کودکآزاریِ دولتی یا «ساماندهیِ» کودکان؟
روزنامه شهروند، ۲۷ شهریورماه، در رابطه با جمعآوری کودکان کار مینویسد: “تاکنون حدود ۳۰۰ کودک کار از سطح شهر تهران جمعآوری و در ۳ مرکز یاسر، بعثت و شهدای افسریه ساماندهی شدهاند تجربه سازمانهای مردمنهاد نشان میدهد بیشتر کودکانی که سالهای گذشته بهواسطه طرح جمعآوری ردِمرز شدهاند دوباره به ایران بازمیگردند. مسئولان سازمانهای مردمنهاد حوزهٔ کودکان کار (ان جی او)ها امروز آمدهاند تا دربارهٔ طرح ضربتی جمعآوری کودکان در حضور فرماندار، مدیر بهزیستی و یکی از اعضای شورای شهر تصمیم بگیرند.
مادرها از کنار پنجره و پدرها از تپهٔ خاکی روبهروی مرکز سمت آنها میروند و اسم بچههایشان را میگویند.” روزنامه اعتماد، ۱ مهرماه، در گزارشی دیگر از همین مورد، میآورد: “روند جدید ساماندهی کودکان کار و خیابان که از ۱۵ شهریورماه آغاز شد و بیشترین تمرکز را هم بر کودکان دستفروش پایتخت داشت، از سوی فعالان اجتماعی، برخی اعضای شورای شهر تهران، متولیان حقوق کودک در انجمنهای غیردولتی و برخی مسئولان دولتی ازجمله وزیر تعاون، موردانتقاد قرار گرفت، از این بابت که نحوه برخورد با این کودکان را شبیه به جمعآوری اراذلواوباش تلقی میکردند و نسبت به ٬دستگیری و بازداشت٬ این کودکان معترض بودند.” خبرگزاری ایسنا، ۱ مهرماه، نامه ۳۰۰ فعال مدنی را انتشار داد که در آن، ضمن اعتراض به این اقدام، نوشتهاند: “شواهد فراوان حاصل از مطالعات موجود در کشور نشان میدهد کار کودکان بهویژه در شهرها نتیجهٔ عواملی است که مهمترین آنها عبارتاند از فقر و نابرابری و شیوع مشکلات اجتماعی در گروههای آسیبپذیر جامعه یا بهعبارتدیگر آسیبپذیری بالا و تاب آوری پایین جامعه ایران. علاوهبراین ضعف در برخورداری کودکان از آموزش که خود نتیجه مجموعهای از تبعیضهای مختلف اجتماعی- اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است، به کار کودکان دامن زده است. شواهد نشان میدهد آموزش عامل محافظتکنندهای در برابر کار کودکان است و بالعکس عدم برخورداری از آموزش در کنار فقر، کودکان را بیشازپیش به سمت کار سوق میدهد.” سعید مدنی، در گفتوگو با روزنامهٔ همدلی، ۳ مهرماه، میگوید: “بهنظر میرسد مشکل فقط در خیابان بودن بچه است و این شامل هم کودکان ایرانی و هم خارجی میشود. یعنی اگر همین کودکان در خانه گرسنه بمانند یا در کارگاهها استثمار مضاعف شوند و از آنها سوءاستفاده شود کسی نگرانی نخواهد داشت. منطق این نوع برخورد مثل همیشه پاک کردن صورت مسئله از خیابانها است که بارها نقد شده و همه میدانیم که موقتی و ناپایدار و آسیبزا است.” خبرگزاری مهر،۹ آبانماه ۱۳۹۲، سخنان خامنهای را در رابطه با پیری جمعیت و افزایش آن انتشار داد که ازجمله گفته بود: “بنده همچنان معتقدم کشور ما کشور هفتادوپنج میلیونی نیست، کشور ما کشور صدوپنجاهمیلیونی است، حالا ما دستکم را گرفتیم گفتیم صدوپنجاه میلیون؛ بیشتر هم میشود گفت. قطعاً این کشور با این سطح وسیع، با این تنوع آب و هوایی، با این امکانات فراوان زیرزمینی، با این استعداد بالقوّه علمی که در این کشور وجود دارد، میتواند یک کشور پرجمعیّتی باشد و انشاءالله خودش هم این جمعیت را اداره کند؛ یعنی همچنان که ما فکر میکنیم که اگر چهار پنج بچه افتاد روی دوش یک خانواده وضع زندگیشان چگونه خواهد شد، فکر این را هم بکنید که این چهار پنج بچه وقتی بزرگ شدند و کاری پیدا کردند و شغلی پیدا کردند چه کمکی میتوانند به پیشرفت کشور بکنند؛ یعنی این را هم باید فکر کرد.” نکتهٔ تأملبرانگیز دیگر اینکه، در هفتههای اخیر، مقامهای رسمی جمهوریاسلامی در بوقوکرنا کردند که در میانمار، نسلکُشی مسلمانان درجریان است و اقدام فوری کشورهای اسلامی را در این زمینه خواستار شدند. روزنامهٔ ایران، ۵ مهرماه، در گزارش وضعیت اسفبار پناهندگان روهنگیا از میانمار را انتشار داد و نوشت:”یکی از اعضای یک جمعیت خیریه بنگلادشی برایم توضیح میدهد که حدود ۱۱ هزار کودک بیسرپرست اینجا در کمپها آوارهاند. … صدای امجد حسین و لحن مطمئنش دربارهٔ آیندهٔ آوارگان بارها در گوشم تکرار میشود، نگاهم به زنان و کودکانی میافتد که همچنان در جادهها سرگرداناند و برای زنده ماندن تقلا میکنند. زنان و کودکانی که نمیدانند به کجا تعلق دارند، واقعاً چه سرنوشتی در انتظار آنهاست؟”
موضوع جمعآوری کودکان کار همانطور که در گزارش بالا هم به آن اشاره شده است برای اولین بار نیست که اجرایی میشود اما ابعاد ضد انسانی و وحشتناک آن این بار، بهمدد شبکههای اجتماعی، علاوه بر اینکه وضعیت تأسفبرانگیزی را پیشِروی ما قرار میدهد، این واقعیت تلخ را هم تأیید میکنند که، رژیم ولایت فقیه در رابطه با ناهنجاریهای اجتماعی، پاک کردن صورت مسئله از طریق شیوههایی غیرانسانی را بیشتر مد نظر قرار میدهد تا برگزیدن راه حلی معقول و منطقی را. هنوز آمار دقیق و رسمیای از تعداد کودکان کار یا بیسرپرست و بدسرپرست انتشار نیافته است، اما اگر تعداد آنان را همین چند هزارنفری که گاهوبیگاه اعلام میشوند ارزیابی کنیم و این آمار را در کنار صحبتهای خامنهای قرار دهیم، این سؤال پیش میآید که: باتوجه به جمعیت ۸۰ میلیونی ایران، چنانچه هدف افزایش جمعیت به بیش از ۱۵۰ میلیون تحقق یابد، جامعهٔ ما شاهد چه وضعیتی خواهد شد. سؤالی که مطرح است این است که رژیم جمهوریاسلامی، از یکطرف برای مسلمانان دیگر کشورها ناله سر میدهد، اما از طرف دیگر در داخل کشور کودکان و خانوادههای فقیر ایرانی و غیرایرانی را بهنحوی شدیداً غیرانسانی به برزخ هدایت میکند. رژیمی که کودکان کار غیرایرانی را که تعدادشان چند هزار نفر است دستگیر میکند و بدون اطلاع خانوادههایشان به آن سوی مرز میفرستد، آیا زمینههای جامعهیی سالم و کار و زندگی درخور شأن انسان را برای ۱۵۰ میلیون نفر جمعیت میتواند فراهم کند؟ رژیمی که کودکان محروم را در قلب پایتخت با این وضع غیرانسانی دستگیر و زندان میکند نمیتواند برای وضعیت غیرانسانی پناهندگان دیگر کشورها عَلَم انساندوستی برافرازد.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۳۵، ۱۰ مهر ماه ۱۳۹۶