دولت «اعتدال»، عرصهٔ حضور زنان را در حوزههای قدرت و سیاست فراهم نمیکند
روزنامه ایران، ۷ مردادماه، در گفتگویی دربارهٔ معرفی اعضای کابینهٔ دولت دوازدهم، ضمن عنوان کردن اینکه “یکی از دیگر بحثهای جدی پیرامون معرفی کابینه، انتخاب وزرای زن برای همراهی با دولت است” این نکته را مطرح میکند که “برخی با این استدلال که فرد توانمندی در میان زنان برای مسئولیت وزارت وجود ندارد و برخی دیگر با بهمیان کشیدن نظرات برخی مراجع با آن مخالفت میکنند” از خانم الهه کولایی سوال میکند: “بهعنوان یک زن فعال سیاسی پاسختان به این مخالفتها چیست؟”
الهه کولایی در پاسخ به این سؤال میگوید: “دیدگاه من همان دیدگاهی است که امام خمینی در انقلاب اسلامی به روی زنان گشود و با تفسیر انسانی و تفسیر بهروز از قرآن و تعالیم دینی برابریِ حقوق انسانی زنان و مردان در جامعه را مطرح کرد و در برابر الگوهای غربی مدل اسلامی دفاع از حقوق زنان را با تأکید بر شئون انسانی و اسلامی برای زنان مطرح کرد. اما همانگونه که میدانید، برای قرنها در جامعه ما زنان از حوزههای قدرت و سیاست کمابیش و گاه مطلقاً دور بودهاند. تحول سیاسی در چارچوب یک انقلاب بهسادگی شکل میگیرد، اما تغییرات اجتماعی و سازوکارهای حاکم بر این تغییرات بهسادگی اتفاق نمیافتد. زیرا تغییر در نگرش انسانها و باورهای آنها که طی قرنها سخت و متصلب [سخت، متعصب] گشته است، امر سادهای نیست. بنابراین مقاومتی که در مقابل پذیرش استفاده از توانمندی زنان در رأس مدیریتهای اجرایی کشور شاهد هستیم، یک پدیدهٔ تاریخی و فرهنگی است که بهسادگی قابل برطرف شدن نیست. اما با ارائهٔ الگوهای موفق در این زمینه میتوان به تغییر نگرشها کمک کرد. اصرار جامعهٔ زنان و فعالان حقوق زنان برای حضور زنان در مدیریتهای کلان اجرایی برای تغییر نگرش جامعه نسبت به ظرفیتهای انسانی زنان است که در این چارچوب بتوان از همه ظرفیتهای انسانی کشور برای تأمین نیازهای جامعه و رفع مشکلات آن استفاده کرد. بر همین اساس بهنظر میرسد که این مقاومتها همچنان ادامه خواهد یافت و ما نیازمند ارادهٔ سیاسی قوی و جدی برای رفع این تبعیضها هستیم بدان گونه که آقای روحانی در جریان انتخابات در شعارها و در تبلیغات و برنامههای خود خطاب به جامعهٔ زنان از ایجاد فرصتهای برابر برای آنها سخن گفت و این انتظار را در جامعه تقویت کرد که این نارسایی را برطرف خواهد کرد.”
سخنان کولایی در رابطه با حضور زنان در کابینهٔ جدید روحانی از آن روی مطرح است که گزارشهای تا کنونی حاکی از آن است که زنان نتوانسته اند به کابینهٔ جدید روحانی وارد شوند. ورود زنان به کابینهٔ روحانی حتی در دُور اول ریاستجمهوریاش نیز به پست معاونت محدود بود، پستی که شهیندخت مولاوردی، در مقام معاونت رئیسجمهور در امور زنان، چهرهٔ اصلی آن بود، شخصیتی که در طول چهار سال معاونتش تمام تلاشش این بود که عملکردش با حاکمیت و روحانیت مرتجع در قم خدشهای نبیند. باوجود چنین تلاشی از سوی خانم مولاوردی، جریان حاکم سخنان و اقدامهای این شخصیت را هم نتوانست تحمل کند، و بهنظر میرسد از ادامهٔ نقش مولاوردی در چهار سال آینده مانع شود. گفتههای خانم کولایی همان توجیههای مرسوم و کلیشهای است، تفکری است که سیاستهای زنستیزانهٔ حاکم- که سیاستهایی پایهای در رژیم ولایی است- را علت اصلیِ حضور نداشتن زنان در حوزههای قدرت و سیاست نمیداند و مرتب هم از دهانهای مختلف تکرار میشود. در توجیه این تفکر، به جای دانسته شدن عامل زنستیزی رژیم ولایی، نگرشهای حاکم بر جامعهٔ سنتی و “متصلب” بودن آن علتِ حضور نداشتن زنان در عرصههای اجتماعی، قدرت و سیاست دانسته میشود،
با این ملاحظه که مبادا دولت با انتقاد افکارعمومی مواجه شود. تأملانگیز اینکه، خانم الهه کولایی مشخص نمیکند تفاوت دیدگاههای خمینی با دیدگاههای حاکمیت کنونی را در کدام سیاستها میتوان مشاهده کرد؟ روشهای کنونی ادامهٔ همان سیاستهایی است که خمینی از آنها حمایت و بر آنها تأکید میکرد. خمینی در جریان واقعهٔ ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، یکی از دلیلهای مخالفتش را با رژیم شاه اجازه یافتن زنان برای رأی دادن در انتخاباتها عنوان کرد. خمینی و همفکرانش این رأی دادن کنونی زنان در انتخاباتها را هم اگر میتوانستند مانع میشدند. این رشد فکری جامعهٔ ایران پیش و پس از انقلاب بوده که از عملی شدن این اقدام ارتجاعی مانع شده است.
مورد دیگر اینکه، در رژیم سابق لایحهیی تصویب شد که بنا بر آن سن ازدواج ۱۸ سال تعیین شد. روزنامهٔ اعتماد، ۱۴ مردادماه، در مطلبی، از “ابهام در سرنوشت اصلاح سن ازدواج” خبر داد. قرار بود سن ازدواج [دختران] از ۱۳ سالگی به ۱۵ سالگی افزایش یابد که با مخالفتهایی روبرو شده است. آیا این مخالفتها بهدلیل آماده نبودن افکارعمومی به پذیرش چنین سنینی برای ازدواج دختران ایران است یا در تفکری ریشه دارد که خمینی از مروجان و پشتیبانان آن بود؟ خانم کولایی معتقد است که “تغییرات اجتماعی و سازوکارهای حاکم بر این تغییرات بهسادگی اتفاق نمیافتد”. اتفاقاً ما هم با این قسمت از سخنان خانم کولایی موافقیم، منتها از بُعد و منظری دیگر. حضور و حرکت زنان در جنبشهای اجتماعی در ایران به چند سال گذشته منحصر نبوده است. این حضور و حرکت را در انقلاب مشروطه و حتی پیشتر از آن، یعنی در جنبش بابیه و کنشهای طاهره قرهالعین، نیز شاهد بودهایم. در طول دهههای سپریشده برآمدنِ زنانی را شاهد بودهایم که در عرصههای علمی، فرهنگی و هنری، در سطح کشورمان و جهان، مطرح شدند و الگوی مناسبی برای دیگر زنان قرار گرفتند. نمونهٔ زندهیاد مریم میرزاخانی، که در چند هفته پیش درگذشت، شاهدی همچنان زنده بر این مدعا است.
خانم کولایی و همفکران متحجرش که دغدغهٔ “حفظ نظام” گریبانشان را رها نمیکند، بارها و بارها به جای اینکه عامل وضعیت اسفبار کنونی زنان ایران را رژیم زنستیز کنونی بدانند، دلیلش را ناتوانی زنان ایرانی عنوان میکنند. سخنان خانم کولایی نشاندهندهٔ رویکردی کهنه است. ایشان در این اظهارات درصدد است بیاعتنایی روحانی نسبت به فرصت دادن به زنان در عرصهٔ اجتماعی و قدرت را بهنوعی توجیه کند. ایشان از یکطرف از مقاومتهایی که حضور زنان را برنمیتابند سخن میگوید و از طرف دیگر با ارائهٔ تصویری مثبت از روحانی این پیام را میدهد که روحانی عرصه را برای فعالیت زنان فراهم خواهد کرد. خانم الهه کولایی و همفکرانش که مرتب بر این نکته تأکید میکنند که مردم با رأی ۲۴ میلیونیشان به روحانی خواستار تغییر هستند، موقعی که زنستیزان حاکم مانع از این تغییر میشوند به جای انتقاد کردن از سیاستهای حاکم بر کشور، آمادگی نداشتن جامعه و عقبماندگی فرهنگی را ترجیعبند سخنان مکررشان میکنند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۳۱، ۱۶ مرداد ماه ۱۳۹۶