مسایل بین‌المللی

افغانستان، پانزده سال پس از اشغال شدن از سوی آمریکا

 ۷ اکتبر سال ۲۰۱۶ با پانزدهمین سالگرد حمله آمریکا و اشغال نظامی افغانستان (در ۷ اکتبر ۲۰۰۱/ ۱۵ مهرماه ۱۳۸۰)  مصادف است. حمله آمریکا به این کشور در یک و نیم دههٔ پیش، سرنگونیِ دولت طالبان در کابل را رقم زد. طولی نکشید که نیروهای نظامی آمریکا با همیاری نیروهای “اتحاد شمال” و مجموعه‌یی از گروه‌های پیکارجو توانستند طالبان را از پایتخت و دیگر شهرهای اصلی افغانستان بیرون رانند. دولت بوش بی‌درنگ اعلام پیروزی کرد و بدون هدر دادنِ وقت، برای حملهٔ بعدی که حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بود، خود را آماده کرد. اکنون پانزده سال پس از این دو حمله و صرف میلیاردها دلار بابت هزینهٔ آن‌ها از جیب مالیات‌دهندگان آمریکایی، دو کشور افغانستان و عراق همچنان در نابسامانی‌های سیاسی و نظامی‌ای ژرف فرورفته‌اند.

نیروهای طالبان در عرض چند سال- با وجود صرف ۸۰۰ میلیارد دلار هزینه از سوی دولت آمریکا از سال ۲۰۰۲- توانسته‌اند دوباره در افغانستان جان بگیرند. پیش از دخالت آمریکا در افغانستان موردهایی بسیار اندک‌شمار از رخدادهای تروریستی وجود داشت. اما پس از دخالت آمریکا در سال ۲۰۰۱ تا سالی که سپری شد، بالغ بر ۹ هزار حملهٔ تروریستی در افغانستان روی داده است. بیشترین حمله‌های تروریستی از زمانی رخ داد که باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، در سال ۲۰۰۹ دستور “افزون سازی نیروهای نظامی” در افغانستان را صادر کرد.     
ایالات‌متحده، تنها در تلاش برای بازسازی افغانستان مبلغ ۱۱۳ میلیارد دلار هزینه کرده است. اما در قبال این هزینه‌کرد، هیچ دستاورد ارزشمندی برای ارائه وجود ندارد. حجم عظیمی از پول‌های اختصاص داده شده برای راه‌اندازی طرح‌های بازسازی در منطقه‌های شهری، سر از جیب سیاستمداران و جنگ‌سالاران در آورده است. بسیاری از این طرح‌ها هرگز تکمیل نشدند. هفتاد درصد مردم افغانستان که در منطقه‌های روستایی زندگی می‌کنند درعمل نادیده گرفته شده‌اند. چنین وضعی، ناخشنودیِ روستاییان را برانگیخته و درنتیجه، آنان به یاری طالبان شتافته‌اند. بالغ بر دو هزار نفر از آمریکاییان جان خود را در این جنگ از دست داده‌اند و ده‌ها هزار تن از مردم افغانستان در زمان حمله آمریکا و پس از آن جان باخته‌اند. روی‌هم‌رفته، بر پایه بیشتر برآوردها، بیش از سیصدهزار افغانی از زمان حمله نظامی ایالات‌متحده و بازآمدن گروه‌های پیکارجو و فزونی جنایت‌ها، کشته شده‌اند. پس از آنکه دولت اوباما “جنگ پهبادها” را برای زدن هدف‌های نظامی به‌کار گرفت، افغانستان اکنون در دنیا “بمباران‌شده‌ترین کشور با پهبادها” شده است. حمله‌های هواپیماهای بدون سرنشین به آسیب‌های جنبی انسانی سنگینی انجامیده‌اند که غیرنظامیان افغانی قربانیان اصلی آن‌ها هستند.
 امروز، تنها حضورِ نظامی آمریکا در افغانستان از تصرف شهرهای اصلی کشور به‌وسیله طالبان مانع می‌شود. در حدود ده هزار نفر از نیروهای آمریکایی، همراه با پنج هزار تن از سربازان کشورهای عضو ناتو همچنان در افغانستان حضور دارند. پس‌راندنِ طالبان از ولایت قندوز بسیار مهم بود. از پایان سال گذشته، طالبان دو بار موفق شده‌اند قندوز را تصرف کرده و از  دست دولت مرکزی کابل در آورند. تنها دوسوم از خاک افغانستان در کنترل دولت مرکزی است. طبق گزارش‌های اخیر، ایالت جنوبی اُرُزگان با حمله‌های طلبان در آستانهٔ سقوط قرار گرفته است. در گزارشی که سربازرس ویژه در امور بازسازی افغانستان به کنگره آمریکا داده است گفته شده که در ماه‌های اخیر شمار سربازان و شهربان‌های افغانستان که قرارگاه‌های خود را ترک و به نیروهای طالبان تسلیم می‌شوند، رو به‌افزایش بوده است. هم‌اکنون ارتش افغانستان تنها هشتادوهفت درصد از توانِ خویش، یعنی صدوهفتاد هزار نفر را دراختیار دارد. این گزارش تأیید می‌کند که ۳۳ ناحیه از ۴۰۰ ناحیه افغانستان دراختیار یا زیر نفوذ طالبان‌اند. وضعیت ۱۱۶ ناحیه هم هنوز بشدت ناروشن است.
فرماندهان پیکارجوی متحدِ دولت، مانند عبدالرشید دوستُم- معاون ریاست‌جمهوری- برای همدیگر شاخ‌وشانه می‌کشند. درحال‌حاضر دوستُم، یعنی کسی که مدعیِ رهبری اقلیت ازبک‌ها است، از پایگاه خود در شهرستان مزارشریف، به‌طور آشکار تهدید به‌شورش کرده است. او ادعا می‌کند که از امور سیاسی در کابل کنار گذاشته شده و به‌همین سبب با اشرف غنی، رئیس‌جمهور افغانستان، اختلاف پیدا کرده است. اشرف غنی، در سخنانی، یادآور شده است که فرماندهٔ ارشد و بدنام ازبک باید پاسخگوی جنایت‌های جنگی‌ای باشد که از آغاز دههٔ ۱۹۹۰/۱۳۷۹ مرتکب شده است. دوستم، همان کسی است که پس از افتادن کشور در دست مجاهدین افغانی تشنه به‌خون نیروهای مترقی و چپ افغانی در ۱۹۹۲/۱۳۷۱، به محمد نجیب‌الله، آخرین رئیس‌جمهور مترقی کشور،  پشت کرد.
 مجاهدین افغانی، با اتکا به‌حمایتِ آمریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش همچون پاکستان و عربستان سعودی، توانستند در جنگ‌های داخلی در خلال سال‌های دهه‌های ۱۹۷۰/۱۳۴۹ تا ۱۹۸۰/۱۳۵۹ پیروزی کسب کنند. در سوم ژوئیه ۱۹۷۹/۱۳۵۸ جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، مجوز ارسال نخستین محمولهٔ کمک مخفی را صادر کرده بود تا دراختیار بنیادگرایان مذهبی و جنگ‌طلبان قومی و قبیله‌ای که با دولت چپ‌گرای کابل درحال جنگ بودند رسانده شود. آمریکایی‌ها نیز در پاکستان وظیفه آموزش و تأمین مالی انبوه پیکارجویانی را به‌عهده گرفتند که از کشورهای مسلمان گرد آمده بودند تا در “جنگ مقدس” برضدِ دولت سکولار افغانستان که در کابل قدرت را به‌دست گرفته بود، شرکت کنند.
در بین پیکارجویانی که به‌دست “سازمان سیا” آموزش دیدند، نام‌های “اسامه بن‌لادن”- رهبر پیشین القاعده- و اِی‌مَن الظواهری- رهبر کنونی القاعده- دیده می‌شد. پس از تسلط طالبان بر کابل، در میانه دههٔ ۱۹۹۰/۱۳۷۹، از رهبر القاعده دعوت به‌عمل آمد تا در خاک افغانستان پناه گیرد. دولت بوش پس از یازده سپتامبر، یعنی پس از بزرگ‌ترین حمله‌ تروریستی‌ای که ایالات‌متحده تا کنون به‌خود دیده است و مقصر دانستن رهبریِ القاعده مستقر در افغانستان، نیروهای نظامی‌اش را برای جنگ به این کشور گسیل داشت. این اقدامِ دولت بوش، هدف اصلی مداخلهٔ ایالات‌متحده در افغانستان را که عبارت از جهاد برضد شوروی و کمونیست‌ها بود، تا اندازه‌ای به‌هم ریخت. اسامه بن‌لادن در پاکستان به‌دست نیروهای ویژه ایالات‌متحده در واقعه‌یی نمایشی به قتل رسید. گفته می‌شود الظواهری در راستای مرز افغانستان – پاکستان در منطقه‌ای ایلیاتی مخفی شده است.  
طبق نظر خودِ کارشناسان نظامی آمریکایی، برای مدتی در افغانستان خطری جدی از سوی القاعده دیده نمی‌شد و شمار آنان به‌طور قابل‌توجهی رو به‌کاهش داشت. پس از تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان، بیشتر آنان به اقلیم‌هایی پذیرنده‌تر در شبه‌جزیره عربستان و کشورهای پیرامونی گریخته بودند. ولی بر اساس گزارش‌های دریافتی، اکنون با شدت یافتن جنگ در افغانستان بسیاری از آنان به‌تدریج به مرزهای دو کشور افغانستان و پاکستان به‌منظور تقویت القاعده بازمی‌گردند. بسیاری از پیکارجویان القاعده و حامیان آنان به جبههٔ داعش پیوسته‌اند.  
حمله‌های تروریستی در ماه‌های اخیر نشانگر افزایش فعالیت این گروه در مرزهای این دو کشور است. چندماه پیش در کابل مردمی که از قوم هزاره بودند هدف حملهٔ تروریستی قرار گرفتند. در تظاهراتی مسالمت‌آمیز که از سوی این قوم علیه دولت برگزارشده بود، بیش از ۵۰ تن از آنان به‌قتل رسیدند. انگیزهٔ حمله تروریستی به این تظاهرات مسالمت‌آمیز، شیعه مذهب بودن این قوم بود. آخرین حملهٔ تروریستی در مقیاس بزرگ در کویته، مرکز ایالت بلوچستان، انجام گرفت. مسئولیت این حمله که به آموزشگاه تربیت پلیس در شهر کویته انجام شد و به کشته شدن شصت‌وسه نفر منجر شد، داعش برعهده گرفت. داعش برای گسترش قلمروهای خود نیز با طالبان در کشمکش است. یک جناح از طالبان پاکستان تغییر موضع داده و وفاداری‌اش را به داعش اعلام کرده است. چنین رویدادی، به‌ویژه در صحنه رویاروییِ سیاسی و نظامی مرزی‌ای که بین افغانستان، پاکستان و کشمیر- که رو به‌بدتر شدن دارد- خبری ناخجسته‌ برای شبه‌قاره است. در سال ۱۹۹۰/۱۳۷۹، پس‌ازآنکه گروه‌های شبه‌نظامی پیکارجو نتوانستند موقعیت تثبیت‌شده خود را در افغانستان حفظ کنند، توجه‌شان را به‌سوی درهٔ کشمیر تغییر دادند.
از دیگرسو، طالبانِ افغانستان نه‌تنها استقامت بلکه سرسختی نظامی خود را نیز به‌نمایش گذاشته است. پیوند ژرف و ریشه‌دار طالبان با ارتش پاکستان نیز بدون تردید تا اندازه زیادی به این امر مدد رسانده است. برخورداری از پشتیبانی قوم پشتون در منطقه‌هایی که اکثریت را دارند، دلیل دیگری است که طالبان را در ادامه جنگ توانمند ساخته است. ماه‌های اخیر شاهد افزایش زدوخورد با نیروهای امنیتی افغانستان و نرخ بالای تلفات بوده است. بر اساس آماری که دولت افغانستان ارائه داده است، از ماه مارس تا ماه اوت سال ۲۰۱۶، چهار هزار و پانصد نفر پلیس و سرباز افغانی کشته و هشت هزار نفر مجروح شده‌اند. هم‌اکنون خدمات امنیتی با مشکل جدی استخدام روبرو هستند. طبق گزارش‌ها، روحیه نیروهای امنیتی در زیر سایه پس‌روی‌های اخیر چندان قوی نیست.   
مردم افغانستان با مشاهدهٔ فساد لگام‌گسیخته و فرقه‌گرایی سران حکومت دچار سرخوردگی شدیدی شده‌‌اند. هنگامی‌که طالبان قدرت را در دست گرفت، کشتِ خشخاش و تجارت تریاک را به‌طور چشمگیری کاهش داد. در حقیقت دولت طالبان کشت خشخاش را در سال ۲۰۰۰، یک سال پیش از یورش ایالات‌متحده به افغانستان، منع کرده بود. یورش ایالات‌متحده بر نقض این قانون صحه گذاشته است. اکنون تجارت مواد روان‌گردان غیرقانونی رونق یافته و طالبان با بهره‌گیری از سهم پردرآمدش از آن، هزینه‌های نبردهای خود را تأمین می‌کند و پیکارجویان و سیاست‌مداران نیز سهم خود را برای نگه‌داری شبه‌نظامیان خصوصی به‌کار می‌گیرند و درآمد باقیمانده را در گریزگاه‌های دوبی و مکان‌های امن دیگر در نمک می‌خوابانند.
دم‌ودستگاه سیاسی در واشنگتن، پس‌ازاینکه دریافت که طالبان در افغانستان را ازنظر نظامی نمی‌توان شکست داد، چندی است که به جداسازی به‌اصطلاح “طالبان خوب” و “طالبان بد” پرداخته است. در اوج گسیلِ نیروی نظامی به افغانستان، بیش از صد هزار سرباز آمریکایی و ناتو در این کشور حضور داشتند. رئیس‌جمهور اوباما، در آخرین سال ریاست‌جمهوری‌اش، تصدیق کرد که در افغانستان “شرایط امنیتی ناپایدار” است و خطر طالبان که در “برخی موردها تأثیرگذار هم بوده” هنوز تهدید بشمار می‌رود. ایالات‌متحده از روی درماندگی تلاش می‌کند برای دستیابی به پایانی آبرومند در بن‌بست سیاسی و نظامی در افغانستان، گفتگوهای صلح را دوباره به‌راه بیندازد.                     
به‌تازگی نمایندگان طالبان و دولت افغانستان در شهر دوحه، پایتخت قطر، دیدار کردند. نخستین نشست دو طرف با یکدیگر با تشویق ایالات‌متحده و پاکستان در سال ۲۰۱۳ برگزار شد. این دیدارها، پس از کشته شدن یکی از رهبران طالبان به‌نام ملا اخترمحمد منصور، به‌وسیله یک پهباد آمریکایی در ماه مه ۲۰۱۶، متوقف شد و طالبان همه ارتباط‌هایش را با آمریکا قطع کرد. گزارش شده است که در ماه اکتبر ۲۰۱۶ هیئت نمایندگی‌ای از طالبان در سفری به اسلام‌آباد- پایتخت پاکستان- با رهبران سیاسی و نظامی پاکستان پیرامون نتیجه گفتگوهای انجام گرفته دیدار داشته‌اند. طالبان هنوز بر این امر پافشاری می‌کند که گفتگوها تنها زمانی می‌توانند سازنده باشند که تمام نیروهای خارجی خاک افغانستان را ترک گفته باشند.
ایالات‌متحده و پاکستان، پیمان صلحی که میان دولت افغانستان و گلبدین حکمت‌یار- یکی دیگر از پیکارجویان بدنام که دست‌هایش به‌خون بسیاری آلوده است- مورد تأیید قرار داده‌اند. تا همین چندی پیش، حزب اسلامی- گروهی که رهبری‌اش را گلبدین حکمت‌یار به‌دست دارد- یکی از متحدان طالبان بود. این شخص در بین پیکارجویان افغانی، شاید یکی از منفورترین در کشورش باشد. او مسئول گلوله‌باران سبعانه منطقه‌های غیرنظامی کابل در زمانی است که رقیبانش کنترل این شهر را در دههٔ ۱۹۹۰/۱۳۷۹ در دست داشتند. هنوز از او به‌نام “قصاب کابل” یاد می‌شود. سخنگوی حکمت‌یار گفت که، آمریکایی‌ها از گفتگوهای میان این گروه و دولت افغانستان آگاهی داشتند. او اظهار خوش‌بینی کرد که به‌زودی تحریم‌ها علیه حکمت‌یار و حزب اسلامی از سوی دولت ایالات‌متحده برداشته خواهند شد.      
به‌نظر می‌رسید که دولت اوباما بسیار مشتاق بود دولتی سرهم‌بندی‌شده و متشکل از گروه‌های درماندهٔ سیاسی و قومی  در کابل را اعلام کند. دگرگونی‌های اخیر نشان می‌دهند که گروه‌هایی مانند طالبان و حزب اسلامی حکمتیار برای پیوستن به این دولت تشویق خواهند شد. با درنظر گرفتن عزم آمریکا برای نگاه داشتن حضور نظامی‌اش در پایگاه‌های نظامی ماندگار در افغانستان، دشوار خواهد بود که ایالات‌متحده از مردابی که در آن فرورفته است، یعنی مردابی به‌نام افغانستان، بتواند خود را رها سازد. آمریکایی‌های بانفوذی مانند ستانلی مک‌کریستال و دیوید پترائوس- از فرماندهان بالارتبه ارتش آمریکا- افزایش دوبارهٔ نیروهای نظامی در افغانستان را خواهان‌اند. هر دو در افغانستان فرمانده نیروهای نظامی ایالات‌متحده بودند و بخشی از پایه‌وران و کارشناسان آمریکایی‌ای بودند که در بیانیه‌یی خواستار “همیاری پایدار” با افغانستان شدند.             
امضاکنندگان این بیانیه بر این عقیده بودند که برای تضمین ثبات منطقه حضور بی‌وقفه نظامی ایالات‌متحده ضروری است. آنان همچنین استدلال می‌کنند که، در مدیریت عملیات نظامی ایالات‌متحده در منطقه، افغانستان دارای نقشی بسیار مهم است. ایران دشمن عمدهٔ امریکا در منطقه بشمار می‌رود. اگر ایالات‌متحده اشغال نظامی خود در افغانستان را گسترش دهد ایران و کشورهای دیگر مانند چین و روسیه که در منطقه سهم دارند نگرانی‌شان بی‌اساس نخواهد بود. توجه برانگیز آن که، هندوستان در بین کشورهایی قرار دارد که به‌حضور ادامه‌دار آمریکا در افغانستان علاقه‌مند است. هندوستان از این هراس دارد که اگر طالبان برگردد، پاکستان بار دگر سلطه‌اش را بر منطقه برقرار خواهد کرد.  

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۱۷، ۴ بهمن ماه ۱۳۹۵

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا