سند کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران به مناسبت ۷۵مین سالگرد تأسیس حزب تودۀ ایران
* سیما و هویت تاریخی حزب تودۀ ایران
* هدفهای مبارزاتی و آرمانهای حزب تودۀ ایران
* حزب تودۀ ایران مُنادی همکاری و اتحاد نیروهای ترقیخواه و آزادیخواه کشور
* حزب تودۀ ایران و مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر
* انترناسیونالیسم پرولتری و همبستگی جهانی طبقهٔ کارگر
* دربارۀ وحدت حزب
سیما و هویت تاریخی حزب تودۀ ایران
۱. هفتاد و پنج سال پیش، پس از سقوط حکومت رضاشاه، و در پی رهایی یاران دکتر تقی ارانی از زندان ستمشاهی و باز شدن فضای سیاسی کشور، حزب تودۀ ایران در دهم مهرماه ۱۳۲۰ به همّت شماری از زندانیان سیاسی آزاد شده، از جمله احسان طبری، عبدالصمد کامبخش، رضا روستا، اکبر شاندِرمنی، محمدرضا قُدوه، رضا رادمنش، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، و دیگر مبارزان راه آزادی و مُنادیان رهایی میهن از بندهای استثمار، استبداد، و واپسماندگی، به ریاست سلیمان محسن اسکندری، یکی از رجال به نام آزادیخواه صدر مشروطیت بنیاد گذارده شد. پیدایی حزب تودۀ ایران ریشه در رشد جامعۀ ایران، بهویژه رشد طبقۀ کارگر و رشد جنبشهای رهاییبخش در منطقه و ایران داشت. مرحلهٔ توسعه و رشد کشور ما و طبقۀ کارگر آن ضرورت وجود حزبی پیشرو و مجهز به اندیشههای دورانساز و علمی مارکسیسم-لنینیسم را به وجود آورده بود که بتواند با درک نظام سرمایهداری حاکم، و ویژگیها و عقبماندگی جامعهٔ ایران، برنامهای جامع برای دگرگونسازی و پیشرفت جامعهٔ ما ارائه دهد.
۲. حزب تودهٔ ایران وارث و ادامه دهندهٔ راهی بود که اجتماعیون–عامیون [سوسیال-دموکراتها] و کمونیستها دههها پیش از آن آغاز کرده بودند. حزب کمونیست ایران در حالی نخستین کنگرهٔ خود را در تیرماه ۱۲۹۹ در شهر انزلی برگزار کرد که حدود نیم قرن مبارزهٔ کوشندگان ترقیخواه و دموکرات ایران را پشت سر داشت. حزب کمونیست ایران با هدف استقرار جمهوری انقلابی، تشکل و رهبری طبقهٔ کارگر، حل مسئلهٔ ارضی و محو کامل بقایای فئودالیسم، و حل مسئلهٔ ملّی (خلقها)، به روشنگری و نشر اندیشههای مترقی پرداخت، که دستاوردهای بزرگی برای مردم در بر داشت. این حزب نخستین حزب کارگری و کمونیستی منطقهٔ ما بود که کارگران پیشرو و روشنفکران انقلابی ایران آن را بنیاد نهادند. روزنامهنگاران انقلابی و نویسندگان برجستهای همچون سیدجعفر جوادزاده (پیشهوری)، کامران آقازاده، نعمت نصیر، حسین ضیاء علیزاده، علی امیرخیزی، میریوسفالدین کرمانشاهی، حسابی دهزاده، ابوالقاسم ذره، با آثار و نوشتههای خود در نسل روشنفکر و جوان تأثیری بس عمیق بر جای نهادند. حزب کمونیست ایران، به رهبری حیدر عمواوغلی، مبارز نامدار و چهرهٔ درخشان انقلابی و از رهبران برجستهٔ انقلاب مشروطیت، در عرصههای گستردهای همچون مبارزه در دفاع از حقوق کارگران )اعتصاب کارگران نفت در سال ۱۳۰۸، اعتصاب کارگران نساجی اصفهان در سال ۱۳۱۰، اعتصاب کارگران راهآهن شمال(، دفاع از حقوق زنان، سازماندهی جوانان و دانشجویان، و مبارزۀ گسترده برای کسب آزادی و استقلال سیاسی و اقتصادی کشور، فعالیتهای ارزشمندی را سازماندهی کرد. مبارزۀ حزب کمونیست ایران با تصویب قانون سیاه ضدکمونیستی و هجوم دستگاه امنیتی رضاشاه به اعضا و فعالان حزب در سراسر کشور، دستگیری، و شکنجه و زندانی کردن پنجاه و سه نفر از رهبران و کادرهای حزب و به شهادت رساندن دکتر تقی ارانی در زندان دچار وقفه شد.
هدفهای مبارزاتی و آرمانهای حزب تودۀ ایران
۳. تولد حزب تودهٔ ایران در مهرماه ۱۳۲۰ مصادف با رشد خطرناک و مخرّب فاشیسم در اروپا و آسیا و همچنین کشور ما بود. حزب تودۀ ایران نخستین سازمان سیاسی کشور بود که پرچم مبارزه با فاشیسم در کشور را به اهتزاز درآورد و با انتشار نشریهٔ وزین «مردم» (که به «مردم ضدفاشیست» معروف گردید) کار ارزندهای را در روشن کردن افکار عمومی و خنثیٰ کردن تبلیغات فاشیستی در ایران به انجام رساند.
۴. حزب تودۀ ایران نخستین سازمان سیاسی کشور بود که مبارزه در راه حقوق کارگران و دهقانان و دیگر زحمتکشان و برای ایجاد تحولات بنیادین در جامعهای گرفتار روابط و قید و بندهای فئودالی– سرمایهداری را سرلوحهٔ برنامه و فعالیت خود قرار داد، و با پیش نهادن طرحهایی مترقی در دفاع از حق زحمتکشان، خواهان تصویب «قانون کار» و قانون «بیمههای اجتماعی» برای تأمین کار و زندگی و حقوق زحمتکشان شد، و در راه اجرایبرنامههای خود، و همچنین رسمیت یافتن تشکیل و فعالیت سندیکاها و اتحادیههای کارگری و دهقانی کوشش خستگیناپذیری کرد. ایجاد «شورای متحدهٔ مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان ایران» با بیش از ۳۰۰هزار عضو، که بزرگترین و مهمترین سازمان سندیکایی خاورمیانه بود و به عضویت «فدراسیون سندیکاهای جهانی» نیز درآمد، و سازماندهی «اتحادیهٔ دهقانان ایران» در مهر ۱۳۲۳ و تمرکز آن در «سازمان مرکزی اتحادیههای دهقانی ایران»، از جمله دستاوردهای مبارزهٔ حزب تودۀ ایران در آن دوران است. بهعلاوه، حزب تودۀ ایران با ارائهٔ یک برنامۀ ارضی مترقی و فعالیت گسترده به منظور تشکل دهقانان، توانست صدها هزار دهقان و روستایی کشور را در اوایل دههٔ ۱۳۲۰ در اتحادیههای دهقانی متشکل سازد و جنبش دهقانی را در چارچوب جنبش سراسری ملّی و دموکراتیک کشور سازماندهی کند.
۵. نخستین برنامهٔ حزب تودهٔ ایران که در مردادماه ۱۳۲۳ به تصویب اوّلین کنگرهٔ حزب رسید، سند درخشانی از ماهیت انقلابی حزب و آرمانهای والای آن در راه رهایی کارگران و دهقانان و دیگر زحمتکشان، زنان، جوانان، و دانشجویان کشور است. این نخستین سند مبارزاتی یک حزب سیاسی در آن دوره از تاریخ میهن ما بود که پیامآور رهایی میهن از بندهای استعمار و استبداد، و ساختن ایرانی آزاد و آباد بود، که در آن مهمترین وظایف برنامهیی حزب در چارچوبهای زیر جمعبندی شده بود:
– مبارزه در راه استقرار رژیم دموکراسی و تأمین کلیهٔ حقوق فردی و اجتماعی از قبیل: آزادی زبان، قلم، عقیده و اجتماعات.
– مبارزه برعلیه رژیم دیکتاتوری و استبداد.
– سعی در گذراندن قانون کار از مجلس شورای ملّی بر اصول زیر: تقلیل مدّت کار روزانه در تمام کشور به هشت ساعت و پرداخت دستمزد متناسب برای کارهای اضافی… [ایجاد] بیمهٔ اجتماعی کارگران و کارمندان و مستخدمین.
– واگذاری بلاعوض خالصجات و املاک قابل کشت دولتی به دهقانان بیملک.
– اصلاحات اساسی در مورد تقسیم غیرعادلانهٔ محصول بین ارباب و رعیت.
– تجدید نظر در قانون استخدام کشور به نحوی که مخصوصاً شرایط معاش و زندگی کارمندان جزء تأمین گردد.
– کوشش در توسعهٔ حقوق اجتماعی و برقراری حقوق زنان (حق انتخاب شدن و انتخاب کردن) در مجلس مقننه و انجمنهای ایالتی و بَلَدی.
– بهبودی اوضاع مادّی و تأمین استقلال اقتصادی زنان.
– تساوی کامل حقوق اجتماعی بین کلیهٔ افراد ملّت قطع نظر از مذهب و نژاد.
مبارزه در راه احقاق حقوق پایمال شدهٔ خلقهای زیر ستم ایران، از جملهٔ دیگر عرصههای فعالیت حزب ما در هفتاد و پنج سال گذشته بوده است. بنیادگذاری حزب تودۀ ایران با آغاز پیکار در راه رهایی خلقهای ایران از بند ستم ملّی و طبقاتی ارتباطی گسستناپذیر دارد. حزب تودۀ ایران نخستین سازمان سیاسی کشور بود که خواست واگذاری خودمختاری در چارچوب ایرانی واحد و دموکراتیک را در دستور کار مبارزات سیاسی کشور قرار داد و تودهایها در صحنههای پیکار خونین خلقهای آذربایجان، کردستان، و دیگر خلقهای محروم کشور، از جمله خلق عرب، بلوچ، و ترکمن، در راه احقاق حقوقشان از هیچگونه فداکاری کوتاهی نکردهاند.
برنامۀ مصوّب ششمین کنگرۀ حزب تودۀ ایران در این باره تصریح میکند که «حزب تودهٔ ایران طرفدار برابری کامل حقوق همهٔ خلقهای ایران و خواهان اتحاد داوطلبانهٔ آنها در چارچوب میهن واحد و برپایهٔ حفظ تمامیت ارضی ایران است. بر این اساس، حزب تودهٔ ایران طرفدار سرسخت وحدت کشور بر اساس استقرار یک حکومت فدرال در ایران و تأمین حقوق کامل خلقهای ایران در تعیین سرنوشت خویش و برخوردار شدن از کلیهٔ حقوق ملّی، اجتماعی، و فرهنگی است.» طرح چنین خواستهای انقلابی و پیشرو فضای سیاسی-اجتماعی ایران را در مقاطع زمانی و مراحل گوناگون تاریخ معاصر آن دگرگون کرده است. هیچ نیروی آزادیخواهی را در میهن ما نمیتوان یافت که برنامهٔ سیاسیاش مستقیم یا غیرمستقیم از اندیشههای مترقی و انساندوستانهٔ حزب تودهٔ ایران تأثیر نگرفته باشد.
دگرگون کردن فضای سیاسی– اجتماعی ایران
۶. انتشار انبوهی از روزنامهها، مجلهها، کتابها، و دیگر نشریههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی، نسل جوان کشور را با اندیشههای مترقی، انقلابی، و تاریخساز مارکسیسم–لنینیسم آشنا کرد و توانست نقش مهم و سازندهای در تغییر گفتمان جامعهٔ ما ایفا کند. شماری از برجستهترین اندیشمندان، ادیبان، شاعران، نویسندگان، و مترجمان کشور ما در دامان و در کنار حزب تودهٔ ایران پرورش یافتند و زمینهساز پیدایش و رشد فرهنگی پیشرو در جامعهٔ ما شدند. زندهیاد مهندس عزتالله سحابی در گفتوگویی با اسماعیل آزادی (در سال ۱۳۸۴) که در روزنامۀ اقبال منتشر شده است، دربارۀ تأثیر فرهنگی و سیاسی حزب تودۀ ایران میگوید: «همانطور که میدانید بخش عمدهٔ ادبیات جدید بهوسیلهٔ نویسندگان حزب توده [ایران] به ایران آمد. مثلاً «ژان پُل سارتر» کمونیست نبود، امّا تودهایها آثار او را ترجمه میکردند. مثلاً دبیر ادبیات دبیرستان من به نام دکتر «صادق گوهری» که فردی بسیار توانا بود و به قدری قشنگ حرف میزد که باعث جذب بچهها میشد، از میان آثار ادبیات جدید ما را تشویق به خواندن آثار ژان پُل سارتر میکرد. اصولاً ادبیات جدید بهوسیلهٔ حزب توده ترجمه شد و کلاً نهضت حزب توده نهضتی ترجمهای بود. البته در درون ترجمه، نویسندگانی نیز پدیدار شدند، مثل احسان طبری که آن زمان واقعاً قلم او بیداد می کرد. ایشان کتابی به نام «شکنجه و امید» نوشته. با اینکه مخالف حزب توده بودم امّا خواندن این کتاب من را به آسمانها میبرد. در واقع حزب توده یکدفعه مقدار زیادی فرهنگ وارد جامعهٔ ایران کرد. جامعهای که در زمان رضاشاه آن را خالی نگه داشته بودند. البته ۸۰-۷۰ درصد این فرهنگ مارکسیستی بود، امّا ۲۰- ۳۰ درصد نیز فرهنگهای جدید و غیرمارکسیستی بود… مثلاً یکی از کتابهای سارتر به نام «دیوار» که از ادبیات جدید اگزیستانسیالیستی بود چنان مورد استقبال واقع شده بود که همه آن را میخواندند. این کتاب را نیز تودهایها ترجمه کردند، هرچند حزب توده شدیداً با مکتب اگزیستانسیالیست مخالفت میکرد، امّا در عین حال منابع آنها را نیز منتشر میکردند. به این ترتیب مردم، بهخصوص نسل جوان که تشنهٔ حرفهای جدید بودند، از حزب توده آثار فرهنگی زیادی میدیدند که همین وسیلهای برای جذب افراد به حزب توده بود.»
(نگاه کنید به http://news.gooya.com/politics/archives/031389.php)
حزب تودۀ ایران مُنادی همکاری و اتحاد نیروهای ترقیخواه و آزادیخواه کشور
۷. یکی دیگر از عرصههای مهم و درخشان فعالیت حزب ما تلاشهای پیگیر آن در عرصهٔ ایجاد همکاری میان نیروهای ترقیخواه و آزادیخواه کشور بوده است. از همان فردای تأسیس حزب، تودهایها همواره در راه ایجاد اتحاد عمل همهٔ آزادیخواهان و میهندوستان کشور برای رهایی ایران از چنگال استبداد و استعمار تلاش کردهاند و نمونههای درخشانی از این فعالیتها در تاریخ معاصر میهن ما ثبت شده است.
