبشِ “شبزندهداری” دو ماهی است که با انجام چهار راهپیمایی وسیع در سراسر کشور، با مبارزه با قانون کار “مریم الخُمری”، وزیر کار فرانسه، درهم آمیخته شده است. درحالیکه بحث در مورد قانون کار در مجلس ادامه دارد، دولت در برابر معترضان به طرح “پیشنویس قانونِ کار” خشونت و سرکوب بهکار میبرد. هدفِ راهپیماییها پس زدن و خنثا کردنِ تلاشهای سیاستمداران نولیبرال حاکم برای دستاندازی به قانون کار است. هدفِ “پیشنویسِ” پیشنهادیِ دولت برای قانون کار، اجرای حداکثریِ مقرراتزدایی در روابط کار است: مقدم داشتن توافق محلی در سطح شرکتها بهجای توافق عمومی، در حکم قانون، مقرراتزدایی در ساعات کار، سهل کردن اخراجِ کارکنان، و جز اینها، چالشهایی واقعیاند در برابر مزدبگیران و جوانانی که فردا وارد دنیای کار میشوند. چهل تن از اعضای پارلمان که در حزب سوسیالیست آقای اولاند هم عضوند، مخالفتشان را با این “پیشنویس” اعلام کردهاند و گفتهاند که به آن رأی نخواهند داد. در چنین شرایطی، “مانوئل والس”، نخستوزیر فرانسه، در روز ۲۱ اردیبهشتماه، در میان سروصدای اعتراضآمیز مخالفانش، در جلسه پارلمان فرانسه اعلام کرد که، نشستِ کابینه به او اجازه داده است تا بندِ ۴۹٫۳ قانون اساسی مبنی بر “عملی کردن مسئولیت دولت” را بدون اخذ رأی مثبت در پارلمان بهاجرا بگذارد، و تغییرهای موردنظر دولت را در قانونِ کار تصویب کند. تصمیم دولت به استفاده از این بندِ قانون اساسی- که بهندرت بهکار گرفته میشود- حیرت و نفرت افکار عمومی را برانگیخته است، و درماندگیِ دولت فرانسوا اولاند در برابر جنبشِ اوجگیرندهٔ مردمی در کشور را بازمیتابد. موج اعتراضهای مردمی و تظاهرات ضدِ دولتی، در روز ۲۲ اردیبهشتماه، شهرهای بزرگ فرانسه را فراگرفت. برخی از حزبهای اپوزیسیون خواستار دادن رأی عدمِ اعتماد به دولت شدهاند تا دولت را ساقط کنند.
طومارهای امضا، اعتصابها، راهپیماییها، و دیگر ابتکارهای جنبشِ “شبزندهداری”، همگی یکچیز میگویند، و آن اینست که: “ارزشِ ما بیش از اینهاست”. دانشگاهیها و دبیرستانیها بهسرعت وارد کارزار شدهاند. ترکیبی از سندیکاهای کارگری و دانشجوئی تا بهحال در چهار نوبت(۹ مارس، ۳۱ مارس، ۹ آوریل و ۲۸ آوریل) اقدام به راهپیمایی و اعتصاب در سراسر کشور کردهاند. همین ترکیبِ سندیکاهای کارگری و دانشجوئی نیز راهپیماییِ اول ماه مه، روز جهانی کارگر، را برگزار کردند (عدهٔ شرکتکنندگان در این راهپیمایی، بنا به ارزیابیِ سندیکای بزرگ “ثِ ژِ تِ”، هفتاد هزار نفر بودند، یعنی چهار تا پنج برابرِ سال قبل). از مقطع زمانی پایان راهپیمایی ۳۱ مارس، “میدان جمهوری” در پاریس، هرروز از سوی “شبزندهداری” اشغال شده و در شهرهای بزرگ دیگر مانند: مارسی، لیون، گرونوبل، تولوز، بُردو، و لیل نیز چنین حرکتی دنبال شده است. و این در شرایطی است که هنوز برای اکثر کارگران تصور امکان یک پیروزی پس از اینهمه پسرفتهای اجتماعی، بسیار بعید مینماید.
مبارزه بهشکلهای مختلفی دو ماهی است که ادامه دارد. در این مدت، صفحهٔ نخست روزنامهٔ “اومانیته”، منتسب به حزب کمونیست فرانسه، بخش ویژهای به جنبشِ “شبزندهداری” اختصاص داده و بیش از صد مقاله در این خصوص بهچاپ رسانده است، از جمله بیانیهٔ سندیکایِ “ثِ ژِ تِ”، ۹ اردیبهشتماه/ ۲۸ آوریل، که چنین گزارش داده بود:”جنبش در سراسر کشور ریشه گرفته است. ایدهٔ اعتصابِ نامحدود که در کنگرهٔ اخیر “ثِ ژِ تِ” دربارهٔ آن زیاد گفتگو شده بود تا کنون در عمل پیاده نشده است. فعالان همیشه در صحنهاند، ولی برای دیگران از دست دادن حقوق چندین روز، اعتصاب در یک شرکت کوچک، بهسادگی میسر نیست.”
“فیلیپ مارتینز”، دبیرکل کنفدراسیون عمومی کار (“ثِ ژِتِ”)، پس از آن که همراه با رهبران چهار سندیکای دیگر در جنبشِ “شبزندهداری” شرکت کرد، چنین گفت:”ما پیشنویسِ قانونِ کار را نمیخواهیم. ما تا آخر برای کنار گذاشتنِ این پیشنویس بهمبارزه ادامه میدهیم. باید به همگرائیها و گسترشِ اعتصاب اندیشید.” جمعیت فریاد میزدند: “اعتصاب عمومی”. ”فیلیپ مارتینز” سپس چنین توضیح داد:”اعتصاب عمومی ساده نیست. [برای برپاییِ اعتصاب] کارگران در کارخانهها تصمیم میگیرند. و این بسیار پیچیده است که بر سر کارگر فریاد بزنیم: اعتصاب عمومی. شما در مورد عملی کردنِ این شعار [یعنی “اعتصاب عمومی”] میتوانید روی سندیکای ثِ ژِتِ حساب کنید تا به واقعیت بهپیوندد.”
بین شرکتکنندگان در جنبش که با انگیزه و بهشکلهای گونهگون در آن بسیج شدهاند، درکِ یکدیگر همیشه آسان نیست. رابطه میانِ شرکتکنندگان در جنبش “خیزش شبانه” و سندیکاها، شاهد این مدعاست. اکثریتی از شرکتکنندگان در این جنبش نسبت به هرگونه سازمان سندیکائی یا سیاسی بیاعتمادند. گروه کوچکی با نام “همگرائیِ مبارزات”- بهرهبری “فرانسوا روفن” (روزنامهنگار) و “فردریک لوردن” (اقتصاددان)- که از بانیانِ جنبشِ “شبزندهداری”اند، طرفدار داشتن روابط همکاری با سندیکاها، برپاییِ اعتصاب نامحدود، و تمرکز بر مبارزه با “پیشنویس قانونِ کار”ند. ولی اطمینانی وجود ندارد که این تفکر بین فعالان جنبش همهگیر باشد. برخی مشروعیتِ “همگرائی مبارزات” را زیر سؤال میبرند و بر این باورند که بیشتر تغییر جامعه موردنظر است.
فزون بودنِ خشم و نداشتنِ هدف، گروههای خودسر که بهعمد دست به خشونت میزنند، تحریک، مسئلههاییاند که هنوز روشن نیستند، اما این روشن است که دولت و رسانههای مسلط منتظرند تا اینگونه خشونتها- که در گوشه و کنار و گذرا روی میدهند- را برای بیاعتبار کردن این جنبش اجتماعی دستاویز قرار دهند. گروه کوچکی خرابکار با نقاب، مکرر با پلیس درگیر میشوند و گزارش و تصویر این درگیریها پشت سر هم در رسانهها چاپ و بهنمایش گذاشته میشوند و تمام زمان و فضای مرتبط با گزارش رسانهها دربارهٔ جنبش را با آنها پر میکنند. درصورتیکه انگیزهٔ حضورِ این گروه خرابکارِ نقابدار- بهگفته کارمند پلیسی که همان رسانهها از او نقل قول کردهاند، اصلاً تغییر “قانونِ کار” و اینگونه مسائل نیست.
جنبش “خیزش شبانه”، با اشاره به “جنبشِ برآشفتگانِ” اسپانیا در ۱۵ ماه مه ۲۰۱۱ [و اِشغال میدان خورشید در مادرید]، برای برپاییِ جنبشی در سراسر اروپا در روز یکشنبه ۱۵ ماه مه ۲۰۱۶، فراخوان داده است. شرکتکنندگانِ جنبشهای اجتماعی از کشورهای مختلف- که برای حمایت از فعالان پاریس به فرانسه سفر کرده بودند- روز شنبه، ۱۹ اردیبهشتماه/۸ ماه مه، در “میدان جمهوری” پاریس، بهگفتوشنود پرداختند و در خلال آنها، گزارشی فشرده از برپاییِ جنبشهای ضدِ سرمایهداری سالهای اخیر ارائه کردند. یک فعال یونانی به خاطرات “میدان سنتاگما” در آتن اشاره کرد و یک فعال آمریکائی جنبشِ “اکیوپای وال” (“وال استریت را اِشغال کن”) در نیویورک را یادآور شد.
گروه سینفرهیی از پژوهشگران و دانشجویان علوم اجتماعی۱ باهدف درکِ بهتر جنبشِ “شبزندهداری”، تعداد ۵۰۰ پرسشنامه از شرکتکنندگانِ جنبش تهیه کردهاند. هدفِ این گروه، “درکِ بهتر” جنبش و مبارزه با “کمپین رسانهای غیرمنصفانه برضدِ خیزش شبانه اعلام شد. گروه پس از بررسیِ ۳۲۸ پرسشنامه، نتیجهٔ زیر را اعلام کرد: میانگینِ سن شرکتکنندگان [در جنبش] ۳۶ سال، که دوسوم آنان مردانند. ۹۰ درصدِ شرکتکنندگان از منطقهٔ پاریس بزرگ و ۶۳ درصد از شهر پاریس و اکثرشان از شرقِ پاریس، که گرایش سیاسیِ بیشترشان چپ است. ۶۱ درصدِ آنان با تحصیلات دانشگاهی بلندمدت (متوسط فرانسه ۲۵ درصد است) و نرخ بیکاری ۲۰ درصدی، دو برابرِ میانگین در فرانسه. ۲۴ درصد از شرکتکنندگان کارگر و یا کارمندند. ۱۷ درصدشان گفتهاند که عضو حزبی سیاسی بودهاند، ۲۲ درصدشان عضو سندیکا، و بیش از نیمی از آنان در انجمنهای آموزش مردمی و یا سازمانهای غیردولتیِ کمک به دیگران فعالیت دارند. گروه پژوهشگران سه “نوع حضور” را در جنبش “شبزندهداری” شناسایی کردهاند: تازهواردان، آنانی که بهطورِمنظم حضور دارند، و آنان که هرروز میآیند. هستهٔ مرکزیای که هرروزه حضور دارند ۱۵ درصد از شرکتکنندگان را در بر میگیرد. در پایان، گروه پژوهشگران اشاره میکنند که “افقِ سیاسی شرکتکنندگان [در جنبش] گرایش به چپ است”. مرجعهایی که شرکتکنندگان [در جنبش] به آنها بهمثابهٔ منبعِ الهامشان اشاره میکنند، عبارتند از: “پیر بوردیو” (Pierre Bourdieu) جامعهشناس، فیلمِ “مرسی پاترون” بهکارگردانیِ “فرانسوا روفن” [روزنامهنگار]، تروتسکی، مارکس، و همچنین مادر ترزا (راهبهٔ مسیحی) ، هنرمند لطیفهگو کولوش (Coluche) [کمدین]، باب مارلی (Bob Marley) [خوانندهٔ مشهور] و یا ژرار دو پاردیو (Gerard Depardieu)، بازیگرِ سینما. درمجموع شرکتکنندگانی با نظرگاههای متفاوت، بیش ازآنچه انتظار میرفت.
۱. گروه پژوهشگرانِ مرکز تحقیقات علمی فرانسه (CNRS) دانشگاه نیس و آکل نرمال سوپریور (ENS).
«نامهٔمردم»، شمارهٔ ۹۹۹، ۱۳ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