«جهت ثبت در تاریخ» یا تکرارِ تهمتهای کهنهشدهٔ ارتجاع!
اعلامیهیی با عنوان: “جهت ثبت در تاریخ – جبهه ملی ایران با اتحاد استراتژیک با روسیه و دادن پایگاه نظامی کشور به آن دولت مخالف است”، در روزهای اخیر، منتشر گردیده است که در بردارندهٔ مطالب تاریخیای نادرست و اتهامهایی زشت بر ضدِ حزب تودهٔ ایران است. انتشارِ این اعلامیه از سوی نیرویی که خویش را ملی و طرفدار آزادی میخواند، در شرایطی که همهٔ آزادیخواهان کشور باید تمامی توان و نیرویشان را بر مبارزه با رژیم استبدادیِ حاکم بر ایران متمرکز کنند، مایهٔ تأسف بسیار ما است، و یادآوریهایی هرچند کوتاه را از سوی حزب ضروری میسازد.
در اعلامیهٔ جبههٔ ملی ایران ازجمله میخوانیم: “روسیه در موارد مکرر سابقهٔ ضربه زدن بر منافع ملی ایران را در کارنامهٔ خود دارد. از تحمیل قراردادهای خفتبار گلستان و ترکمنچای و بلعیدن سرزمینهای وسیعی از ایران گرفته تا هواداری از مرتجعین در انقلاب مشروطیت و بهتوپ بستن مجلس، و کوشش در تجزیهٔ ایران بعد از جنگ دوم، و خصومت با دولت ملی مصدق چه مستقیم و چه توسط حزب توده دستآموزش، تأیید و همراهی با کودتای ننگین ۲۸ مرداد، ندادن یازده تُن طلای بدهی خود به دولت ملی مصدق و دادن آن به کودتاچیان جانشین مصدق و در همین اواخر پایمال کردن حقوق ایران در دریای مازندران و رأی دادن به تحریمهای بینالمللی علیه ایران شمهای از برخوردهای روسیه با ایران است. …” این موضعگیریهای جبههٔ ملی ایران در این اعلامیه، در خوشبینانهترین برخورد با محتوای آنها، نشانگر فقرِ پردامنهٔ شناختِ نویسندگان بیانیه از تاریخ معاصر کشور ما و روابط آن با همسایگانش است، و در حالت واقعیاش، تبلیغات مبتذل ضدِتودهای رایجی است که در هفتادوپنج سال گذشته از سوی دستگاههای امنیتی- اطلاعاتیِ شاه (ساواک) و در سیوهفت سال اخیر از سوی دستگاههای امنیتی رژیم ولایتفقیه، بهکرات و بی هیچ پشتوانهٔ مستدل و مستندِ تاریخی مطرح شدهاند. همصدایی با این کاروان تبلیغات ضدِتودهای، آنهم در حالی که در خلال پنجاه سال گذشته انبوهی از سندهای افشاگرانه و معتبر تاریخی دربارهٔ کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد و نقشِ حزب ما در رویارویی با کودتا منتشر شدهاند، جای تأسف بسیار دارد و درعینحال تأملبرانگیز است.
بررسیِ برخی “فاکت های تاریخیِ” این بیانیه
نویسندگان این بیانیه، تقسیمِ ایران از سوی روسیهٔ تزاری و دولت انگلیس، در دوران سلسلهٔ قاجار، و تحمیلِ قراردادهای خفتبارِ گلستان و ترکمنچای (البته با فراموش کردنِ یادآوری نام دولت استعماری انگلیس و حذفِ نقش آن در تقسیم ایران!!) و “کودتایِ ننگین ۲۸ مرداد”- که دوستان جبههٔ ملی از بردن نام سازمان دهندگان اصلیِ آن یعنی سازمان سیا و دولت انگلیس پرهیز میکنند- را بدون ملاحظهٔ تفاوتهای بارز تاریخیِ این دو دوران، یککاسه کردهاند و بهپای “روسیه” نوشتهاند.