– ایجاد «جبههٔ آزادی»، متشکل از نیروهای مترقی و همچنین روزنامهها و مدیران نشریات کشور، در تابستان سال ۱۳۲۳؛
– ایجاد جبههٔ «مطبوعات ضد دیکتاتوری»، در اردیبهشتماه ۱۳۲۷؛
– ایجاد «جمعیت ملّی مبارزه با استعمار»، در دیماه ۱۳۲۹؛
– تلاش برای ایجاد «جبههٔ واحد ضد دیکتاتوری»، در دههٔ ۱۳۵۰ برای سرنگونی رژیم شاه؛
– تلاش برای ایجاد «جبههٔ واحد خلق» برای حفظ و تعمیق دستاوردهای انقلاب، در سال های ۵۷ تا ۶۱؛
– تلاش برای تشکیل «جبههٔ واحد ضد دیکتاتوری» برای طرد رژیم ولایت فقیه و ایجاد تحولات بنیادین، دموکراتیک، و پایدار در ایران، از دههٔ ۱۳۷۰ تا کنون؛
– انتشار «منشور آزادی» در سال ۱۳۷۲ به عنوان کار پایهای برای تشکیل جبههٔ وسیع همهٔ نیروهای ترقیخواه و آزادیخواه کشور. کمیتهٔ مرکز ی حزب تودۀ ایران در آذرماه ۱۳۷۲ سندی را با عنوان «منشور آزادی» منتشر کرد و در توضیح ضرورت انتشار این سند نوشت: «کشور ما در تاریخ معاصر خود به دلیل دخالت بیگانگان، استعمارگران، و حاکمیت رژیمهای استبدادی و ضد دموکراتیک، تنها دورههای کوتاهی را در صلح، آرامش، و آزادی به سر برده است… دهههاست که آزادی اندیشه و بیان جُرمی نابخشودنی است و انسانهای میهندوست، آزادیخواه، و عدالتجو به خاطر تسلیم نشدن به استبداد و ظلم به زندان انداخته شدهاند، شکنجه شدهاند و چه بسیار که به جوخهها ی اعدام سپرده شده اند… ملّت ایران در چند دههٔ گذشته به اندازهٔ کافی بیعدالتی، ظلم، خونریزی، و ستم تحمّل کرده است و امروز حق دارد تا آیندهای آزاد، با امنیت، و عادلانه را از نیروهای سیاسی و سیاستمداران کشور طلب کند. به گمان ما تنها راه تأمین چنین خواست عاجلی مبارزهٔ وسیع، فراگیر، و متّحد مردم و نیروهای سیاسی و آزادیخواه کشور است…» (نگاه کنید به «نامهٔ مردم»، شمارهٔ ۴۱۶، ۱۶ آذرماه ۱۳۷۲). این سند سپس اصول چندگانهای را به عنوان کارپایهٔ بحث و تبادلنظر دربارهٔ چنین پیکار مشترکی به همهٔ نیروهای ترقیخواه و آزادیخواه پیشنهاد میکند:
– استقرار آزادیهای فردی، سیاسی، اجتماعی، و حاکمیت ملّی؛
– تأمین حق بلامنازع شهروندان در تعیین و انتخاب نوع و ترکیب حکومت مرکزی از طریق مراجعهٔ مستقیم به آرای عمومی؛
– تأمین بدون قید و شرط آزادی اندیشه، مذهب، بیان، و تشکل؛
– تأمین بدون قید و شرط آزادی مطبوعات با هر دیدگاه فکری، فلسفی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی؛
– تأمین بدون قید و شرط آزادی احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی و صنفی با هر دیدگاه فکری، فلسفی، سیاسی، یا مذهبی؛
– تأمین برابری حقوق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زنان و مردان و از بین بردن کلیه قوانین محدود کننده حقوق زنان؛
– تأمین حقوق ملّی خلقهای ایران در چارچوب یک ایران آزاد، مستقل، و دموکراتیک؛
– تأمین بدون قید و شرط آزادی اقلیتهای مذهبی از جمله زرتشتیان، مسیحیان، کلیمیان، بهاییان، و دیگران؛
– انحلال کلیهٔ اُرگانهای تفتیش عقاید، سرکوب، و ترور در جامعه؛
– جدایی کامل دین از حکومت؛- تأمین حاکمیت ملّی ایران بر پایهٔ استقرار روابط دوستانه، برابر، و عادلانه با تمامی کشورهای منطقه و جهان.
و دهها تلاش دیگر برای همکاریهای مشترک در طول هفتاد و پنج سال گذشته.
واقعیت این است که جا افتادن این اندیشهٔ مهم که رهایی ایران از بندهای ارتجاع و استبداد نیازمند تلاش متّحد و همکاری همهٔ آزادیخواهان کشور است نتیجهٔ تلاشهای مستقیم حزب تودۀ ایران در جامعهٔ ما بوده است.
در شرایط کنونی، طرد رژیم ولایی و گذر به مرحلهٔ ملّی-دموکراتیک نخستین و بنیادیترین مرحله برای به وجود آوردنِ تغییری بنیادی در جامعهٔ امروز ایران است که تحقق آن، برپا داشتن اتحادهای وسیع میان نیروهای اجتماعی در جبههای ضد دیکتاتوری با برنامهای مشترک را به ضرورتی عینی تبدیل کرده است. دیدگاههای مشترک نیروهای شرکتکننده در جبههٔ متّحد ضد دیکتاتوری را میتوان و باید به صورت برنامهای مشترک یا منشوری برای آزادیهای دموکراتیک و برنامههای اقتصادی-اجتماعی مترقی برای ایران و مردم آن بازتاب داد. واقعیت تاریخی نزدیک به چهار دهه حکومت ولایی نشان میدهد که تنها راه تحقق خواستهای بنیادی و دموکراتیک مردم، نه دل بستن به استحالهٔ خودبهخودی رژیم حاکم، بلکه مبارزهٔ منسجم و فراگیر نیروهای اجتماعی به اتکای توان بیپایان مردم و جنبش مردمی، و اتحادِ عملِ نیروهای آزادیخواه، ترقیخواه، و اصلاحطلب کشور در این مبارزه است.
حزب تودۀ ایران و مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر
۸. جنبش ضد استثماری دههٔ ۱۳۲۰ و جنبش ملّی کردن نفت از مهمترین پیکارهای مردم ایران برضد امپریالیسم و ارتجاع داخلی بودند. حزب تودۀ ایران نخستین حزب سیاسی کشور بود که مسئلۀ مبارزه با امپریالیسم و اهمیت این مبارزه را در جامعه طرح و تودههای وسیع مردم را به سوی این مبارزه جلب کرد.
در پی انتشار اسناد و مدارک فراوان، اکنون دیگر برای اشخاص بیغرض تردیدی نیست که حزب تودۀ ایران با وجود مخالفتهایی که با بخشی از سیاستهای دولت دکتر مصدّق داشت، با نقشی که در سازماندهی کارگران و اعتراضها و اعتصابهای کارگری در شرکت نفت و بسیج افکار عمومی در دفاع از منافع ملّی میهن ایفا کرد، اوّلین نیروی سیاسی کشور بود که پیشزمینۀ ملّی شدن نفت را در آن زمان فراهم آورد. اسناد تاریخی نشان میدهد که پیروزی اعتصاب فراگیر و بیسابقۀ کارگران و زحمتکشان در فروردین سال ۱۳۳۰ در مخالفت با تصمیم شرکت نفت به کاهش شدید هزینۀ مسکن بود که منجر به عقبنشینی دولت حسین علاء شد، و در نتیجه، دکتر مصدّق با استفاده از فرصت پیش آمده، طرح خود برای ملّی کردن همهجانبۀ نفت را از طریق کمیسیون نفت در مجلس مطرح کرد. مصطفی فاتح در کتاب خود با عنوان «پنجاه سال نفت ایران»، که یکی از مهمترین منابع موجود به زبان فارسی در این مورد است، مینویسد که اعتصاب فروردین ۱۳۳۰ کشور را تا مرز ملّی کردن همهجانبۀ نفت و انتخاب دکتر مصدّق به نخستوزیری پیش راند و هر دو امر را محقق کرد. قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ نیز نقطۀ عطفی در روند حمایت حزب تودۀ ایران از دکتر مصدّق بود. اگر تا آن زمان حزب تودۀ ایران به علّت سوءظنّی که نسبت به اطرافیان دکتر مصدّق داشت، نسبت به خود او نیز سیاست احتیاطآمیزی در پیش گرفته بود، ولی پس از ۳۰ تیر حزب، که پُرشمارترین حزب سیاسی آن زمان بود، از ثابتقدمترین مدافعان دولت دکتر مصدّق در جنبش ملّی کشور بود. در واقعۀ ۳۰ تیر حزب تودۀ ایران از همۀ هواداران خود خواست که در سراسر کشور به خیابانها بیایند.
۹. کودتای ننگین دولتهای آمریکا و بریتانیا برای شکست دادن جنبش ملّی شدن نفت و در هم کوبیدن حزب تودۀ ایران سازماندهی شد. سند منتشر شده توسط سازمان سیا به تاریخ ۱۰ سپتامبر ۱۹۵۳، مهمترین وظیفهٔ دولت کودتا-زاهدی را در هم کوبیدن حزب تودۀ ایران اعلام میکند. سند دیگر سازمان سیا از کیم روزولت به تاریخ ۲ اکتبر ۱۹۵۳ به دولت آمریکا گزارش میدهد که «شاه خواهان محاکمهٔ فوری مصدّق و محکومیت او به مرگ است و نگران است که تودهایها و هواداران مصدّق کارزار گستردهای را برای نجات جان مصدّق آغاز کنند.» این گزارش اضافه میکند که «شاه بهشدّت نگران حملهٔ حزب توده در سی روز آینده است…» پس از کودتا، شمار کثیری از شریفترین افسران و مبارزان تودهای که عشق به میهن و دفاع از حقوق زحمتکشان و محرومان تنها جُرمشان بود، سیامکها، مبشریها، کیوانها، و وارطانها، دستگیر، شکنجه، و اعدام شدند. کودتای ۲۸ مرداد لکهٔ ننگ بزرگی بر دامن امپریالیسم آمریکا و بریتانیا و نوکران داخلی آنها از جمله محمدرضا پهلوی، زاهدی، نصیری، و بختیار بود که راه پیشرفت دموکراتیک و ملّی میهن ما را این چنین سد کردند، حکومت قانون و جامعهٔ مدنی پویا را تحمّل نکردند، و با استقرار حکومتی دیکتاتوری منافع ملّی ایران را قربانی منافع استعمارگران کردند.
۱۰. دوران دشوار پس از سرکوب خونین کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۲۲ تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷ مصادف بود با تحولات مهمی که از آن جمله میتوان به «رفورمهای» رژیم کودتا و «اصلاحات ارضی»، قیام مردم در خرداد ۴۲، و پیدایش جنبش چریکی در میهن ما اشاره کرد. حزب تودۀ ایران یگانه سازمان سیاسی کشور بود که ماهیت ارتجاعی «انقلاب سفید» رژیم کودتا و «رفورم ارضی» شاه را بَرمَلا کرد. مجلۀ «دنیا»، اُرگان تئوریک-سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، شمارۀ دوّم، تابستان ۱۳۴۱، در مطلبی با عنوان «تثبیت ارتجاعی یا تحوّل انقلابی» از جمله نوشت: «باید گفت که محتوای این مواعید و دعاوی اصلاحاتی بههیچوجه آن نیست که در ساخت و نظام اجتماعی کنونی کشور ما تحولات بنیادی رخ دهد و قدرت حاکمه از چنگ نیروهای مطیع استعمار به دست نیروهای مخالف استعمار منتقل گردد، و فئودالیسم در میهن ما را ریشه کن کند، و اقتصادی مترقی و متحرک بنیاد گذارده شود… برعکس، هدف حفظ وضع موجود، یعنی حفظ رژیم دستنشاندۀ استعمار، حفظ امتیازات طبقاتی ملاکان و سرمایهداران دلال، حفظ تسلّط دربار پهلوی، و ادامۀ سیاست داخلی و خارجی ضدملّی است. محتوای واقعی مواعید و دعاوی «اصلاحطلبانه» عبارتست از برخی «رفورمهای» نیمبند جزئی و فرعی برای نجات آن بقیهای که عمده و اساسی است.»
۱۱. در سراسر دههٔ ۱۳۴۰، با وجود دشواریهای سرکوب رژیم پلیسی شاه، مهاجرت تودهایها و پراکندگی ناشی از آن، و انشقاق بزرگ در جنبش کارگری و کمونیستی جهان در پی رشد پدیدۀ مائوئیسم، حزب تودۀ ایران دمی از ادامهٔ مبارزه و پشتیبانی از جنبش ضد استبدادی میهن باز نایستاد. حمایت حزب از خیزش مردمی سال ۱۳۴۲ با وجود اینکه «محافل ارتجاعی کوشیدند در ایّام عزاداری از احساسات مذهبی عدهای سوءاستفاده کرده، و گروهی از افراد عقبافتاده و متعصّب را به اَعمال و رفتاری جاهلانه، ضد ترقی و برخلاف انسانیت و حتّی شعارهایی علیه آزادی زنان در میان تظاهرات پخش نمایند…» همگامی با مبارزات مردم و خواستهای اساسی آنها برای سرنگونی رژیم کودتا و باز شدن امکان برای تحولات بنیادین در کشور بود. (نگاه کنید به «مردم»، دورۀ پنجم، شمارۀ ۶۲، اوّل تیرماه ۱۳۴۲)
در همین دوران بود که حزب ما برای بازسازی سازمانهای خود در کشور تلاشهایی را آغاز کرد. اعزام رفیق شهید حکمتجو و خاوری به ایران در سال ۱۳۴۳ از جمله این تلاشها بود. متأسفانه به علّت برخی اشتباههای سازمانی، این اقدام به دستگیری این رفقا، ناپدید شدن رفقا رزمی و معصومزاده، و شهادت رفیق حکمتجو در زندان در زیر شکنجههای دژخیمان حکومت پهلوی منتهی شد. امّا با وجود این ضربهٔ سنگین، و نیز دفاع دلیرانهٔ رفیق خاوری از حزب و حقانیت تاریخی آن در بیدادگاه شاه، این تلاش حزب جان تازهای به مبارزهٔ نیروهای هوادار حزب در درون کشور داد. انتشار نشریهٔ «به سوی حزب» توسط رفیق قهرمان هوشنگ تیزابی، که مدّتی بعد در شکنجهگاه رژیم جان باخت، برگ زرّین دیگری است از تاریخ مبارزاتی حزب ما.
۱۲. آغاز دههٔ پنجاه شمسی مصادف با رشد جنبشهای اعتراضی مردم بر ضد رژیم شاه و همچنین رشد جنبش چریکی بود که بر اساس آرمانهای خلقی و شورانگیز رهایی ایران از چنگال حکومت استبدادی پا به عرصهٔ مبارزه گذاشته بود. به اعتقاد حزب ما، مشی چریکی بر پایهٔ نسخهبرداری محض از جنبشهای مشابه در کشورهای دیگر و شرایطی دیگر شکل گرفت و ناشی از درک نادرست از مرحلهٔ رشد و شرایط اجتماعی-اقتصادی کشور و توان و سطح سازمانیافتگی نیروهای اجتماعی میهن ما بود. این جنبش نیز متحمل ضربههایی سنگین و به شهادت جوانان پرشوری شد که نام و یادشان در تاریخ مبارزاتی ایران ثبت است.
نشست کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران در تیرماه سال ۱۳۵۴با بررسی دقیق شرایط کشور و طرح شعار ضرورت سرنگونی رژیم شاه، مرحلهٔ تحولات کشور را مرحلهٔ ملّی و دموکراتیک ارزیابی کرد و همهٔ نیروهای ترقیخواه و آزادیخواه کشور را به مبارزهٔ متّحد با حکومت دیکتاتوری فرا خواند. تولد سازمان مخفی «نوید» به مسئولیت رفیق قهرمان رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) آغاز مرحلهٔ تازهای در تشدید مبارزات حزب ما بر ضد رژیم شاه بود. در پی شهادت قهرمانانهٔ رفیق تیزابی در ۷ تیرماه ۱۳۵۳، پیام کمیتۀ مرکزی حزب به رفقای حزبی این بود که آیا «حاضرید این درفش خونین را که بر زمین افتاده، دوباره به اهتزار درآورید؟» که رفقا پاسخ دادند: «این افتخار بزرگی است… بگذار پیکر غرقه در زخم و خون رفیق تیزابی از زیر خاک لبخند بزند…» و بدین گونه بود که رفقا انتشار «نوید» را در داخل کشور آغاز کردند.
