کارگران و زحمتکشان

اتحادِ عمل، شرطِ انسجام، و درنتیجه، موفقیت جنبش سندیکایی زحمتکشان است!

اتحادیهٔ »یونیفور« و »کنگرهٔ کار کانادا«

(سی- آل- سی)، باید که  به سر میز مذاکره برگردند     

بیانیهٔ هیئت اجراییهٔ ملی اتحادیهٔ یونیفور، بزرگ‌ترین اتحادیهٔ کارگری بخش خصوصی، در ۲۷ دی‌ماه ۱۳۹۶،  مبنی بر قطع همکاری فوری با کنگرهٔ کارگری کانادا، برای میلیون‌ها کارگر کانادایی، چه آنان که با کنگره همکاری داشته‌اند و چه سیصد هزار کارگر عضو یونیفور، شوکی بزرگ بود.

بسیاری از ما انشعاب اواخر دههٔ ۱۹۹۰ را به‌خاطر داریم، ظاهراً آن هم به‌دلیل همان مسائلی بود که جنبش کارگری را نزدیک به یک دهه دچار تفرقه کرد. همان موقع، دولت‌ها و شرکت‌های بزرگ به‌منظور کاهش دستمزد و حذف مشاغل، حمله‌هایی وحشیانه‌ در برنامه‌های‌شان گنجاندند. کارخانه‌ها و پروژه‌هایی را خواباندند و مزایای بازنشستگی را نابود کردند، و ورشکستگی‌های برنامه‌ریزی‌شده زیر نظر “سی. سی.ا.ا” (قانون حمایت از شرکت‌های ضرر ده) را انجام کردند، یا به‌عبارتی، دستمزد، بازنشستگی و مزایای کارگران را غارت کردند، مانند: شرکت فولاد “یو.اس”، شرکت “نورتل”، و شرکت “سیرز” نیز که اخیراً این برنامه را در مورد کارگران شاغل خود اجرا می‌‌کند. تعداد اتحادیه‌ها کم، اختلاف پرداختی مزد بیشتر، و مشاغل خوب و دارای سندیکا با کارهای نیمه‌وقت و مشروط جایگزین گردید. آموزش عمومی، دانشگاهی و خدمات درمانی زیر تیغ حمله‌ها قرار گرفت، هسته اصلی خدمات عمومی و تأمین اجتماعی کاهش یافت و ضربه شدیدی خورد و خود سندیکاها هم زیر حمله‌های مداوم قرار گرفتند. شرکت‌های بزرگ به سودهایی کلان دست یافتند، نیم میلیون شغل کارخانه‌ای حذف شد، دستمزد واقعی، قدرت خرید و استانداردهای زندگی افت کرد. این‌ها همه بخشی از برنامهٔ نولیبرالی‌ای بود تا بتوانند کنترل شرکت‌ها را افزایش دهند، و از قدرت و تاثیر کارگران سازمان‌یافته- که استخوان‌بندی مبارزات سراسری کانادا و نقطه شروع به‌منظور اثرگذاری در مبارزات ضد حمله بودند- بکاهند  و خرد کنند.

اما رهبران رده بالای سندیکایی که زیر بار اتحادیه‌های زرد و راست طرفدار شرکت‌های بزرگ کمر خم کردند، اجرای نقش و مسئولیت‌شان که بر انسجام و اتحاد صف‌های خود و رهبری رزمجویانهٔ مبارزه بر ضد برنامه‌های ریاضتی مبتنی بود ناتوان ماندند. کارگران به‌جای اینکه علیه برنامه‌های ریاضتی اوتاوا و استان‌ها مبارزه‌یی جدی در پیش گیرند، زیر آن خرد شدند و متفرق گردیدند. بسیاری از رهبران سندیکاهای کارگری [اریستوکراسی (اشرافیت) کارگری] لیبرال‌ها یا حزب دمکراتیک نوین (ان. دی. پی) را پذیرفتند و اعتراض‌های رزمنده و مستقل کارگری را برای شراکت جدیدشان- شراکت با احزاب بورژوایی- (که چندان هم جدید نبود) مخرب ارزیابی کردند.

هم‌زمان کنگره‌های کارگری به‌شدت محدود شدند و زمانی کافی برای بحث در مورد مسائل نگذاشتند و شرایط را برای نمایندگانی که در رهبری نبودند بسیار مشکل کردند یا بدون تأیید رهبری از گرفتن مسئولیت بازماندند. دستکاری رأی‌ها و تحمیل فهرست انتخاباتی در بسیاری از اتحادیه‌ها و کنگره‌ها اعمال گردید. جنبش کارگری در دورهٔ ریاست “کَن جورجیاتی” به خوابی طولانی فرورفت، و فقط تعداد کمی از اتحادیه‌های همکار بودند که اعتراض کردند. همان‌طور که از گسترش اتحادیه‌ها کاسته می‌شد، تقلب شیوه‌یی مسلط به‌منظور حفظ عضویت گردید تا بتوانند هزینه امورات جاری را به‌دست آورند. این امر از استثنا به ‌قاعده تبدیل شد. اما منافع کارگران با منافع حزب‌های بورژوایی و شرکت‌های بزرگ -که آن حزب‌ها سخنگوی‌شان هستند- اساساً در تضاد است. بازی‌های سه‌حزبی و دوحزبی برای مبارزات کارگران سم مهلکی است و سعی‌شان بر کُند یا متوقف کردن مبارزات صرف می‌شود.                                                                                   

با وخیم شدن اوضاع اقتصادی، خواست‌های کارگرانی که با دستمزدهای پایین در صنایع شاغل بودند، افزایش پیدا کرد و از سندیکاهای خود خواستند از منافع آنان در رویارویی با وضع قراردادهای ضعیف و دستمزد و شرایط کاری دفاع کنند. فشار برای تغییر اوضاع، تقویت جنبش کارگری مبارزه‌جو و مستقل از نفوذ کارفرما، افزایش می‌یافت. پاسخ اتحادیه‌های زردِ راستِ طرفدار شرکت‌های بزرگ به بسته نگه‌داشتن بیشتر تشکیلات سازمانی خودشان و جنبش کارگری منجر شد. 

 اتحادیه کارگران صنایع اتومبیل‌سازی کانادا (سی. ای.دبلیو)، که در آن زمان به‌عنوان در مقام اتحادیه‌یی مبارز بین کارگران از احترام برخودار بود و آگاهانه در راه سازمان‌دهی کارگران و اتحادیه‌های اجتماعی مبارزه می‌کرد، در چنان موقعیتی سخت و شکننده قرار گرفت که به از دست دادن پایگاهش در بخش‌هایی از صنایع اتومبیل‌سازی منجر گردید. سه شرکت بزرگ اتومبیل‌سازی از فرصت استفاده کرده و با تهدید به بستن کارخانه‌های خود و اخراج صدها و حتی هزاران کارگر، و به زیر فشار گذاشتن سی. ای. دبیلیو برای دادن امیتاز دست زدند. این اتحادیه دست به‌دامان حزب لیبرال شد تا از بستن و اخراج کارگران جلوگیری کند و هم‌زمان تلاش ‌کرد عضوگیری‌اش را به کارگران خارج از بخش صنایع اتومبیل‌سازی گسترش دهد. کارگران زیادی با دستمزدها و قراردادهای خوب جذب سابقهٔ رزمجویانهٔ اتحادیه کارگران اتومبیل‌سازی شدند. هم‌اکنون کارگران اتومبیل‌سازی، ۲۵ درصد اعضای اتحادیه یونیفور را تشکیل می‌دهند. تنها کمک لیبرال‌ها به این اتحادیه، گرفتن عکس تبلیغاتی با رهبران اتحادیه بود، و درنهایت، حمایت از دستورها و تصمیم‌های حزب محافظه‌کار حاکم در بحران اقتصادی ۲۰۰۸ بود.                           

در اواخر دهه ۱۹۹۰، اتحادیهٔ بین‌المللی کارکنان بخش خدمات (اس. ای. آی. یو)، سی.ای.دبلیو را پس از اینکه تعدادی از اتحادیه‌های محلی عضو آن ترغیب شدند تا از این اتحادیه جدا شده و به سی.‌ای. دبلیو بپیوندند، به‌تخلف متهم کرد.

همان‌طور که کنگره کار کانادا در گزارش خود به کنگره نشان داد، در اساسنامهٔ کنگره کار کانادا روشی برای قطع همکاری اتحادیه با اتحادیه مادر خود وجود نداشت. دلیل آن این بود که سندیکاها همکار اس. ای. آی. یو ‌بودند نه شعبه‌های محلی آن. خروج شعبه‌های محلی اتحادیه‌ها از همکاری با سی. آل.سی (که اغلب اتحادیه‌های بین‌المللی مستقر در آمریکا هستند) جای ابهام دارد، زیرا می‌باید رهبری اتحادیه‌های خود را برای خروج و پیوستن به اتحادیه دیگر قانع کنند. به‌استثنای اتحادیه‌هایی مترقی مانند اتحادیه کارگران برق و رادیو (یو.ای) که مذاکرات مشترک رفیقانه‌ای برای تقسیم بین دو کشور (کانادا و آمریکا) در آن‌ها انجام گرفت، تقریباً اغلب اتحادیه‌های دیگر رأی به قیمومیت اتحادیه‌های محلی دادند، مانند کاری که ماه گذشته سندیکای “اتحاد – اینجا”ی آمریکا که برای اتحادیه محلی ۷۵ در تورنتو انجام داد.

ماده ۴ اساسنامه سی. آل.سی بیش از ۲۰ سال همچون آتشی زیر خاکستر برای جنبش اتحادیه‌ای بوده است، و تا حالا نیز هیچ گشایشی در این مسئله به‌وجود نیامده است. بنا به اعلامیه قطع همکاری یونیفور، این امر هستهٔ مرکزی اختلاف‌های کنونی است. سی. آل.سی مبنی به شرکت ندادن یونیفور در کمیته فرعی‌ای که قرار بود این مسئله را مورد بحث قرار دهد تصمیم گرفت و قطعنامه‌اش نشان می‌دهد که به مسئله به‌طورجدی پرداخته نشده است.

اما سؤال‌هایی بسیار دربارهٔ اساسنامه یونیفور و قانونی بودن تصمیمات کمیته اجرایی آن برای قطع همکاری بدون ارجاع اساسنامه‌ای و یا مراجعهٔ وسیع به اعضای خود، مطرح گردیده است. اعضای یونیفور خبر را مثل دیگرن، از طریق اخبار و اینترنت شنیدند. آنان همچنین شنیدند که سی. آل.سی به اعضای یونیفور دستور داده که در جلسات فدراسیون کارگری استان یا شورای کارگری نباید شرکت کنند. بسیاری از اعضای یونیفور نمایندگی شورای کارگری را دارند، در کمیته‌ها عضو هستند یا در مقام رئیس و اعضای اصلی انتخاب شده‌اند. فعالان کارگری از اینکه تشکیلات کارگری و مبارزات آنان در کشور دچار وقفه شده است ناراحت و عصبانی‌اند و رقابت‌های بالایی‌ها ربطی به مبارزات روزانه آنان یعنی مبارزه بر ضد ریاضت اقتصادی، بر ضد نقشه‌های ترامپ برای نفتا، علیه جنگ و هزینه‌های نظامی وجزاین‌ها، ربطی ندارد. شوراهای کارگری شهر همیلتون، دورهام و لندن تا کنون از نمایندگان یونیفور نخواسته‌اند که جلسات را ترک کنند، و این دقیقاً نسخه‌یی مناسب برای اتحاد و یکپارچگی کارگران است. ناتوانی رهبران سی. آل.سی و یونیفور برای حل مسائل کلیدی در سطح بالا نباید جنبش را در سطح جامعه و مبارزات روزانه‌شان تکه‌پاره کنند.

شکی نیست که مبارزه برای استقلال، حاکمیت و دمکراسی در کانادا، با جنبش متحد کارگری بر ضد ریاضت اقتصادی و یورش شرکت‌های بزرگ به‌رهبری جنبش کارگری‌ای که می‌تواند اثر اتحادیه‌های وابسته به شرکت‌های بزرگ را خنثی کند، مستقیماً بستگی دارد. این امر وابسته است به به‌کارگیری انرژی، تحرکات و ظرفیت اعضای جنبش کارگری تا بتوانند خود را تقویت کنند و به‌جای رقابت، با اتحادیه‌های خواهر خود در سطح کشور و سطح جهانی همکاری کنند.

تصمیم کمیته مرکزی یونیفور به رفع مشکلات اساسی‌ای که در سی. آل.سی وجود دارد کمکی نخواهد کرد. تصمیم خروج از سی. آل.سی، جنبش کارگری را در شرایطی خطرناک برای کارگران و خانواده آنان، برای هر دو سازمان و تمامی کسانی که سازمان‌یافته هستند و نیز کارگران ملیت‌های مختلف، میلیون‌ها بیکار و یا نزدیک به بیکار، به‌وجود خواهد آورد. این خطر، جوانان ما را که آینده‌شان بسیار نامطمئن و ضعیف دیده می‌شود، در بر خواهد گرفت.                                               

سی. آل.سی به همین اندازه باید نگران باشد، چراکه آن هم تضعیف خواهد شد. این یورش، همه‌جا را خواهد سوزاند و به‌زیان کارگران غیرمتشکل و همه جنبش کارگری در مجموع است. این یورش یونیفور و همچنین سی. آل.سی را نیز در بر خواهد گرفت. شکی نیست که کارفرماها از این موقعیت نهایت سوءاستفاده را خواهند کرد. به‌جای تفرقه و جدایی ناگهانی، یونیفور و سی. آل.سی باید بر سر میز مذاکره برگردند و برای حل مسائلی که در طول سال‌ها به‌وجود آمده‌اند، بر اساس صداقت و به‌صورت علنی مذاکره کنند. صدای اعتراض کارگران کانادا بایستی در مورد این مسئله باید شنیده شود، زیرا آنان تماشاگر ساده نیستند، آنان جوهر اصلی جنبش زخم‌خوردهٔ کارگری کانادا هستند.

 

منبع: سایت حزب کمونیست کانادا – بیانیهٔ کمیسیون کارگری حزب کمونیست کانادا، ۵ بهمن‌ماه ۱۳۹۶

http://peoplesvoice.ca/2018/01/25/unifor-and-the-clc-should-get-back-to-the-table/

توضیح: یونیفور در سال ۲۰۱۳ از ائتلاف اتحادیه کارگران اتومبیل‌سازی کانادا (سی.ای.دبلیو)، اتحادیه کارگران صنایع کاغذسازی، انرژی و ارتباطات کانادا با بیش از ۳۱۰ هزار عضو تشکیل شد.

 به نقل از ضمیمۀ کارگری نامۀ مردم – شمارۀ ۵، ۱۳ فروردین ماه ۱۳۹۷ 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا