بر پا کردنِ شورونشاطِ انتخاباتی با مجلسگرمکنیِ کاندیداهای بی اعتقاد به حقوق مردم
روزنامهٔ اعتماد، ۳۱ فروردینماه، قسمتی از سخنان علی خامنهای، ولی فقیه رژیم، دررابطه با انتخابات را نقل کرده که گفته است:”همهٔ ملت در انتخابات احساس میکنند که کلید کارهای کشور در دست خودشان است و آنان هستند که عناصر اصلی کشور را معین میکنند. … باید انتخاباتی گسترده، با شور و شوق و نشاط، سالم و همراه با امنیت برگزار شود و چنین انتخابات و ذخیرهای، به کشور مصونیت بسیاری خواهد داد.”
روزنامهٔ اطلاعات، ۲ اردیبهشتماه، سخنان محمدی گلپایگانی- رئیس دفتر علی خامنهای- را نقل کرده است که او هم در همین ارتباط میگوید:”این موجب سربلندی و افتخار نظام است که اعلام کند بیش از ۶۰ یا ۷۰ درصد واجدان شرایط یا بیشتر مردم در انتخابات مشارکت کردهاند. … سلامت انتخابات، نشاط و شرکت حداکثری مردم در انتخابات آبروی ملت ما در دنیاست؛ بنابراین باید زمینه این حضور پرشور و شعور را بهنحو شایسته فراهم کنیم.” در آستانهٔ انتخابات ریاستجمهوری، آن چیزی که مدنظر علی خامنهای و بیت رهبری است حضورِ گستردهٔ مردم برای رأی دادن به کاندیداهای بی اعتقاد به حقوق مردم است. هماکنون حامیان حسن روحانی برجسته کردنِ پیشینهٔ جنایتکاری رئیسی و قالیباف را پی میگیرند. در مورد رئیسی، کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و در مورد قالیباف، سرکوب دانشجویان در واقعه ۷۸. نکتهٔ مهمی که حامیان روحانی از آن طفره میروند این واقعیت است که سه کاندیدای اصلی (رئیسی و قالیباف و روحانی)، همگی منصبهای امنیتی داشتهاند و در سرکوب شدید مردم با هم هیچ اختلافی ندارند. خبرگزاری فارس، ۲۲ تیرماه ۱۳۸۶، سخنان روحانی در ۲۳ تیرماه ۷۸ را آورده که خطاب به دانشجویان سرکوبشده مینویسد:”ولایت، مهمترین رکن حکومت و نظام ما در قانون اساسی کشور ما است. اهانت به این رکن، اهانت به قانون اساسی است. اهانت به قانونگرایی است و اهانت به همهٔ ارزشهای انقلابی است. من در این حادثهٔ چندروزه چیزی که میدیدم در میان این مردم باوفا، مردم مخلص، مردم انقلابی، مردم در این چند روز، صبر ۲۵ سالهٔ مولای متقیان علی (ع) را بهنمایش گذاشتند. … این صبر انقلابی، این تحمل، این حفظِ نظم و آرامش، این هوشیاری، آماده بودن اما منتظرِ دستور ماندن و دست روی دست گذاشتن نکتهٔ بسیار جالبی بود. اگر منع مسئولین نبود مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد میکردند و آنها را بهسزای اعمالشان میرساندند.” دغدغهٔ ولی فقیه، انتخابات پرشکوه است، و وظیفهٔ حامیان کاندیداها گرم کردن آن برای غارت بیشتر. سخنان حسین مرعشی، از نزدیکان خانوادهٔ فاسد هاشمی رفسنجانی، در گفتوگو با نشریهٔ دنیای اقتصاد، ۲۴ اسفندماه ۱۳۹۱، گویاترین شاهد بر این مدعاست. او میگوید:”بهنظر من کاری که آقای هاشمی و آقای خاتمی میتوانند انجام دهند و بهنظر من برای انتخابات آینده اولویت اصلی است، این است که باید با نظام وارد یک گفتوگو بشوند و این اطمینان را حاصل کنند و مجموعه نظام را بهاین نقطه برسانند که در دایرهای که شورای نگهبان تأیید صلاحیت میکند، در این دایره، رقابت جدی باشد و دیگران حق نداشته باشند در سازمان یافتن انتخابات نقش بازی کنند. یعنی در دایرهای که نظام قبول دارد و ۵ نفر، ۴ نفر یا هرچند نفر که هستند، در این دایره مطمئن شویم که رقابت جدی است. اگر چنین اتفاقی در انتخابات آینده بیفتد، این انتخابات یک نقطه عطف میشود، یعنی برگشت به تأثیرگذاری.” آن چیزی که مرعشی از آن با عنوان “یک نقطه عطف” نام میبرد، بهخصوص در انتخابات سال ۹۲ و انتخابات جاری، با مهندسیای هوشمندانه بهاجرا درآمده است. برای حامیان دوآتشهٔ این کاندیداها هم مهم نیست چه کسی کاندیدا است. این طیفهای فکری، با ارزیابیای از توازنِ نیروها بین جناحهای انگلی رژیم، نظرهایشان را به مردم تحمیل میکنند. صادق زیباکلام، در گفتوگو با خبرگزاری آریا، ۱۴ مردادماه ۱۳۹۱، پیش از انتخاب و روی کار آمدن دولت روحانی، وجودِ یک دولت “اصلاحطلب” را بهنفع وضعیت موجود ارزیابی نمیکرد و میگفت:”فرض آنکه اگر نامزد اصلاحطلب از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت نشود و بار دیگر هم داستان دوم خرداد ۷۶ هم اتفاق بیفتد و یکی از گزینههای اصلاحطلب از میان آقایان عارف، جهانگیری و محمدعلی نجفی با ۲۲ میلیون رأی هم در انتخابات ۹۲ پیروز هم شود و دولت اصلاحات بتواند برای وزرای کابینهاش از مجلس رأی اعتماد هم بگیرد، بعد از همهٔ اینها تازه این سؤال مطرح است که، آیا شانسِ دولت اصلاحطلبِ آینده بیشتر از شانس دولت خاتمی خواهد بود؟ بنده در پاسخ بهاین سؤال میگویم: خیر. زیرا تمام نیروهایی که بهمقابله با دولت خاتمی در سال ۷۶ پرداختند بار دیگر در سال ۹۲ در مقابل دولت اصلاحات صفآرایی خواهند کرد.” زیباکلام در ادامهٔ این ابراز نظر، همچنین میگفت: “بنابراین، بنده معتقدم ما نباید اصرار داشته باشیم که رئیسجمهور آینده حتماً یک فرد اصلاحطلب باشد، ازاینرو شاید بد نباشد در آن نشستی که اشاره کردم، اصلاحطلبان بهاین مسئله فکر کنند که از یک نامزد اصولگراییِ میانهرو مثل آقای قالیباف که مدیریت اجرایی توانمندی نیز دارد حمایت کنند، زیرا ظرف سه سال گذشته قالیباف هیچ بغض و کینهای نسبت به اصلاحطلبان از خود نشان نداده و حداقل بنده تا کنون ندیدم ایشان به اصلاحطلبان توهین کنند و از این طیف با عنوان عوامل فتنه و تعابیری ازایندست که اصولگرایان مطرح میکنند را بهکار ببرد. بنابراین، همانطور که اشاره کردم، بهتر این است که اصلاحطلبان از چهرهٔ معتدلی چون قالیباف حمایت کنند و از این طریق مانع بهقدرت رسیدن یک نامزد افراطی و تندروی اصولگرا شوند.” هماکنون مضحکهٔ انتخاباتی بدون حضورِ جنبشهای اجتماعی و بدون هرگونه تأثیرگذاریِ مردم بر آن، در جریان است. مجموعهیی از بیخاصیتترین فعالان سیاسیای (همانند زیباکلام)،که همهچیز را در چارچوب رئیسجمهور شدنِ این یا آن یک از جناحهای رژیم جستجو میکنند، مردم را بهحضور در انتخابات تشویق میکنند. طرفداران این کاندیداها از سوی دیگر در توجیهِ این موضعگیریشان این بهانه را میآورند که ادامهٔ حضور این فرد یا روی کار آمدن آن فرد، مملکت را بهسوی جنگ و قهقرا خواهد برد. بهگمان ما، با رئیسجمهور شدن کاندیداهای جنایتکار، فاسد و چپاولگر، وضعیت میهن در مسیر ترقی، دمکراسی و عدالت اجتماعی پیش نخواهد رفت.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۲۴، ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۶