۱۳. برخلاف همهٔ ادعاهای رژیم شاه دربارۀ نابود شدن حزب تودۀ ایران، تودهایها توانستند نقش بسزایی در روشنگری افکار عمومی و بسیج تودهها بر ضد رژیم کودتا ایفا کنند. یورش وحشیانهٔ نیروهای سرکوبگر شاه و کشتار ۱۷ شهریورماه ۱۳۵۷، و در پی آن برقراری حکومت نظامی، جنبش مردمی را با چالشی جدّی روبرو کرد. نشریهٔ تودهای «نوید» در روز ۱۸ شهریور با این ارزیابی که به علّت برقراری حکومت نظامی در تهران و دیگر شهرهای ایران، تظاهرات وسیع خیابانی، که عمده وسیلۀ مبارزهٔ مردم بود، دیگر تا مدّتی عملاً بسیار دشوار است، شعار «اعتصاب عمومی» را مطرح کرد و نوشت: «تنها یک راه باقی است؛ مؤثرترین راه: با اعتصاب عمومی سراسری، کودتای نظامی شاه علیه مردم را در هم شکنیم…» به گواهی اسناد، این شعارِ درست و بهموقع تودهایها و تحقق اعتصاب عمومی مردم، و بهویژه اعتصاب کارگران نفت، سرانجام کمر رژیم شاه را شکست و به سرنگونی رژیم سلطنتی و پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ منجر شد.
۱۴. انقلاب بهمن سال ۱۳۵۷، انقلاب شکوهمند تودههای جان به لب رسیده بر ضد حکومت کودتایی ضدمردمی و وابستهٔ شاه بود. این انقلاب با شعار آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی بساط سلطنت در ایران را جمع و یکی از مهمترین پایگاههای امپریالیسم آمریکا در منطقه را سرنگون کرد. برخلاف ادعاهای سران رژیم ولایی، انقلاب ایران انقلابی ملّی و دموکراتیک بود و نیروهای مذهبی به رهبری آیتالله خمینی، در نبود سازمانهای منسجم چپ و ملّی به خاطر سالهای طولانی سرکوب خونین رژیم شاه بود که توانستند رهبری انقلاب را به دست بگیرند. اکثریت مردم و همهٔ نیروهای سیاسی سابقهدار، ترقیخواه، و آزادیخواه آن روز ایران، از جمله حزب تودۀ ایران، سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق ایران، حزب دموکرات کردستان، نهضت آزادی، جبههٔ ملّی، و حزب ملّت ایران، بهرغم تحلیلهای متفاوتی که از تحولات کشور داشتند، آیتالله خمینی را صرفاً بر اساس قول طرد دیکتاتوری و استقرار آزادی و عدالت اجتماعی-اقتصادی به عنوان رهبر انقلاب پذیرفتند.
با وجود برخی کاستیها در سیاست حزب ما پس از انقلاب، از جمله پذیرش ضمنی اصل «ولایت فقیه» در زمان رهبری شخص آیتالله خمینی، اصلی که همهٔ اصول دیگر قانون اساسی را عملاً تحتالشعاع قرار میداد و زمینه را برای استقرار دیکتاتوری فردی واپسگرا و ارتجاعی فراهم کرد، حزب ما از دیدگاه اصولی مخالف این اصل بود.
در نامۀ سرگشادۀ کمیتۀ مرکزی وقت حزب دربارۀ قانون اساسی و تدوین متمم آن به تاریخ ۳ آذرماه ۱۳۵۸، از جمله آمده است: «نگرانی ناشی از اصول مربوط به مبنای حاکمیت و اعمال آنست. تمرکز این همه قدرت و اختیار مستقیم و غیرمستقیم… به یک فرد تفیض گردد، زمینه فراهم نخواهد کرد که حاکمیت فردی جایگزین حاکمیت خلق گردد؟» (نگاه کنید به اسناد و اعلامیههای حزب تودۀ ایران از شهریور ۱۳۵۷ تا پایان اسفندماه ۱۳۵۸– صفحهٔ ۲۶۲)
برخلاف تبلیغ دشمنان و مخالفان ما، حزب تودۀ ایران در شرایط آن روز ایران سیاست مستقل و واحدی را با برداشتها و ارزیابیهای خود از آن شرایط به پیش برد. ادعای «وابستگی به رژیم آخوندی»، «حمایت بیچونوچرا» از ارتجاع و یغیره، با هیچیک از واقعیتهای تاریخی سی و هشت سال اخیر میهن ما همخوانی ندارد. حزب تودۀ ایران در دشوارترین شرایط آن روز ایران، یعنی در فاصلهٔ سالهای ۶۰ تا ۶۲ که روند سرکوب نیروهای دگراندیش با شتاب زیادی دنبال میشد، نهفقط از سرکوبها حمایت نکرد، بلکه سرسختانه مخالف آن بود و افشاگری میکرد. حزب ما در مواضع کلیدی مانند پایان دادن به جنگ ایران و عراق و دفاع از حقوق کارگران و زحمتشکان نیز همواره مواضع مستقل و قاطعی را در مخالفت بیپرده با سیاستهای رژیم اتخاذ کرد.
به عنوان نمونه، پس از پیروزی ایران در جبهههای جنگ جنوب و آزادسازی خرمشهر، و هنگامی که رهبری رژیم شعار نابخردانه و خانمانسوز «جنگ، جنگ، تا پیروزی» را سر داده بود، حزب تودۀ ایران با قاطعیت به مخالفت با این سیاست پرداخت و آن را برای میهن ما فاجعهبار دانست. موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوهٔ قضاییهٔ رژیم، در نماز جمعهٔ تهران از این موضعگیری قاطع حزب ما با عنوان «زهر ریختن» و «دشمنی» تودهایها نام برد. در عرصهای دیگر نیز میتوان از مبارزات پُرشور حزب در دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان و مقابله با قانون کار ارتجاعی احمد توکلی، وزیر وقت کار رژیم، نمونه آورد. در شرایطی که اعضای حزب ما تحت پیگرد نیروهای سرکوبگر قرار گرفته بودند، حزب کار سازماندهی کارگران و زحمتکشان برای مقابله با این قانون ارتجاعی و ضدکارگری را با شدّت و پیگیری به پیش برد و سرانجام طبقهٔ کارگر ایران توانست رژیم را به پس گرفتن قانون کار توکلی وادار سازد، و بدین ترتیب شکست سنگینی را به رژیم تحمیل کند.
۱۵. در پی خیانت روشن خمینی و اسلامگرایان حاکم به آرمانهای آزادیخواهانه، استقلالجویانه، و عدالتطلبانهٔ تودههای عظیم مردم که در انقلاب بهمن ۵۷ شرکت کرده و فداکاریهای شگرفی از خود نشان داده بودند، باردیگر استبداد، و این بار با پوشش اسلامگرایی، در میهن ما استقرار یافت، و بار دیگر اقلیتی کوچک از بزرگسرمایهداران- کلانسرمایهداری تجاری و سرمایهداری بوروکراتیک و رانتخوار نوین رشد یافته در درون دستگاه اداری–نظامی فاسد جدید- به غارت منافع و ثروت دهها میلیون ایرانی مشغول شدند. انقلاب مردمی ایران نتوانست پس از پیروزی در مرحلۀ سیاسی و سرنگون کردن رژیم شاه به مرحلۀ نوسازی اجتماعی-اقتصادی فراروید، و در همان مرحله متوقف و سرانجام به شکست منتهی شد. کارنامۀ حاکمیت انحصاری اسلامگرایان بر اهرمهای قدرت، کارنامۀ سیاهی از جنایت، بیعدالتی، ظلم، و تخریب اقتصادی-اجتماعی در مقیاس و گسترهای بیسابقه در میهن ماست. میلیونها بیکار، دهها میلیون انسان که زیر خط فقر بهسختی زندگی میکنند، دولتی ورشکسته و با دهها میلیارد دلار بدهی که حتّی حقوق کارمندان خود را نیز نمیتواند بدهد، ویرانی پایههای تولیدی کشور بهجای ایجاد زیرساختار اقتصادی سالم و متکی به نیروی انسانی متخصص و تولید ملّی، فساد ساختاری گسترده در دستگاه حکومتی بهجای نهادینه شدن حکومت قانون و عدالت، رواج خرافات و اندیشههای واپسگرایانه و ضد انسانی و تخریب فرهنگی جامعه، بهویژه در عرصهٔ حقوق زنان و کودکان، محدود شدن آزادیهای دموکراتیک و فشار بر جوانان و دانشجویان و هنرمندان، رشد ناهنجاریهای اجتماعی در ابعادی بیسابقه و آیندهٔ ناروشن میلیونها جوان ایرانی، اجرای پروژههای زیانبار برای محیطزیست و بیتوجهی به مسائل زیستمحیطی مثل آب و جنگلها، فقط بخشی از کارنامهٔ سیاه رژیم «ولایت فقیه» در میهن ماست.
