بهمناسبت «روز خبرنگار«
هفدهم مردادماه، روزی است که مقامهای رژیم آن را “روز خبرنگار” نامیدهاند. خبرنگاران قشر پرتلاش با جایگاهی متزلزل بهلحاظ امنیتی، و درنتیجه، آشیان در باد نهاده بهلحاظ زندگی و معیشت، قشری که همواره بیانگر و آگاهی رسان بهمنظور رفع مشکلات جامعه است و چنین امور مهمی همیشه اولویت نخست آنان بوده است، اما حل و رفع مشکلات و دغدغههای آنان توسط مدیران مطبوعات و یا مقام های رسمی در اولویت آخر قرار دارد.
روزنامه همدلی مینویسد: “۱۷ مرداد تنها روزی است که میتوان از سرنشینان قطار رسانه از ریل خارج شدهٔ کشور حرف زد و نوشت، تلخیهای این حرفه را نوشت و از دغدغههای بهنتیجه نرسیدهٔ آنان سخن گفت. دیگر لازم به گفتن نیست و همه میدانند که قطار رسانه کشور سالهاست از ریل خارج شده است و سرنشینانش در وضعیتی خوبی قرار ندارند.
از کمبود و گرانی کاغذ، مزایای بسیار ناچیز، امنیت لرزان کاری، وعدههای ماسیده مسئولان، هجمههایی انتقادی، بیمهریهای گاه و بیگاه و… که بگذریم، تیغ بیرحم سانسور بر تن نحیف کلمات و جملهها تحت عنوان رد نشدن از خطی که نامش را قرمز گذاشتهاند، اندوه هر روزنامهنگاری را صدچندان میکند. سرنشینان قطار رسانه فقط مردها نیستند، زنان زیادی علاقه و معیشتشان به این حرفه گره خورده است. بدیهی است که تلخیهای این حرفه زن و مرد نمیشناسد، اما زنان خبرنگار در قیاس با مردان فعال این حرفه بهمراتب از محرومیتهای بیشتری برخوردارند. “
آنچه امروز در ایران بلاکشیده بر خبرنگاران میگذرد، بیش از هرچیز شبیه به وضعیت خبرنگاران در ترکیه است. بهبیان “هرانت دینک”، روزنامهنگار تُرک- ارمنی و سردبیر روزنامهٔ “آگوس” که در دیماه ۱۳۸۵ بهقتل رسید، چکیدهٔ شرایطی که روزنامهنگاران در ترکیه با آن روبرویند از این قرار است: “یا این منم که خواهان خطرم یا این خطر است که مرا میطلبد.” او میگوید: “اگر شما پیگیر حقیقتید و آن را همانگونه که هست آشکار میسازید، پس بدانید که درخطرید. زیرا هیچ رژیم مستبدی انتقاد را برنمیتابد و همواره در برابر انتقادها احساس خطر میکند. اما حقیقت یگانه سلاحی است که روزنامهنگار دراختیار دارد.”
“پریا پریان” که سابقه ۱۲ سال خبرنگاری را در کارنامه خود دارد، در مورد مشکلات زنان خبرنگار چنین بیان میکند: “جذابیت شغل خبرنگار برای آنان است که از بیرون نظاره میکنند اما آنان که در گود هستند، بیشتر تلخیها و مشکلاتش را میبینند. اگر از مخاطرات کلی حرفه خبرنگاری که بین زنان و مردان فعال این حرفه مشترک است بگذریم، فعالیت رسانهای زنان خبرنگار در جامعه که اساس و بنیان آن بر پایه ارزشهای مردسالارانه بنا شده است بسیار دشوار است.
در پسزمینه ذهن بسیاری از خبرنگاران برخوردهای ناپسند زنستیزانه و تبعیضهای جنسیتی نقش بسته است. قصه تلخ ماجرا این جاست که این تبعیضها هم در محل کار و هم در سازمانها و نهادهای که خبرنگاران بنا بهاقتضای شغل خود با آن ارتباط دارند، اعمال میشود. این خبرنگار به مسئولیت زنان در روزنامهها اشاره کرد و افزود: “ذهنیت غلطی بهاشتباه در اذهان بسیاری از مردم شکل گرفته که حاکی از آن است که بار تحریریه بر دوش مردان قرار دارد، اما درعمل اینگونه نیست و در بسیاری از موارد این بار بر دوش زنان سنگینی میکند.
برای سنجیدن صحت این موضوع کافی است سری به برنامههای ادارات مختلف و نشستهای خبری بزنیم، معمولاً آمار خبرنگاران زن شرکتکننده چند برابر مردان خبرنگار است. تعداد خبرنگاران زن سرشناس کشور نیز مؤید این موضوع است “[روزنامه همدلی، ۱۶ مردادماه ۱۳۹۸]. مرور خبرهای هفته گذشته بهبهانه “روز خبرنگار ” نشان داد که رژیم ولایت فقیه بهلحاظ ماهیتش، با رشد هرگونه زمینهای که اسباب آگاهیهای هرچه بیشتر مردم را فراهم آورد بهشدت مخالف است، و از هرگونه اقدامی حتا سرکوبگرانه بههدف جلوگیری از گسترش چنین زمینهای استفاده خواهد کرد.
خانم “نسرین هزاره مقدم”، دراینباره مینویسد: “وقتیکه ٬استثمار فرهنگی٬ اتفاق میافتد، نمیتوان به بهبود مؤلفههای فرهنگی جامعه امید بست؛ وقتی روزنامهنگار که نیروی کار فرهنگی مملکت است، درگیر دغدغهٔ معاش روزانه و ترس از بیکاری است، یعنی ” نون والقلم و مایسطرون ” از یادها رفته است و فرهنگ را در واگن آخرِ قطارِ اولویتهامان قرار دادهایم.”
او میافزاید: “٬کار با قلم٬ و ٬نوشتن از دردهای مردم٬، کاری است سخت و پرمخاطره؛ از دشواریهای همیشگی این شغل که با شرایط اجتماعی گره خورده بگذریم، شغل روزنامهنگاری یا آنگونه که در جهان مدرن الکترونیک میگویند ٬خبرنگاری٬، از نظر مؤلفههای شغلی نیز با کاستیهای بسیار همراه است. این دشواریها را میتوان در چند گروه طبقهبندی کرد: دستمزد پایین، عدم امنیت شغلی، فقدان بیمه یا عدم برخورداری از بیمه مناسبِ خبرنگاری و برونسپاریهایی که گاه به ٬استثمار٬ تن میزند “[ایلنا، ۱۸ مردادماه ۱۳۹۸]. حقیقت آشکار این است که هجوم برنامهریزیشده و مداوم به روزنامهنگاران، و نویسندگان و گردانندگان روزنامهها و گاهنامهها، سایتها، و وبلاگها، به کارزاری سیستماتیک برضد نشر آزاد دیدگاههای سیاسی و اجتماعی، و همچنین اطلاعرسانی و عرصههای مشابه، تبدیل شده است.
این هجومها در اکثر موردها با دستگیری، نقض حقوق شهروندی، تجاوز به حریم خصوصی، اهانت، و برخورد فیزیکی همراه بودهاند. علاوه بر اینها، اتهام همکاری با “عوامل بیگانه” و “جاسوسی” برای آنان- اتهامی کهنه و بهارث رسیده از سلف سلطنتی رژیم ولایی و بهپوسیدگی هر دوی این رژیمها- معمولاً همچون شمشیر داموکلس بر سر این زحمتکشان عرصهٔ اطلاعرسانی و آگاهیبخشی به ریسمانی نازک آویزان است. پایگاه خبری- تحلیلی بهار نیوز، پنجشنبه، ۱۷ مردادماه ۱۳۹۸، از قول سامان صابریان نوشت: “سخن گفتن و نوشتنمان جانسوز است و سرِ سبز بر باد میدهد. امیدوار میمانم تا روزی برسد که غم نان و نگرانی نامردمیها خبرنگاران و روزنامهنگاران را آزار ندهد که آن روز فقط مبارک و شایسته تبریک است نه روزگاری که بر ما میگذرد. “
تاریخ معاصر میهن ما نشان میدهد که آزار و اذیت و حتی اعدام روزنامهنگاران ازجمله جهانگیرخان صوراسرافیل از سوی محمد علی شاه قاجار، خسرو گلسرخی از سوی رژیم پادشاهی پهلوی، و رحمان هاتفی همراه با منوچهر بهزادی و هیئت تحریریه “نامهٔ مردم” و ده ها نمونه های دیگر در رژیم ولایی، نتوانسته است خبرنگاران را از حقیقتجویی بازدارد. چشمانداز پیروزی خبرنگاران و روزنامهنگاران یعنی نویددهندگان آیندهای بهتر با فروغی رخشان بهعیان رؤیتشدنی است.
چون دُورِ جهان یکسره بر مِنهج عدل است / خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل [حافظ].
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۴، دوشنبه ۲۸مرداد ماه ۱۳۹۸