نقش مخرب سپاه و نیروهای امنیتی در فوتبال و ورزش کشور
با راه یافتن تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه، فضای ورزش در کشورمان بار دیگر غرق در شور و شعف پیروزی جوانان ورزشکار میهنمان شد و مردم در تحسین از بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان در خیابانها شادی و پایکوبی کردند. بازیکنان تیم ملی فوتبال در نمایشی از قدرت و توانایی فنی، پیش از پایان مسابقات مقدماتی، با پیروزی ۲ بر صفر در برابر تیم ملی فوتبال ازبکستان و با کسب رکوردی درخشان خواهند توانست در بازیهای آتی “جام جهانی فوتبال” در روسیه حضور پیدا کنند.
تیم ملی در بازیهای دُور مقدماتی توانسته است دروازهاش را به روی تمامی تیمها بسته نگه دارد و تنها تیمی در جهان است که در مسابقات مقدماتی هنوز گُلی دروازهاش را نگشوده است. دو مسابقه دیگر نیز در دُور مقدماتی باقیمانده که نتایج آنها در صعود ایران در مقام تیم اول گروه خود، تأثیری نخواهد داشت.
پیروزی جوانان ما در میدانهای ورزشی بینالمللی در سالهای اخیر همواره موجی از شادی و شعف بین مردم برانگیخته است. از آنجا که این پیروزیها در شرایطی سخت و در برابر هزاران مانع و مشکل بهدست میآیند، اهمیت بیشتری پیدا میکنند. مشکل اساسی فوتبال در ایران ساختار دستگاه ادارهٔ این ورزش و نهادهای مسئول سازماندهی مطلوب آن است. نهتنها تیمهای باشگاهی، حتی فدراسیون فوتبال هم ساختاری اساسی و مشخص ندارد. در سیستم حاکم بر فوتبال کشورمان، با روی کار آمدن یک مدیریت جدید (که بهوفور نیز اتفاق میافتد و هرازگاهی یکی از سران سپاه پاسداران در این مدیریت جایگزین سردار دیگری میشود، چه در سطح باشگاهی و چه در سطح ملی) بهجای تصحیح برنامههای گذشته و تعمیم آنها- صرفنظر از آنکه خود آنها نیز کاستیهایی فراوان دارند- سیستمی جدید تدوین میکنند که علاوه بر وقتکُشی غیرضرور بهدلیل نداشتن کارپایهیی علمی، کارشناسانه و ضمانت اجرایی در برنامههایی موفق، بسیار شکننده است و نمیتوان بدان اتکا کرد.
تغییر در این ساختار، اولین گامی است که میبایستی در مورد آن تلاش شود. ایجاد یک ساختار مستحکم و قانونمند و بدون دخالت سپاه و نیروهای امنیتی، میتواند سایر کاستیها و مشکلات را تحت تأثیر قرار داده و به تدریج آنها را از سر راه بردارد. تصمیمگیریها در عرصه ورزش میبایستی بر اساس مشورت و بررسی علمی و با نظر کارشناسان ورزشی صورت بگیرد، و نه بر اساس سلیقه شخصی این یا آن مدیر جدید منتصب شده از سوی سپاه و در بسیاری موارد بدون بررسی کارشناسانه.
چنین ساختاری، علاوه بر بهوجود آوردن نابسامانی در تمامی سطحهای سیستم ورزشی- و بهویژه در فوتبال- پایهٔ اصلی فساد گسترده، دلال بازی و تقلب در فوتبال کشورمان شده است. بهباور بسیاری از دستاندرکاران و کارشناسان فوتبال، بدون تغییر مثبت در ساختار متعفن کنونی، فساد موجود هرچه بیشتر گسترش خواهد یافت و حاصل آن نیز جز تخریب شالودهٔ فوتبال کشورمان چیز دیگری بههمراه نخواهد داشت.
تیمهای ملی کشور- از تیمهای نوجوانان گرفته تا تیم ملی بزرگسالان- با مدیریت از سوی فدراسیون کنونی فوتبال کشور، با مشکلهای اساسیای روبرویند که بهرغم پیروزیهای اخیر، آیندهٔ فوتبال کشور را نامطمئن میکند و با ادامه یافتن “برنامههای” کنونی، آن را به سوی افولی تدریجی میتواند براند. پیروزیهای اخیر علاوه بر تلاشهای فردی بازیکنانی که در کشورمان فوتبال را یاد گرفتهاند، حاصل سیستم مربیگری “کی روش”، مربی تیم ملی، و تأثیر بهسزای بازیکنانی است که فوتبال را بهصورت پایهای در خارج از کشور و در باشگاههای معتبر در کشورهای مطرح در فوتبال فراگرفتهاند. این تجربه نشان میدهد که اگر سیستم ورزشی- و بهویژه فوتبال- بهطور اصولی پایهگذاری شود و آکادمیهایی هدفمند برای بازیگران نوجوان مستعد در تیمهایی بزرگ تشکیل شوند، بهیقین استعدادهایی فراوان یافت خواهند شد که میتوانند کشورمان را نهتنها در آسیا، بلکه در سطح جهانی نیز مطرح کنند.
مانند دیگر عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، که از دهه هفتاد خورشیدی زیر نفوذ روزافزون سپاه قرار گرفتهاند، ورزش کشور در کل و فوتبال بالأخص نیز از این هجوم سپاه در امان نمانده است. از سالهای ۱۳۷۰ بهاین سو، سران سپاه بهتدریج کنترل باشگاههای فوتبال را در دست گرفتند و امروزه کمتر باشگاه و یا هیئت فوتبالی را میشود یافت که سران سپاه مدیریت و یا ریاست آن را برعهده نداشته باشند.
مسئولان حکومت جمهوریاسلامی که همواره تلاش کردهاند زندگی مردم را زیر نظر داشته باشند و کنترل کنند و به همهٔ عرصههای زندگی مردم از زاویهٔ امنیتی مینگرند، زمام امور باشگاههای فوتبال را که میتوانند از حمایتهای گسترده مردمی برخوردار شوند، به مدیرانی میسپارند که سابقهٔ نظامی یا امنیتی دارند. درارتباط با همین نکته، محمدحسین قریب، مدیرعامل اسبق تیم استقلال، در پاسخ به سؤال مجری برنامهٔ تلویزیونی “صندلی داغ” دربارهٔ ربط حوزهٔ تحصیلات او- یعنی “امنیت استراتژیک” و فوتبال- گفت: “تعجب نکنید. ارتباط دارد. فوتبال نیز مقولهای امنیتی بهحساب میآید.”
یکی از آخرین نمونههای این زاویهٔ دید امنیتی نسبت به فوتبال، زیر کنترل گرفتن “تیم تراکتورسازی” بود پس از صعود آن به لیگ برتر پس از ۸ سال تلاش در ردههای پایینتر. حضور دوبارهٔ تراکتورسازی تبریز بهزودی به حرکت عمومی اجتماعیای فراگیر در این منطقه دامن زد. در هر مسابقهٔ این تیم، بین ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر در ورزشگاه حضور مییافتند. در شرایط حضور چنین شماری از فوتبال دوستان، برخی خواستهای سیاسی و قومی نیز مطرح میشدند. چنین حرکتی از دیدگاه مقامهای حاکمیت جمهوریاسلامی، پدیدهیی امنیتی/سیاسی محسوب شده و رژیم با ترفندهایی گوناگون تلاش کرده است تا با واگذاری بخشی از سهام تیم تراکتورسازی به نهادهای وابسته به سپاه و گماردن سران سپاه بهریاست این باشگاه یکی پس از دیگری، آن را در چنبرهٔ کنترل خود بگیرند.
در همین رابطه، علیاکبر پورجمشیدیان، فرمانده سپاه عاشورا، بهصراحت اعلام کرد:”یکی از شاخههای فعالیتهای سپاه پاسداران مسائل فرهنگی است و آنجا که احساس نیاز شود، سپاه وارد شده و تأثیرات مثبت خود را نمایانگر ساخته است که مصداق آن تیم تراکتورسازی تبریز بود.” این فرمانده سپاه گفت: “تنها مجموعهای که میتوانست بهاین مسئله ورود پیدا کرده و مشکلات تیم را حل کند، سپاه بود.” در راستای کنترل هرچهبیشتر تیمهای فوتبال، محمدحسین نعمتی، سرپرست “کانون بسیج فوتبال تهران”، نیز به خبرگزاری جمهوریاسلامی، در سال ۱۳۸۹، از “ایجاد یک پایگاه بسیج در تمامی تیمهای لیگ برتر” خبر داده بود.
سران سپاه پاسداران، همانگونه که اشاره شد، در همه نهادهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و اداری جامعهٔ ایران حضور گسترده دارند و نقشی تعیینکننده در اجرای سیاستهای عمومی بالادستی کشور بازی میکنند- و در کنار این نقش- بازوی سرکوبگری “ولیفقیه”، برضد مردم نیز است. آنان در ارگانهای اجتماعی، باشگاههای ورزشی، هیئتمدیرههای باشگاههای فوتبال- بهویژه تیمهای برتر فوتبال کشور- حضوری فعال و نمایان دارند. آنان تلاش میکنند حرکتهای تیمهای فوتبال و بهویژه هواداران این تیمها بین مردم را کنترل کنند. این سلطهگری بر امور ورزش کشور بهخصوص بر امور تیمهای فوتبالی که از استقبال اجتماعیای بیشتری برخوردارند فزایندهتر است. در شهری چون تهران که فوتبال میتواند بیش از یکصد هزار نفر را در یک استادیوم ورزشی دور هم جمع کند، و بر بسیاری از این حضورها نیز خواستهای سیاسی و اجتماعی مردم مطرح شده است، سرکردگان سپاه نظارتی گسترده و همهجانبه دارند. از شهرداری تهران و مدیریت بحران شهر گرفته تا مدیرعاملی لیگ برتر فوتبال و ریاست اتحادیهٔ فوتبال و باشگاههای ورزشی آنها، همگی دراختیار سپاهاند.
آنچه در فوتبال نابسامان کشورمان و بهطورکلی در ورزش ما رخ میدهد، از سیاستهای کلی حاکمیت جمهوریاسلامی و نگاه ارتجاعی و واپسماندهٔ آن به تمامی عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور برآمده است. ورزش هم، در حکم یکی از مهمترین شاخههای فرهنگی، آسیبدیدهٔ این دیدگاه رژیم است.
امکان ورزش برای همگان همچون ضرورتی بین ضرورتهای زندگی مردم، میباید برای همگان مهیا شود، و در کنار آن، بهوجود آوردن شرایط لازم بهمنظور پیشرفت باشگاههای ورزشی و حمایت از قهرمانان ورزشی کشور میتواند مشوقی بزرگ برای جذب عدهٔ بیشتری از کودکان، نوجوانان و جوانان ایران به عرصه ورزش و تعمیق و گسترش سلامت جامعه باشد. اما سیاستهای ضدبشری و واپسماندهٔ حکومت جمهوریاسلامی بهوجود آوردن چنین امکانهایی را از سویی در مغایرت با پایههای تفکرات سیاسی، اقتصادی و نظری خود میداند و از سویی دیگر تجمعهای مردمی را که زیر کنترل رژیم نباشد را خطری برای خود میداند و تلاش دارد تا آنها را همواره در مهار خود داشته باشد.
با وجود حاکمیت کنونی و تسلط سپاه بر فوتبال و دیگر ورزشها، نمیتوان تغییری جدی و پایهای در سیستم ورزشی کشور را انتظار داشت. برای دستیابی به تغییرهای جدی در عرصه ورزش و فوتبال، به تغییر در نوع حکومت و سیستم حاکم بر کشور نیاز است.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۲۹، ۱۹ تیر ماه ۱۳۹۶