نخست آنکه، تقسیمِ ایران از سوی انگلیس و روسیه، و عقدِ قراردادهای گلستان [۱۸۱۳ میلادی] و ترکمنچای [۱۸۲۸ میلادی] در دوران حاکمیت روسیهٔ تزاری با دولت ایران در دورهٔ سلطنت سلسلهٔ قاجار روی داد. پس از پیروزیِ انقلاب کبیر اکتبر، “لنین در اعلامیهیی که در ۱۴ دسامبر ۱۹۱۷ با امضای او صادر شده بود عهدنامهٔ اوت سال ۱۹۰۷ انگلستان و روسیه دایر بر تقسیم ایران به دو منطقهٔ نفوذ و یک منطقهٔ بیطرف فیمابین و ضمائم محرمانهٔ آن را ساقط از درجهٔ اعتبار اعلام داشت و تأکید کرد که هرگونه قراردادی که با استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و آزادی ایرانیان مغایرت داشته و آن را محدود کند، از این لحظه بیاثر و کأنلمیکن است و همه را پاره کرده و دیگر وجود خارجی که بتوان به آنها استناد کرد، نخواهند داشت. بیست روز پس از صدورِ اعلامیهٔ لنین، نیروهای روسیه بهفرماندهی ژنرال باراتف ایران را ترک گفتند. در همان روز که آخرین واحد روس از ایران خارج میشد، نیروهای انگلیسی چند شهر را در کرمانشاه تصرف کردند.” همچنین بر اساس مدارک تاریخی موجود، از “یازدهم تا چهاردهم دسامبر سال ۱۹۱۷ (دهه آخر آذر ۱۲۹۶ هجری خورشیدی) دولت انقلاب بلشویکی (تودهای) روسیه در چند اعلامیه جداگانه قراردادهای تحمیلی دولت تزاری روسیه به ایران و امتیازهای کسبشده از ایران را لغو و از بدهیهای پولی ایران به روسیه صرفنظر کرد” [نگاه کنید به:روزنامهٔ دنیای اقتصاد،۲۱ آذرماه ۱۳۹۲، شمارهٔ ۳۰۸۷، در این آدرس: – http://donya-e-eqtesad.com/news/772653].
حمله به جنبشهای ملی و آزادیخواهانهٔ ایران در آذربایجان و کردستان و تجزیهطلب نامیدنِ این جنبشها نیز سابقهٔ تاریخیای طولانی دارد. رژیم شاه و اربابان امپریالیستیاش، برای توجیه حملههای جنایتکارانهٔ ارتش شاهنشاهی و به خاک و خون کشاندن و قتلعامِ آزایخواهان در آذربایجان و کردستان، بهسرکوبِ خونین جنبش مردم آزادیخواه این مناطق نامِ مقابله با خطر “تجزیهٔ ایران” دادند. با توجه به وجود سندهای پرشمار پیرامون خدمات دولتهای ملی آذربایجان و کردستان، امروز دیگر با تکرارِ تبلیغات پوسیدهٔ دستگاه ساواک شاه نمیتوان واقعیتهای تاریخی این دوران را انکار کرد.
نکتهٔ نادرست دیگر در این بیانیه، متهم کردنِ اتحاد شوروی و حزب تودهٔ ایران به حمله به دولت مصدق و حمایت از کودتای ۲۸ مرداد است. در خلال دهههای اخیر و در پیِ خروجِ صدها سند از خزانهٔ اسناد محرمانهٔ دولتهای آمریکا و انگلیس دربارهٔ کودتای ۲۸ مرداد و انتشارِ آنها، دیگر روشن شده است که سازماندهندههای توطئهٔ ننگینِ کودتا برضدِ جنبش آزادیخواهانهٔ مردم میهن ما چه کسانی بودهاند. سؤال ما این است که دوستان جبههٔ ملی که اعلامیهیی اینچنینی “جهتِ ثبت در تاریخ” انتشار میدهند، چرا سندهای خارجشده از مخزن اسناد محرمانهٔ دولتهای گردانندهٔ کودتای ۲۸ مرداد را نادیده میگیرند و از بیانِ واقعیتهای تاریخی طفره میروند؟
همین اسناد و بررسیهای تاریخی معتبر و مستقل دیگر نیز نشان میدهند که، دلیل اساسی سازماندهی کودتای ۲۸ مرداد هراس عمیق امپریالیسم آمریکا و انگلیس از نفوذِ روزافزون حزب تودهٔ ایران بود. برای نمونه به چند فاکت تاریخی زیر توجه کنید:
“از موقعی که مذاکرات دربارهٔ حل مسئلهٔ نفت در تابستان ۱۹۵۲ [۱۳۳۱] به ناکامی انجامید، آمریکا به نظریهٔ انگلیس پیوست که دکتر مصدق دیگر سدِ قابلاطمینانی در مقابل کمونیسم نیست…” [برگرفته از کتاب “نفتِ ایران”، نوشتهٔ الول ساتن، ص ۳۰۶].
آیزنهاور، رئیسجمهوری آمریکا، در مصاحبهیی، ۱۴ اوت ۱۹۵۳ [۱۳۳۲]، دربارهٔ دولت مصدق و حزب ما، چنین گفت:”صبح امروز در روزنامهها خواندید که دکتر مصدق نخستوزیر ایران سرانجام توانست خود را از زیر بار انتقادات مجلس ایران خلاص کند و آن را منحل ساخت. وی البته برای رسیدن به مقصود [خود] از کمونیستها مدد گرفت. لازم است آمریکا برای جلوگیری از توسعهٔ نفوذ کمونیسم در کشورهای آسیا و منجمله ایران اقدامات لازم را بهعمل بیاورد. هماکنون تصمیماتی اتخاذ شده است…” [بهنقل از مقالهٔ “ماهیت امپریالیستی کودتای ۲۸ مرداد و مدارکی چند در این زمینه”، نوشتهٔ زندهیاد رحیم نامور، مجلهٔ دنیا، شمارهٔ ۲، تابستان ۱۳۴۱؛ همچنین نگاه کنید به: گزارش “میلر سنتر” دربارهٔ زندگینامهٔ آیزنهاور، در این آدرس: – http://millercenter.org/president/biography/eisenhower-foreign-affairs].
همچنین “جهتِ ثبت در تاریخ” لازم است به دوستان جبههٔ ملی یادآوری کنیم که، کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ در نتیجهٔ شرکت مستقیم حزب تودهٔ ایران در اقدامی ضدِکودتایی، با شکست روبهرو شد و سرهنگ نصیری، فرماندهٔ گارد سلطنتی و مأمورِ بازداشت دکتر مصدق، بهوسیلهٔ افسران تودهای بازداشت شد. شاه که از پشت صحنه سازمان دهندهٔ این ماجرا بود، پس از این شکست، از ایران گریخت. همچنین، حزب تودهٔ ایران، پیش از این حملهٔ کودتایی، در ۳۰ تیرماه، در کودتای شهریور –مهر ۱۳۳۱ و در ۹ اسفندماه ۱۳۳۱، با تمام توان و امکانهایش، در برابر توطئههای ضد دولتی ایستاد و نقش تعیینکنندهای در نجات دولت دکتر مصدق در این برههها ایفا کرد.
اما دربارهٔ نکتهٔ دیگر این بیانیه، یعنی حمایتِ شوروی از کودتای ۲۸ مرداد. البته این نخستین باری است که چنین ادعای مضحکی از سوی یک سازمان سیاسی ایران مطرح میشود. حتی دستگاه تبلیغاتی شاه و رژیم فقها هم چنین ادعایی نکردهاند. واقعیت این است که، هواداران شاه و کودتاچیان بهشدت از حمایت اتحاد شوروی از دولت مصدق عصبانی و نگران بودند. جمال امامی، از وابستگان سرشناس دربار در مجلس شورای ملی، در نطقی دربارهٔ خطر حزب تودۀ ایران و شوروی، در مهرماه ۱۳۳۰، ازجمله گفت: “چرا ریشهٔ حزب توده را نمیکنید؟ این تنها من بودم که ده دفعه در این مجلس هی گفتم و داد زدم که چرا ریشهاش را نمیکنید… حالا اوضاع طوری شده که حزب توده بیاید و مسلط شود… شنیدهام این اواخر رادیوی مسکو از جناب آقای دکتر مصدق تعریف میکند و ایشان را وطنپرست میداند…” [مذاکرات مجلس، ۲ مهرماه ۱۳۳۰، روزنامههای رسمی کشور – بهنقل از کتاب “تجربهٔ ۲۸ مرداد”، نوشتهٔ رفیق شهید فرجالله میزانی (جوانشیر)، ص ۱۴۹].
یادآوری این نکته هم خالی از اهمیت نیست که، باز هم بهگواهیِ اسناد تاریخی، بخش بزرگی از رهبران جبههٔ ملی در آخرین ماههای پیش از کودتا به دولت دکتر مصدق پشت کردند و در کنار درباریان و شاه قرار گرفتند. کسانی همچون بهادری، میراشرافی، ذوالفقاری، مکی، بقایی و همچنین یوسف مشار، از رهبران جبهه ملی، که در جلسهٔ ۱۱ آبانماه ۱۳۳۱ مجلس بهشدت به دولت دکتر مصدق حمله کرد و تصمیماتی را که مجلس در حمایت از مصدق و علیه دربار و انگلستان گرفته بود بهشدت زیر سؤال برد و مدعی شد که نمایندگان مجلس یا “مرعوبند” و یا “مجذوب” و لذا تصمیمات مجلس معتبر نیست، و این تنها مشتی است نمونهٔ خروار.
برای بازگویی تاریخ واقعی کودتای ننگین و آمریکایی ۲۸ مرداد تنها کافی است به روند حوادث کشور رجوع کرد. پس از کودتا، هزاران تودهای و دهها تن از شریفترین افسران تودهای که عشق به میهن و دفاع از حقوق زحمتکشان و محرومان تنها جرمشان بود، دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. رفیق قهرمان سرهنگ عزتالله سیامک، که پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد به جوخههای اعدام سپرده شد، در بیدادگاه نظامی شاه، دربارهٔ متهم شدن به “جاسوسی” از سوی دادستان نظامی، گفت: “این را شما درست میگویید آقای دادستان، من خیانتکارم. من هر روز گزارش کارِ ادارهٔ سرشته داری را به یک مأمور بیگانه میدادم. بله درست است. اما برخلاف تصور شما این مأمور روسی نبود، او یک مستشار و جاسوس آمریکایی بود که من بهدستور اربابان شما مجبور بودم هر روز گزارش کارها را به او بدهم.”
نکتهٔ مهم دیگر در موضوع مورد بحث بیانیهٔ جبهه ملی، استفادهٔ روسیه از پایگاههای نظامی ایران، و ارزیابیِ عجیب دوستان جبههٔ ملی از حوادث سوریه و این ادعا که گویا سوریه سبب پیدایش داعش شده است! در اعلامیهٔ جبههٔ ملی میخوانیم: “روسیه برای حمایت از رژیم دیکتاتوری بشاراسد به سوریه لشکرکشی میکند، رژیمی که ظرف ۵ سال گذشته، صدها هزار نفر از شهروندان خود را کشته ومیلیون ها نفر را آواره کرده و سوریه را به تلی از خاک مبدل نموده و عامل اصلی پیدایش آدمخوارانی به نام داعش بوده است.”
نخست اینکه، حزب تودهٔ ایران در طول دهههای اخیر همواره مخالفت آشکار خود را با هرگونه مداخله و حضور نیروهای خارجی در ایران اعلام کرده است. در تمامی دوران حکومت شاه که ایران به پایگاه بیگانگان تبدیل شده بود و بیش از سی هزار مستشار نظامی آمریکا در ایران حضور داشتند، این تنها حزب تودهٔ ایران بود که مخالفت قاطع خود را با این سیاستها اعلام و علیه این حضور مبارزه میکرد. ما همچنین در سالهای اخیر که خطر جنگ و درگیری نظامی ایران را تهدید میکرد مخالفتِ شدید خود را با هرگونه مداخلهٔ نظامی- سیاسی در امور میهنمان اعلام کردهایم، و همچنان بر این اصل پای میفشریم. ما بار دیگر تکرار میکنیم که، مخالفِ هرگونه مداخله در امور کشورمان از سوی هر نیروی خارجی هستیم و با استقرارِ پایگاههای نظامی کشورهای خارجی در ایران نیز مخالفیم. اما در مورد مسائل سوریه، برخلافِ مدعیات دوستان جبههٔ ملی، این کشورهای امپریالیستی آمریکا و انگلیس بودند که مداخله در امور سوریه و سپس لشکرکشی به این کشور را آغاز کردند، و ما متعجبیم که دوستان جبههٔ ملی که اینقدر نگرانِ سرنوشت مردم سوریه بودند، چرا هیچ اعلامیهیی “جهت ثبت در تاریخ” در مورد بمباران گستردهٔ مردم و شهرهای سوریه و دخالت کشورهای آمریکا، فرانسه، آلمان، ترکیه و انگلیس در سوریه صادر نکردند؟ ما همچون همهٔ نیروهای مترقی و آزادیخواه منطقه و جهان، پایانِ بیدرنگِ درگیریهای نظامی و دخالت کشورهای خارجی در امور سوریه را خواهانیم و معتقدیم که مسائل این کشور باید از طریق مذاکره و صلحآمیز حل شوند.
اما دربارهٔ چگونگیِ پیدایش نیروهایی همچون “القاعده”، “ارتش آزادیخواه سوریه” و “داعش”، امروز دیگر اسناد زیادی منتشر شدهاند که بهروشنی نشان میدهند این نیروهای جنایتکار از سوی دستگاههای جاسوسی آمریکا و با کمک پولهای دولت عربستان سعودی، قطر و امارات متحده سازمان داده شدهاند [نگاه کنید به: مقالهٔ تحقیقاتی و جالب “گریکای چنگو”، پژوهشگرِ دانشگاه هاروارد در این زمینه و با عنوان: “چگونه آمریکا به پدید آمدنِ القاعده و داعش کمک کرد”، در این آدرس: http://knowterrorists.com/how-the-us-helped-create-al-qaeda-and-isis/].
درک مسایل حساس و بغرنج خاورمیانه و دینامیسم سیاست های امپریالیسم برای کنترل و ایجاد “خاورمیانه جدید” و این امر که چگونه کشورها می توانند با این سیاست ها مقابله کنند، منافع ملی خود را حفظ نمایند و تسلیم خواست های راهبردی آمریکا و هم پیمانان او در منطقه نشوند از دریچه اینگونه ارزیابی های ناپخته، شعارگونه و از نظر تاریخی نادرست امکان پذیر نیست. ما بار دیگر ضمن ابراز تأسف از این موضع گیریِ دوستان جبههٔ ملی تأکید میکنیم که، در شرایط حساس و بحرانی کنونی کشور، باید تمام توان و انرژی را صرف مبارزه با رژیم ولایتفقیه کرد و از برخوردهایی که به انشقاق میان نیروهای آزادیخواه، که در نهایت آب به آسیاب دشمنان مردم ما ریختن است، باید اجتناب کرد.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۰۷، ۱۵ شهریور ماه ۱۳۹۵