خیز خطرناک سرمایهداری هار و آزمند آمریکا به رهبری دونالد ترامپ
ورود دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا، از همان روز اوّلی که او نامزدیاش را اعلام کرد، جنجالبرانگیز بود. اینکه بخش بزرگی از مردم آمریکا، زن و مرد، سفید و سیاه و اسپانیاییزبانهای آمریکای لاتینی، مسلمان و مسیحی، کمونیست و لیبرال و طرفدار محیط زیست از همان لحظهٔ اعلام نامزدی یک فرد برای مقام ریاست جمهوری چنین یک پارچه در مقابل آن به اعتراض فعال دست بزنند، نهفقط در آن کشور بلکه در بیشتر کشورهای جهان بیسابقه بوده است.
پس از برگزاری یک انتخابات پیچیده و در عین حال محدود به شماری اندک از میان دو حزب حاکم آمریکا، و در حالی که نامزد جناح چپ حزب دموکرات را که ۱۳ میلیون رأی آورده بود، به سود خانم هیلاری کلینتون، نمایندهٔ جناح نولیبرال هار و جنگطلب حزب دموکرات آمریکا از صحنه بیرون کردند، دونالد ترامپ که نامزد بحثبرانگیز حزب جمهوریخواه بود برندهٔ انتخابات شد و چند روز بعد هم «مجمع برگزیدگان» انتخاب او را تأیید کرد. مراسم تحلیف دونالد ترامپ روز اوّل بهمن برگزار شد که با تظاهرات گستردهٔ معترضان همراه بود. روز بعد، تظاهرات اعتراضی بزرگی به ابتکار و دعوت زنان آمریکا برگزار شد که در آن میلیونها تن زن و مرد در شهرهای واشنگتن، نیویورک، شیکاگو، بوستون، و بسیاری از دیگر شهرهای بزرگ و کوچک آمریکا و نیز در بیست کشور دیگر جهان علیه سیاستهای ارتجاعی رئیس جمهور جدید، و بهویژه عملکرد و باورهای ارتجاعی او در مورد زنان و مهاجران، راهپیمایی کردند. همچنین، طرفداران جنبش صلح جهان بهدرستی بر این باورند که رئیس جمهور جدید آمریکا دور جدید و بیسابقهای از نظامیگری را در جهان به راه خواهد انداخت. به همین دلیل، هواداران صلح نیز در صف اوّل تظاهرات اعتراضی در روز تحلیف و روزهای بعد قرار داشتند. بسیاری از تحلیلگران سیاسی جهان بر این باورند که بین باورها، سیاستها، و شخصیت دونالد ترامپ و رونالد ریگان، ریاست جمهور آمریکا از حزب جمهوریخواه در فاصلهٔ سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ که عملاً صحنهگردانی جنگی بیسابقه را علیه مردم و زحمتکشان آمریکا، جنبشهای آزادیبخش جهان، و کشورهای سوسیالیستی و بهویژه اتحاد شوروی به عهده داشت، شباهتهای بیسابقهای وجود دارد. اگر حکومتهای رونالد ریگان و مارگارت تاچر، نخستوزیر دولت محافظهکار وقت بریتانیا، در سال ۱۹۸۰ آغازگر دورهٔ حاکمیت نولیبرالیسم اقتصادی و سیاستهای اقتصادی-اجتماعی واپسگرا و ضدمردمی بودند، دونالد ترامپ و خانم تِرِزا مِی، نخستوزیر منفور و انتصابی کنونی انگلستان، ۳۷ سال بعد از آن سالها، اکنون سعی دارند که دورهٔ بعدی عملکرد ارتجاعی سرمایهداری و اقتصاد بازار بینظارت و مقرراتزدایی شده، و تصاحب و بازتقسیم ثروتها و بازارهای جهان را رقم بزنند. نباید تردید داشت که سیاست مبتنی بر “قایق توپدار” از ملزمات و ملحقات چنین سیاست اقتصادیای است که بیش و پیش از همه، جیب اربابان صنایع نظامی و صنایع خدماتی وابسته به آن را پر میکند، ضمن اینکه ویرانی و مرگ و تباهی برای مردم جهان ارمغان میآورد. سخنان ترزا مِی مبنی بر اینکه آمریکا و بریتانیا در اتحاد با یکدیگر بار دیگر رهبری جهان سرمایهداری را به دست خواهند گرفت، اشارهای در پرده به همین طرح تهاجمی کشورهای امپریالیستی است. مراسم تحلیف دونالد ترامپ در روز اوّل بهمن از همان آغاز کار هدف تظاهرات متنوع و پُرسروصدای معترضان در سراسر آمریکا و بهویژه در واشنگتن، محل برگزاری مراسم رسمی، قرار گرفت. خیابانهای پایتخت آمریکا به صحنهٔ اعتراض خشمآلود تظاهرکنندگان به شخصیت و سیاستهای فضاحتبار ترامپ، و برگزیدگان رسوا و تبهکار او برای مناصب کلیدی دولت جدید تبدیل شد. اینجا و آنجا نیز پلیس با خشونت با تظاهرکنندگان برخورد کرد.
آمریکا هیچگاه شاهد چنین وضعی نبوده است که مراسم تحلیف یک رئیس جمهورش در این حد با تظاهرات رأیدهندگان خشمگین آمریکایی روبرو شود که خود را زیاندیده و به حاشیه رانده شده میبینند.
سرچشمهٔ چنین واکنش بیسابقهای را میتوان در سخنرانی دونالد ترامپ در مراسم تحلیف او در مقام ۴۵مین رئیسجمهور آمریکا یافت. او در سخنرانی کوتاهی که اکثر خبرگزاریها و کانالهای تلویزیونی جهان پخش کردند، ثابت کرد که همهٔ آنچه در کارزار انتخاباتی جنجالبرانگیزش مطرح کرده بود، بهراستی در صدر سیاستهای او در مقام رئیس جمهور بزرگترین قدرت اقتصادی-نظامی جهان خواهد بود. اظهارات رئیس جمهور جدید آمریکا در پنجمین روز حکومتش، نمایشگر عمق فاجعهای است که در روند به قدرت رسیدن یک شخصیت عوامفریب فاسد و فاشیستمآب به ریاست جمهوری قدرتمندترین کشور جهان در شرف وقوع است. تصمیمهای سیاسی او در ارتباط با مسائل داخلی آمریکا و روابط بینالمللی در دوهفتهٔ گذشته بهواقع حیرتآور و وحشتآفرین است: تصمیم او به لغو قانون جدا بودن کلیسا از نهادهای سیاستگذاری کشور، لغو محدودیت در خرید اسلحهٔ گرم توسط شهروندان عادی، اعلام مجاز بودن استفاده از شکنجه در بازجوییها، اعلام انتقال سفارت آمریکا در اسرائیل به بیتالمقدس بهرغم مصوّبههای سازمان ملل متحد که آن را غیرقانونی میداند، حمایت از سیاستهای فاشیستمآبانهٔ دولت نتانیاهو در اسرائیل، صدور “حکم حکومتی” برای استقرار سپر دفاع موشکی علیه ایران و کرهٔ شمالی، اعلام ایجاد یک دیوار ۳۰۰۰ کیلومتری در مرز میان آمریکا و مکزیک، اعلام ممنوعیت سفر اتباع ۷ کشور مسلماننشین جهان و از جمله ایران به آمریکا، متوقف کردن پذیرش پناهندگان و مهاجران به آمریکا، تصمیم به برچیدن نظام درمانی همگانی که دولت اوباما برقرار کرده بود، و اعلام افزایش بودجهها و خریدهای نظامی آمریکا، فقط شماری از این تصمیمهای تحریککننده و سؤالبرانگیز است. دونالد ترامپ در روز چهارشنبه ۶ بهمن از کاربرد “شکنجه” دفاع کرد و گفت که او معتقد است که این رفتار غیرانسانی با مخالفان “مطلقاً کارآ” است. دونالد ترامپ در مصاحبهٔ تلویزیونی خود با شبکهٔ تلویزیونی اِی. بی.سی. آمریکا اظهار داشت که با جیمز ماتیس، وزیر دفاع، و مایک پمپیو، رئیس سازمان سیا، که اخیراً به این دو مقام منصوب کرده است، در مورد اعمال شکنجه مشورت کرده است و خیلی غیرمسئولانه اعلام کرد: “ما با آتش باید با آتش مقابله کنیم.” او گفت که از مقامهای رسمی امنیتی پرسیده است که “آیا شکنجه کارآ خواهد بود؟ و آنها گفتهاند: بله، کاملاً.” ترامپ اعلام کرده است که مصوّبهٔ دو سال پیش کنگرهٔ آمریکا در مورد ممنوعیت استفاده از شکنجه را لغو خواهد کرد. ترامپ همچنین به مسئولان دولتی دستور داده است که روشهای بازجویی مورد استفاده در مورد “مبارزان غیرقانونی” از جمله ایجاد حالت خفگی با آب را مورد بررسی قرار دهند. ایجاد حالت خفگی یا «واتر بوردینگ» شکنجهای است که در آن قربانی را با پاشیدن مداوم آب بر روی صورت او، یا بر روی حولهای که روی صورت او میگذارند، به مرز خفگی از آب میرسانند. او مترصّد است که “تکنیکهای بازجویی پیشرفته” روی زندانیان را با برخی “تغییرات” از فهرست روشهای بازجویی که در سال ۲۰۰۹ توسط دولت اوباما ممنوع شده بود، خارج کند.
توجه به تحولات سیاسی اخیر آمریکا و سیاستهای عملی و عملکرد آقای ترامپ و وزیران او در همین دو هفتهٔ اخیر، بهروشنی بیپایه بودن مواضع برخی محافل مشکوک ایرانی را نشان میدهد که با استناد به گفتههای پوچ و توخالی ترامپ مبنی بر ایجاد میلیونها فرصت شغلی برای کارگران بیکار آمریکایی، رها کردن ناتو به حال خود، و پایان دادن به سیاست مداخله در کشورهای دیگر، انتظار انقلاب اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و دیپلوماتیک در آمریکا دارند. مجموعهٔ ادعاهای ترامپ در دورهٔ کارزار انتخاباتیاش در اساس برای تصویر کردن او به مثابه معاملهگری بود که کاسبکارانه به مسائل سیاسی مینگرد و اینکه او هیچ پروژهٔ سیاسی مشخصی ندارد. واقعیت این است که سیاستهای نظامیگری، اقتصادی-مالی و اجتماعی او مجموعهای از ارتجاعیترین و افراطیترین برداشتهای مطرح در حزب جمهوریخواه آمریکا در طول چهار دههٔ گذشته است که اساساً در خدمت ثروتاندوزی آزمندترین و راستگراترین بخش سرمایهداری آمریکاست. توجه به این نکته آموزنده است که دونالد ترامپ هفتهٔ گذشته در جریان ملاقات با نخستوزیر انگلستان حمایت عملی خود از ناتو را اعلام کرد. همچنین، سفیر جدید آمریکا در اوکراین نیز بر پیگیری ادامهٔ سیاست دولت جدید در ادامهٔ اعمال تحریمها علیه روسیه تصریح و تأکید کرد. رابطهٔ آمریکا با مکزیک به سردترین وضعیت در دهههای اخیر رسیده است. بهعلاوه، باید به مواضع دیپلوماتیک خشن دولت ترامپ در مورد ایران، و همچنین شروع اقدامهای عملی برای معکوس کردن کامل جهت تحولات مثبتی که در رابطه با کوبا در دو سال اخیر در جریان بوده است، توجه داشت. روز پنجشنبهٔ گذشته مایکل فلین، مشاور امنیت ملّی ترامپ، طی سخنان بسیار تهدیدآمیز و تحریککنندهای اظهار داشت که سیاستهای اتخاذ شده در مورد ایران از سوی دولت اوباما نرم و تشویق کنندهٔ ایران در سیاستهایش در منطقه بوده است که امری غیرقابل قبول است و نمیشود آن را ادامه داد. او در همین زمینه اعلام کرد که آمریکا “از امروز رسماً به ایران اخطار می دهد.” علاوه بر تهدیدهایی که پیش از این ترامپ در مورد مذاکرهٔ مجدد بر سر مسئلهٔ هستهیی ایران و برجام کرده بود، اواخر هفتهٔ گذشته دولت ترامپ اعمال مجازات اقتصادی و تحریم علیه چندین شرکت ایرانی و بینالمللی را نیز اعلام کرد، و نیز با اشاره به آزمایش پرتاب موشکهای بالیستیکی توسط ایران، بار دیگر زبان به تهدید ایران گشود. ادامهٔ این سیاستها در مورد ایران، با توجه به حضور محافل جنگطلبی در ایران که مترصّد چنین فرصتهایی هستند، بیتردید به افزایش تنش در منطقه منجر خواهد شد که مثل همیشه دود آن به چشم مردم منطقه و پیش از همه مردم ایران خواهد رفت.
دولت جدید آمریکا حتّی قبل از شروع به کار رسمی، قصد خود را از تغییر سیاستهای آمریکا نسبت به کوبا علنی کرده بود. نئوکانهای (نومحافظهکاران) قدرتمندی که سیاستگذاری ترامپ را در اختیار و زیر نفوذ دارند، مصمّماند که اگر بتوانند همهٔ تغییرهای مثبت انجام شده در مورد کوبا در دو سال گذشته را معکوس کنند. رِکس تیلرمن، وزیر امور خارجهٔ جدید آمریکا و جانشین جان کِری، در جلسهٔ تأیید انتصاب خود در اوایل بهمن ماه اظهار داشت که یکی از برنامههای فوری او، بررسی مجدد سیاست دولت اوباما در مورد کوبا و اتخاذ تصمیم “صحیح” در مورد عاقلانه نبودن سیاست دولت پیشین در خارج کردن کوبا از فهرست دولتهای “حامی تروریسم” است. تیلرمن همچنین اعلام کرد که دربارهٔ تعلیق مادهٔ سوّم قانون برتون هلمز تصمیم خواهد گرفت؛ امری که میتواند به شروع اعمال مجازاتهای قانونی علیه دهها هزار شرکت کوبایی و بینالمللی بینجامد که در کوبا فعالیت دارند یا با این کشور روابط بازرگانی و اقتصادی دارند. در صورت تحقق چنین سیاستی، روابط آمریکا و کوبا بیست سال به عقب باز خواهد گشت.
به آن محافلی که دل به تصمیمهای “عاقلانه” ترامپ و موضعگیریهای او در حمایت از کارگران آمریکا و مخالفت او با پیمان نظامی “ناتو” بستهاند باید گوشزد کرد که به موضعگیری سران فاشیسم در اروپا در ارزیابی ترامپ نگاهی بیندازند و به خود نهیب بزنند که چگونه همصدا با رهبران فاشیست جهان شدهاند. رهبران حزبهای فاشیستی اروپا از کشورهای آلمان، هلند، ایتالیا، فرانسه، و اتریش در روز ۳ بهمن ماه به مناسبت انتخاب “تاریخی” ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، در شهر کوبلنز آلمان گرد هم آمدند. رهبر حزب “آزادی” هلند مدعی شد که “جهان در حال تغییر است و مردم دگرباره در شرف به دست گرفتن کنترل اوضاع هستند.” او ادامه داد که “این غولی که از بطری بیرون آمده است، دوست داشته باشید یا نه، دوباره به بطری برنخواهد گشت.” خانم ماری لوپن،، رهبر جنجالی حزب فاشیستهای “جبههٔ ملّی فرانسه” اظهار داشت که “سال ۲۰۱۶ سالی بود که جهان انگلوساکسون بیدار شد. من مطمئن هستم که سال ۲۰۱۷ سال بیدار شدن مردم کشورهای قارهٔ اروپا خواهد بود.”
تا آنجا که به حزب تودهٔ ایران و زحمتکشان کشورمان مربوط میشود، ما همزبان با نوآم چامسکی، اندیشمند و دانشمند ترقیخواه و ضدجنگ، بر این باوریم که انتخاب ترامپ تهدیدی بیسابقه برای بشریت است، و ما همراه با همهٔ مدافعان صلح و ترقی در جهان، در صف واحدی در مقابل سیاستهایی که صلح، عدالت اجتماعی، و کرامت انسانی را تهدید کند مقاومت و مبارزه خواهیم کرد. با توجه به نزدیکی محافل قدرت سرمایهداری در آمریکا و بریتانیا، مناسب دیدیم که بخشهایی از گزارش سیاسی رفیق رابرت گریفتیز، دبیرکل حزب کمونیست بریتانیا، به کمیتهٔ اجرایی حزب برادر را نیز برای خوانندگان نامهٔ مردم ترجمه و منتشر کنیم که در آنها به موضوع انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا، پیامدهای نگران کنندهٔ آن، و جنبش مبارزاتی تودهیی در برابر آن پرداخته شده است.
مبارزات تودهیی ضعفهای سرمایهداری را برجستهتر میکند
نویسنده: رابرت گریفیتز، دبیرکل حزب کمونیست بریتانیا
دونالد ترامپ با رأیی کمتر از اکثریت توانست به کاخ سفید راه یابد، امّا با وعدههایی مبنی بر سرمایهگذاری در بخشهای خصوصی و دولتی، افزایش اشتغال، و دستمزدهای بیشتر، توانست حمایت چشمگیر بخشهایی از طبقهٔ کارگر را نیز به دست آورد. شعار «آمریکا مقدّم بر همه» که او مطرح کرد، شعاری است ناسیونالیستی در پاسخ به احساس ناامنی، یأس، و تبعیضنژادی در میان بخشهای گوناگون مردم ایالات متحد آمریکا. این ناسیونالیسم یا ملّیگرایی، آن میهندوستی ترقیخواهانهای نیست که لنین از آن صحبت میکرد، و مبارزات و دستاوردهای هممیهنان با استثمار و سرکوب برایش غرورآفرین است، بلکه انحراف و کاریکاتوری از میهندوستی است که نظر به ارتجاعیترین سنّتها و احساسات ملّیگرایانه دارد.
برنامهٔ ترامپ همچنین شامل این موارد است: کاهشهای بیشتر مالیاتِ ثروتمندان و کسبوکارهای بزرگ، برچیدن طرح بیمهٔ درمانی همگانی که اوباما برقرار کرده بود، توسعه و گسترش عظیم حفّاریهای نفت و گاز «شِیل»، مقابله با ارتکاب جرم و جنایت در مراکز شهرها، بیرون کردن گستردهٔ مهاجران غیرقانونی، دیوار کشیدن در مرز آمریکا با مکزیک برای جلوگیری از ورود مکزیکیها به آمریکا، تبعیض آشکار نسبت به مسلمانان برای جلوگیری از ورود آنها به آمریکا، دست زدن به اقدامهایی که میتواند به جنگ تجاری با چین منجر شود، و گسترش بیشتر قدرت نظامی آمریکا. بعضی از این سیاستهای ترامپ، میلیونها رأیدهندهٔ طبقهٔ کارگر را که به برنامهٔ هیلاری کلینتون در طرفداری از «جهانی شدن» (گلوبالیزاسیون) و هواداری از وال استریت نه گفتند، ناامید خواهد کرد.
در جنگل بازار سرمایهداری بینظارت (یا بهاصطلاح «آزاد») که جانوران بیرحم و درندهای مثل ترامپ و منصوبان او پیش میافتند، احتمال این که وضعیت صنعت و اشتغال بهبود یابد، چندان زیاد نیست. مدیری که ترامپ برای شورای اقتصادی ملّی برگزیده است، پیش از این رئیس مؤسسهٔ مالی «گُلدمَن سَکز» و از بانکداران دلّالی بود که در همهجا دست دارند. او همچنین یکی از دلالان بورس و قماربازان عمده در بازار کالاهای استراتژیک بوده است. وزیر خزانهداری برگزیدهٔ ترامپ نیز پیش از اینکه رئیس یک شرکت صندوق تأمین سرمایهگذاری بدنام بشود که در جریان بحران و حباب ناشی از وامهای مسکن با نرخ بهرهٔ نزدیک به صفر (زیر نرخ پایه)، از مردم سلب مالکیت کرد و خانههایشان را از آنها گرفت، برای گلدمَن سَکز کار میکرد. وزیر کار دولت ترامپ، مدیرکل اجرایی یک غذافروشی و فروشگاه مواد غذایی زنجیرهیی بوده است، و بهشدّت مخالف افزایش حداقل دستمزد تعیین شده توسط دولت فدرال است.
سیاستها و هیاهوهای لفظی رئیسجمهور تازهٔ آمریکا، تفرقهٔ نژادی در آمریکا را عمیقتر خواهد کرد که در نتیجه، تعصّب و تبعیض نسبت به سیاهان و اقلیتهای قومی تشدید خواهد شد. دادستان کل تازهٔ کشور نیز خودش در گذشته روابط دوستانهای با کوکلوکس کلانها داشته است و مخالف گروههای طرفدار آزادیهای مدنی، مخالف مهاجرت، و مخالف تلاشهایی است که برای تسهیل ثبتنام رأیدهندگان در انتخابات شده و میشود.
در سطح بینالمللی، تأثیر آنی حضور ترامپ در قدرت دولتی، احتمالاً بیشتر از همه در کوبا، آمریکای لاتین، و خاورمیانه دیده خواهد شد. او ممکن است روابط آمریکا با کوبا را دوباره به وضعیت سابق (پیش از تلاشهای اخیر اوباما) بازگرداند، و محاصرهٔ اقتصادی و مالی کوبا را همچنان ادامه دهد. مقابلهٔ امپریالیستی با دولتهای چپ و ترقیخواه در ونزوئلا و دیگر کشورهای آمریکای لاتین شدّت خواهد گرفت. حکومت ترامپ بیچونوچرا از دولت اسرائیل و از سیاستهای نسلکشی آن علیه مردم فلسطین پشتیبانی خواهد کرد. او به حمایت اخیر سازمان ملل متحد از راهحل دو-کشور و ایجاد دولت مستقل فلسطین ضربه خواهد زد و موجب تضعیف آن خواهد شد. قصد او در ساختن یک سپر دفاعی موشکی در برابر ایران، اوضاع منطقه را بیش از پیش ناپایدار خواهد کرد. البته باید گفت که این اقدامی است در مقابل تهدیدی که وجود خارجی ندارد. قصد و هدف واقعی از ایجاد چنان سپری آن است که آمریکا یا اسرائیل بدون ترس از هر گونه اقدام تلافیجویانهٔ موشکی، چه هستهیی و چه از نوع تسلیحات متعارف و معمول، بتوانند نخستین ضربه را به ایران بزنند. اثر فوری و آنی اعلام تصمیم به ساختن این سپر، تقویت رژیم ارتجاعی در خود تهران است.
پرزیدنت ترامپ به دنبال برقرار کردن روابط دوستانه با روسیه است، شاید به این دلیل که در پرزیدنت ولادیمیر پوتین، روح آشنای خودکامگی و بیرحمی را میبیند. هر دو، هدف مشترک شکست دادن تروریسم بنیادگرایی اسلامی در سوریه و جاهای دیگر را اعلام کردهاند. امّا پس از مداخلهٔ نظامی آمریکا و روسیه چه حکومتی و به سود چه کسانی برقرار خواهد شد؟ از این گذشته، محافل حاکم در غرب و روسیه، مبارزه با بنیادگرایی اسلامی را فرصت مغتنمی برای محدود کردن آزادیهای مدنی و سیاسی در کشورهای خودشان به منظور پیگیری «جنگ با ترور» میدانند.
مقامهای امنیتی دولت ترامپ و وزیر کشور او نیز قطعاً شناختهشدهترین افراد از لحاظ تعهد به حقوق مدنی و حقوق بشر نیستند. رئیس تازهٔ سازمان «سیا» آشکارا از کاربرد شکنجه علیه بازداشتکنندگان حمایت میکند.
میتوان گفت که انگیزهٔ بنیادیتر هرگونه رابطهٔ حسنه و دوستانه میان ترامپ و پوتین، انگیزهای اقتصادی خواهد بود. یکی از اوّلین اشخاصی که ترامپ برای وزارت امور خارجه منصوب کرد که مسئول سیاست خارجی کشور است، رِکس تیلِرسون بود. او در مقام مدیر عامل شرکت نفتی «اِکسان موبیل»، بر سر توافقنامههای زیادی با شرکت نفتی دولتی روسیه به نام «روسنفت» مذاکره کرده است. امّا معامله با روسیه بر اثر اعمال تحریمهای غربی علیه روسیه بر سر مسئلهٔ کریمه و اوکرایین متوقف شده است. ترامپ و تیلرسون هر دو با امکان عظیم کسب سود در برخی از بزرگترین بخشهای اقتصاد روسیه آشنایند. در مقابل، پوتین و «روسنفت» خواستار پیشرفتهترین فناوریهایی هستند که فقط شرکتهایی مثل اکسان موبیل میتوانند در اختیار آنها قرار دهند. ازدواج مصلحتی کوتاهمدّت و سازش موقتی ترامپ با پوتین ممکن است به قصد ایجاد شکاف میان روسیه و چین نیز باشد تا حکومت آمریکا بتواند نوک حملهاش را به سوی چین متمرکز کند. هیاهوی غضبناک و خصمانهٔ ترامپ دربارهٔ تایوان، و سروصدای «ناتو» دربارهٔ «توسعهطلبی» چین (در دریای چین جنوبی) باید زنگی خطری باشد برای همهٔ آنهایی که نگران صلح جهانیاند. پیشنهاد ترامپ دربارهٔ استقرار یک سپر دفاعی موشکی در برابر کرهٔ شمالی، مسلماً موجب افزایش تنش در کل منطقه خواهد شد. توسعهطلبی واقعی، استقرار گستردهٔ نیروهای نظامی آمریکا و «ناتو» در بخش اعظم جهان است. ترامپ و دولتش نمایندهٔ برخی از ارتجاعیترین محافل سرمایهٔ مالی انحصاری آمریکا هستند. البته ناگفته نباید گذاشت که میان هیئت دولت ترامپ و سیاستهای او تضادهایی نیز دیده میشود. از جمله، بر سر موضوعهایی مثل گرمایش کرهٔ زمین، حمایتگرایی (از تولید داخلی) در سیاستهای بازرگانی، برقراری روابط دوستانه با روسیه، و حقوق همجنسگرایان و تولید مثل، اختلافنظرهایی دیده میشود.
مبارزات مردمی تودهیی به برجسته شدن این تضادها کمک میکند. با توجه به این موضوع، ما پیام همبستگی خود را برای حزب کمونیست آمریکا میفرستیم و از راهپیماییهای بزرگ زنان در دفاع از عدالت اجتماعی و محیطزیست و برضد تبعیض جنسی، تبعیض نژادی، و خارجیهراسی استقبال میکنیم.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۱۸، ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۵