تأملی بر رویدادهای ایران
ادعاهایِ بیپایهٔ ولیفقیه، و واقعیتهایِ جامعۀ ما
بحرانِ فزاینده در وضعیت درمانِ کشور
رکودِ اقتصادی، بیکاریِ فزاینده، و بیشتر شدنِ فشارها بر کارگران میهن
مبارزهٔ فرهنگیان کشور برضدِ سیاستهای رژیم ولایتفقیه
ادعاهایِ بیپایهٔ ولیفقیه، و واقعیتهایِ جامعهٔ ما
هفتهٔ گذشته، علی خامنهای سخنانی ایراد کرد که در این سخنان، موردهای مربوط به مذاکرات اتمی و نتایج حاصل از آن بیشتر موردتوجه قرار گرفت. اما سخنان خامنهای در این سخنرانی، پیش از این بارها گفته شده و تکراری بودند. در قسمتی از سخنان خامنهای که به پیشرفتها در جمهوریاسلامی مربوط میشد، او ازجمله گفت:”ما در این ۳۷، ۳۸ سالی که از اوّل انقلاب گذشته است، خوب پیش رفتیم. … در علم پیشرفت کردیم، در سیاست پیشرفت کردیم، در مسائل گوناگون موردنظر اسلام پیشرفت کردیم. ازلحاظ عدالت اجتماعی هم امروز با گذشته، زمین تا آسمان فرق کرده است؛ البتّه تا آن عدالت اسلامی خیلی فاصله داریم، تا عدالت مطلوب خیلی فاصله داریم. امروز متأسفانه همچنان نشانههای اشرافیگری و تجملات و بعضی از انحرافات گوناگون در جامعهٔ ما کم نیست امّا وقتی نسبت به قبل از انقلاب ملاحظه بکنیم ـ حالا شما جوانها که قبل از انقلاب را ندیدید؛ ما و آنهایی که دیدیم قبل از انقلاب را ـ پیشرفت ملّت ایران و کشور اسلامی نسبت به آنوقت، پیشرفت بسیار برجستهای است.”
علی خامنهای در ادامه، به مقایسه ایران با دیگر کشورها پرداخت و گفت:”شما مقایسه کنید سی سالِ بعد از انقلاب اسلامی را با سی سالِ بعضی از کشورهایی که نمیخواهم اسم بیاورم؛ سی سال در زیر نفوذِ آمریکا زندگی کردند، حتّی از آمریکا پول نقد هم گرفتند یعنی سالانه فلان مقدار ـ چند صد میلیون یا چند میلیارد دلار ـ از آمریکا پول هم میگرفتند؛ نتیجه چه شد؟ بعد از سی سال آمار دادند، معلوم شد که در شهر پایتختشان دو میلیون آدم بیخانمانِ قبرستاننشین وجود دارد. نتیجهٔ نفوذ آمریکا بر یک کشور و تسلّط آمریکا بر یک کشور، این است.”
از سخنان خامنهای باید این استنباط را کرد که در ایران فقر و بدبختی و بیخانمانی و بیکاری و آسیبهای اجتماعی وجود ندارد و عدالتِ اجتماعی، و یا عدالتِ اسلامی بهزعم حکومتیان، به میزان قابل توجهی بر پا گردیده است. یک روز پسازاین سخنان، خبرگزاری مهر، گزارشی را منتشر کرد که وضعیت میلیونها نفر از حاشیهنشینها را انعکاس میداد. هرچند در گذشته هم چنین گزارشهایی منتشر شدهاند، و بنا بر آنها، حاشیهنشینی پدیدهیی ناشناخته نبوده و نیست، اما انتشار این گزارش یک روز پس از سخنان خامنهای که وضعیت قبرستاننشین ها را در دیگر کشورها مورد نکوهش قرار میدهد، سؤالهای فراوانی را پیش میکشد. در گزارش خبرگزاری مهر دراینباره، ازجمله آمده است:”ماجرای حاشیهنشینی در شهرهای مختلف ایران روایت مشابهی است، جایی که مشکلات مختلف، محلات را به جزایر دورافتادهای تبدیل کرده که مستعد انواع آسیبهای اجتماعی هستند. فقر، فساد، بیکاری، جرائم مختلف و اعتیاد هرکدام در زیرپوست حاشیهنشینی جای خود را باز کرده است؛ در محلات حاشیهنشین میشود در چندین ساعت پردههای مختلفی از این آسیبها را بهنظاره نشست؛ موضوعی که کاسهٔ “چه کنم” را دست مسئولان داده است.”
گزارشِ مهر در ادامه با اشاره به آمار حاشیهنشینی، مینویسد:”اما موضوع حاشیهنشینی آنجا جدیتر میشود که سراغ آمارها برویم؛ عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی با یادآوری اینکه حدود ۱۸ میلیون نفر از ۵۵ میلیون نفر جمعیت شهری ایران در حاشیهها زندگی میکنند، معتقد است که معادل یکسوم شهروندان ایران حاشیهنشین هستند.”
در گزارشِ مهر، بهنقل از مرتضی طلایی نایبرئیس شورای شهر تهران، آمده است:”حاشیهنشینان قربانی ناکارآمدیِ توسعه و بیتدبیری دولتها هستند. محصولِ پنج برنامهٔ توسعه وضع امروز است، آیا برنامه ششم هم بر همین مبنا تدوین خواهد شد، آیا همان کسانی که نویسندهٔ برنامههای قبلی بودند میخواهند برنامهٔ ششم را بنویسند؟”
باتوجه به دادههای بالا، این سؤال مطرح میشود که چگونه علی خامنهای وجودِ ۲ میلیون قبرستاننشین در کشورهای تحت نفوذ آمریکا را بهشدت محکوم میکند و درحالیکه تصویری نادرست از وضعیت جامعهٔ تحت رهبری خود میدهد، خبرگزاریای که اتفاقاً وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است، از وجودِ ۱۸ میلیون مردمی سخنی میگوید که اگر وضعیتی بدتر از قبرستاننشینها ندارند لااقل در همان وضعیت گذران زندگی میکنند. واقعیتِ امر در جامعهٔ فقرزدهٔ میهن ما آنچنان اسفبار است که با این سخنان و دروغگوییها، آن را نمیتوان کتمان کرد.
بحرانِ فزاینده در وضعیت درمانِ کشور
سیستم درمانی، شاخصِ تعیینکننده در تعهدِ دولتها نسبت به قشرهای مختلف جامعه است. این شاخص، در فرآیندهای توسعه و پیشرفت یک کشور نیز نقشی تعیینکننده دارد. یکی از نکتههای کلیدی در سیستم درمانی در تمامی کشورهای دنیا، به نگاه و دیدگاههایی مربوط است که دولتها خود را ملزم بهاجرای آن میکنند. نمونههای زنده و گوناگونی از این دیدگاهها در نقاط مختلف هماکنون به مرحله عمل درآمدهاند که نتیجههای حاصل از آنها با سنجهٔ اقبال و یا عدم اقبال عمومی به آنها،کموکیفِ تعهد دولتها را در این زمینه بهطورکامل و روشن نشان میدهند. ما هماکنون کشورهای پیشرفته و ثروتمندی مانند آمریکا را داریم که سیستم درمانی آن هنوز قادر نیست میلیونها نفر از مردمش را زیر پوشش خود قرار دهد و کشوری هم مانند کوبا را داریم که باوجود دههها محاصرهٔ اقتصادی آمریکا، سیستم درمانی آن از بالاترین استانداردهای موجود در جهان برخوردار است و تمامی قشرهای جامعه را بهطور رایگان زیر پوشش خود قرار داده است.
دولت روحانی در ابتدای آغاز بهکارش، طرحی پرطمطراق را ارائه داد که در آن بیمهٔ همگانی برجسته شده بود. این طرح، در زمانی رونمایی شد که پرداخت هزینههای کمرشکن درمانی حتی قشرهای مرفه را با مشکل مواجه کرده بود و محرومان جامعه را بهطریق اولیٰ با وضعیتی روبهرو کرده بود که ادامهٔ زندگی معمولی در آن برایشان مقدور نبود. طرح بیمهٔ همگانی، سه سال پس از اعلامِ اجرای آن، دستاوردی مشخص نداشته است و درِ سیستم درمانی همچنان بر همان پاشنه میچرخد. سخنان اخیر وزیر بهداشت بهروشنی نشان میدهد که دیدگاههای مقامهای دولتی نسبت به معضل درمانِ کشور، کاستن از نقش و مسئولیتِ دولت در این امر مهم و گذاشتنِ هزینههای درمانی به دوش مردم است. نتیجه، وضعیتیست که ما شاهدِ آن هستیم، یعنی وضعیتی که در آن، سیستم درمانیِ کشور عرصهیی مساعد برای چپاولِ بخش خصوصی بهقیمت نابودیِ جان و زندگی میلیونها نفر از قشرهای مختلف جامعه هست و خواهد بود. روزنامهٔ ایران [ناشر دیدگاههای دولت]، ۱۰ مردادماه، بهنقل از سخنان وزیر بهداشت ـ در دیدارش با مکارم شیرازی، از مرتجعترین روحانیان ـ در حمایت از ورودِ بخش خصوصی به سیستم درمانی و مخالفت با اندیشههای سوسیالیستی، نوشت:”افکار سوسیالیستی هنوز در ذهن برخی از تصمیمگیرندگان رسوباتی دارد و معتقدند که حوزهٔ سلامت حاکمیتی است و نباید اجازهٔ ورود بخش خصوصی [به آن] را داد.” وزیر بهداشت همچنین با مقایسه وضعیت سیستم درمانی ایران با دیگر کشورها، ضمن سخن راندن از کسریِ بودجه، نبودِ اعتبارات و تأمین نبودنِ منابع مالی،از اینکه بهدلیلِ افکار سوسیالیستی اجازهٔ ورود بخش خصوصی به سیستم درمانی کشور را [نتوانسته] فراهم آورد ابراز نارضایتی کرد.
بهنظر میرسد وزیر بهداشت در این عرصه دارد نعل وارونه میزند. او ازیکطرف درصدد القای این نکته است که سیستم درمانیِ ایران بر مبنای افکار سوسیالیستی است، و از سوی دیگر سعی دارد مشکلات موجود در سیستم درمانی کشور را بهدلیل اجازه نداشتنِ بخش خصوصی بهفعالیت در این عرصه جابزند. اتفاقاً پس از درگذشت عباس کیارستمی، بار دیگر سیستم درمانی بهشدت زیر سؤال رفت. رویداد تلخ درگذشتِ عباس کیارستمی نشان داد که سیستم درمانی در کلیدیترین بخشها در اختیار بخش خصوصی بوده و هست، و حادثههای مکرری که اخیراً گزارش شدهاند، دلیل بر وجودِ سیستمی است که در آن نقشِ دولت کمرنگ و نقش بخش خصوصیِ سودجو، برجسته و رو به افزایش بوده و امر حیاتیِ نظارت بر آن در حدی بسیار نازل قرار دارد، که نتایجی فاجعهبار بههمراه داشته و خواهد داشت. برای یادآوری باید گفت که، هماکنون در اکثر کشورهای اروپایی سیستم درمانی بهوسیلهٔ دولت اداره، نظارت و اجرا میشود. در سیستم درمانی کشورهای اروپایی خدمات درمانی رایگان برای تمامی افراد مهیا شده است. اکثر این کشورها با نظامهای سرمایهداری شناخته شدهاند. وجودِ چنین سیستم درمانیای در این کشورها، بهدلیل وجود افکار سوسیالیستی قوی و فعالیتهای حزبهای کمونیست، سوسیالیست، دمکرات و نیروهای مترقی بوده است که این دولتها را در گذشته و هماکنون مجبور کرده این سیستم را اجرا کند، و همچنین نسبت به هرگونه تعللی در این امر حیاتیِ مردم، همواره هشدار میدهند و اخطار میکنند. سیستم درمانی ایران بهطورِعمده بهسیلهٔ بخش خصوصی اداره میشده و هماکنون هم بر همان روال اداره میشود. زمینههایی بهجامانده در این سیستم ـ ازجمله طرحهای اجرانشدهٔ بیمهٔ همگانی که اتفاقاً از سوی وزیر بهداشت اعلام شد اما در حد حرف باقی ماند ـ در واقعیتِ امر ریشهٔ سوسیالیستی داشته، و چنانچه بهطورکامل اجرا میشد، از نقاط بسیار مثبت و قوی سیستم درمانی کشور میبود.
رکودِ اقتصادی، بیکاریِ فزاینده، و بیشتر شدنِ فشارها بر کارگران میهن
نشریهٔ آرمان، ۶ مردادماه ۱۳۹۵، مصاحبه یی در ارتباط با وضعیت کارگران، با محسن ایزدخواه، که او را به عنوان تحلیلگرِ مسائل کارگری معرفی می کند، دارد که در بر دارندهٔ نکتههایی جالب است. “آرمان”، در توضیحی دربارهٔ این مصاحبه مینویسد:”معضلِ رکود مدت زیادی است که در اقتصاد ایران جولان میدهد؛ رکودی که ابتدا در قسمت کلان اقتصاد شکل گرفت و امروزه بسیاری از بخشهای اقتصادی، ازجمله مسکن و بورس تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند و در این مدت کارگران شاغل در حوزههای مختلف اقتصادی بیش از هر قشر دیگری تاوان این رکود را پرداخت کردهاند.” محسن ایزدخواه در جواب به این سؤال که، “رکود اقتصادی تا چه اندازه زندگی کارگران را تحت تأثیر قرار داده است؟”، میگوید:”در شرایط رکود اقتصادی، بهویژه در ایران که با تورم توأم شده است، فعالیتهای اقتصادی به سمت کند شدن میل پیدا میکند، بهطوریکه درحالحاضر بیش از ۷۰ درصد کارخانهها شهرکهای صنعتی یا تعطیل هستند و یا در بهترین شرایط با کمتر از ظرفیت موجود خود کار میکنند. وقتی رکودی عمیق در یک جامعه ریشه بدواند، امکان سرمایهگذاری از بین میرود و پیش از هر چیزی اشتغال را تحت تأثیر قرار میدهد و بیکاری به یکی از مهمترین دغدغههای جامعه تبدیل میشود. با نگاهی به وضعیت مسکن که یکی از مهمترین بخشهای اقتصادی کشور در زمینه اشتغالزایی است، متوجه میشویم که از میان حدود دو میلیون کارگر ساختمانی، بیش از ۶۰ درصد آنها در تنگنای بیکاری قرار گرفتهاند. بااینکه مسئولان تسهیلاتی هم برای حوزه مسکن درنظر گرفتهاند، اما رکود بهشکل افسارگسیخته حتی به صنایع زیردستی ساختمانسازی هم نفوذ کرده است.”
در ادامهٔ این مصاحبه، از ایزدخواه سؤالهایی دیگر در ارتباط با پرداخت نشدنِ حق بیمهٔ کارگران از سوی کارفرمایان، حداقلِ دستمزدِ [سال]، توانِ کارفرمایان در پرداختِ [دستمزدهای] بالاتر به نیروی کار، سیاستهای دولت در مورد مهارِ تورم، و خروج از رکود هم سؤالهایی شده است که با جوابهای کلیشهای ایزدخواه همراه بوده است. بهدلیل نزدیکی ایزدخواه با محفلهای کارگری دولتساخته، جوابهایی از گونهای دیگر نباید از او انتظار داشت. موضوع مهم در این مصاحبه این بود که درهرصورت ایزدخواه از وضعیت کارگران و نارضایتیهای آنان رونمایی کرده است. ایزدخواه بااینکه در این مصاحبه سعی میکند وضعیت بهاصطلاح “جامعهٔ” کارگری را تشریح کند، اما در همان حال تلاش میکند از این رهگذر سیاستهای دولت کنونی به چالش کشیده نشوند. او دربارهٔ پرداخت نشدنِ حق بیمهٔ کارگران از سوی کارفرمایان، میگوید:”ازنظر مقررات، افرادی که در کارگاههای تولیدی و خدماتی مشغول بهکار هستند و حق بیمه آنها به سازمان تأمین اجتماعی ارسال شده است، درصورتیکه بهطور خودکار و غیرارادی از کار اخراج شوند، میتوانند در شوراهای حل اختلاف کارگاهی اقامه دعوا و شکایت داشته باشند و چنانچه ادعای آنها بهاثبات برسد، میتوانند از سازمان تأمین اجتماعی حَسَبِ نوع سوابق بیمهای خود، بیمهٔ بیکاری دریافت کنند.” او دربارهٔ حداقل دستمزدِ [سال] کارگران، با اشاره به تعریفهایی که از کموکیفِ تعیین حداقل دستمزد ارائه میکنند، اعتراف میکند که،”دستمزد دریافتشده توسط نیروی کار با خطفقر فاصله دارد.” و در جواب به سؤال دربارهٔ توانِ کارفرمایان برای پرداختِ [دستمزدهای] بالاتر، میگوید:”اگر ما قصد دفاع از حقوق نیروی کار را داریم، در ابتدا لازم است دولتها سیاستهای کلان اقتصادی خود [را] بهبود بخشند. اگر مسئولان بتوانند رونق اقتصادی ایجاد کنند، رشدِ اشتغال بهوجود آورند و سرمایهگذاری را افزایش دهند، بهطورِطبیعی موجبات اشتغالزایی فراهم میشود و کارفرمایان هم از تولیدِ خود سود بیشتری میبرند.” مصاحبهٔ ایزدخواه بار دیگر نشان میدهد که طبقهٔ کارگر ایران با مشکلِ بیکاری، تعطیلیِ مراکز تولیدی، حقوقهای عقبافتاده، دستمزدهای پایین، نداشتنِ امنیتِ شغلی و روبهرو بودن با چشماندازی که در افق آن پرتویی از امید به حلِ این معضلهای حیاتی در آن مشاهده نمیشود، همچنان دستوپنجه نرم میکند. یادآوریِ گهگاهیِ مشکلهایی که در بالا بدانها اشاره شد از طرف نیروهایی که فعال کارگری نامیده میشوند و مهرههای محفلهای دولتی و حکومتی در تشکلهای کارگری دولتساخته هستند، این واقعیت را بهاثبات میرساند که چالشها و مشکلات کارگران نیز همراه با نگرانیهای امنیتی نزد حکومتیان با حساسیت کامل پیگیری میشوند.
مبارزهٔ فرهنگیان کشور برضدِ سیاستهای رژیم ولایتفقیه
مبارزهٔ فرهنگیان کشور برضدِ سیاستهای رژیم در سالهای اخیر، بهرغم همه فشارها و سرکوبهای امنیتی، همچنان ادامه داشته است. وضعیت دشوار زندگی فرهنگیان کشورمان، حقوقهای زیرِ خطفقر، دریافت دستمزد با ماهها تأخیر، نبودِ امنیت شغلی، دریافت نکردنِ اضافهکاری، نداشتن بیمه درمانی یا بیمههای درمانی نامناسب، و بهعبارتدیگر، دشواریهایی همسان با مشکلهای دیگر زحمتکشان کشورمان، فرهنگیان و خانوادههایشان را ناگزیر ساخته تا پیامدهای اجرای سیاستهای مبتنی بر خصوصیسازی و آزادسازیِ اقتصادی را روزمره با گوشتوپوستشان تجربه کنند.
خبرگزاری ایلنا، ۶ مردادماه ۱۳۹۵، در بررسی وضعیت فرهنگیان، مشکلات و زمینههای رشد اعتراضهای اجتماعی در این قشر، ازجمله مینویسد:”پیشینه و سابقهٔ اعتراضات فرهنگیان بازنشسته، نشان میدهد که این اعتراضات از دههٔ ۷۰ [۱۳۷۰] و همزمان با اعتراضات شاغلان این وزارتخانه آغاز شد و همچنان قصهٔ پرغصهٔ این قشر و ابراز ناراحتی آنها نسبت به وضعیت معیشتشان ادامه دارد؛ در هر جایی که توانستهاند، دست به اعتراض زدهاند تا گوش شنوایی پیدا کنند؛ از تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی گرفته تا ریاست جمهوری و سازمان برنامهوبودجه. در دولتهای نهم و دهم تجمعات این قشر همچنان ادامه داشت، اما با برخوردهای تندوتیز نیروی انتظامی روبهرو میشد؛ در دولت یازدهم اما با باز شدن فضا برای انتقاد، این تجمعات مکرراً مقابل مجلس شورای اسلامی تکرار شد و نمایندگان هر از چندگاهی در نطقهای خود در مجلس به مشکلات این قشر اشاره میکردند، اما درنهایت شاهد اقدام عملی برای سروسامان دادن بهاین مشکلات نبودیم.” ”
خبرگزاری ایلنا در ادامهٔ بررسی وضعیت وخیم اقتصادی فرهنگیان، مینویسد:”[فرهنگیان] مدتهاست در تأمین هزینههای زندگی و معاش خود با مشکل مواجه هستند، آنقدر مشکلات اقتصادی به آنها فشار آورده که در سرما و گرما دست به اعتراض و تجمع میزنند. البته مجلس و دولت بارها سعی بر حل مشکلات معیشتی این قشر داشته و دارند؛ بهطوریکه مجلس دهم که بهتازگی تشکیل شده، بر این باور است که هر لایحه و مواد قانونی که بتواند گرهای از مشکلات این قشر باز کند، از آن استقبال خواهد کرد. “تبعیض”، “پایین بودن حقوق”، “اجرای نظام پرداخت هماهنگ” و “مشکلات بیمه تکمیلی” مهمترین کلیدواژههای اعتراضی فرهنگیان بازنشسته بهشمار میرود و حالا فرهنگیان در انتظار [عملی شدنِ] وعدههای دادهشده هستند.” خبرگزاری ایلنا، در بررسیِ وضعیت بازنشستگان فرهنگی، بهنقل از یک [فرهنگیِ] بازنشسته، مینویسد:”مشکلاتی که معلمان شاغل آموزشوپرورش دارند، با یک ضریب افزایشی به بازنشستگان منتقل میشود؛ چون افراد تا زمانی که شاغل هستند، امکان اضافهکار برایشان فراهم است و کسر حقوق خود را با اضافهکاری جبران میکنند، اما برای بازنشستگان این شرایط مهیا نیست و حقوقی که در طی معمول زمان شاغل بودن میگیرند، کمتر است.” این خبرگزاری دربارهٔ وضعیتِ بیمهٔ فرهنگیان آورده است:”خدماتی که بیمه ارائه میدهد، بسیار ناچیز است. بیمهها، هزینهها را برای بیمهگذار نامحدود میپردازند، اما بهطورمثال بیمه بازنشستگان هزینههایی مثل عکسبرداری، آندوسکوپی و خدمات سرپایی را پوشش نمیدهد و فقط زمانی که به بیمارستان میرویم؛ بخشی از هزینه بیمارستانی پوشش داده میشود.”
فرهنگیان کشورمان جزو محرومترین کارکنان دولتاند. محرومیتها و دشواریهایی که از سوی نظام کنونی بر زندگی و معیشتشان تحمیل میشود، سبب شدهاند تا آنان بهاعتراضهایی گوناگون دست بزنند. اغراق نیست اگر گفته شود در مرتبهٔ پس از طبقهٔ کارگر و لایههای زحمتکش، در کارنامهٔ اعتراضیِ قشر فرهنگیان میهن بیشترین شمارِ اعتراضها در طول سیوهفت سال گذشته بهثبت رسیده است که عمدهٔ آنها با تنگناها و دشواریهای گذران زندگیِ این قشر زحمتکش مرتبط بوده است.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۰۵، ۱۸ مرداد ۱۳۹۵