ده روزی که دنیا را تکان داد به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب کبیر اکتبر
“جان الیسون”، ژورنالیست چپ و ترقیخواه بریتانیا، در این مقاله مجموعه زمانهای متوالیای از رخدادهایی را به تصویر میکشد که با رهبری بلشویکها به خیزش موفقیتآمیز تودهها علیه دولت موقت فاسد تزاری بهریاست کِرِنسکی منجر شد.
دستیابی بلشویکهای پتروگراد- پایتخت دوم روسیه پس از مسکو- بهقدرت سیاسی برای مردم روسیه در آن زمان در بیستوپنجم ماه اکتبر روی داد، زیرا این تاریخ بر اساس گاهشمار گریگوری بود که از دوران سدههای میانی بهفرمان تزار روسیه از آن استفاده میشد. اما تاریخ این رویداد برای ناظران در بقیه جهان هفتم ماه نوامبر بود. پس از آن برای مطمئن کردن خوانندگان تاریخ و جلوگیری از سردرگمی آنان که آیا این رویداد در ماه نوامبر بوده یا اکتبر، تاریخی مشخص تعیین شده است.
جان رید، گزارشگر سوسیالیست آمریکایی، در کتاب شگفتانگیز خود بهنام “ده روزی که دنیا را تکان داد”- که روایتی دست اول از رویدادهای آن سال است- و همینطور دبلیو اچ چَمبرلن، نویسندهٔ کتاب مشهور “انقلاب روسیه” که در ۱۹۳۵ نوشته شده است، ماه نوامبر را برگزیدند. کتاب ارزشمند “انقلاب بلشویک”، در سه جلد، به قلم ای اچ کار۱، که در ۱۹۵۰ نوشته شده است، ماه اکتبر را درمورد زمان وقوع این رویداد نام میبرد و نویسندهٔ دیگر، چاینا میویل، در کتابی روشنگرانه و همدلانه با این رویداد انقلابی بهنام “اکتبر” که در سال جاری منتشر کرده است، ماه اکتبر را در عنوان خود دارد.
با نگاهی به صد سال گذشته، بحث بنیادیتر دربارهٔ این موضوع این نکته است که در کدام سوی این رویداد ایستادهایم: همسو با بلشویکها یا در برابر آنان؟ میویل با سرافرازی در موضعگیریای موافق با بلشویکها قرار دارد. او در پسگفتار کتاب میگوید: “این (موضعگیری) بهسبب دلتنگی و حسرت (نوستالوژی) نسبت به آن نیست، بلکه داستان شگفتانگیز نخستین انقلاب سوسیالیستی در تاریخ سزاوار و درخور بزرگداشت است. معیار و الگوی انقلاب اکتبر نشان میدهد که توانایی دگرگونسازی شرایط موجود را دارد، و در آینده باز هم خواهد داشت.” او در دیباچهٔ این کتاب مینویسد: “بیشک این انقلاب ویژهٔ روسیه بود، اما به دیگران نیز تعلق داشته و دارد. دیگرانی که میتوانند ما باشیم.”
امروز چندان کسی پیدا نمیشود که بحث کند و دلیل بیاورد که حکومت تزاری از پی سرنگونیاش در ابتدای آن سال [ماه اکتبر ۱۹۱۷] و جایگزینیاش با دولت موقتی که وارد عملیات نظامی شد، نه دقیقاً در مشارکت، بلکه در کنارِ نقش بیسابقهٔ شوراهای محلی یا شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان، میبایست قدرت را دوباره بهدست میآورد. و اینک شیفتگان دولت موقت میتوانند تصدیق کنند که تصمیم این دولت [دولت موقت] به ادامه دادن به جنگ ضدمردمی، امپریالیستی و مصیبتبار با آلمان و اتریش [در جنگ جهانی اول، ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷]، درواقع کندن قبر خودشان را در پی داشت. اما لنین- رهبر حزب بلشویک در آغاز ماه ژوئیه [۱۹۱۷]، پس از تلاشی برای مهار و رهنمونی خیزش خودبرانگیخته بر ضد دولت موقت در خیابانهای پتروگراد، وادار به تحمیل عقب نشینی به این خیزش شد. سرکوبِ این خیزش، دستگیری رهبران بلشویک ازجمله لئون تروتسکی، الکساندرا کلونْتای و گریختن لنین به فنلاند را بهدنبال داشت.
از سوی دیگر، دولت موقت با نخستوزیری “سوسیالیست نمونه”، یعنی الکساندر کِرِنسکی، که در ماه ژوئیه آغاز بهکار کرد، برای حل بحران بههمخوردگی سامانه ترابری، تورم فراگیر، کمبود مواد غذایی و فقر مهلک نتوانست از پشتیبانی لازم بهرهمند شود.
حملهٔ نظامی گالیسیایی (معروف به تهاجم کِرِنسکی) در ماه ژوئیه ۱۹۱۷، شکست سهمگینی را در پی داشت که با فرار گسترده سربازان همراه شد. پس از این شکست مفتضحانه بود که ژنرال کورنیلوف در پایان ماه اوت اقدام به کودتای نظامی کرد.
این پیشامدها بهمنزلهٔ موهبتهای الهیای بودند که سببساز رشد مقبولیت برنامهٔ “صلح و زمین” بلشویکها شد که پیش از این در بسیاری از شوراها کمتر موردتوجه قرار میگرفت ولی اکنون به برنامهیی پرطرفدار در اکثر شوراها در سراسر کشور تبدیل میشد.
چهاردهم سپتامبر ۱۹۱۷ که فرارسید، لنین شعارِ “همهٔ قدرت به شوراها” را در نشریهٔ “رابوچی پوت” (“راه کارگر”) دوباره مطرح کرد و به کمیتهٔ مرکزی احتیاطکار حزب، نه بهصورت علنی، فراخوان داد که مساعد بودن زمان برای بهدست گرفتن قدرت را دریابد. پس از این لنین بهزودی نخست از هلسینکی، پایتخت فنلاند، به شهر مرزی وایبورگ و سپس در هفتم ماه اکتبر ۱۹۱۷، در مقام مهمانی گمنام در آپارتمانی متعلق به یکی از اعضای بلشویک بهنام مارگاریتا فوفانووا واقع در خیابان سردوبُلِسکایا در شهر پتروگراد مستقر شد. در آن موقع حتی کمیتهٔ مرکزی حزب هم از آدرس محل اقامت لنین بیاطلاع بود.
لنین در دهم اکتبر، در نشست کمیتهٔ مرکزی حزب شرکت کرد. او و نُه نفر دیگر از اعضای کمیتهٔ مرکزی به تدارک بهمنظور خیزش مسلحانه رأی مثبت دادند درحالیکه تعیین ریزهکاریها و زمانبندیِ آن را به آینده واگذار کردند. دو تن از مخالفان قیام مسلحانه، لف کامِنِف و گریگوری زینووییِف، بر این باور بودند که این خیزش با سبعیت فرونشانده خواهد شد. ولی توانمندی در اجرای این تصمیم، پشتیبانی و همیاری بیشتری را میطلبید. در پانزدهم اکتبر، اکثریت شکننده تشکیلات پتروگراد به خیزش رأی دادند و روز بعد، در نشست کمیتهٔ مرکزی حزب (که نمایندگان کارگران کارخانهها و راهآهن و نظامیان ارتش بر آن افزوده شد) درخواست بهخیزش دنبال شد. فردای آن روز، شورای پتروگراد کمیتهٔ انقلابی نظامی پتروگراد را با ریاست تروتسکی (که چند هفته پیش از زندان رهایی یافته بود)، تشکیل داد. این همان هیئتی بود که مسئولیت آمادهسازی مقدمات کار قیام را بر عهده گرفت.
در روز هجدهم اکتبر، نُه روز مانده به موعد قیام، کامِنِف با بیان نظر شخصی خودش، و زینووییِف با نوشتن مقالهیی در نشریهٔ مستقل ماکسیم گورکی بهنام “نُوایا ژیزن” (“زندگی نو”)، طرح خیزش مسلحانه و مخالفت خودشان با این طرح را برای دولت کِرِنسکی و جهانیان برملا کردند. کمیتهٔ مرکزی حزب عملکرد آنان را محکوم کرد، اما ناتوانی دولت موقت موجب شد که طرح خیزش پیگیری شود. برنامهریزان تصمیم گرفتند که خیزش مسلحانه پیش از برگزاریِ دومین کنگرهٔ سراسری شوراهای خلقهای روسیه و در شامگاه بیست و پنجم ماه اکتبر ۱۹۱۷ باید انجام شود.
کامِنِف و زینووییِف هرچند با تردید بسیار، به دیگر اعضای رهبری حزب پیوستند. پس در بیست و پنجم ماه اکتبر، بنا بر گاهشمار ژولینی (یا یولیانی که پیش از گاهشمار گریگوری، از آن استفاده میشد)، چه چیزی روی داد؟ برای پاسخ باید یک روز به عقب یعنی به بیستوچهارم ماه اکتبر بازگردیم.
از ساعت ۱ تا ۴ بامداد، نیروهای نظامی دولت موقت بهفرمان نخستوزیر کِرِنسکی، بر ضد بلشویکها بهنقل و انتقال پرداختند، نخست روزنامههای بلشویک ازجمله “راه کارگر” توقیف و بسته شد، بر مدافعان مسلح کاخ زمستانی و مکانهای دیگر افزوده شد، “رزمناو آوْرورا” (با ملوانانش که هوادار بلشویکها بودند) به دریا فرستاده شد و سپس در تمام طول روز تلاش شد از عبور از روی پلهای اصلی رودخانه “نِوا” جلوگیری شود که با مقاومت جدی ازدحام مردم مخالف با دولت موقت روبرو شد.
در واکنش به اقدامات کِرِنسکی، کمیته نظامی انقلابی پتروگراد به انتشار روزنامهها را دوباره بهحال اول درآورد و فرمان صادره به “رزمناو آئوروا” را لغو کرد. لنین در خلال آن روز، از آپارتمان فوفانووا نامهیی به کمیتهٔ مرکزی روانه کرد. دیدگاه او در مورد خیزش بیدرنگ نیازی به شرح و بیان نداشت. او در نامهاش نوشت: “اینک کاملاً روشن است که هرگونه تأخیر و درنگ در خیزش مصیبتبار خواهد بود.”
اما لنین برای اثربخشی بیشتر نامه، خودش هم راهی خیابانها شد. برداشتن هر گام در خیابانهای پتروگراد، خطر دستگیریاش را بههمراه داشت. او با یادداشتی رمزی، ساختمان فوفانووا را ترک کرد: “من عازم جایی هستم که شما نمیخواستید به آنجا بروم. بدرود. ایلیچ.”
میویل به ما میگوید که اندک زمانی پیش از نیمهشب بیستوچهارم ماه اکتبر، ولادیمیر ایلیچ لنین با تغییر قیافهای ناشیانه (کلاهگیس و نوار زخمبندی بر چهره) اما خوشبختانه نه بهحد کافی برای جلب سوءِظن نیروی گشتی سوارهٔ دولت موقت برای دستگیری، وارد مؤسسهٔ آموزشی “اسمولنی” شد. در طول شب بیستوچهارم اکتبر و ساعتهای نخست روز بیستوپنجم اکتبر، بلشویکها از حالت دفاعی خارج شدند و به قیام آشکار دست زدند. حدود ساعت چهار بامداد، “جان رید”، خبرنگار آمریکایی، در سرسرای بیرونی ساختمان اسمولنی حضور داشت و بلشویکی بهنام سرگئی زورین- که از آمریکا برگشته و تفنگی از شانهاش آویخته بود- از وقوع قیام او را مطلع کرد. زورین میگفت: “حرکت میکنیم. … ما دستیار وزیر دادگستری و وزیر آئین و مذاهب را دستگیر کردهایم. آنان هماکنون در زیرزمین هستند… یک هنگ نظامی برای گرفتن تلفنخانه، یکی دیگر برای گرفتن اداره تلگراف و یکی دیگر هم برای تسخیر بانکمرکزی در حرکتاند. گارد سرخ بیرون آمده است. … ”
جان رید که بیرون از ساختمان اسمولنی ایستاده بود برای نخستین بار نگاهش به سربازان گارد سرخ افتاد. او در کتابش گارد سرخ را اینگونه بهتصویر میکشد: “گروهی از پسران جوان در لباس کارگری ازدحام کردهاند که با خود تفنگِ با سرنیزه حمل میکنند و آتشینمزاج با یکدیگر بهگفتگو مشغولاند. … پشت سرمان اسمولنی زیبا قرار دارد، درخشان از نور لامپها با صدایی همانند وزوز زنبوران یک کندوی غولپیکر. …”
نیروهای بلشویک ایستگاه برق را بهتصرف خود درآوردند و بدین طریق توانستند برقرسانی به دیگر ساختمانهای دولتی را نیز قطع کنند. دفتر پست مرکزی شهر و ایستگاه نیکلایِفسکی اشغال شدند. بافرمان کمیتهٔ نظامی انقلابی، رزمناو آوْرورا تا نزدیک پل نیکلایِفسکی پیش رفت که به گریختن نیروهای دولتی محافظ پل انجامید و جایشان را بیدرنگ ملوانان و کارگران بلشویک پُر کردند.
شب بیستوپنجم اکتبر، ساعتی پس از آنکه رزمناو آوْرورا نخستین تیر بیهدفش را به سمت کاخ زمستانی شلیک کرد، و چند ساعت پس از چاپ بیانیهٔ لنین و پخش آن و بهاطلاع همگان رساندن آن با چسباندنش به دیوارهای شهر و همچنین از طریق سیمهای تلگراف، دومین کنگرهٔ سراسری شوراهای خلقهای روسیه برگزار شد. بیانیهٔ لنین خطاب به مردم روسیه این گونه آغاز میشد: “شهروندان روسیه! دولت موقت سرنگون شد. …” کاخ زمستانی حدود ساعت دو نیمهشبِ ۲۶ اکتبر تسخیر شد. کِرِنسکی در میان وزیران بازداشتشده نبود، زیرا پیش از آن برای پیوستن به نیروهای ضدانقلابِ قزاق و بهقصد بازگشت بهقدرت همرا با آنها، کاخ را ترک کرده بود. ولی او هرگز موفق به این کار نشد. او زمانی که این نیروها از پیشروی به سوی پتروگراد بازماندند و مجبور بهعقبنشینی شدند با لباس مبدل از کشور گریخت. هیچ بلشویکی نبود که عقبنشینی کند هنگامی که لنین در سخنرانیاش در دومین کنگرهٔ سراسری شوراها در شبِ بیستوششم اکتبر گفت: “ما اکنون روند ساختمان نظم سوسیالیستی را آغاز خواهیم کرد”، و درادامه، در میان کفزدنهای پرشور نمایندگان، پیشنهاد کرد که مالکیت خصوصی بر زمین لغو شود و انجام بیدرنگ گفتگو با کشورهای متخاصم در جهت برقراری صلحی دمکراتیک را خواستار شد.
یک هفته بعد سراپای مسکو بهسرخی پتروگراد بود. آزمون سترگ سوسیالیستی آغاز شده بود.
———————–
۱.نجف دریابندری سه جلد نخست (انقلاب بلشویک، ۱۹۱۷- ۱۹۲۳) از چهارده جلد این کتاب را با نام “تاریخ روسیهٔ شوروی”، در سه جلد، بهفارسی برگردانده است.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۳۶، ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۶