۱۶. فاجعهٔ ملّی کشتار هزاران زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ به فرمان خمینی و دستیاری دیگر رهبران رژیم یکی از دهشتناکترین جنایتهای تاریخ معاصر میهن ماست. زندهیاد آیتالله منتظری در جلسهای که اخیراً مدرک صوتی صحبتهای آن به صورت گستردهای در ایران و جهان انتشار یافت، اعدامهای زندانیان سیاسی توسط رژیم حاکم را بزرگترین جنایتی میخواند که از اوّل انقلاب تا آن زمان در جمهوریاسلامی انجام شده، و خطاب به حاضران در آن جلسه، یعنی گروه مرگ اعزامی رژیم به زندانها که عبارت بودند از حسینعلی نیّری، حاکم شرع وقت؛ مرتضی اِشراقی، دادستان وقت؛ مصطفی پورمحمدی، نمایندۀ وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین؛ و ابراهیم رئیسی، معاون وقت دادستان کشور، میگوید: «میخواهم ۵۰ سال دیگر برای آقای خمینی قضاوت نکنند و بگویند آقای خمینی یک چهرۀ خونریز، سَفّاک و فَتّاک [گستاخ] بود، و به نظر من این بزرگترین جنایتی است که از اوّل انقلاب تا حالا در جمهوری اسلامی شده است و در تاریخ ما را محکوم میکنند… و شما را در آینده جزءِ جنایتکاران تاریخ مینویسند.» اعلامیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودهٔ ایران در شهریور ماه ۱۳۹۵ در این مورد مینویسد: «امروز پس از سپری شدن بیستوهشت سال از فاجعۀ ملّی و نیز دیگر جنایتهای پیش و پس از آن، هنوز ادامۀ سیاستهای سرکوب خشن و اعدامهای دستهجمعی را از سوی رژیم ولایت فقیه شاهد هستیم. بدون مبارزه و تلاش مشترک، جلو تکرار چنین فاجعههایی را نمیتوان گرفت. کمیتۀ مرکزی حزب ما در اعلامیهای که در آذرماه ۱۳۶۷ با عنوان «کشتارِ جمعی زندانیانِ سیاسی، یک فاجعهٔ ملّی» منتشر کرد، ازجمله دربارۀ چنین ضرورتی و در خطاب به نیروهای مترقی و دموکراتیک نوشت: «کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران و «نامۀ مردم»، ارگان مرکزی حزب، در یک سال گذشته بارها و بارها دربارۀ تدارکِ کشتارِ جمعی تودهایها و دیگر مبارزان دربند هشدار دادند و از همۀ آزادیخواهان و احزاب و سازمانهای مترقی و آزادیخواه خواستند تا با اقدامِ متّحد و یکپارچۀ خود نگذارند توطئۀ خونینی که در شُرُف تکوین بود تحقق یابد. امروز باکمال تأسف باید بگوییم از جمله عدم دستیابی به زبانِ مشترک و اتحادِ عمل، محصول خونینی در برابر ما گذارده است. تفرقه و پراکندهکاری در مبارزه در راه آزادیهای دموکراتیک، و در مرکزِ آن آزادیِ زندانیان سیاسی، جز به سود حکام واپسگرای جمهوری اسلامی نیست و دست آنها را برای ریختن خونهای تازه باز میگذارد. باتوجه به این واقعیات، ما بار دیگر همۀ نیروهای انقلابی و مترقی را به اتحاد عمل در مبارزه علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی فرامیخوانیم.» این واقعیتِ سختجان امروز همچنان در برابر ماست. هدف از تلاش در راه اتحادِ عمل همۀ نیروهای ملّی، آزادیخواه، و دموکراتیک کشور، تدارک جنبش مردمیای است که بتواند با طردِ رژیم ولایت فقیه راه را برای تحولات دموکراتیک اساسی و پایدار در میهن ما بگشاید. بدون این تلاشِ مشترک، رژیم ولایت فقیه و رهبری آن همچنان به سیاستهای جنایتکارانه و ضدانسانی خود ادامه خواهند داد.»
۱۷. دوّم خرداد ۱۳۷۶ و انتخاب آقای محمد خاتمی به ریاستجمهوری نقطهٔ عطفی در مبارزات مردم ما بر ضد رژيم ولايت فقيه بود. حزب تودهٔ ايران ضمن حمايت اصولی از خواستهای جنبش مردمی برای تحقق اصلاحات و حرکت به سمت استقرار دموکراسی و حکومتی متکی بر آرمانها و خواست مردم، از همان ابتدا بهروشنی اعلام کرد که برخلاف قولهای داده شده از سوی آقای خاتمی و همفکران او، اعتقاد ندارد که میتوان با حفظ چارچوب ساختارهای استبدادی، يعنی حاکميت مطلق ولی فقيه بر امور، امر تحقق خواستهای مردمی را به پيش بُرد. کميتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ايران در پنجم خرداد ۱۳۷۶ با استقبال از رأی تاريخی مردم در نفی نامزد اصلح ولی فقيه، یعنی ناطق نوری، اعلام کرد: «آنچه از هماکنون روشن است، اين حقيقت است که رهبری رژيم ولايت فقيه بر رغم خواست تودهها برای انجام تغييرات دموکراتيک، مصمّم است به سياستهای خود ادامه دهد و سدّ راه هرگونه تغييرات اساسی در سمتوسوی حرکت جامعهٔ ما باشد… امروز در مقابل اميدها و آرزوهای تودههای ميليونی مردم، همان افراد و نهادهايی ايستادهاند که در ۱۸ سال گذشته با خيانت آشکار به آرمانهای انقلاب بهمن- آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی- جامعهٔ ما را به لبهٔ پرتگاه کنونی سوق دادند و چنين شرايط دهشتناکی را به مردم ما تحميل کردند…» حزب ما با ارزيابی اوضاع کشور، با ارزيابی مبارزهٔ طبقاتی جاری در درون جامعه، و با ارزيابی ترکيب ناهمگون و متزلزل نيروهای سياسیای که با عنوان اصلاحطلب بر گرد محمد خاتمی جمع شده بودند، همواره وظيفهٔ خود میدانست که ضمن هشدار دادن نسبت به اتکای غيرواقعبينانه به مذاکرات و بدهبِستانها در بالا، توجه نيروهای سياسی و اجتماعی کشور را به مسئلهٔ مهم اتکا به نیروی مردم و سازماندهی مبارزهٔ تودهها در بطن جامعه جلب کند. حزب ما با پرهيز از انحراف به راست، يعنی غلتيدن به اين نظر که با خاتمی و سياستهای اصلاحطلبان دولت میتوان تغييرات بنیادی مورد نیاز مردم و جامعه را تحقق بخشيد، و همچنين پرهیز از انحراف به چپ، يعنی انکار هرگونه سودمندی حوادث دوّم خرداد و روندی که در جامعه ما آغاز شده بود، توانست سياست پيگير و اصولی خود را در زمينهٔ آگاهی دادن به جنبش و تلاش در راه بسيج نيروهای ترقیخواه و آزادیخواه در درون کشور به پيش ببرد. حزب ما در اسناد چهارمين کنگرهٔ خود و هنگامی که موج دفاع از سياستها و روش اصلاحطلبان دولت و دفاع از سياست مذاکره و سازش در بالا و به ميدان نياوردن تودههای ميليونی برای ايجاد فشار بر ارتجاع حاکم دامن بخش وسيعی از نيروهای اپوزيسيون و ترقیخواه را گرفته بود، تأکيد میکرد که: «در مرحلهٔ کنونی مردم با عمل خود راه رويارويی ممکن و قابل اجرا و بدون تنشهای منجر شونده به درگيریهای احتمالاً حادّ و مسلّحانه را برگزيدهاند. مرحلهٔ بعد از اين، مشارکت هرچه وسيعتر تودهای در مبارزهای برای تحقق همان خواستها و شعارهايی است که روح حرکت يکپارچهٔ مردم را در دوّم خرداد تشکيل میدهد. مهم اين است که اجرای حتّی نسبی اين خواستها عملاً کمک به ايجاد مرحلهٔ گذار خواهد کرد…» مهمتر اينکه حزب ما برخلاف برخی نظرهای داده شده در مورد امکان استحالهٔ خودبهخودی و درونی رژيم ولايت فقيه و تبديل شدن تدریجی آن به يک «حکومت مردمسالار» عميقاً اعتقاد داشت که: «اين امر بههيچوجه به معنای استحالهٔ رژيم از درون نيست، زيرا استحاله، چشم اميد به تغييرات تدريجی به دست نيروها و جناحهای حکومتی دوخته است. آنچه ما در تحليل خود از آن سخن میگوييم ويژگی مهم خود را دارد و آن پيدا شدن عنصر آگاهی تودهها طی تجربهٔ ساليان دراز ظلم و ستم و استبداد همين حاکميت است. اين عنصر در رويارويی مردم و حکومت به وجود آمده است و خود را تابع منافع و مصالح رژيم نمیبيند، زيرا در تعارض با آن به وجود آمده است و برای پيشبردِ کارش، از نيروهای حکومتی و پيرامونی آن نيز استفاده میکند.»
امروز پس از گذشت نزدیک به بیست سال از دوّم خرداد ۱۳۷۶، و برگزاری دهها انتخابات گوناگون، از جمله انتخابات اخیر مجلس در اسفندماه ۱۳۹۴، دیگر روشن است که رژیم ولایت فقیه بهخودیخود استحالهپذیر نیست و از مهندسی کردن یک انتخابات به انتخابات دیگر میرود و کوچکترین تغییری در وضعیت دهشتناک مردم که در فقر و محرومیت فزاینده و فضای ترور و اختناق رژیم زندگی میکنند پدید نمیآید. افزون بر این، کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ و سرکوب خشن و کشتار شهروندان معترض و پایمال کردن رأی میلیونها ایرانی، به زندان انداختن نامزدهای انتخاباتی که میلیونها ایرانی به آنها رأی داده بودند، و تحمیل دولت عمیقاً فاسد و ضدمردمی احمدینژاد، نشان داد که رژیم ولایت فقیه و رهبران مرتجع آن نهفقط اعتقادی به حقوق مردم ندارند، بلکه ادامهٔ حیات خود را با سرکوب خشن و خونین این حقوق گره زدهاند. باید با مبارزهٔ همهجانبهٔ نظری-سیاسی به این سراب که در چارچوب حکومت اسلامگرایان ممکن است دولت و مجلسی مدافع حقوق مردم سررشتهٔ امور را به دست بگیرد، یک بار برای همیشه پایان داد.
۱۸. حزب ما بر لزومِ پیکار همزمان در دو عرصهٔ آزادیهای دموکراتیک و اقتصاد مردمی و عدالتمحور، و تلفیق آنها با یکدیگر در مسیر جنبش مردمی تأکید دارد، زیرا در نبودِ هر یک از دو مقولهٔ عدالتِ اجتماعی-اقتصادی یا آزادیهای دموکراتیک، هر دو از محتوا تهی خواهند شد. حزب ما، حزب مدافع منافع زحمتکشان و طبقهٔ کارگر ایران، وظیفهٔ خود میداند که همزمان در این هر دو عرصه پیگیرانه مبارزه کند. استقلال ملّیِ جامعهای که فارغ از عدالت اجتماعی-اقتصادی و آزادیهای دموکراتیک باشد دستخوش و قربانیِ انواع و اقسام دستاندازیهای اقتصادی، سیاسی، و نظامی قدرتهای خارجی و امپریالیستی میشود. جبههای متّحد از نیروهای ترقیخواه و ضد استبداد برای طرد رژیم ولایی به اتکای توان تودهٔ مردم و فشار از پایین، عامل ذهنی عمدهای در تحقق آزادیهای دموکراتیک و عدالت اجتماعی-اقتصادی است.
انترناسیونالیسم پرولتری و همبستگی جهانی طبقهٔ کارگر
۱۹. حزب تودۀ ایران، حزب طبقۀ کارگر ایران، از همان آغاز بنیانگذاریاش خود را بخشی از خانوادهٔ بزرگ حزبهای کارگری و کمونیستی جهان دانسته و میداند و مبارزهٔ طبقهٔ کارگر و زحمتکشان ایران را بخش جداییناپذیری از مبارزهٔ جهانی برضد امپریالیسم و سرمایهداری جهانی و برای تحقق سوسیالیسم ارزیابی میکند. مبارزهٔ طبقهٔ کارگر جهان در صد سال گذشته و بهویژه در پیروزی انقلاب کبیر اکتبر در روسیه و پس از آن، منشأ تحولات شگرفی در جوامع بشری بوده است و امروزه بسیاری از حقوق اجتماعی که مردم در گوشه و کنار جهان از آن برخوردارند ثمرۀ همین مبارزهٔ پیگیرانه بوده است. از تأمین حقوق صنفی و سیاسی کارگران و مبارزه برای برابری جنسیتی و پایان دادن به قوانین زنستیزانه و واپسگرایانه، تا تحقق اصل آموزش و بهداشت و درمان رایگان برای تودهها، تأمین اجتماعی برای زحمتکشان، پایان دادن به استعمار خشن کشورها، حفظ صلح جهانی، و حفظ محیطزیست، همگی بخشی از هویت و سیمای چپ و مبارزات کمونیستها و رزمندگان راه طبقهٔ کارگر در گوشه و کنار جهان بوده است، و حزب ما به عضویت خود در این خانوادهٔ بزرگ نیروهای مترقی جهان میبالد. نقش حزب ما در کارزارهای مهم جهانی طبقهٔ کارگر، در تلاش برای جلوگیری از جنگ و برای استقرار صلح، در مبارزه با نژادپرستی و آپارتاید و در مبارزه با امپریالیسم در گوشه و کنار جهان و بهویژه در منطقهٔ خاورمیانه، و تلاشهای پیگیر آن برای افشای سیاستهای نیروهای ارتجاعی، جای ویژه و پُراحترامی را برای حزب ما در این خانوادهٔ بزرگ ایجاد کرده است که ثمرهٔ تلاش و مبارزهٔ پیگیر تودهایها در سراسر جهان است.
دربارۀ وحدت حزب
۲۰. تاریخ هفتاد و پنج سالۀ حزب تودۀ ایران مانند هر نیروی رزمندهای محشون از فراز و نشیبها، و پیروزیها و شکستهاست. آنچه از هفتاد و پنج سال پیش تا کنون تغییری نکرده است، تلاش نیروهای ارتجاعی رنگارنگ داخلی و امپریالیسم جهانی برای نابودی و ریشهکنی حزب تودۀ ایران از جامعهٔ ایران است. اتفاقی نیست که حزب تودۀ ایران فقط در دورههای بسیار کوتاهی امکان فعالیت سیاسی علنی داشته است و بخش عمدهٔ تاریخش با حملههای مرتب ارتجاع به شیوههای گوناگون، بگیر و ببندها و زندانهای طولانی، و شکنجه و اعدام همراه بوده است. تلاش ارتجاع و امپریالیسم نهفقط نابود کردن رزمندگان تودهای و اندیشههای مترقی حزب، بلکه نابود کردن سیمای تاریخی رزمنده و قهرمانانهٔ حزبی بوده است که هدفش رهایی طبقهٔ کارگر و زحمتکشان از زنجیرهای استثمار و بنای کشوری آزاد، مستقل، و آباد بوده است.
در طول هفتاد و پنج سال گذشته حزب ما شاهد گسست ها، انشعابها، و ضربههای جدّی و مهلک نیروهای امنیتی حکومتهای استبدادی و سرکوبگر بوده است. نشست اخیر کمیتۀ مرکزی حزب دربارۀ یورش رژیم جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۱ و دوران دشوار بازسازی حزب در سی و چهار سال گذشته، از جمله تأکید میکند که: «رفقا، هواداران، و خوانندگان اُرگان مرکزی حزب، انتشارِ هزارمین شمارۀ هشتمین دورۀ «نامۀ مردم» را در خردادماه ۱۳۹۵ شاهد بودهاند. ادامۀ انتشارِ بیوقفۀ «نامۀ مردم» ـ ارگانِ مرکزی حزب تودۀایرانـ سی و چهار سال پس از یورشِ گسترده و سرکوبگرانۀ رژیم جمهوری اسلامی و همچنین در یکی از دشوارترین مقطعهای زمانیِ تاریخ هفتاد و پنج سالۀ حزبمان، که مدیونِ تلاش رفقای تودهای در داخل و خارج از کشور است، نشانگرِ ادامۀ پیکارِ تودهایها در راه تحقق حقوق کارگران و زحمتکشان میهن و تلاش خللناپذیرشان بههدفِ رهاییِ ایران از بندهای استبداد قرون وسطایی رژیم ولایت فقیه و دستیابی به حقوق و آزادیهای دموکراتیک و عدالت اجتماعی است.» و سپس با اشاره به توطئههای یک سال اخیر نهادهای تبلیغاتی سپاه و انتشار مجموعهٔ رسانهیی ضدتودهای توسط خبرگزاری فارس میافزاید: «علی خامنهای، رهبر رژیم، در دیدارش با دانشجویان، ۲۰ تیرماه ۱۳۹۴، با نشان دادن هراس عمیق خود از نفوذ اندیشههای تودهای و چپ در کشور، با حمله به مارکسیسم، گفت: «من شنیدهام در دانشگاه ما یک جریانهایی باز دارند حرف مارکسیسم را دوباره زنده میکنند، منتها این دمیدن در کورۀ خاموش است. این، نقش بر آب زدن است؛ دیگر به درد نمیخورد. با آنهمه ادّعامِدِّعا و با آنهمه سروصدا و آنهمه قربانی گرفتن و مانند اینها، نظامهای کمونیستی دنیا بعد از شصت سال، هفتاد سال، جز افتضاح چیز دیگری به بار نیاوردند؛ یعنی دروغ بودن شعارهایشان ثابت شد، ناتوانی و ناکارآمدیشان هم ثابت شد؛ بنابراین آن، دیگر برنمیگردد.» جالب اینجاست که خامنهای و رهبران رژیم بهخوبی میدانند که این نُضجگیری دوبارۀ اندیشههای مارکسیستی با حیات و پیکار نیروهای چپ و بهویژه حزب تودۀایران ارتباطی روشن و انکارناپذیر دارد. بنابراین، رهبر رژیم تلاش میکند تا در ادامۀ همین سخنان، با حمله به حزب ما آن را بیاعتبار جلوه دهد، و اضافه میکند: «همانهایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوریاسلامی…»
در همین سخنرانی، خامنهای دستورِ پخش مجدد اعترافهای تلویزیونی قربانیان شکنجه را، یعنی رهبرانِ حزب ما را که در سالهای بعد و در جریان فاجعهٔ ملّی اکثراً اعدام و شهید شدند، از صداوسیمای ارتجاع صادر کرد. ما شک نداریم که نهادهای امنیتیِ رژیم برای ضربه زدن به ادامۀ فعالیتهای حزب از همۀ توان و امکانهای خود بهرهگیری خواهند کرد. در مقابل این تهاجم مداوم، ادامه و گسترشِ مبارزۀ حزب ما نیاز به تلاشِ مشترکِ همۀ رفقا، هواداران، و دوستداران دارد.
۲۱. حزب تودۀ ایران در بحثهای سالهای اخیر میان نیروهای چپ دربارهٔ ماهیت یک حزب چپ تأکید داشته است که که یک حزب رزمندهٔ انقلابی با داشتن ماهیت طبقاتی روشن و بنیادهای نظری مشخص شکل میگیرد و نمیتواند همانند جبهه گسترده از نظریات و سیاستهای متفاوت (مانند سازمان آزادیبخش فلسطین) عمل کند که در آن طیفهای گوناگون نظری-سیاسی گرد هم میآیند و برای رسیدن به یک برنامۀ مبارزاتی مشترک مذاکره میکنند. چنین تجربیاتی در سالهای اخیر بارها در دیگر نیروهای سیاسی کشور تجربه شده است که نتیجهٔ آن را بهروشنی میتوان دید.
ساختار حزب ما همچنان بر پایهٔ اصل مرکزیت دموکراتیک استوار است. ما ضمن اعتقاد عمیق به حقوق اعضا و هواداران حزب برای بیان آزاد نظرهایشان در ساختارهای حزبی و حق انکارناپذیر آنها در تعیین سیاست و برنامهٔ مبارزاتی حزب (همچنان که در روند تنظیم اسناد ششمین کنگرۀ حزب، طرح اسناد کنگره برای اظهار نظر به طور گسترده در اختیار همه اعضا، هواداران، و نیروهای سیاسی کشور قرار داده شد) معتقدیم که راز ماندگاری حزب در ۷۵ سال گذشته، علاوه بر ریشههای عمیق مردمی آن که عمدهترین عامل است، نظم و اعتقاد تشکیلاتی رفقا و هواداران حزب و پاسداری آنها از اصل مرکزیت دموکراتیک بوده است.
شرایط کنونی کشور، اوجگیری بحران رژیم ضدمردمی ولایت فقیه، و سربلند کردن جنبش اعتراضی تودهها میطلبد که صفوف حزب بیش از پیش تقویت گردد و انسجام سازمانی آن ارتقا یابد. حزب تودهٔ ایران متعلق به همهٔ کسانی است که به وظیفهٔ تاریخی حزب طبقهٔ کارگر، و آرمانها و برنامهٔ حزب باورمندند. حزب ما مشتاقانه امید به بازگشت و فعالیت همهٔ رفقا و رزمندگان راه طبقهٔ کارگر دارد که در دهههای اخیر و بهویژه پس از ضربهٔ ددمنشانه به حزب در دههٔ ۶۰، به دلیل دشواریهای پیش آمده از مبارزه در صحنهٔ سیاست ایران یا همراهی با تشکیلات حزبی دور ماندهاند. حزب ما به همهٔ وفاداران به آرمانهای طبقهٔ کارگر نیاز دارد تا بتواند هرچه قدرتمندانهتر پرچم پرافتخار حزب ارانیها، روزبهها، رحمان هاتفیها، و فاطمه مدرسیها را برافراشته نگه دارد. آغوش حزب تودۀ ایران برای همهٔ کسانی که اساسنامه و برنامهٔ مبارزاتی حزب تودهٔ ایران را در راه طرد رژیم ولایت فقیه و پایان دادن به استبداد در کشور میپذیرند باز است. حزب تودۀ ایران خانۀ تمام کسانی است که جز پیروزی طبقهٔ کارگر و زحمتکشان و رهایی میهن از بندهای استبداد قرون وسطایی و استقرار سوسیالیسم آرزو و اندیشهٔ دیگری ندارند. قدرت ما در وحدت ماست!
کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران
۱۰ مهرماه ۱۳۹۵
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۰۹، ۱۲ مهرماه ۱۳۹۵