درسهایی از رویدادهای مهم تاریخ معاصر ایران: انقلاب مشروطه و کودتای ۲۸ مرداد – و اهمیت آنها در شرایط کنونی کشور
مراسم تحلیف حسن روحانی، برای آغاز دُورۀ دوم ریاست جمهوری او، روز شنبه (۱۴ مردادماه ۹۶)- که با صدویازدهمین سالگرد انقلاب مشروطه نیز مصادف بود- با هزینهٔ هنگفت و تعطیلی کلانشهر تهران، در محل مجلس شورای اسلامی برگزار شد. دو روز پیش از این مراسم و در مراسمی دیگر، خامنهای ضمن تنفیذ ریاستجمهوری حسن روحانی که درواقع مجوز آغاز بهکار اوست، در حکم این تنفیذ، باابراز رضایت از حضور مردم در انتخابات ریاستجمهوری، گفت که، بهپیروی از نتیجهٔ این انتخابات، روحانی را بهریاست جمهوری منصوب میکند و افزود: ”لازم میدانم بار دیگر در اجرای برنامهٔ اقتصادی مقاومتی و توجه ویژه به موضوع اشتغال و تولید داخلی تأکید کنم و یادآوری نمایم که رأی ملت و تنفیذِ آن موکول به حفظ و رعایت صراط قویم [استوار] و مستقیم اسلامی و انقلابی است.“
روحانی در سخنرانی خود، پس از ادای سوگند، ضمن اشاره به سالگرد انقلاب مشروطیت، ازجمله گفت: ”امروز ۱۴ مرداد است و ۱۱۱ سال پیش در چنین روزی ایران تازهای از میان آشفتگیهای فراوان سر برآورد و حماسهای نو آفرید. نهضت مشروطیت ایران بهعنوان نخستین قیام ملی مردم خاورمیانه پیروز شد و دو مفهوم بنیادین حکومت قانون و حاکمیت ملی را برای ملت و دولت ما بهارمغان آورد و درواقع نخستین قیام ملی مردم آسیا برای آزادیخواهی در این قاره کهن بود…“ روحانی در ادامه افزود: ”از آن روز تا به امروز ۱۱۱ سال گذشته و برنامهٔ مشروطیت برای محدود کردن اختیارات پادشاهان ایرانی با فرازونشیب فراوان روبرو شد که درنهایت متأسفانه به انحراف کشیده شد. …“
همچنین در چند هفتهٔ گذشته، روز ۲۵ خردادماه، وزارت امورخارجه آمریکا مجموعهٔ کامل اسناد مربوط به روابط ایران و آمریکا در دههٔ ۱۹۵۰ میلادی و رویدادهای مرتبط با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر ضد دولت دکتر محمد مصدق را منتشر کرد. در طول سالهای اخیر، بسیاری از اسناد و اطلاعات مهم درارتباط با کودتای آمریکا و انگلیس بر ضد جنبش ملی مردم میهن ما از سوی برخی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا بهتدریج منتشر شده بود که مهمترین آنها اسنادی بودند که در ۲۰۱۳ از سوی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از طبقهبندیِ محرمانه خارج و در دسترس عموم قرار گرفته بود. این مجموعهٔ جدید اسناد سازمان سیا که در قالب یک کتاب منتشر شدهاند با دردسترس گذاشتن سندها و جزئیاتی بیشتر، از روی مسائلی همچون نقشِ روحانیت در یاری رساندن به تحقق کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، مخصوصاً نقش کلیدی آیتاللهکاشانی، پرده برمیدارند، که بسیار تأملبرانگیزند.
انقلاب مشروطیت ایران، که یکی از بزرگترین جنبشهای خلقی تاریخ معاصر در منطقه خاورمیانه است، نیز کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ سیا و دستگاههای جاسوسی دولت بریتانیا، ازجمله مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر میهن ما هستند که هرکدام در مقام خود و بهدلایلی متفاوت، اثرهایی دیرپا و مهم بر شکلگیری سیر تحولات میهن ما برجای گذاشتهاند.
انقلاب مشروطیت، سرآغاز تحول بزرگ اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی میهن ما بود. رفیق شهید، رحمان هاتفی (مهرگان)، انقلاب مشروطیت را ”سرچشمهٔ تاریخ معاصر ایران“ مینامد و معتقد است که انقلاب مشروطیت آغازگر دورانی نو در تاریخ میهن کهنسال ما بهشمار میآید. با این انقلاب، نظام سنتی درهم شکست و روند ورود ایران به مرحلهٔ نو تکامل سرمایهداری آغاز شد. در سرآغاز این دُوره، ایران کشور فئودالیای بود که در چنگال امیال اسارتبار استعمارگران، بهویژه استعمارگران انگلیس و روسیه تزاری، بهسر میبرد. ماهیت انقلاب در چنین دورانی الزاماً خصلتی “ضدفئودالی و استعمارستیز” داشت. پس از صادر شدن فرمان مشروطه از سوی مظفرالدین شاه، در ۱۴ مردادماه ۱۲۸۵ خورشیدی، مرحلهٔ دوم انقلاب مشروطه – که در آن تودههای مردم و محرومان شهر و روستا نقشی اساسی داشتند و دیدگاه مبتنی بر دمکراتیسم بر آن حاکم بود- آغاز شد. مبارزه با استبداد و توطئههای استعمارگران، به مقاومت و خیزشِ تاریخی و بهیادماندنی تبریز منجر شد. در جریان خیزش تبریز، تهیدستان شهر و روستا با رهبری سوسیالدمکراتهای انقلابی (اجتماعیون – عامیون)، هجوم استبداد را عقب راندند و از آرمانهای مشروطیت، با نثار خون و اقدامهایی شجاعانه، دفاع کردند. این خیزش، از سوی انقلابیون آن دوران با تحسین و ستایش و ابراز همبستگی همراه بود. لنین، ایران را بهدلیل برپایی انقلاب مشروطیت و نقش تودهها در آن، ”پیشتازِ جسور آسیا“ نامید. گرچه انقلاب مشروطیت ناتمام ماند، اما گسترهٔ دامنهٔ اثرهای آن در تمامی زمینهها، از فرهنگی، حقوقی، سیاسی، اجتماعی گرفته تا اقتصادی، تا به امروز کشیده شده است. با انقلاب مشروطیت، زمینههای تحول بهسود قانونیت، دادگستری نوین، خلعید از روحانیون در بسیاری از زمینهها (از جمله در آموزشوپرورش و امور قضائی)، مدارس و آموزشوپرورش نوین بهوجود آمد و مردم حق آزادی بیان، اندیشه، قلم، اجتماعات و حزبها را بهدست آوردند.
یکی از نکتههای مهم در تاریخ انقلاب مشروطه، نقش مخربِ بخش مهمی از روحانیت اسلام و پایگاه فکری آن و مخالفتش با هرگونه پیشرفت اجتماعی و تحقق آزادی و مقاومت در برابر این پیشرفتها و آزادیها بود، امری که میتوان مدعی شد همچنان تا زمان حاضر ادامه دارد. تداوم اندیشههای مخربِ این پایگاه فکری از علتهای اصلی شکست انقلاب بهمن ۵۷ و استقرار استبداد قرونوسطایی کنونی در کشور ماست.
علی دوانی، محقق اسلامی و نویسندهٔ کتاب دهجلدی ”نهضت روحانیون ایران“ (منتشرشده در سال ۱۳۵۸)، در زمینهٔ نقش روحانیت در انقلاب مشروطه و نظریات کسانی مانند شیخ فضلالله نوری، طباطبایی و بهبهانی، ازجمله مینویسد: ”شیخ فضلالله عقیده داشت مشروطهای که روشنفکران بهوجود آوردند، غل و زنجیری است که بهدست و پای ملت ایران میبندند، و آنان را از آنچه میباید تحقق یابد، محروم میکنند؛ ولی دو سیّد [طباطبایی و بهبهانی] میگفتند با تمام زحماتی که در این راه کشیدیم، به نقطهای رسیدیم که مطلوب نیست؛ اما همین هم تا حدودی مقصود ما را تأمین میکند و خودکامگی شاه و اطرافیانش را قید میزند. ما مشروطه را به این جا رساندهایم و نمیتوانیم آن را بهکلی رها کنیم؛ همینکه قانونی تدوین شده، مهم است. حاج شیخ فضلالله میگفت مجلس باید ٬مجلس شورای اسلامی٬ باشد. در دو پیشنویسِ فرمان مشروطیت هم، چنین بود؛ ولی منورالفکرها در آخر کار که باید به امضای مظفرالدین شاه میرسید، آن را به مجلس شورای ملی تغییر دادند.“ دوانی در ادامهٔ همین مطلب مینویسد: شیخ فضلالله ”با موضعگیریهای خود هنگام تحصن در زاویهٔ حضرت عبدالعظیم، سرانجام قسمتی از متمم قانون اساسی، ازجمله اصل دوم آن را از مجلس گذراند؛ اما عقیده داشت که آن مشروطهای که ما در آغاز کار میخواستیم، محقق نشده. …“
اما مشابه با محتوای “اصل دوم”ی که دوانی در بالا به آن اشاره میکند، اصلی در قانون اساسی ایران پس از انقلاب بهمن نیز هست که بهخواست روحانیت حاکم در آن گنجانیده شده است. در اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه ازجمله آمده است: ”مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تأیید… حضرت امام عصر عجلالله فرجه و بذل رحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه [خدا سلطنتش را جاودان کند] و مراقبت حجج اسلامیه کثّرالله امثالهم [حجتالاسلامهایی که خدا امثالشان را زیاد کند] و عامّه ملت ایران تأسیس شده، باید در هیچ عصری از اعصار، مواد قانونیّه آن مخالفتی با قواعد مقدسهٔ اسلام و قوانین موضوعه [قوانین وضعشده از سوی پیامبر اسلام] حضرت خیرالانام صلیالله علیه و آله نداشته باشد…“ [تأکیدها از ماست – بهنقل از مقالهٔ ”روحانیت و انقلاب مشروطه“ – سایت اینترنتی تبیان].
نقش مخرب چهرههای اصلی روحانیت را در جریان انجام کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ نیز میتوان بهوضوح مشاهده کرد. در اسناد جدیدی که از سوی سازمان سیا منتشر شده است، جزئیات تعدادی از تماسهای آیتالله کاشانی با مقامهای آمریکایی برای نخستین بار افشا میشوند. بر اساس این اسناد، آیتالله کاشانی از ماهها پیش از کودتا، نهفقط با سفیر آمریکا، بلکه با مأموران سیا دیدارها و گفتگوهایی داشته است. بر اساس همین اسناد، در ۱۴ دی ۱۳۳۰ (۵ ژانویه ۱۹۵۲) مأموران سیا در خانهیی در شمیران، تهران، به دیدار آیتالله کاشانی میروند. آنان میگویند درخواست خاصی ندارند، بلکه فقط میخواهند که بهطور صریح، غیررسمی و دوستانه با او [آیتالله کاشانی] تبادلنظری داشته باشند. بر اساس این گزارش، آیتالله کاشانی در این جلسه حمایت آمریکا از بریتانیا را بهچالش میکشد و میگوید که، هدف از فعالیتهای او جلوگیری از درگیر شدن خاورمیانه در یک جنگ جهانی سوم و جلوگیری از گسترش کمونیسم در ایران است. آیتالله کاشانی، سه هفته پس از انجام شدن کودتای ۲۸ مرداد، در مصاحبهیی با روزنامهٔ مصری ”اخبار الیوم“، روی کار آمدن دولت کودتا را ”سبب مسرت“ دانست و ضمن تبریک به زاهدی گفت: ”جای مسرت است که دولت جناب آقای زاهدی که خود یکی از طرفداران جبههٔ ملی بوده، تصمیم دارند که شرافتمندانه از حیثیت و آبروی ایران دفاع نموده و در راه صلاح و وفاق ملت حداکثر فداکاری را بنمایند.“ آیتالله کاشانی در این مصاحبه همچنین دربارهٔ سرنوشت مصدق، افزود: ”خداوند عادل است و آنچه امروز بر مصدق گذشته است نتیجهٔ عدل خداوندی است… این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده است. تمام هَموغَم او این شده بود که مردم فریاد بزنند زندهباد مصدق. مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است. …“
افزون بر آیتالله کاشانی، بخش دیگری از رهبری وقت روحانیت- ازجمله آیتالله محمد بهبهانی، فرزند بهبهانی که ما قبلاً دربارهٔ انقلاب مشروطه به او اشاره کردیم- عملاً از سازماندهندگان کودتا بود. او با پول سیا اراذلواوباش را برای حمله به مصدق و نیروهای ملی و مترقی سازماندهی کرد. اسنادی که اخیراً منتشر شدهاند، در مورد عملکرد آیتالله محمد بهبهانی صراحت بیشتری دارند. در یک سند فوقسری میخوانیم که چند روز قبل از تلاش نافرجام شب ۲۴-۲۵ مردادماه ۳۲ بهقصد برکنار کردن مصدق بهوسیلهٔ فرمانی از سوی شاه، سفارت آمریکا در تهران مبالغ زیادی پول به عوامل خود ازجمله آیتالله محمد بهبهانی پرداخت کرده بود. بنا بر سندی بهنام ”مرور بحران اخیر“، مورخ ۱۱ شهریورماه ۱۳۳۲ (دوم سپتامبر ۱۹۵۳)، آیتالله محمد بهبهانی یکی از دستاندرکاران اصلی عملیات نهایی سرنگونی مصدق در صبح روز ۲۸ مرداد ۳۲ بود. چهرههایی خوشنام و مهم در روحانیت، یعنی زندهیادان آیتالله منتظری و آیتالله طالقانی، دربارهٔ نقش عاملهای سیا در آن دوره، به افشاگریهایی جالب پرداختهاند. آیتالله منتظری که در آن ایام با آیتاللهالعظمیٰ بروجردی در اشنویه بوده است، میگوید: ”[عدهیی] آمده بودند میتینگ میدادند بهعنوان اینکه ما کمونیست هستیم. در قم هم همینطور بود. برای اینکه آقای بروجردی را ناراحت کنند که [ایشان] بگویند حالا که مصدق دارد ایران را کمونیست میکند پس باید شاه را برگرداند. اینها کمونیستهایی بودند که خود سفارت آمریکا، آقای لوی هندرسن (سفیر آمریکا) و دارودستهاش، درست کرده بودند. …“ و آیتالله طالقانی میگوید: ”در منزل آیتالله بهبهانی که از علمای درباری بود تنی چند از نویسندگان هم نشسته بودند. نویسندگان با جوهر قرمز به امضای جعلی حزب توده برای تمام علما و ائمهٔ جمعه کشور با پست نامه نوشتند که محتوای آن این بود: ما بهزودی شما را با شالهای سرتان بالای تیرهای چراغ برق بدار خواهیم زد. امضا-حزب توده…“ [بهنقل از کتاب ”طالقانی و تاریخ“، نوشتهٔ سعید دهقان و بهرام افراسیابی. صفحه ۲۸۲].
آنچه رویدادهای مهم تاریخ معاصر میهن ما بهروشنی اثبات میکند، نقش مخرب بخش مهمی از روحانیت اسلامی و اندیشههای قرونوسطایی آنها- یعنی همان اندیشههای واپسگرایانهای که ترویج و اجرای آنها را امروز هم شاهد هستیم- در مهمترین نقطهعطفهای تاریخی میهن ما در یک قرن اخیر است، اندیشههایی که، اساس آن ”اسلام سیاسی“ است و از درونش اصل حاکمیت مطلق ولایت فقیه تراوش میکند. این اندیشهها امروز پایههای نظری حاکمیت رژیم ولایت فقیه در ایران است و بیهوده نیست که حسن روحانی ضمن با اهمیت دانستن انقلاب مشروطیت و وصل کردن آن به انقلاب بهمن ۵۷ ، به اندیشههای مخرب روحانیتی که او امروز نماینده آن است اشارهیی حتی گذرا نیز نمیکند. اندیشههای مخربی که نفی نقش مردم در تحولات سیاسی اخیر آیندهٔ دولت دوازدهم را در تحقق رهنمودهای ”مقام معظم رهبری“ میبیند و با صراحت میگوید: ”دولت همچنین برای همکاری این مهم به سوی تمام ارکان دست خود را دراز میکند و امروز مردم شریف و صبور ما از همه ما انتظار دارند که نشان دهیم میتوانیم علیرغم اختلاف نظرها، حول تشخیص مسائل اصلی کشور و یافتن راهحل برای آنها همفکری کرده و با سازوکارهای موجود و با هدایت رهبری معظم انقلاب به یک اتفاق نظر برای سیاستگذاری و اقدام دست یافته و نشان دهیم که مسائل فرعی و جنجالهای سیاسی ما را از مسائل اصلی کشور بازنمیدارد.“ و لابد ازجمله این مسائل فرعی و جنجالهای سیاسی، سخنانی است که خود روحانی در جریان کارزارهای انتخاباتی کرد و بخشی از حاکمیت را به فساد و حاکم کردن حکومت سرکوب و اعدام متهم کرد.
اندیشههایی که شیخ فضلالله نوری در مشروعهاش در انقلاب مشروطه و کسانی مانند آیتالله محمد بهبهانی در سازماندهی کودتای ۲۸ مرداد بهدنبال تحقق آن در ایران بودند، امروز در ایران به مرحله اجرا درآمدهاند و نتایج آنها همین فاجعهیی است که امروز مردم ایران در آن بهسر میبرند. دل بستن به نیروهایی با چنین اندیشههایی ارتجاعی و امید داشتن به اینکه این نیروها سرانجام حاضر خواهند شد از سر ”خیرخواهی برای سرنوشت اسلام“ دست از این ظلم و استبداد بردارند و اجازه دهند ”مردمسالاری“ در ایران استقرار یابد، جز انتظار از سرابی فریبنده داشتن چیز دیگری نخواهد بود. نیروها و شخصیتهای اجتماعی مدعی اصلاحات که در جریان انتخابات به پیچومُهرههایی از برای ارتجاع بهمنظور مهندسی کردن انتخابات تبدیل شدند و با توهمپراکنی و فریبکاری قول بهبودِ اوضاع را به مردم دادند در ارزیابی نهایی تنها کارگزارانی دونپایه حاکمیت استبداد در میهن ما محسوب میشوند.
درس تاریخی دیگر انقلاب مشروطه و کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ این بود که ارتجاع و امپریالیسم همواره از ندانمکاریها، نرسیدن به اتحادعمل و همکاری نداشتن نیروهای ملی و مترقی، بهسود منافع خود استفاده کرده و خواهند کرد. نکتهٔ دیگر اینکه- همانطور که کتاب تازه منتشرشدهٔ اسناد سیا نیز بار دیگر اثبات میکند- دشمنان میهن ما از نفوذ و فعالیتهای دورانسازِ طبقهٔ کارگر و زحمتکشان ایران و حزب آنها، حزب تودهٔ ایران، عمیقاً در هراس بودهاند. این اسناد نشان میدهند که بخش مهمی از هدف سیا در سازماندهی کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، سرکوب کامل و ریشهکن کردن حزب تودهٔ ایران و جنبش آزادیخواهی میهن ما بوده است. آنچه امروز برای ما مایهٔ تأسف بسیار است این است که، پس از سپری شدن شصتوچهار سال و انتشار این حجم عظیم از سند و مدرک در این زمینه، هستند هنوز نیروهایی که خویش را ملی و میهندوست میخوانند و وظیفهٔ اصلیشان را تودهایستیزی و تکرار اتهامهای سیا و ساواک ساختهٔ حکومت کودتا قرار دادهاند. آیا میتوان تودهایستیزی و اتهامزنیهای تکراری این کسان را از سر بیاطلاعی و آشنا نبودن با این سندها و دیگر مدارک تاریخی دانست؟ پاسخ ما به این سؤال، “نه” است. حزب تودهٔ ایران، همانطور که در ماههای اخیر اعلام کرده است، راه نجات مردم و میهن از بحران بهشدت فزایندهٔ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کنونی را نه در بَزَک کردن سیمای کریه ارتجاع، نه در چشم امید داشتن بهکمک خارجی حکومت ترامپ و شاه سعودی و دیگر مرتجعان منطقه، و نه در تشویق مردم به قبول شرایط کنونی و بهاصطلاح پایین آوردن سطح توقعهایشان به سطح دولت حسن روحانی، بلکه در تلاش و مبارزهٔ مشترک همهٔ نیروهای مترقی و آزادیخواه و شرکت سازمانیافتهٔ نیروهای اجتماعی در بهچالش کشیدن حاکمیت ارتجاعی کنونی و حرکت به سمت طرد رژیم ولایت فقیه میداند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۳۱، ۱۶ مرداد ماه ۱۳۹۶