مسایل سیاسی روز

پیکار بر ضد استبداد و ارتجاع

سایت کلمه، چهارشنبه ۹ مردادماه ۱۳۹۸، در مقاله‌ای به‌قلم هاشم آقاجری نوشت: “باید پی برد که یک نیروی اصلاح‌طلب واقعی به‌خصوص در سیستم‌هایی از نوع سیستم ایران بدون جنبش اجتماعی امکان برداشتن یک گام در مسیر اصلاحات ندارد. انقلاب‌ها، هرکدام به‌نحوی حاصل تعارض‌های لاینحلی بوده است که اصلاح و رفرم درون سیستمی از حل آن‌ها ناتوان بوده است.

در همه‌ی ساختارها و نظام‌های سیاسی پیش از انقلاب، سیستم‌ها برای بقای خود به‌وسیله نخبگان درون سیستمی، اصلاحاتی را از بالا، برای حل مسائل، بحران‌ها و رفع تضادها و تعارض‌ها انجام دادند؛ زیرا نسبت انقلاب و اصلاح یک نسبت پایان- آغاز است به‌این معنا که تا زمانی که امکان رفرم و اصلاح درون سیستمی وجود دارد، انقلاب به یک ضرورت و دستورکار مشخص پیشِ روی بازیگران و کنشگران اجتماعی تبدیل نمی‌شود. درنتیجه انقلاب زمانی رخ می‌دهد که اصلاحات از بالا به بن‌بست ‌رسیده و امکان پاسخگویی به بحران‌های پیش روی سیستم را ندارد. به‌عبارتی جنبش انقلابی ضد سیستمی نتیجه ناگزیر کوشش‌های اصلاح‌طلبانه درون سیستمیِ شکست‌خورده است؛ بنا بر این، به‌میزانی که سیستم متصلب است و امکان تغییر دموکراتیک، مسالمت‌آمیز، قانونی و مبتنی بر مذاکره و مصالحه میان نخبگان قدرت و نیروهای اجتماعی تحول‌خواه را ندهد، انقلاب رخ می‌دهد. اصلاح زمانی معنا دارد که زیست جهان جامعه و سیستم حاکم در برابر هم گشوده باشند یعنی سیستم بتواند خود را در پاسخ‌گویی به رشد و تحولی که در جامعه در جریان است باز نگه دارد و خود را نوسازی کند. وقتی سیستم متصلب و جامعه، جامعهٔ متحولی است در یک نقطه این دو به‌طور آنتاگونیستی و ستیزه‌گرایانه در مقابل هم قرار می‌گیرند. “

