مسایل سیاسی روز

عباس کیارستمی، کارگردان نامدارِ ایران، در پاریس درگذشت!

خبر درگذشتِ غیرمنتظرهٔ عباس کیارستمی، کارگردانِ صاحب‌نام و نوپردازِ ایرانی، در روز سه‌شنبه ۱۵ تیرماه، در رسانه‌های گوناگون داخلی و خارجی و نیز دنیای صفحه‌های مجازی به‌طورگسترده‌ منعکس گردید، و به‌رغمِ آگاهی مردم و هنردوستان از بیماری وخیم او، برای آنان تکان‌دهنده بود. برخی از معروف‌ترین روزنامه‌های جهان نظیر گاردین، چاپ لندن، با انتشار صفحه‌هایی ویژه، به تحلیل کارهای او و تجلیل از شخصیت هنریِ این کارگردان مشهور ایرانی پرداختند.

عباس کیارستمی، یکی از بهترین و مطرح‌ترین کارگردان‌های سینمای ایران و در سطح جهان شناخته‌شده و محبوب بود. او ضمن معرفی هرچه بیشتر و بهترِ سینمای خاص خودش به جهانیان، سینمای ایران را نیز بیش از گذشته در جهان به‌شهرت رسانید. عباس کیارستمی از اسفندماه ۱۳۹۵ به‌دلیل بیماری در ناحیه روده در بیمارستانی در تهران بستری شد و  چند بار مورد عمل جراحی قرار گرفت. بر پایهٔ برخی گزارش‌ها، کیارستمی به‌دلیل کوتاهی‌ها و نابسامانی‌ها در مراقبت‌های ضروری پزشکی از او و موفقیت‌آمیز نبودنِ جراحی‌ها، به‌درخواست خانواده‌اش، به‌ناگزیر برای ادامه درمان به پاریس رفت، اما بنا بر گزارش‌ها، در نتیجهٔ تأثیرِ عارضه‌های ناشی از اشتباه‌ها و ندانم‌کاری‌های پزشکی در معالجهٔ او در کشور، و پس از چند ماه تحمل درد و رنج،  این چهرهٔ برجستهٔ سینمای معاصر ایران چشم بر جهان فرو بست. 
عباس کیارستمی، کارگردان متعهد و دانا، کار فیلم‌سازی‌اش را با ساخت فیلم‌های کوتاهِ  “نان و کوچه “،  “زنگ تفریح “،  “تجربه “،  “دو راه‌حل برای یک مسئله “، و جز این‌ها، شروع کرد و در ادامه، با ساختن فیلم‌های بلند  زگزارش “[۱۳۵۶]،  “اولی‌ها “[۱۳۶۲]،  “خانهٔ دوست کجاست؟ “[۱۳۶۵]،  “مشقِ شب “[۱۳۶۶]،  “کلوزآپ، نمایِ نزدیک “[۱۳۶۸]،  “زندگی و دیگر هیچ “[۱۳۷۰]،  “زیر درختان زیتون “[۱۳۷۳]،  “طعم گیلاس “[۱۳۷۶]،  “باد ما را خواهد برد “[۱۳۷۷] و  “آفریقا ا، بی، سی “[۱۳۷۹]،این کارگردان‌ برجسته و نامدار کارنامهٔ هنری‌اش را غنا بخشید.
عباس کیارستمی در اکثر کارهایش به مردم و اتفاقات روزمرهٔ زندگی آنان نگاهی ساده و معمولی نداشت (به‌جز چند فیلم). او ازنظر سَبکِ هنری، واقع‌گرایی اجتماعی بود با نگاهی متفاوت، غیرکلیشه‌ای و بسیار هنرمندانه، یعنی وجه‌هایی که جلوهٔ متفاوتِ فیلم‌هایش را باعث می‌شد. سینمایِ کیارستمی از دیدگاهِ سینماشناسان، جشنواره‌ها و جهانیان، سینمایی خاص بود، سینمایی ناب، سینمایی برای خودش. نه ‌تقلیدگر بود و نه کار کلیشه‌ای می‌کرد، سعی داشت سینما و اتفاقات را به‌گونه‌ای شاعرانه و انسانی مطرح کند، و همین امر با اقبال مردم و سینمای جهان روبه‌رو شده بود. او هنری ارائه می‌کرد که جهانیان به‌دنبالش هستند. بر همین اساس، می‌گویند  “ژان لوک‌ گدار “، کارگردان برجسته سینمای فرانسه و جهان، دربارهٔ  کیارستمی گفته است:  “سینما با گریفیث شروع شده و با عباس کیارستمی هم می‌میرد. “
کارهای این کارگردان مطرح سینمای معاصر ایران را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد. دورهٔ اول تا پیش از فیلم  “خانه دوست کجاست “و دورهٔ دوم پس از آن. در دورهٔ اول تا ساخت  “خانه دوست کجاست “، اکثر ساخته‌های او داستان‌گو و واقع‌گرایانه و عوام‌پسند بود و با فهم تماشاچی معمولی هماهنگی داشت:کارهایی ساده با داستان‌هایی انسانی و مردمی. دورهٔ دوم، یعنی پس از  “خانه دوست کجاست “، که همان مضمون‌های انسانی و موضوع‌های پیش با قالبی خاص و پیچیده و سنگین ساخته شد و کمی دور از فهم و درک عامه‌ بود، اما در نظر روشنفکران مقبول و جذاب جلوه می‌کرد. در این دوره سمت‌وسوی ساخته‌ها و سینمای عباس کیارستمی تغییر کرد و به جشنواره‌ها و مجامع روشنفکران راه یافت و از آن‌ها استقبال شد. شاید بر همین اساس و همچنین سختگیری‌های ارگان‌های ممیزی رژیم حاکم خیلی از فیلم‌های کیارستمی در نمایش داخلی به سرانجام نرسید وبرپردهٔ سینماها اکران نشد.
دورهٔ اول کاری کیارستمی در  “کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان “گذشت و بیشتر در حیطه هنر گرافیک بود. بنا بر کارنامهٔ عباس کیارستمی، او نخستین تجربهٔ های هنری‌اش را با نقاشی شروع کرد، و اندک زمانی پس ‌از آن کامیابی در پذیرفته شدن در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران. او در دانشگاه بیشتر به فراگیری نقاشی و طراحی گرافیک پرداخت. کیارستمی از سال ۱۳۴۰ در مقام نقاش تبلیغاتی به‌کار طراحیِ جلد کتاب، پوستر و آگهی‌های بازرگانی پرداخت. از سال ۱۳۴۶ در سازمان تبلیغاتی نگاره به کار طراحی و ساختن تیتراژ فیلم مشغول شد. تیتراژِ فیلم  “وسوسهٔ شیطان “، ساختهٔ محمد زرین‌دست، نخستین کار او در این زمینه بود. طراحی پوستر و ساخت تیتراژ فیلم‌های  “قیصر “و  “رضا موتوری “، ساختهٔ مسعود کیمیایی، را او انجام داد. مهم‌ترین کار گرافیکیِ متفاوتِ او، ساخت تیتراژ فیلم سینمایی  “قیصر “به‌کارگردانی مسعود کیمیایی بود که کاری خوب در زمینهٔ تیتراژ فیلم و سینما در آن زمان محسوب می‌شد. مدتی بعد به امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفت و در سال ۱۳۴۹ فیلم کوتاه  “نان و کوچه “را ساخت. در سال ۱۳۵۱  “زنگ تفریح “را ساخت و با ساخت فیلم  “مسافر “در سال ۱۳۵۳، کار او در این عرصه مطرح شد. عباس کیارستمی نوگرا و خوش‌فکر به ‌سوی سینمای کودکان و نوجوانان کشیده شد. او در این عرصه فعال و عاشق کار بود. فیلم سینمایی  “گزارش “را ـ که بهمن فرمان آرا تهیه‌کنندهٔ آن بود ـ در سال ۱۳۵۶ ساخت. می‌توان گفت که کیارستمی کار جدی و حرفه‌ای کارگردانی در سینما را با فیلم “گزارش “شروع کرد. فیلمی خوش‌ساخت و به‌دور از کلیشه‌های رایج سینمای فیلم‌فارسی در آن دوره.  “گزارش “یکی از فیلم‌های بسیار خوب و پُرکشش کیارستمی است که توانست با اقبال بینندگانش روبه‌رو شود، یا به‌تعبیری، توانست با جامعهٔ هنری و روشنفکری آن زمان ارتباط بگیرد و از سوی دیگر نیز مردم کوچه و بازار را هم راضی نگه دارد. فیلمی که بتواند توجه و نگاهِ هردو گروه جامعه را، یعنی تودهٔ مردم و روشنفکران را، به‌خود جلب کند کاری سترگ و ستودنی است. کیارستمی با بهره گرفتن از بازیگران تحصیل‌کردهٔ تئاتر در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک، فضاسازیِ خوب، و بهره گرفتن مناسب از صدای فیلم ـ که در آن روزگار معمول نبود ـ توانست فیلمی متفاوت با ساخته‌های روزگار خودش خلق کند. گرچه فیلم سوژه‌ای خانوادگی دارد، اما نگاهی عمیق و موشکافانه به زندگی و به روابط اجتماعی مردم ایران دارد و در این راستا، معضل‌ها و دشواری‌های اجتماعی مردم را با داستانی عمیق بازسازی می‌کند و درد و رنج آنان را در آن برهه از زندگی اجتماعی، به‌خوبی بازگو می‌کند. دورهٔ دوم فیلم‌سازی کیارستمی از فیلم سینمایی  “خانه دوست کجاست “شروع شد. او با ساخت و اکران این فیلم جذاب، توانمندی‌اش را در ساختن فیلمی بسیار روان و ساده با هزینه‌یی بسیار کم و سوژه‌یی حیرت‌انگیز نشان داد، چنان‌که با به‌اکران درآمدنِ آن حیرتِ همراه با ستایش تماشاچی را نیز برانگیخت. کیارستمی با  “خانه دوست کجاست “توانست چشم‌ها را خیرهٔ ساختهٔ خود کند، هم در داخل ایران وهم درآن سوی مرزها. ماجرای فیلم در روستایی در شمال ایران روی می‌هد. پسربچه‌یی روستایی تلاش دارد خانه دوستش را که نمی‌داند کجاست پیدا کند و دفترمشق او را که در کلاس جامانده به دستش برساند. همهٔ فیلم سرگذشتِ تقلای این پسربچهٔ روستایی در رساندن دفترمشق همکلاسی‌اش به او است، یا به‌معنایی دیگر، نگرانی دربارهٔ وضعیت کنونی دوست [نداشتنِ دفترمشق] ، یاری به دوست و احساسِ مسئولیت در قبال او در قالب قصه‌یی جذاب و ساده. کار ازنظر اصول نمایشی در گره‌افکنی و گره‌گشایی هم موفق است. همه پیوندهای دراماتیکی با داستانی مهیج نیز رعایت شده است. عباس کیارستمی با این فیلم توجهِ سینمادوستان جهان را بیش‌ازپیش به سینمای ایران جلب و آن را در جهان مطرح کرد.  “کوروساوا “، کارگردان معروف ژاپنی، در گفت‌گویی، دربارهٔ کیارستمی و فیلم  “خانهٔ دوست کجاست “گفته بود:  “حالا خیالم راحت شد که یک نفر پیدا شده که می‌تواند جای خالیِ ساتیاجیت رای۱ را پر کند. “سینمادوستان ایران و جهان با شگفتی بسیار به فیلم‌های تازه عباس کیارستمی نگاه می‌کردند. ارزشِ فیلم‌های او، در محتوا و قالب ، موجب شد تا به‌لحاظِ آفرینشگری به قله‌ها دست یابد. برخی از مشهورترین سینماگران جهان کارهای کیارستمی را  “شعرِ سینمایی “نامیده‌اند، سادگیِ سوژه‌های او را ستوده‌اند و سَبکِ کار او را منحصربه‌فرد دانسته‌اند.
کیارستمی درحالی‌که از سویی با زبانِ سینمای نوگرا و هنرمندانه‌اش به‌گونه‌ای دل‌چسب و جذاب برای روشنفکران و جشنواره‌ها از زندگی، از مرگ، از ارزش‌های انسانی و آرزوهای بشری سخن می‌گفت و با استقبال و ستایش افزون‌تر روبه‌رو می‌شد، از سوی دیگر، به‌لحاظِ قالب ، شکل و ساختارِ فیلم‌های این سینمای نوگرا، تماشاچی معمولی ایرانی ـ بنا بر شواهدی ـ همچون گذشته نمی‌توانست با فیلم‌هایش ارتباط برقرار ‌کند هرچند که مضمون آثارش تغییری نکرده بود. فرم و شکلِ اجرایی به‌گونه‌ای بود که دریافتِ محتوایِ فیلم او را برای تماشاچی عادی دشوار کرد. همین امر موجب شد تا استقبال از فیلم‌های این کارگردان توانمند در داخل ایران کاسته شود و اکران فیلم‌ها به‌شکل گسترده‌ای با مشکل مواجه گردد. از سوی دیگر، فیلم‌سازان مکتبی و برخی عوامل حکومتیِ جمهوری‌اسلامی از کیارستمیِ هنرمند و خلاق دلِ ‌خوشی  نداشتند و همواره در جهت کارشکنی و سنگ‌اندازی در مسیر کارهایش و سعی در مخالفت و جبهه‌گیری در برابر او می‌کوشیدند و  درنتیجه، از اکران فیلم‌های عباس کیارستمی در ایران مانع می‌شدند. پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ رژیم ولایت‌فقیه، کیارستمی عملاً موفق نشد در ایران به فعالیت هنری بپردازد. در همین برهه از زمان، او دو فیلم، یکی به‌نام  “کپی مطابق اصل “در ایتالیا [۲۰۰۹]، و دیگری به‌نام  “مانند یک عاشق “در ژاپن [۲۰۱۲] را کارگردانی و به انجام رسانید. جای خالیِ هنرمندی چون عباس کیارستمی نه‌تنها برای سینمای ایران بلکه برای سینمای جهان نیز جبران‌ناپذیر است. می‌توان گفت که سینمادوستان ایران و جهان ارزش واقعی این هنرمند را دانستند. او کارگردانی هنرمند و صاحب‌ سَبک بود که دستاوردهای هنری‌اش در عرصهٔ سینمای میهن‌مان، نسل جوان و آتی سینماگران ایران راه خواهد نمود. یادش گرامی باد.
——————————–                 
۱.‌ ساتیاجیت رای، تولد: کلکته ۱۹۲۱ ـ درگذشت: ۱۹۹۲، کارگردان بزرگ هندی. کار او بر اساس فیلم‌های سه‌گانهٔ [تریلوژیِ]:  “پاتر پانچالی “،  “آپاراجیتو “و  “آپورسانسار “[۱۹۵۳، ۱۹۵۷، ۱۹۵۹] ـ که همیشه با  “سه گانه “ ”گورکی “اثر  “دانسکوی “مقایسه می شود ـ  و در مقام فیلم‌سازی با استعداد استثنایی، و نیز آفرینشگری سازش‌ناپذیر شناخته و ارزش یابی می‌شود. در شیوهٔ خود از جنبش‌های اروپایی و به‌ویژه از نئورئالیسم تأثیر پذیرفته بود: “دزد دوچرخهٔ دسیکا این آرزو را در من بیدار کرد که به سینما روی بیاورم. “قهرمانِ این تریلوژی  “آپو “ی خردسال در یک دهکده فقیر بنگالی است. او همراه مسن ترین خواهرش در دشت ها و مزارع سرگرم می شود و با اعجاب تمام، عبور قطاری را کشف می کند؛ در رؤیای  “آپو “از قطار راه آهن، تصور او از سلطهٔ انسان بر طبیعت شکل می گیرد؛ از همین زمان است که ستیز با خرافه پرستی و نیاز به دانش در او بیدار می شود [نقل به‌اختصار از: نوشته ولریش گرگور،انو پاتالاس؛ مترجم:هوشنگ طاهری]. 

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۰۳، ۲۱ تیرماه ۱۳۹۵

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا