جان باختنِ کولبران، فاجعهٔ پیشبینیشدنیای مکرر
کشته شدن کولبران بازتابی گسترده در رسانههای داخل و خارج کشور داشت. ریزش بهمن در ارتفاعات حوالی شهر سردشت، در هفته گذشته، به جان باختن ۵ تن از کولبران و وارد آمدن جراحاتی سخت و آسیبهایی مختلف به شماری دیگر از آنان منجر شد. خبرگزاری ایلنا، ۱۳ بهمنماه، نیز گزارش داد که جوان ۱۹ سالهٔ دیگری در ارتفاعات پیرانشهر، بر اثر ریزش بهمن جان باخت.
روزنامهٔ “شرق”، ۱۲ بهمنماه، نوشت: “از میان ۱۶ کولبر که در بهمن گرفتار بودند، چهار نفر کشته شدند، دو نفر در کما هستند و مابقی، زخمیهایی هستند که در بیمارستان بستری شدهاند.” روزنامه شرق در قسمتی دیگر از گزارشش، بهنقل از یکی از اهالی محل حادثه، مینویسد:”تقریباً همه مردم اینجا کولبری میکنند، تقریباً ۱۵۰ کولبر از ۱۲۰ خانهای که در اینجا زندگی میکنند از این راه امرار معاش میکنند. درست است که راه خطرناک است اما وقتی نانی برای خوردن نداشته باشیم از اجبار رو به کولبری میآوریم. شش ماه از سال برف و بوران جانمان را تهدید میکند و شش ماه دیگر انفجار مین و سایر اتفاقات.” یکی از کولبران نجات یافته، دربارهٔ سن و سال کولبران گرفتار در بهمن به گزارشگر روزنامه شرق میگوید:”آنهایی که با ما بودند، هیچکدام بالای ۳۰ سال نداشتند. یکی از کولبرانی که جان خود را از دست داد، فقط ۱۸ سال داشت. شیرزاد یک فرزند فلج در خانه داشت. از سرِ نداری زن و بچهاش را رها کرد و خودش را به برف و کولاک زد. درنهایت جانش را در این راه از دست داد.” روزنامه “آرمان”، ۱۳ بهمنماه، در ارتباط با حادثهٔ جان باختن کولبران، نوشت:”کولبر فقط غم نان دارد و برای سیر کردن شکمهای گرسنه راه دیگری برایش باقی نمانده که البته این روزها دستمزد ۴۰،۵۰ هزارتومانی شکمی را سیر نمیکند. ولی گویا برخی از مرزنشینان برای تأمین معیشت خانواده خود چارهای جز کولبری نیافتهاند و مسئولان نیز هیچگاه در راستای ساماندهی کولبران و یا ایجاد شغلی که کمتر جان آنها را در خطر بیندازد گامی برنداشتهاند. البته نباید فراموش کرد که بهویژه در نقاط مرزی از راههای غیرقانونی هم بهراحتی میتوان ثروتمند شد، اما مرزنشینان ما ترجیح میدهند تا باری سنگینتر از خود را به دوش بکشند تا اینکه به امنیت و اقتصاد ملی ضربه بزنند. بااینحال اما دولت و مسئولان، کالای روی دوش این افراد را قاچاق میدانند. بااینوجود، حتی اگر رفتار کولبران را مجرمانه تلقی کنیم، باز بههیچوجه این نکته پذیرفتنی و قابلقبول نیست که آنها زیر بهمن بمانند و بمیرند.” بهگزارش سایت “تابناک”، مردمان زحمتکشی که باید ساعتهای متمادی از کوه و دره بالا و پایین بروند و بار حجیم و سنگین زندگی را بهدوش بکشند، اما گاه یک گام اشتباه برداشتن یا گذاشتن میتواند طومار حیاتشان را [درهم] بپیچد.” روزنامه “اعتماد”، ۱۳ بهمنماه، بهنقل از پدر یکی از قربانیان کولبری، مینویسد:”تا کی باید پسرها و مردهای ما بهخاطر بیکاری و بیپولی برای ۱۵۰ هزارتومانی پول در سرما و گرما، در زمینهای پر از مین به جادهها بزنند و کشته شوند؟ همین دیشب دوباره صد نفر برای کولبری به جاده زدند و هنوز معلوم نیست برگردند یا نه.” همین روزنامه در ادامهٔ گزارشش، بهنقل از یک معلم مدرسه، مینویسد: “در سردشت مرگ و مرز با هم یک معنی دارند. دانشآموزانی که برای کولبری به جاده میزنند زندگیشان را کف دستشان میگیرند و بقیهاش بازی سرنوشت است که دوباره به خانه برگردند و خانوادههایشان را ببینند یا نه. در سردشت کار نیست و جوانها و نوجوانها از روی نداری و ناچاری این کار را انجام میدهند. هر بار که عکس علی را در گوشیام در کنار دوستانش میبینم، درد میکشم بیشتر از اینکه بارها و بارها این اتفاق میافتد و کاری هم نمیشود برای آن انجام داد. تنها کاری که میتوانم انجام دهم این است که بهاین بچهها برای درسهایشان سخت نمیگیرم چون میدانم وظیفهٔ [تهیه کردن نان بخورنمیر برای] یک خانواده بر دوششان است.” روزنامه “ایران”، ۱۳ بهمنماه، شرایط کولبری را یادآور شده و مینویسد: “عبور از سیمهای خاردار، میدان مین، گذر از گلولای، بالا رفتن از مناطق صعبالعبور و پایین آمدن از کوه، پنهان شدن از دیدِ مأموران، گیر کردن طناب بار دور گردن و خفگی و اینها… بخشی از خطراتی است که کولبران با آن سروکار دارند.” روزنامهٔ شرق، ۱۳ بهمنماه، نوشت: “جلال محمودزاده، نمایندهٔ مهاباد در مجلس هم دیروز پرده از ماجرایی برداشت که زندگی مردم نواحی مرزی را تحتالشعاع قرار داده است. بهگفتهٔ او، افرادی تنها با یک تماس تلفنی و بدون طی مراحل قانونی از مرزها و جلوی چشم مأموران، هزاران تُن محصول وارد کشور میکنند.” در جایی دیگر از مطلب این روزنامه، بهنقل از یک شهروند سردشتی، میآید: “نمیتوانیم بگوییم اینها قاچاق میکنند، زیرا حجمی که بهعنوان قاچاق از طریق کولبران وارد کشور میشود در مقابل حجم عظیم قاچاقی که در کشور صورت میگیرد بسیار اندک است.” روزنامه “شهروند”، ۱۴ بهمنماه، بهنقل از همسر یکی از قربانیان کولبری، مینویسد: “شیرزاد کارگر فصلی بود ولی چون در زمستان کار نیست و دیگر نمیتوانستیم هزینهٔ فیزیوتراپی او و کرایهٔ خانهمان را بدهیم، او برای کولبری رفت. ما ماهی ۳۰۰ هزار تومان اجاره میدهیم. بیمهٔ سلامت همگانی هستیم ولی هزینهٔ درمان دخترم را بیمه نمیدهد. برای هر باری به آنها ۸۰ هزار تومان پول میدهند.۸۰ درصد مردم سردشت بیکارند و شیرزاد هم یکی از آنها بود.”
کولبری، در شهرهای مرزی کردستان، پدیدهیی جدید نیست. پیش از این موردهای پرشماری از شغل فاجعهآمیز کولبری گزارش شده بود، موردهایی که در آنها کولبران نه بهدلیل ریزشِ بهمن، بلکه با شلیک گلوله از سوی مأموران مرزی، جان باخته بودند. با اینکه مطبوعات ایران این بار بهاین فاجعه پوشش خبری گسترده دادند و دولت و مجلس هم دراینباره واکنشهایی از خود نشان دادند، اما باید یادآور شد که کولبری، صرفنظر از خطرهای جانیای که برای کولبران محروم بههمراه دارد، کاری بینهایت دشوار و طاقتفرسا و در حد “اعمال شاقه” است. روی آوردن به کولبری، صرفنظر از درآمدِ کم یا زیاد آن، انتخابی است از سرِ استیصال و محرومیت بهخاطر امر شرافتمندانهٔ داشتنِ شغل. مردم محروم و زحمتکش ما در شهرهای مرزی کشور سالیانی متمادی است که با پیامدهای فاجعهبار کولبری برای نانآوران پیر و جوان خود روبرو بودهاند. دولتها بهجز اقدامهایی سرکوبگرانه، در حل معضل شغلی این مردم کاری نکردهاند. هیاهوی اخیر از سوی حکومتیان در مورد جان باختن کولبران، برآمده از واهمهٔ فشار از سوی افکارعمومی و رسانهها است. بدون توجه مسئولانه و جدی به نیازهای مادی- ازجمله نان، مسکن و بهداشت- و بهوجود آوردن شرایط برخورداری از شغل مطابق معیارهای پذیرفتهشده،این فجایع برای زحمتکشان روستاها و شهرهای مرزی میهنمان همچنان از سوی طبیعت و حکومت تکرار خواهند شد.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۱۸، ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۵