تلاش در راه همراستاییِ دوبارهٔ چپ در شیلی
انتخابِ “خورخه شارپ فارژادو” بهریاست شهرداریِ شهر بندری “والپاراییسو”، دومین شهر بزرگ شیلی، از سوی “جنبش مستقل”، نظام سیاسی این شهر را غافلگیر کرده است. “خورخه شارپ فارژادو”یِ ۳۱ ساله، از رهبران جنبش دانشجویی [طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ ] فعال در کارزار رایگان کردن دسترسی به تحصیلاتعالی در دهه پیش و دانشآموختهٔ رشته حقوق، در گفتوگویِ زیر به “میشل بونزا” دربارهٔ چرایی و اهمیتِ این رویداد میگوید.
“جنبش مستقل” چگونه پدید آمد؟
بنیانگذاران این جنبش بر آن بودند که گروهی سازمانیافته را پدید آورند تا همیاری و پشتیبانی از مبارزهها و چالشهای گوناگون مردم شیلی چون “آموزش همگانی”، “بازنشستگی”، “حقوق زنان” و “تمرکززدایی” را ممکن سازند.
درهای این جنبش برای پیوستن بهآن بهروی همگان گشوده است و هدفِ عمدهٔ آن بهوجود آوردنِ اتحاد و همبستگی با دیگر نیروهای سیاسی و اجتماعی در جهت برپایی فراگیرترین ائتلاف ممکن بهمنظور دستیابی به ساخت جامعهیی نوین در شیلی است.
در میان جوانان شیلیایی اندیشههای چپ بهطور چشمگیری دوباره نضج گرفته است. آیا در میان طبقهٔ کارگر نیز چنین بالندگیای دیده میشود؟
نظام سیاسی شیلی، بخشهایی گسترده از مردم را از مشارکت در تصمیمگیریها محروم کرده است و همچنان بر تداوم این امر پافشاری میکند. مردم نظارتی بسیار اندک، و یا میشود گفت هیچ نظارتی، بر چگونگی زندگی خویش ندارند و از وضعیتِ موجود- درقیاس با دههٔ گذشته که در آن جوانها برخی از مهمترین “تظاهرات”ها را بهمنظور تغییر نظام هدایت میکردند- احساس ناخشنودی بین آنان افزایش چشمگیری داشته است. آنان در زمینهٔ آزمونِ ساخت “نظام”ی عدالتگستر در دورهٔ پیش از استقرار دیکتاتوری “پینوشه”، برخی از اندیشههای چپهای شیلی را حفظ کردهاند. “جنبش مستقل” با “چپ سنتی” چه مناسباتی دارد و شما آیندهٔ این مناسبات را چگونه میبینید؟ این مناسبات بهشدت گسسته است، میراثی است که “جنبش مستقل” ترمیم آن را بهعهده گرفته است. ما میخواهیم در روند همراستاییِ دوبارهٔ چپ سهم داشته باشیم چندان که، ما را همچون بازیگرانی جدید در عرصهٔ سیاسی توانمند سازد تا در چشماندازِ برنامهٔ راهبردی آن روحی تازه بدمد و خویش را در حکم بدیلی برای رهبری جامعه بشناساند.
درهم آمیختن بنگاههای سوداگری و حزبهای سیاسی سنتی، یکی از برآیندهای شوم “دیکتاتوری” است. پذیرفتنی نیست که کسانی که بر شیلی حکومت میکنند از سوی ثروتمندان تأمین مالی شوند، چنانکه گویی کارمندان آناناند. برای نمونه، میتوان از حزبهایی نام برد که در دولتاند و از طرف شرکت “جولیو پونس”، داماد “پینوشه”، تأمین مالی میشوند.
غلبه بر چنین راه و رسمی بسیار دشوار است. شمار زیادی از مردم که بهطورسنتی از پروسهٔ سیاسی کنار گذاشته شدهاند، علاقه به پروسهٔ سیاسی را از دست دادهاند یا در پی یافتن راهی برای مشغول شدن به فعالیتهای سیاسی پس از متلاشی شدن انسجام اجتماعی در خلال استقرار دیکتاتوری و سپس سالهای واپسین در دولتهای گوناگون برمیآیند. جنبش خودگَردانِ ما در “والپاریسو” تنها یکی از بسیار جاهایی است که “جنبش مستقل” در آن فعال است، از منطقه “ارکا” در شمال گرفته تا منطقه “پوئنتا آرناس” در جنوب و نهچندان دور از قطب جنوب. ما از سالها پیش تا کنون دوشبهدوش دیگر رفقا از دوران دانشآموزی و دانشجوییشان در “والپاریسو” مبارزه میکنیم. ما بهتازگی به پیکارهایی دیگر مانند مبارزهٔ آموزگاران برای ایجاد دگرگونی در سامانهٔ مزایای بازنشستگی و امور مربوط به دولت در محل، پیوستهایم.
جنبشهای سیاسیای که از بطن مبارزههای دانشآموزان و دانشجویان سرچشمه گرفتند تا اندازهای از ایجاد ارتباط با نیروهای اجتماعیای که با دیدگاههای چپ ما همسویی نداشتند، فاصله گرفتهاند. بنابراین، تصمیمِ مبتنی بر مبارزهٔ همسو در درونِ ائتلاف گستردهای از نیروهای سیاسی در در “والپاریسو”، در این زمینه نقشی کلیدی برعهده داشت. عملکردِ ما نه ایجاد چنددستگی، بلکه در سویهٔ وحدتگرایی بود. تمایل به کنترل امور مربوط به دولت در محل بهمنظور ممانعت از درغلتیدنِ آن در فساد و بهکارگیریِ آن همچون اهرمی برای ارتقایِ سطح زندگی مردم در این بندر موردنظر بود.
مردم مشاهده کردند که نیت ما صادقانه بود و خواستند تا بخشی از روند بازیافتن حق حاکمیت بر سرنوشت خویش باشند.
بهطور دقیق چه کسانی در “والپارییسو” به “جنبش مستقل” رأی دادند؟
حضور مردم در انتخابات، پیش از آنکه بهخاطر “جنبش مستقل” بوده باشد، نتیجهٔ مشارکت چشمگیر مردم در جنبش گستردهٔ مردمی بود. ما از پشتیبانیِ بسیاری از جوانان و گروههای ناخرسند از شیوهٔ کارکرد و فسادِ “حزبهای سنتی” و رفتار “سازمانهای اجتماعی و محلی” و خسته از دیده شدن همچون چاشنیِ توپِ انتخابات و تطمیعشده برای شرکت در آن، برخوردار بودیم. شادی ما بهویژه ازآنجا ناشی میشود که بسیاری از مردم برای نخستین بار بود که پس از شرکت در رأیگیری برای طردِ دیکتاتور “پینوشه”، بهپای صندوقهای رأی میرفتند. از دیگرسو، ما بابت آن بخش از مردم نگرانیم که مشارکت پایینی در انتخابات داشتهاند و آنجاست که “کار”ی کارستان میبایست انجام گیرد.
ازنقطهنظرِ آن “کار”ی که میبایست انجام گیرد، آیا امروزه مدلهایی از “مشارکت” و “اختیارداری” وجود دارند که بر راهبُردِ [استراتژیِ] شما تأثیر گذارند؟ اگرچه ما نیاز به پاسخهای از پیش آمادهشده برای حل مشکلات را احساس میکنیم، اما دشواریهای پیشِرو بسیار غولآسایند. ما تجربههای حزب چپ “پودموس” در اسپانیا، دولتهای محلی در بولیوی، اکوادور، اروگوئه، برزیل و حرکت “بهیاد داشته باش و آیندهنگر باش” در شیلی را دنبال میکنیم. اما مهمترین و شاخصترین مسئله، اختیار داشتن خودِ مردم و سازمانهای محلی در زمینهٔ تصمیمگیری است. شهرداران در شیلی از قدرت زیادی در زمینه تصمیمگیری برخوردارند. از دیگرسو، “شورای شهر” نیز برای بررسی و بازبینی تصمیمهای گرفتهشده شهرداران قدرت کافی را دارد. بنابراین، هنوز کار زیادی باید انجام بگیرد. اما ما بر این اعتقادیم که جنبشهای اجتماعی گستردهتر هم باید بخشی از این تلاش باشند.
پرداختن به همهٔ جنبههای زندگی شهری، اقتصاد و فرهنگ، در برنامهٔ نوسازی شما ستایشبرانگیز است. هزینهٔ لازم را آنها چگونه تأمین میکنید؟
“والپارییسو” تواناییهایی برای تبدیل شدن به شهری غنی و پربار را دارد، اما بدهی یک میلیارد پزوییاش، خود چالش بزرگی است که واقعیت عینی دارد. درعینحال، کارشناسانی وجود دارند که ما را در پیشبُردِ برنامهمان یاری کردهاند و منابع مالی را شناسایی و هزینهها را برآورد کردهاند.
ما اولویت کارهایی را که باید انجام بگیرند با رأیدهندگان در میان خواهیم گذاشت. خوشبختانه نیکخواهی فراوانی از سوی لایههای اجتماعی دیده میشود و ما امکان کار اختیاری را نیز درنظر خواهیم گرفت. آنچه درحال اتفاق افتادن است نمودِ زیبا و درخشانی دارد. نگرانی عمدهٔ ما هدر دادن بودجه مالی در “شورای شهر” است و به تغییر مسیری در صَرفِ هزینهها، در مشاوره با رأیدهندگان، نیاز است. اما ایجاد دگرگونیهای ساختاری نیازمند زمان و همکاریهای گستردهتری است. “
خاستگاهِ چالشها با این دگرگونیها را در کجا باید جستجو کرد؟
بر ماست که تصمیم بگیریم از آن نهادهایی که از شرایط سیاسی جدید ناراضیاند چه انتظاری داریم. کار زیادی لازم است که راهکارهای مناسب این روندِ گذار را بیابیم. آنچه بیشترین نگرانی را در ما ایجاد میکند هجوم هدفمندِ رسانههای محافظهکار است که چشمبهراهِ کوچکترین اشتباه از سوی ما هستند تا با بزرگنماییِ آن، انجام وظیفهٔ ما را دشوارتر کنند. ما هم ناگزیریم که با تعامل با جنبشهای اجتماعی و بهرهگیری از رسانههای جایگزین، توانایی جلب نظرِ تودهها به برنامههایمان را بهدست آوریم.
پرهیز از گم کردن دورنمایی که بهسبب آن انتخاب شدهایم، پراهمیت است. مردم با پیکاری سیاسی رودررویند، و این ما را وامیدارد تا رهبری و هدایت برنامهیی را که راهاندازی کردهایم، بهدست بگیرند. راه دشواری در پیش روی ماست و شمار ما اندک است، بنابراین به افراد بیشتری برای ورود در عرصه پیکار نیاز داریم. و این درحالیاست که در دست داشتن زمام امور در طول زمانی یک دورهٔ انتخاباتی، نمیتواند برای دستیابی به هدفهای درنظر گرفتهشده کافی باشد.
در پایان آیا پیامی برای خوانندگان ما دارید؟
توسعهٔ “والپارییسو”، همانند هر شهر بندری، از دیگر فرهنگهای خارجی و مهاجرانی که اقامتگاهشان را در این سرزمین بنا کردهاند تأثیر پذیرفته است. بنابراین، مصاحبه با رسانههای خارجی و گفتگو با مردم دیگر کشورها میتواند زمینهسازِ گستردهترین حمایتها باشد. بهمنظور شناساندن و همهگیر کردنِ آنچه که در دست یافتن بهآن در “والپارییسو” میکوشیم، باید بیشترین تلاشمان را بهکار گیریم و هرکسی که آن را تأیید میکند پذیرای پیوستن او هستیم. امیدواریم با پیشرفت گامبهگام خود در این پویش نوین و ناهمسان با شرایط تحمیلشده بر ما از سوی نظام کنونی پیام دهندهٔ خبرهایی خوب باشیم.
از: روزنامهٔ چپِ “مورنینگ استار”، چاپ لندن.
به نقل از«نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۱۴، ۲۲ آذرماه ۱۳۹۵