گزارشی از مراسم به خاکسپاری و بزرگداشت رفیق مسعود ملکی
ای آتشِ افسردهٔ افروختنی
ای گنجِ هدر گشتهٔ اندوختنی
ما عشق و وفا را ز تو آموختهایم
ای زندگی و مرگِ تو آموختنی
اگر انسان در جسم خویش فانی است
در عملِ تاریخی خود باقی است- کارل مارکس
تابوت رفیق مسعود در میان انبوهی تاجهایگل، رُزهای سرخ و سفید، در بالای سالن در برابر حاضران بود که حدود پانصد نفر، بیش از ظرفیت سالن، میشد. بسیاری از سوگواران درگذشتِ رفیق مسعود ملکی، به دلیل نبودن صندلی خالی در سالن، در کنار دیوار ها و یا لابهلای صندلیها ایستاده و ناظر مراسم و سخنرانیها بودند. سالن از پرتو دهها شمع تزئینی در شمعدانها و بر فراز تابوت، روشن بود. ابتدا کامبیز ملکی، برادرزادهٔ رفیق ملکی، آغاز مراسم را اعلام کرد، سپس رفیق »فریدون«، در سخنانی گفت: »رفیق ملکی همچون شبنم صبحگاهی سرشار ازگوهر لطافت بود. و در عین حال انضباط و دیسیپلین فوق العاده ای داشت، وقتی موقعیت رفقا به خطر می افتاد و پای امنیت حزب به میان می آمد، رفیق مسعود با تمام صبر و شکیبایش قاطعیت حزبی از خود نشان می داد. اما دردا و دریغا رفیق مسعود ما، به دامان خاک، به آغوش «سرشت آغازین «باز گشت. یاد او همواره با ماست…«
پس از پخش قطعههای موسیقی آذری که بهشدت حاضران را زیر تأثیر گرفت، رفیق »ناصر« در سخنانی گفت: »مسعود آنچنان زنده بوده است که قلم پیش نمیرود تا در رثایِ او چیزی بنگارد. او در ادامه گفت که “کالبد گرامیِ عمو مسعود اینک در برابر ما و در آرامشی تمام و کمال آرمیده است، کالبدی که پیش از این، در گذار از راهِ دشوارِ مبارزهای از جوانی تا آستانهٔ مرگ، در مبارزه سرفرازانه، غرورآمیز و بیوقفه در سازمان افسران، در بدنه و در رهبری حزب تودهٔ ایران، یا همان “عمل تاریخیِ” او بنا بهگفتهٔ مارکس، جانی پرشور، سرزنده و یاریکننده داشته است.« پس از پخش قطعات دیگری از موسیقی کلاسیک، کامبیز ملکی- برادرزادهٔ رفیق ملکی- صحبت کرد و ضمن اشاره به خصائل و زندگی عمو مسعود گفت “در سنین نوجوانی به همراه برادران به تهران رفت و به علت مضیقهها و فشارهای مالی به دانشکده افسری رفت تا در حین ادامه تحصیل با کسب درآمدی به خانواده نیز کمک کند. او همراه با برادرانش حسین و صمد ملکی و پسرعموهایش طه و نادعلی ملکی پس از کشف سازمان افسران حزب به زندان افتاد و ۱۰ سال از بهترین سال های جوانی را در زندان بود. از خصائل او پرهیز از هرگونه خشونت رفتاری، گفتاری یا فکری بود… در سال ۱۳۵۷ و روزهای انقلاب همه بهخاطر دارند که همه جا بحث سیاسی بود. گهگاه این شور و هیجان در صحبت ها اوج می گرفت و شکلی پرخاشگرانه بهخود میگرفت. هنوز قیافه عمو جان را در همچون شرایطی جلو چشم دارم که با چه متانت و خونسردیای به فریادهای دیگران گوش میداد و با منطق و ادب جواب آن ها را میداد و کم کم جو متشنج آرام می شد.”
پس از پخش قطعات دیگری از موسیقی کلاسیک آذری تابوت رفیق مسعود به خارج از سالن حمل شد. در مشایعت تابوت رفیق به آرامگاهش، اعضای فامیل ملکی، رفقای حزبی از سوئد، نروژ، دانمارک، اتریش، هلند، بلژیک، انگلستان، آمریکا و شهرهای اصلی آلمان برلین، فرانکفورت، دورتموند، هانوفر، دوسلدورف و هامبورگ، همچنین دوستان رفیق مسعود و هواداران سازمانهای سیاسی چپ و ملی و شهروندان ایرانی شهر کلن شرکت داشتند. با اینکه روز برگزاری مراسم روز کاری- پنجشنبه- بود با این وجود شرکت کنندگان در مراسم، خود را از شهر ها و کشورهای اروپا با قطار و هواپیما به محل برگزاری مراسم رسانده بودند.
در برنامهٔ سازمان داده شده از سوی سازمان حزبی در آلمان، که پس از مراسم به خاک سپاری رفیق ملکی انجام شد سالن محل برگزاری مراسم بزرگداشت بهنحو بسیار زیبایی با بنرها و پوسترهایی در ارتباط با حضور رفیق مسعود در میتینگهای اعتراضی تزئین شده بود. مراسم در سالن با پخش سرود حزب و سپس اعلام یک دقیقه سکوت بهاحترام درگذشت رفیق مسعود آغاز شد. پس از اعلام برنامه بزرگداشت از سوی رفیق “بهزاد”، مجری برنامه، رفیق “ناهید” اعلامیهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب توده ایران دربارهٔ درگذشت رفیق مسعود ملکی را خواند. نمایش عکسهای رفیق مسعود درحال فعالیتهای حزبی و از جمله در حال بهدوش کشیدنِ پرچم سرخی در تظاهرات، همچنین در کنار سیاستمداران برجستهٔ چپ اروپا دیدنی بود. در ادامهٔ برگزاری مراسم در این سالن، دکلمهٔ بندهایی از شعر بلند “حیدر بابایه سلام” سرودهٔ “شهریار” و چند قطعهٔ اپرایی و فولکلریک آذربایجانی بهوسیلهٔ خانم “بهرخ بابایی”، هنرمند برجسته تئاتر ایران در خارج از کشور که با رفیق ملکی در طول سالهای مهاجرت آشنا شده بود، از فرازهای زیبای جلسه بود. خانم بابایی در ابتدا در خصوص آشنایی خود با رفیق مسعود و اشاره به خصوصیات انسانی و مردمی او سخنانی ایراد کرد. حضور اعضاء و رفقای رهبری “سازمان فدائیان خلق ایران” [اکثریت]، از جمله رفیق بهروز خلیق، همچنین اعضا و کادرهای رهبری سابق و کنونی “فدائیان خلق ایران” [اکثریت] و دیگر سازمان های چپ – اپوزیسیون ایران در مراسم بزرگداشت رفیق ملکی بسیار چشمگیر بود. در ادامه برنامه، قطعهیی شعر منثور نوشتهٔ “آناهیتا” از سوی نویسنده شعر خوانده شد، نیز غزلی از “سایه” بهوسیلهٔ رفیق “حمید” و نقل خاطرههایی پرشور از زندگی نزد عمو مسعود از سوی “کیوان ملکی” ، شعری زیبا و منسجم در رثای رفیق مسعود سرودهٔ “روزبه” بهوسیلهٔ شاعر خوانده شد. با یاری مجری خوشصدای مراسم سالن رفیق “بهزاد”، پارههایی از رمان “داستان یک شهر” نوشتهٔ رفیق احمد محمود که در آنها گوشههایی از جسارتهای “ملک” [مسعود ملکی] در زندان پادگان زرهی در ۱۳۳۳ شرح داده شده است برای حاضران خوانده شد. مراسم بزرگداشت رفیق فقید مسعود ملکی با پخش “سرود انترناسیونال” پایان یافت، در حالی که دوستان، رفقا، میهمانان مراسم بزرگداشت در تمام طول زمان اجرای برنامه در سالن دمی از یادآوری خاطرههای متنوع پرشمار از پایبندی رفیق مسعود به آرمانهایش، وفاداری خللناپذیرش به راه حزبش و تلاشش در این راه در سراسر زندگیاش، روحیهٔ رفیقانه و مهربان او، یاریهایش به دوستان و رفقا در همهٔ زمینههای زندگی و ارتباطهای اجتماعی و دریغاگویی از فقدان انسانی والا و فداکار همچون رفیق “مسعود ملکی” پایان نمییافت.
به یاد رفیق مسعود
تو میمانی
با تنی از تراش صخره
دلی از توده ی ابریشم
چشم در چشم دشمن
جانت
آوردگاه عشق بود و
قهر
و آن
بدینسان بود که رو در روی نگاه های حیرت
از آهن
گندم رویاندی
واز داس و چکش
یک شاخه گل سرخ
***
قاریان پیر
یکایک به خاک می نشینند
میمیرند
از آن پیشتر که مرده باشند
و تو که دیگر نیستی
هستی
میمانی
چون گلی سرخ به سینه تاریخ
چون یکی خار به چشم این قاریان پیر
چون بیرقی از گل بی خار بر تارک فردای ایران
تو
میمانی
قاریان
می میرند.
روزبه
پنجم ژانویه ۲۰۱۷
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۱۶، ۲۰ دی ماه ۱۳۹۵