پایان کارزار انتخابِ میان «بد» و «بدتر» و پیروزیِ «مردمسالاری اسلامی» به روایت ولیفقیه!
انتخابات دوازدهمین دورهٔ ریاست جمهوری ایران با پیروزیِ حسن روحانی با کسب بیش از ۵۷ درصدِ آرا، در برابر کسب ۳۸ درصد آرا از سوی ابراهیم رئیسی، بهپایان رسید. رأی میلیونها ایرانی به دو نامزد انتخاباتی را، یا بهعبارت روشنتر، انداختن نزدیک به شانزده میلیون رأی به صندوق ابراهیم رئیسی (جنایتکاری که در زمرهٔ اَمر دهندههای کشتارِ هزاران زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷ در ایران و از سازماندهندگان آن بوده است) و همچنین ریختن ۲۳ میلیون رأی به سبد رأی حسن روحانی (چهرهیی که زمانی در مقام نمایندهٔ ولیفقیه و دبیر شورای امنیت ملی فرمان سرکوب خونین دانشجویان معترض در سال ۱۳۷۸ را صادر کرده است) و بهگفتهٔ خودش “اصلاحطلب” نیست و مهمترین وظیفهاش را “حفظ نظام” استبدادی کنونی میداند، برخلاف برخی تصورهای هیجانزده، خام و کمعمق، نمیتوان پیروزی بزرگ جنبش آزادیخواهی مردم ما ارزیابی کرد.
علی خامنهای، در پیامی که بهمناسبت پایان این بهاصطلاح “جشن ملی” فرستاد، ازجمله گفت: “تشکیل صفهای طولانی برای رسیدن به صندوقهای رأی در همه جای کشور، و از همهٔ قشرهای اجتماعی، نشانهیی آشکار از استحکام پایههای مردمسالاری اسلامی و دلبستگی همگانی بهاین موهبت بزرگ پروردگار بود و ایران و ایرانی را در آزمونِ میدان عمل، سرافراز و روسفید کرد… پیروز انتخابات دیروز، شما مردم ایرانید و نظام جمهوریاسلامی است که بهرغم توطئه و تلاش دشمنان، توانسته است اعتماد این ملت بزرگ را بهطور فزاینده جلب کند و در هر دوره درخشش تازهای نشان دهد… همهٔ قشرها، همهٔ سلیقهها، همهٔ گرایشهای سیاسی در کنار هم بهصحنه آمدند و دوشادوش یکدیگر به نظام جمهوریاسلامی رأی دادند.” خامنهای- در سخنانی نیز که چند روز پیش از انتخابات ایراد کرده بود- بهروشنی اعلام کرده بود که برای “نظام اسلامی” فرقی نمیکند چه کسی انتخاب میشود؛ برندهٔ این روند اصل “نظام” است. بهگفتهٔ خامنهای: “در انتخابات نامزدهای متعددی هستند؛ هر کدام حرف میزنند، نظر میدهند و هر کدام طرفدارانی دارند. یک نفر از این جمع بالأخره رأی میآورد، اما برندهٔ اصلی در این ماجرا -هرکس که رأی بیاورد- ملت ایران است. برندهٔ اصلی نظام جمهوریاسلامی است…” [تأکیدها همه از ما است].
حسن روحانی نیز در سخنانی که پس از اعلام نتایج انتخابات ایراد کرد، ضمن قدردانی از خامنهای و هدایت [مهندسیِ] انتخابات بهوسیلهٔ او، ازجمله گفت: ”سلام و درودم بر رهبری فرهیختهٔ انقلاب اسلامی که حکیمانه و مشوقانه امواج پرتلاطم انتخابات را آنچنان به ساحل آرامش هدایت کردند که شور و هیجان رقابتهای انتخاباتی درنهایت به صندوق عزت، استقلال و اقتدار ملت هدایت شد.” روحانی در ادامه سخنانش همچنین از اهمیتِ رأی دادهشده به او نتیجهگیری کرد: “من امیدوارم وکیل شایستهای برای نمایندگی مطالبات شما مردم عزیز ایران باشم. شما با این رأی نشان دادید که ملتی یکپارچه هستید که با وجود قطببندیهای سیاسی هیچکس نمیتواند شما را به ورطهٔ نزاعهای بیهودهٔ طبقاتی، قومیتی، فرقهای، قبیلهای، شهری یا روستایی بکشاند. …”
حزب ما در هفتههای اخیر اشاره کرده بود، رژیم برنامههایی مختلف که اساساً هدفش مهندسیِ آرای مردم و بیرون آوردن نامزد موردنظر و تأیید صلاحیتشدهٔ حکومت از درون صندوقهای رأی است برای اجرای انتخابات دنبال میکند. روشن بود که رژیم، در پی رویدادهای اعتراضی گستردهٔ مردمی در خلال کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸، به این نتیجه رسید که با برنامهریزیای دقیق، جنبش اعتراضی تودهها را- که در جریان اعتراضهای سال ۸۸ تبلوری آنچنان نیرومند یافته بود-باید از مسیرش خارج و به جریانی بیخطر برای حکومت تبدیل کرد. مهندسی انتخابات از آن پس به شیوهیی رایج بهمنظورِ مهار اعتراضهای تودهای و بهراه آوردن نیروهای سیاسیای تبدیل شد که با ادعای اصلاحطلب بودن در جامعه وجههیی مردمی کسب کرده بودند. انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان در اسفندماه سال ۹۴، نمادِ روشن تسلیم کامل رهبری جنبش اصلاحطلبی در قالب “شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان”، زیر عنوان:”اعتمادسازی با حاکمیت”، همراه با گنجاندن نام جنایتکارانی همچون ریشهری در لیست “امیدِ” اصلاحطلبان، بهرهبری آقای عارف، بود. بدین ترتیب، خواستِ جنبش اصلاحطلبی از معرفی نامزدی مستقل و دگراندیش در رویارویی با استبداد حاکم به تن در دادن به هرآنچه رهبرِ رژیم اجازه دهد تقلیل یافت. این نیروهای مدعی اصلاحطلبی به نتیجهیی که آقای خاتمی در جریان انتخابات سال ۹۲ بهدرستی بدان رسیده بود رسیدند، مبنی بر اینکه: “اگر بنا باشد اصلاحطلبان یا افرادی از آنان را از رده خارج کنند هیچ حساب افکارعمومی و افکار جهانی را هم نمیکنند! آنچه مهم است این است که کسانی را که نمیخواهند نیایند، و من مطمئن هستم که نمیخواهند ما بیاییم. تازه اگر از این مرحله هم بگذریم حق نداریم بیش از آنچه میخواهند رأی بیاوریم!” بنابراین، از این شعارها باید صرفنظر کرد و تنها در حد و حدودی که رهبری رژیم و نیروهای سرکوبگر تعیین میکنند باید فعالیت کرد، یا به بیان شعر زیبای ملکالشعرای بهار: “من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید / قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید”!
اگر دیگران فراموش کردهاند ما بهیاد داریم که حسن روحانی پس از پیروزیاش در انتخابات سال ۹۲ نیز با سخنانی مشابه قول داد ایران را به سمت آزادی و عدالت ببرد. تجربهٔ چهار سال دولت روحانی نشان داد که روحانی نهتنها اصلاحطلب نیست و خواستش بهوجود آوردن تغییرات نیست، بلکه اگر هم چنین بخواهد، ساختار حکومتی کنونی به او اجازه نخواهد داد که کاری بهجز اجرای فرمانهای ولی فقیه را انجام دهد.
همانطور که بیانیهٔ اخیر کمیتهٔ مرکزی حزب ما بدان اشاره کرد واقعیت این است که، تجربهٔ عملی چهار سال گذشته نشانگر دقت و صحت ارزیابیهای ما و دیگر نیروهای مترقی از حاصلِ انتخابات سال ۹۲، توانِ دولت روحانی و مأموریت اساسی او- بهدستور رهبر رژیم- برای بهسرانجام رساندن مذاکرات با آمریکا و کشورهای اروپایی بود. امروز نیز تکرار میکنیم که، با انتخاب حسن روحانی همان سیاستهای چهار سال گذشته و همان سیاستهای کلان ایران برباددهِ اقتصادی- با اسم بیمسمای “اقتصاد مقاومتی”- همان سیاستهای ضدکارگری و مردمستیز و همان فساد فراگیر و ظلم دستگاههای حکومتی همچنان ادامه خواهند یافت. انتخابات سال ۹۶ دربردارندهٔ درسی مهم بود، و آن اینکه رهبریِ جنبش اصلاحطلبی در ایران، در دگردیسیای آشکار، به جریانی با عنوان “اصولگرایی” و زیر مجموعهٔ آن تبدیل شده است، جریانی که رهبر کنونی آن، حسن روحانی، فرد تأیید صلاحیتشدهای از سوی رهبرِ رژیم ولایت فقیه است.
سایت حزب تودۀ ایران