در فرهنگ و ادبیات سیاسی میهن ما اگر کسی سخن حقی بگوید، می‌گویند: “جانا سخن از زبان ما می‌گویی! ” وقتی حکومت ‌اسلامی، که حق طبیعی و اساسی مردم را برای حاکم شدن بر سرنوشت‌شان و شرکت در انتخاباتی آزاد و دموکراتیک را از آنان دریغ کرده است، شرکت در انتخاباتِ تدارک دیده شده از سوی رژیم و رأی دادن به‌هر کدام از نامزدهای تأیید صلاحیت شده تنها به‌نفع تقویت مواضع تاریک اندیشان حاکم و دوام حکومت مردم‌ستیز ولایت فقیه بوده و خواهد بود. وظیفهٔ نیروهای مردمی و آزادی‌خواه، تشویق مردم به قبولِ سرنوشت محتوم زیستن در حکومت استبدادی ولایت فقیه و یاری رساندن به دوام آن نیست! درست از این منظر است که سخنان آقای هاشم آقاجری مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. او به‌درستی بر این نکته تأکید دارد که، بدون نیروی اجتماعی، بدون جنبش یا جنبش‌های فعال اجتماعی، نمی‌توان طرح‌های رفرمیستی را پیش برد. او می‌گوید: “اینکه کسانی بخواهند ایده اصلاحات را تنها از طریق صندوق رأی پیگیری نمایند، این ناممکن است. مگر اینکه اصلاحات از طریق صندوق رأی متکی به یک نیروی اجتماعی و یک جنبش اجتماعی قدرتمند باشد تا با اتکا به آن بتواند طرح‌های موردنظر را پیش ببرد. ” همان‌طور که تجربه حداقل دو دهه اخیر نشان داده است، رژیم ولایت فقیه اصلاح‌ناپذیر است و تا حذف کامل حاکمیت ولایت فقیه از نظام سیاسی کشور، نمی‌توان به تحقق خواست‌های مردم و نجات کشور از ورطۀ نابودی امیدوار بود. اصلاح‌طلبان حکومتی در موارد گوناگون آن‌چنان از صندوق رأی حرف می‌زنند و صندوق رأی و جنبش اجتماعی را رودرروی هم قرار می‌دهند. انتخابات مجلس در سال‌های پیش، نمونه‌ای بارز از پیامدهای مماشات با حاکمیت ولایت مطلقه بود و نشان داد که چگونه عده‌ای، بر اساس مصلحت‌طلبی، با توافق بر سر “لیست امید”- مرکب از “اصلاح‌طلبان” و هواداران دولت روحانی- کوشیدند با کسب نمایندگیِ مجلس به رانت و جایگاهی در “نظام” دست پیدا کنند. در ادامه نوشته آقای هاشم آقاجری آمده است: “آنان گاهی هم خشونت را جزءِلاینفک انقلاب قرار می‌دهند؛ یعنی به‌محض اینکه این اصلاح‌طلبی مورد نقادی قرار می‌گیرد، آن‌ها انقلاب را با خشونت تعریف می‌کنند و مردم را از یک انقلاب خشونت‌آمیز، هیولایی و خون‌خوار می‌ترسانند که این خود یک مغالطه است و اساساً خشونت جزو تعریف انقلاب نیست. باید پی برد که یک نیروی اصلاح‌طلب واقعی به‌خصوص در سیستم‌هایی از نوع سیستم ایران بدون جنبش اجتماعی امکان برداشتن یک گام در مسیر اصلاحات ندارد.” انتخابات سال‌های قبل و به‌ویژه انتخابات مجلس در اسفندماه ۱۳۹۴ نمونه‌ای بارز از پیامدهای مماشات با حاکمیت ولایت مطلقه بود و نشان داد که چگونه عده‌ای، بر اساس مصلحت‌طلبی، با توافق بر سر “لیست امید”- مرکب از “اصلاح‌طلبان” و هواداران دولت روحانی- کوشیدند با کسب نمایندگی مجلس به رانت و جایگاهی در “نظام” دست پیدا کنند. کارنامه غالب اصلاح‌طلبان مصلحت‌اندیش حکومتی “سیاه نامه” است. افرادی که با بحث‌های فرسایشی، بی‌معنا، فتنه‌انگیزانه، رندانه و خدعه‌گرانهٔ حرفه‌ای وارد کارزار انتخاباتی رژیم می‌شوند اعتبار خود را پیش مردم از دست داده‌اند. مدت‌ها است که ”آرامش فعال“ که در واقع معنایش مماشات با رژیم استبدادی است، و از جانب کسانی همچون حجاریان و دیگر اصلاح طلبان حکومتی مطرح می گردد به عنوان حربه موثر مبارزهٔ سیاسی و تلاش اجتماعیِ مؤثر با هدف به‌وجود آوردن تغییرهایی ترقی‌خواهانه، در کشور ما از اعتبار خود را کاملاً از دست داده است. یکی از دلایل اصلی روند این بی‌معنا شدن، اصرار بخش‌هایی چشمگیر از “اصلاح‌طلبان” به پناه بردن به خیمه‌و‌خرگاه “اعتدال‌گرایان” بود. آنان با ترویج این باور که “اصلاح‌طلبان” باید به‌هر قیمتی و به‌هر شکلی در درون ساختار قدرت “نظام” حضور داشته باشند تنها هدف‌شان‌ اصرار بر حفظ “نظام” غیردمکراتیک و ضد مردمی کنونی است. به‌همین دلیل است که به‌میزانی که امید به تحقق مطالبات از طریق رفرمِ سیستمی کاهش یافته و به جانب صفر میل پیدا می‌کند، اصلاح‌طلبان حکومتی به سوی استراتژی هراس‌افکنی بین مردم و ایجاد انگیزه از طریق القای ترس در مردم روی می‌آورند. واقعیت این است که، مردم بر اساس امید به آینده به آقای خاتمی رأی دادند، اما تجربه دهه اخیر به مردم آموخته است که از این مسیر نمی توان به اصلاحات واقعی دست یافت. اصلاح‌طلبان حکومتی و بخش هایی از نیروهای ”اپوزیسیون“، که منطق سیاست ورزی‌شان را بر ایجاد تعادل قوا در وضعیت موجود و گزینش “بد” به‌جای “بدتر”، بدون رسم خط قرمزی حداقلی، جای داده‌اند، در آن صورت  به‌قول هاشم آقاجری، دیگر “معلوم نیست که چه چیزی اصلاح‌طلبی را از ضد اصلاح‌طلبی جدا می‌کند. چون همواره بدتر از یک بدی وجود دارد و همواره با این منطق در مقابل یک بدتری یک بدی لباس خوب به تن می‌کند؛ یعنی دائم سطح توقعات و مطالبات اصلاح‌طلبان پایین و پایین‌تر می‌رود. این منطق حرکت در دایرهٔ بسته یک سیستمی است که مسئلهٔ اصلاح‌طلبانش فقط صندوق رأی شده است و رابطه‌اش را با جامعه مدنی قطع کرده است. از جنبش اجتماعی می‌ترسد و در لحظه‌هایی که جنبش اجتماعی در مقابل سیستم قرار می‌گیرد، می‌توان پیش‌بینی کرد – کما اینکه نمونه‌هایش را در سال‌های اخیر دیده‌ایم- که نیروی اصلاح‌طلب در کنار سیستم و در مقابل مردم قرار گیرد. از چنین صندوق رأی و چنین منطق اصلاح‌طلبی هیچ‌گونه تغییر و اصلاحی به‌معنای واقعی کلمه انتظار نمی‌رود.” در این ارتباط، آقای ابوالفضل قدیانی، نیز تحلیلی تأمل‌برانگیز را ارائه می‌دهد که توجه تحلیل‌گران را به‌خود جلب می‌کند. او می‌نویسد: “همان‌قدر که نیروهای سیاسی دمکراتیک و ملی می‌بایست در نفی دخالت خارجی و تحریم‌های غیرانسانی ایالات‌متحده بکوشند می‌باید در نفی استبداد ولایت فقیه حاکم بر ایران بدون پرده‌پوشی و لکنت کلام سخن بگویند.” او می‌افزاید: “نباید فراموش کرد که تنها چیزی که امروزه می‌تواند کشور ایران را از گزند آسیب‌های کلان اقتصادی-اجتماعی- فرهنگی- سیاست خارجی برهاند، استقرار حکومتی دمکراتیک و ملی است که متکی بر آراء جمهور مردم، حافظ تمامیت ارضی، منافع ملی و حقوق تک‌تک شهروندان ایران باشد. دور نیست که چنین صراحتی تبدیل به خواستی همه‌جانبه و ملی شود که مستبد امروز ایران، علی خامنه‌ای، چاره‌ای جز کرنش در مقابل آن نبیند.”

 تنها با مبارزهٔ مشترک و سازمان‌یافتهٔ همهٔ نیروهای مترقی و آزادی‌خواه و به‌چالش کشیدن ساختار ضدمردمی حکومت در ایران، یعنی ولایت مطلقه فقیه، است که می‌توان به آینده‌‌ای دیگر، آینده‌‌ای رها از زنجیرهای تاریک‌اندیشان کنونی امیدوار بود.

 به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۴، دوشنبه ۲۸مرداد ماه ۱۳۹۸

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا