مسایل سیاسی روز

به مناسبت سالگرد کودتای ۲۸ مرداد : نقش و تأثیر حزب تودۀ ایران در مبارزۀ کارگران نفت در ایران

نیروهای چپ در ایران، و از جمله حزب تودهٔ‌ ایران، اگرچه بخش اعظم دوران حیات و فعالیتشان مخفی و زیر ضربه‌های استبداد خشن پهلوی و ولایی بوده است و هرگز حاکمیت را در دست نداشته‌اند، امّا بی‌تردید مهر و نشان خود را بر تحوّل جامعهٔ ایران و به‌ویژه بر حیات زحمتکشان کشور زده‌اند. نتیجهٔ روشنگری‌ها و آموزش‌های حزب ما در زمینهٔ حقوق کار، قانون کار، حقوق زنان، تأمین اجتماعی، سندیکا و اتحادیه، و… را تا همین امروز در میان کارگران و جنبش کارگری ایران به‌روشنی می‌توان دید.

زنده‌یاد رفیق عبدالصمد کامبخش دربارهٔ وضع زحمتکشان در دورهٔ سلطنت رضاشاه و پیش از بنیادگذاری و شروع فعالیت حزب تودهٔ ایران، می‌نویسد: “وضع طبقهٔ کارگر در اواخر سلطنت رضاشاه رقّت‌بار است. با وجود ترقی دو برابر هزینهٔ زندگی، طی ده سال دستمزد کارگر تغییری نیافته بود. روزکارِ یک کارگر غالباً از آفتاب تا آفتاب بود. حداکثر دستمزد پنج تاهشت ریال در مقابل دوازده تا چهارده ریال حداقل هزینهٔ روزانه [بود]، مضاف بر اینکه زنان و کودکان نیز مجبور بودند کار کنند و با حداکثر استثمار، نازل‌ترین دستمزد را دریافت دارند.”

در دورهٔ رضاشاه چیزی به اسم حقوق کار و قرارداد کار در جامعهٔ ایران مطرح نبود و بسیاری از کارگران و دهقانان و در کل زحمتکشان (به‌خصوص زنان و کودکان) از حقوق اجتماعی و انسانی خود محروم بودند و به‌شدّت استثمار می‌شدند. در آن زمان، حتّی واژهٔ کارگر به کار برده نمی‌شد و این زحمتکشان را “اجیر” یا “عمله” می‌نامیدند.

بعد از بنیادگذاری حزب تودهٔ ایران، و با برخورداری از پشتوانهٔ فعالیت‌های فداکارانهٔ کمونیست‌ها در اواخر سدهٔ ۱۲۰۰ و اوایل سدهٔ ۱۳۰۰، وضعیت به طور کیفی تغییر کرد. برای نمونه، فقط پنج سال بعد از تأسیس حزب تودهٔ ایران در سال ۱۳۲۰ و فعالیت علنی و مستمر آن، قراردادهای کار وارد مناسبات تولید شد. در روزنامهٔ رهبر، ارگان حزب تودهٔ‌ ایران در آن زمان، در شمارهٔ ۷۶۱ (۱۷ تیر ۱۳۲۵) گزارشی از بسته شدن قراردادی میان کارگران و کارفرما منتشر شد. این قرارداد بین صاحب کارخانهٔ شِبرو سازی لوکس و محمود مشهدی نمایندهٔ شورای متحدهٔ مرکزی در تاریخ ۳/۴/۱۳۲۵ منعقد شده بود که بخشی از آن چنین بود:

۱.‌ به رسمیت شناختن اتحادیهٔ کارگران کارخانه

۲.‌ ساعات کار کارگران ۸ ساعت در روز

۳.‌ اگر کارخانه احتیاج به اضافه‌کار داشته باشد باید یک برابر و نیم حقوق پرداخت شود

۴.‌ مزد کارگران از تاریخ تصویب این قرارداد به طریق زیر اضافه خواهد شد:

الف– از دویست تومان به بالا، صدی ده

ب– از صد و پنجاه تومان به پایین، صدی بیست و پنج

۵. پرداخت حقوق کارگران در ماه دو مرتبه خواهد بود

۶. در سال دو دست لباس کار و کفش و صابون حمام به طور معمول باید به کارگران کارخانه داده شود

۷. روزهای جمعه و تعطیل رسمی با استفاده از حقوق خواهد بود

۸.‌ بیمهٔ کارگران باید فوراً عملی شود

۹. کارفرما بدون اجازهٔ اتحادیه حق بیرون کردن کارگران را ندارد

۱۰.‌ اگر کارخانه به کارگر بیشتری احتیاج داشته باشد با اطلاع و موافقت اتحادیه استخدام نماید

۱۱.‌ مرخصی در سال ۲۱ روز با استفاده از حقوق خواهد بود

۱۲.‌ تهیهٔ دکتر در بخش کار

۱۳.‌ هرگاه کارفرما از کارگران شکایتی داشته باشد به اتحادیهٔ مربوطه رجوع نماید.

این قرارداد از تاریخ ۱۶/۴/۱۳۲۵ به مورد اجرا گذاشته خواهد شد.

نمایندهٔ شورای متحدهٔ مرکزی اتحادیه‌های کارگران و زحمتکشان ایران….. محمود مشهدی

چنین است شمّه‌ای از نقش حزب تودهٔ ایران در تحوّل جنبش کارگری و احقاق حقوق کارگران متناسب با نیازهای زندگی زحمتکشان در عصر جدید.

 

مهاجران و جنبش کارگری

با نگاهی گذرا به تاریخ جنبش کارگری کشورمان می‌بینیم که اصولاً شروع سوسیال دموکراسی و شروع مبارزات کارگری در ایران با آن بخش از کارگرانی شروع می‌شود که برای کار به ماورای قفقاز یا به مناطق نفتی باکو مهاجرت می‌کردند. آشنایی و همکاری با کارگران ورزیده و آشنا با مبارزات کارگری، و تماس با انقلابی‌های باتجربهٔ روسیه در آن زمان، کارگران مهاجر را در مراحل بعدی به مبارزانی پیگیر در داخل ایران تبدیل می‌کرد .دربارهٔ میزان این مهاجرت‌های کارگری می‌توان گفت که طبق آمار رسمی ثبت شده، در سال ۱۹۱۱ (۱۲۹۰ش) ۱۹۰هزار نفر برای کار به مناطق پیش‌گفته مهاجرت کرده بودند. بر اساس آمار موجود، در همین دوران، ۵درصد کل کارگران ماورای قفقاز و ۵۰درصد کل کارگران نفت باکو را مهاجران ایرانی تشکیل می‌داده‌اند. همین آمار می‌تواند زمینه‌ای باشد برای شناخت بهتر پیشگامان جنبش کارگری در ایران و پیشگامان کارگران مبارز در شرکت نفت ایران در سال‌های بعد.

مروری کوتاه بر تاریخچهٔ نفت و مبارزهٔ نفتگران

در سال ۱۹۰۱ امتیاز نفت ایران به شخص ماجراجویی به نام ویلیام ناکس دارسی واگذار شد. کسی تصور نمی‌کرد که این مادهٔ سیاه در آینده در همهٔ عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، ساختارهای اجتماعی، کنش‌های اجتماعی و طبقاتی، و روابط جهانی و تقریبا همهٔ عرصه‌های زندگی ایرانیان نقش برجسته و تعیین‌کننده‌ای داشته باشد. امتیاز نفت با اختیارات بسیار وسیع، توسط دربار قاجار به مبلغ پنجاه‌هزار پوند استرلینگ به دارسی واگذار شد. بعد از یک سال این شرکت نام خود را به شرکت نفت انگلیس و پارس تغییر داد. بعد از جنگ جهانی دوم، بنا به در خواست دولت ایران، کلمهٔ پارس حذف و نام شرکت به شرکت نفت ایران و انگلیس تغییر داده شد . پایان یافتن جنگ جهانی دوّم، آغاز گسترش بهره‌برداری از نفت و اهمیت یافتن بیش از پیش طلای سیاه بود. کار اکتشاف نفت ایران به‌سرعت گسترش یافت و در منطقهٔ مسجد سلیمان، میدان‌های نفتی بسیار غنی‌ای در اغاجاری، گچساران، نفت سفید، لالی، قصر شیرین، و هفتگل کشف شد و کار استخراج آغاز گشت. حجم تولید نفت خیلی زود شرکت نفت را در ردیف بزرگ‌ترین شرکت‌های نفتی موسوم به هفت خواهران قرار داد. پالایشگاهی در آبادان احداث شد که در ان زمان بزرگ‌ترین پالایشگاه جهان از نظر وسعت و تولید بود. ولی سهم ایران از این منابع عظیم ناچیز و حقارت بار بود و مبلغ حق امتیاز تحقیرآمیزی که به ایران پرداخت می‌شد، با هیچ‌یک از قردادهای نفتی جهان قابل مقایسه نبود.

وضعیت کارگران ایرانی شرکت نفت در اوایل سدهٔ ۱۳۰۰  بسیار اسفناک بود. شرکت نفت طی سال‌ها کارگران ماهر و نیمه‌ماهر خود را از هند و پاکستان می‌آورد. کارگران ساده بیشتر با قراردادهای موقت کار می‌کردند. خانه‌های کارگران از پیت‌های حلبی و بشکه‌های نفت و روغن درست شده بود و تعداد زیادی از کارگران در چادرهایی در بیابان‌های اطراف زندگی می‌کردند.

در چنین شرایط رقّت‌باری بود که حزب تازه‌بنیاد کمونیست ایران در سال ۱۳۰۴ به میان این کارگران رفت تا آنها را برای رسیدن به حقوقشان یاری کند.

اتحادیه کارگران نفت جنوب در سال ۱۳۰۴ توسط حزب کمونیست ایران شکل گرفت. حزب در سال ۱۳۰۶ در صدد ایجاد تشکیلات مخفی میان کارگران نفت جنوب برآمد و سازمان به‌نسبت محکمی به وجود آورد. سپس، این سازمان مخفی برای برگزاری کنفرانس اتحادیه‌های کارگری اقداماتی به عمل آورد و بیانیه‌هایی منتشر کرد، تا اینکه سرانجام در اواخر سال ۱۳۰۶ این کنفرانس با شرکت۲۰۰ نماینده برگزار شد. این کنفرانس تصمیم گرفت که سازمان خود را توسعه دهد؛ دست به تأسیس کلوب کارگری، تعاونی، وغیره بزند؛ علیه جریمه، کتک و فحاشی مبارزه کند؛ و نظایر این. در اواخر ژانویه ۱۹۲۹ (۱۳۰۷) در اثر اقدامات کمیتهٔ ایالتی حزب کمونیست، کنفرانس دوّم اتحادیه‌های کارگران نفت برگزار شد. مجله ستاره سرخ تعداد اعضای اتحادیه را در این زمان سه‌هزار نفر نوشت. کنفرانس علاوه بر تصمیم‌های سازمانی (بسط سازمان اتحادیه و غیره) یک رشته تصمیم‌های سیاسی نیز گرفت. تقاضای تجدیدنظر در امتیاز نفت جنوب، اعتصاب اوّل ماه مه (روز جهانی کارگر) و غیره. شرکت نفت جنوب از جریان مطلع گشت. در تاریخ ۲۹ آوریل همان سال، شبانه ۹۳ نفر از فعالان و اعضای اتحادیه را توقیف کردند و بدین طریق مانع اعتصاب کارگران در روز اول ماه مه شدند. ولی کارگران چند روز بعد تصمیم خود را اجرا کردند. روزنامهٔ ستاره سرخ جریان این نخستین اعتصاب بزرگ کارگران نفت ایران را چنین شرح می‌دهد: “روز چهار ماه مه ۱۹۲۹ ساعت هشت صبح اعتصاب شروع  شد. دستجات پلیس که در محل واقعه آماده بودند به علت کمی [تعداد] جرئت حمله به کارگران را نداشتند… کارگران با خواندن سرودهای انقلابی و فریاد محو باد کمپانی انگلیس و ایران، محو باد عمّال امپریالیسم، محو باد امپریالیسم انگلیس، [به آمدن قشون] پاسخ گفتند. پاسبانان و سربازان با قمه و شمشیرهای برهنه به کار گران حمله و کارگران با سنگ و چوب مقاومت کردند. در نتیجه، بیست نفر کارگر و پانزده پلیس زخمی شدند. از ده‌هزار کارگر نُه‌هزار نفر در اعتصاب شرکت کردند. عملیات معدن به‌کلی فلج و دَکاکین [=دکان‌ها] همه بسته و کارگران بیکار به صف اعتصابیون پیوستند و جمعیتی بیست‌هزار نفری از کارگران و کسبه [=کاسب‌ها] در مقابل پلیس تشکیل دادند. در همین روز در مسجد سلیمان و نواحی نزدیک دیگر نیز اعتصاب شد.”

مبارزهٔ سخت کارگران سه روز ادامه داشت. تقاضاهای کارگران در این اعتصاب چنین بود: بالا بردن دستمزد تا پانزده درصد، به رسمیت شناختن اتحادیهٔ کارگری، به رسمیت شناختن عید اول ماه مه، دخالت دادن نمایندهٔ کارگران در مورد اخراج و استخدام کارگر، هفت ساعت کار برای جوانان، وغیره.

اعتصاب کارگران نفت جنوب با وجود اینکه شکست خورد، رخداد بزرگی بود که اهمیت نیروی متشکل و سازمان‌یافتهٔ کارگری را برای نخستین بار به خود کارگران نشان داد.

پس از به قدرت رسیدن رضاشاه و سرکوب شدید حزب کمونیست، بسیاری از دستاوردهای آن حزب و به‌خصوص حقوق به دست آمدهٔ کارگران زیر ضربه قرار گرفت یا از بین برده شد. در سال ۱۳۲۰، و بنیادگذاری حزب تودهٔ ایران، پیگیری مبارزات کارگران و از جمله کارگران نفت به حزب توده ایران منتقل شد. در این نوشتار، از میان عرصه‌های گوناگون فعالیت و مبارزهٔ پیگیر و اثرگذار حزب در پهنهٔ اجتماع و سیاست ایران و در جنبش کارگری، بیشتر به نقش و تأثیر حزب در مبارزات نفتگران توجه می‌کنیم.

در نخستین کنگرهٔ حزب تودهٔ ایران در شهریور ۱۳۲۳، توجه خاص و الویت به سازمان‌دهی طبقهٔ کارگر ایران شده بود. در این کنگره به تحکیم اتحادیه‌های کارگری (و به طور مشخص شورای متحد مرکزی اتحادیه‌های کارگران و زحمتکشان ایران) و تقویت سازمان‌های موجود و به‌ویژه کار در میان دهقانان و کارگران توجه فراوان شده بود. نخستین گام کار در میان کارگران آبادان و موضوع اعتصاب آنها بود. روزنامه رهبر در شماره سه تیر ۱۳۲۴ در گزارشی با عنوان “یک موفقیت بزرگ” نوشت: 

“…به قرار اطلاع واصله، اخیراً اعتصابی با موفقیت کامل از طرف کارگران قسمتی از پالایشگاه به عمل آمده است. توضیح اینکه قریب صدوپنجاه نفر از کارگران متشکل قسمت نام‌برده بعد از تقاضای کتبی قبلی، که بدون ترتیب‌اثر ماند، روز ۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۴ جمعاً به اعتصاب متوسل شدند. مزد کارگران از ۲۴ ریال به ۳۰ ریال و از ۳۰ ریال به ۳۵ ریال و از ۳۵ ریال به ۳۸ ریال افزایش یافت. تأثیر مستقیم این عمل در سایر بخش‌های پالایشگاه فوراً مشخص بود به نحوی که در حدود پنج‌هزار کارگر در اثر این جنبش ذی‌نفع واقع گشتند.”

شتاب‌زدگی شرکت نفت برای پذیرش این تقاضاها مفهوم بود: فرو نشاندن سریع جرقه‌هایی که می‌توانست به‌سرعت شعله ایجاد کند.

با پایان یافتن جنگ جهانی دوّم در سال ۱۳۲۴، حزب تودهٔ‌ ایران فعالیت خود را به منظور تشکل کارگران نفت در شاخه‌های مختلف گسترش داد و از جمله اتحادیهٔ کارگران خوزستان را به مثابه شعبهٔ ایالتی شورای متحدهٔ مرکزی تشکیل داد. اتحادیهٔ مستقل کارگران ایران را نیز جذب خود کرد و در روز جهانی کارگر در سال ۱۳۲۵ راه‌پیمایی منظم و با شکوهی را سازمان داد و برگزار کرد. به دنبال انجام پیروزمندانهٔ این راه‌پیمایی، حزب تودهٔ ایران برای تحقق خواست کارگران به سازمان‌دهی یک رشته اعتصاب‌ها در شرکت نفت دست زد. روز بعد از راه‌پیمایی اوّل ماه مه ، حدود ۲۵۰ نفر از کارگران و استادکاران قسمت تقطیر پالایشگاه آبادان دست از کار کشیدند و خواستار دستمزد بیشتر و ساعت کار کمتر شدند. هنگامی که کارکنان بخش آسفالت به اعتصاب پیوستند، شرکت خواست آنها را پذیرفت. در روز ۲۱ اردیبهشت، همهٔ ۲۵۰۰ کارگر حوزهٔ نفتی آغاجاری دست از کار کشیدند و خواهان همان دستمزد و مزایایی شدند که مدت کوتاهی پیش از آن، کارگران نساجی اصفهان به دست آورده بودند. دستمزد برای روز تعطیل جمعه و دستمزد بیشتر برای اضافه‌کاری از جمله خواست‌های کارگران بود. شرکت نفت نخست این خواست‌ها را غیرمنطقی خواند و آب شهر آغاجاری را قطع کرد، ولی وقتی کارگران آبادان تهدید کردند که به اعتصاب می‌پیوندند، شرکت به پای میز مذاکره آمد. در پایان نشست، شرکت نه‌فقط همهٔ خواست‌ها را پذیرفت، بلکه مجبور شد حقوق سه هفته اعتصاب را نیز بپردازد. کنسول انگلستان در خرمشهر می‌نویسد که علت گردن نهادن شرکت نفت به این توافق‌نامه‌های نامطلوب و پذیرفتن حزب تودهٔ ایران به عنوان نمایندهٔ کارگران این بود که “شرکت نفت از میزان نفوذ حزب توده در بین کارگران نفت باخبر بود و ترس داشت که اعتصاب به پالایشگاه آبادان سرایت کند.” (نقل از کتاب “ایران بین دو انقلاب” نوشتهٔ یرواند آبراهامیان، ص ۲۲۵)

در اواخر خرداد سال ۱۳۲۵، تشکل‌های مردمیِ حزب تودهٔ ایران در بین مردم خوزستان از تشکل‌های دولتی محبوب‌تر و بانفوذتر بودند. کنسول انگلستان در اهواز می‌نویسد که “شعبه‌های حزب در خوزستان بر قیمت مواد غذایی نظارت دارند. از حمایت کارکنان آتش‌نشانی برخوردارند. رفت و آمد کامیون‌ها بین مراکز شهری را مدیریت می‌کنند. اتحادیه‌های کارگری حزب شکایات کارگران را به گوش مدیران می‌رسانند. برای موقعیت‌های اظطراری کمک‌های مردمی را جمع‌آوری می‌کنند. اختلافات مابین کارگران از اقوام مختلف را به‌خوبی حل می‌کنند. باشگاه‌ها، از جمله چهل و پنج باشگاه در آبادان تأسیس کرده‌ا ند. میلیشیای حزب برای مراقبت از تأسیسات نفتی نگهبانی می‌دهند. آنها با انتقال ۲۵۰۰ نفر از خرمشهر به آبادان برای ایجاد یک سیل‌بند اضطراری تحسین خارجیان را برانگیختند.”

بزرگ‌ترین اعتصاب کارگری در تیر سال ۱۳۲۵ به وقوع پیوست. محرّک این اعتصاب قطع پرداخت حقوق روز جمعهٔ کارگران توسط شرکت نفت بود. استاندار خوزستان که طرفدار انگلستان بود، حکومت نظامی اعلام کرد و فرمانده نظامی آغاجاری نمایندهٔ محلی کارگران را که برای گفتگو رفته بود دستگیر کرد. در نتیجه، اعتصاب خودجوش در آغاجاری شروع شد و حزب توده ایران و شورای متحده مرکزی آن را تأیید کردند. در ۲۲ تیر، شورای متحدهٔ‌ مرکزی از کارگران سراسر خوزستان در شرکت نفت خواست که به اعتصاب بپیوندند و تقاضا کرد تا زمانی که دولت، استاندار خوزستان را بر کنار نکرده، حقوق روز جمعه را پرداخت نکرده، حکومت نظامی را لغو نکرده، و رهبران کارگران را آزاد نکرده، اعتصاب ادامه خواهد داشت. شصت‌وپنج‌هزار نفر از کارگران شرکت نفت به این درخواست پاسخ مثبت دادند. در نتیجه، بزرگ‌ترین اعتصاب کارگران صنعتی در ایران و در خاورمیانه در آن زمان برگزار شد. علاوه بر این، دویست صنعتکار هندی شاغل در شرکت نفت، رانندگان کامیون، کارکنان آتش‌نشانی، مغازه‌داران و دانش‌آموزان مدارس نیز به این اعتصاب پیوستند. این اعتصاب اگرچه در آغاز مسالمت‌آمیز بود، امّا به تحریک استاندار و با مداخله‌ٔ خان‌های عشایر عرب، به درگیری کشیده شد، که در این میان نوزده نفر که دوازده نفر آنها عشایر مسلح بودند که یکی از آنها از رهبران عشایر بود، کشته شدند. با آمدن هیئت دولت از تهران به خوزستان، با تحقق خواست‌های اقتصادی کارگران، اعتصاب با موفقیت پایان یافت. در پایان سال ۱۳۲۵، شورای متحدهٔ مرکزی و اتحادیه‌های کارگری در شرکت نفت در اوج قدرت خود بودند.

اصولاً اوج مبارزات کارگران شرکت نفت در دههٔ ۱۳۲۰ و اوایل دههٔ  ۱۳۳۰ را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد: سال‌های ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۵ که موفقیت و پیروزی‌های ارزشمندی نصیب کارگران شرکت نفت و البته کارگران سراسر ایران به رهبری حزب تودهٔ ایران شد؛ سال‌های ۱۳۲۶ تا ۱۳۲۹ که دورهٔ سرکوب شدید جنبش کارگری و حزب تودهٔ ایران همراه با تهاجم مشترک ارتجاع و امپریالیسم است که به خون کشیده شدن دولت‌های ملی و خودمختار آذربایجان و کردستان (مهاباد) بخشی از آن است. اوج مجدد جنبش کارگری از اواخر سال ۱۳۲۹ تا کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ است.

از سال ۱۳۲۹، همراه با اوج‌گیری مبارزات مردمی و جنبش‌های کارگری، شورای متحدهٔ مرکزی با عنوان جدید ائتلاف سندیکاهای کارگری وارد میدان مبارزهٔ کارگری شد. این در حالی بود که کارگران بنگاه‌های صنعتی و شرکت نفت مشتاقانه در انتظار این بازگشت پیروزمندانه بودند. در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ وقتی که شرکت نفت ایران و انگلیس به بهانهٔ پایین آمدن اجاره‌خانه‌ها و قیمت‌های مواد غذایی، کاهش قریب‌الوقوع دستمزدها و حق مسکن را اعلام کرد، بحران آغاز شد. نخست کارگران بندر معشور دست به اعتصاب زدند. سه روز بعد، کارگران خطوط لوله و تعمیرگاه‌های ماشین در مسجد سلیمان، و در اواسط فروردین ۱۳۳۰، اکثریت چهل‌وپنج‌هزار کارگر شرکت نفت در اعتصاب بودند. شرکت نفت پذیرفت که تمام کاهش‌ها را معلق کند، امّا کارگران درخواست سه هفته حقوق دورهٔ اعتصاب را بهانه کرده، دست به اعتصاب بزرگی زدند که در آن خواست سیاسی ملّی شدن شرکت نفت را به خواست‌های قبلی خود اضافه کردند. اعتصاب بهار ۱۳۳۰ دیگر به کارگران نفت محدود نشد. کارگران نساجی اصفهان و بسیاری از کارخانه‌های بزرگ دست به اعتصاب زدند. در این اعتصاب‌ها، طبقهٔ کارگر ایران علاوه بر حمایت از کارگران نفت، خواهان ملّی شدن شرکت نفت شد.

سازمان‌دهی مبارزات و اعتصاب‌های کارگران شرکت نفت و تحصیل حقوق آنها تجربهٔ ارزشمندی در مبارزات کارگران ایران و کارگران خاورمیانه در زمینهٔ اهمیت سازمان‌یافتگی و همکاری جمعی است. تقریباً همهٔ مبارزات طبقهٔ کارگر و زحمتکشان ایران به همّت نخست حزب کمونیست ایران و در ادامه، حزب تودهٔ ایران سازمان‌دهی شد. تجربهٔ این مبارزات سرمایه‌ای بزرگ برای مبارزهٔ اکنون و آیندهٔ طبقهٔ کارگر ایران است. یاد مردان و زنانی که زندگی و جان خود را در راه این مبارزات گذاشتند، جاودان خواهد بود.

بد نیست یادآوری کنیم که در راه‌پیمایی و اعتصاب کارکنان شرکت نفت در سال ۱۳۲۵، یکی از کارگران زن سخنرانی کرد و گفت: “برادران، نفت طلای ایران است. مسئولان انگلیسی نفت برای غذای سگ‌هایشان بیشتر از دستمزد ما پول می‌پردازند. ما خواهان خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس هستیم.” شاید این نخستین بار بود که در یک راه‌پیمایی و به طور علنی و آن هم توسط یکی از زنان ایران، ملّی شدن شرکت نفت مطرح گردید. متأسفانه نام این سخنران زن تا کنون پوشیده مانده است.

 

نتیجه‌گیری

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و برقراری دیکتاتوری محمدرضاشاه و پیروزی امپریالیسم فقط محدود به مسئلهٔ  ملّی شدن نفت نبود، بلکه ارتجاع حاکم مصمّم بود که راه هر نوع تحوّل‌ بنیادی را یکسره سدّ کند. اگر سقوط دولت ملّی دکتر مصدّق حل‌کنندهٔ مشکل‌های ناشی از ملّی شدن نفت برای ارتجاع و حامیان خارجی‌اش بود، سرکوب خونین حزب تودهٔ ایران  و اتحادیه‌های کارگری برای توقف و عقب‌گردِ روندِ تحوّل‌های بنیادینی بود که می‌توانست آیندهٔ کشور ما را به‌کلی دگرگون سازد. این کودتا و سرنگون کردن خشن و خونین دولت قانونی کشور، نطفهٔ نحیف رشد آزادی‌های دموکراتیک در ایران را نیز کشت. در مبارزات آن سال‌ها، حزب ما در صدد به وجود آوردن ارتباط میان مبارزه بر ضد دست‌اندازی امپریالیسم بر منافع و منابع ملّی از یک سو، و به جریان انداختن و پیشبُرد تغییرهای بنیادی اجتماعی-اقتصادی از سوی دیگر بود. مهم‌تر اینکه حزب ما سعی در ایجاد زبان مشترک بین نیروها و طبقه‌هایی داشت که اتحاد آنها می‌توانست نیروی مادّیِ لازم برای تحرّکی عظیم را در کشورمان به وجود آورد. در پی کودتای سیاه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دورهٔ خاموشی تحوّل‌های مترقی نیز شروع شد، و ارتجاع و همدستانش که تحمل تغییرهای دموکراتیک در روندی مدنی و نطفه بستن دموکراسی و عدالت اجتماعی را نداشتند، به لگدمال کردن نهال‌هایی پرداختند که حزب تودهٔ ایران و فعالان کارگری با خون دل آبیاری کرده بودند. حزب تودهٔ ایران را این بار “منحله” و “مُرده” اعلام کردند، به این امید که دستاوردهای معنوی آن را نیز که حاصلش بیداری جامعه بود نابود سازند. امّا همان‌طور که در آغاز این نوشتار اشاره شد، تأثیر روشنگری‌ها و آگاهی‌رسانی‌های حزب تودهٔ ایران را امروزه نیز در جامعه می‌توان دید. با سرکوب و کشتار می‌توان به جنگ تلاش‌های نیروهای ترقی‌خواه و کمونیست برای بهروزی زحمتکشان و پیشرفت جامعه رفت، ولی وقتی اندیشه‌های ترقی‌خواهانه و حق‌طلبانه در جامعه ریشه دواند، خشکاندن این ریشه آسان نخواهد بود. حزب تودهٔ ایران و دیگر نیروهای ترقی‌خواه با امید به روزهای بهتر برای همهٔ زحمتکشان کشور به این مبارزهٔ خود در هر شرایطی ادامه می‌دهند.

 

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۵، دوشنبه ۱۱ شهریور ماه ۱۳۹۸

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا