انقلاب چیست؟
انقلاب بهمعنای دست بهدست شدن قدرت دولتی از یک طبقه به طبقهٔ دیگر است. جدای از جامعههای “بدوی” نخستین همه جامعههای طبقاتی، در هر مکان، آنهایی که در سراسر تاریخ ثبت شدهاند، با داشتن دولت، ساختارها و نهادهای حکومتی، قانونگذاری، سردمداری و اجرایی، مشخص میشوند. دولت اغلب بهعنوان “دلال یا وجدان” جامعه، ضامن ثبات اجتماعی، و “آزادی”، معرفی میشود که در راستای تأمین دلخواستهها و نیازهای “اکثریت” کار میکند.
با این حال، دستآخر، دولت نمایندهٔ خواستهای طبقهٔ حاکم- یعنی “شمار اندکی” که کنترل ابزار تولید و نیازمندیهای ضروری برای گذران زندگی را در دست دارند و بر آنها نظارت میکنند – است. دو سده بعد از کشتار “پترلو” (منطقهای در شمال انگلستان، که در سال ۱۸۱۹ سوارهنظام با شمشیرهای کشیده به تظاهرات صلحآمیز چند ده هزار نفر که در اعتراض به قحطی و بیکاری و نداشتن حق رأی بیرون آمده بودند حمله برد که به چندصد کشته و زخمی انجامید) مبارزه برای دگرگونی دولت همچنان کانون مبارزه است. چیزی که مارکسیسم را از سوسیالدموکراسی متمایز میکند بهجا آوردن این نکته است که مجلس را با دولت همسان نمیداند؛ تنها از راه مبارزهٔ پیگیر است که طبقهٔ کارگر و همپیمانانش میتوانند بهقدرت سیاسی و دولتی دست یابند، و برای ساختمان جامعهٔ عادلانهتر و برابرخواه سوسیالیسم، که پیششرط ساختمان نهایی جامعهٔ بیطبقه (و بدون دولت) یعنی کمونیسم بهشمار میرود، دولت هم بهناچار در این مرحله دگرگون خواهد شد. بر اساس بینش مارکسیستی انقلاب همانند سرپیچی یا شورش (این دو اغلب به یک موضوع یا سازمان واحد میپردازند) نیست، اما میتواند از آنها هستی یابد. محیط زیست یک مورد گویا است. بسیاری از جوانان، از طریق تعامل با جنبشهایی نظیر جنبش شورش انقراض، بهاین جمعبندی رسیدهاند که سرمایهداری نمیتواند اصلاح شود یا سیارهٔ زمین را نمی توان با یک سرهمبندی ساده حفظ کرد. ویژگی در بنیاد نظام اقتصادی موجود است که سبب بروز مشکلات میگردد (و حتی با وانمود کردن به تلاش برای گرهگشایی از آنها بیشتر سود میبرند). شمار بسیار اندکی از اعتراض های توده ای پیوند بین بهرهکشی سرمایهداری از مردم و بهرهبرداری از طبیعت را نشان دادهاند و به این نتیجه رسیدهاند که این نظام باید با نظام دیگری جایگزین شود. و بسیاری مصمم هستند نظام اقتصادی را بهچالش بطلبند که در آن ثروت و قدرت در دستان اقلیتی کمشمار (زیر ۴ درصد) جمعیت کشور متمرکز است. انجام این کار بهمعنای تغییرهای عمده در جامعه، و بهویژه در دولت، است.
مارکس و انگلس دو جنبه از دولت را از هم تمیز دادند: “دولت کسان” یا “قدرت دولت در مناسبات اجتماعی” (افزار سرکوبگر)، و “ادارهٔ امور و اجرای فرایندهای تولید” (که در دوران سوسیالیسم اما با نظارت و مدیریت مردمی و دمکراتیک هم ادامه خواهد یافت).
امروزه دولت در تعریف گستردهترش نسبت به ۱۵۰ سال پیش، پیچیدهتر است. پیکارهای طبقهٔ کارگر دستاوردهایی مهم ازجمله خدمات بهداشت ملی، آموزش رایگان، حقوق بازنشستگی، و خدمات رفاهی، مسکن، آب و سوخترسانی، و خدمات ترابری را در کشورهای اروپایی بههمراه آورده است. همه اینها (دستاوردها) ناکاملاند، زیرا همچون منبعی از برای سود بردن از سوی سرمایه دوشیده میشوند، و همه آنها (همهٔ این دسته از خدمات) که تا بهامروز خصوصیسازی نشدهاند، پیوسته در معرض هجوم (خصوصیسازی) قرار میگیرند. “قدرت دولت در مناسبات اجتماعی” در بسیاری از این عرصهها نفوذ دارد. ما هنوز نظام پارلمانیای داریم که ناقص و بدون نمایندگان واقعی مردم است، و سلطهٔ دولت با ساختارهایش ازجمله: تأمین خدمات همگانی روزانه (که در پیوند تنگاتنگ با سودرسانی به نخبگان اقتصادی بنا شده است)، خدمات امنیتی، ارتش، نظام حقوقی، بانکها و رسانهها، همچنان با زورگویی و وارد آوردن فشار مسلکی بهمنظور حفظ حاکمیت طبقاتی در جهت سود سرمایه ادامه میدهد.
شکل دگرگونی انقلابی هر دولت به شرایط موجود بستگی داشته و ناهمسان خواهد بود. در بریتانیا، نهادهای وابسته به مجلس نمایندگان ما، که از طریق مبارزه و جانگذشتگی تضمین شدهاند، با توانی که در آنها نهفته است میتوانند در پیشرفت سوسیالیسم نقشی اساسمند داشته باشند. دور از واقع است که بدون وجود دولتی چپگرا و متعهد در قدرت که در برابر تلاشهای آسیبرسان و تضعیف کنندهٔ آن آمادگی ایستادگی داشته باشد بتوانیم پیشرفت چشمگیری به سوی سوسیالیسم داشته باشیم.
به رهبری رسیدن جرمی کوربین در حزب کارگر انگلیس را باید نمایانگر بازگشت به ریشههای طبقاتی حزب کارگر ارزیابی کرد. رهبری او همچنین تهدیدی در برابر قدرت مستحکم سرمایه تلقی میشود، و به همین دلیل است که او از حمایت گسترده جوانان برخودار است و در عین حال از سوی دارندگان قدرت و رسانههایی که در اختیار دارند مورد نفرت و در معرض ناسزا قرار می گیرد. پیروزی حزب کارگر در انتخابات میتواند در مسیر دستیابی به سوسیالیسم پراهمیت بهشمار آید. اما سوسیالیستها برای داشتن اکثریت در مجلس باید به بسیجی همگانی و گسترده بین تودهها دست زنند. اتحادیههای کارگری و دیگر تشکیلات طبقهٔ کارگر سازمانیافته بخشی مهم از روند برپایی جامعهای منصفانه، عادلانه، و پایدار خواهند بود که حمایت اکثر مردم را در بر دارد.
هرگز نباید فراموش کنیم که در هنگامیکه “فرایند دموکراتیک” در بهچالش طلبیدن قدرت طبقهٔ حاکم تثبیت شده است، طبقهٔ حاکم (داخلی یا خارجی) همواره در پی تضعیف و انحراف این فرایند از بهکارگیری همهٔ شیوههای ممکن ازجمله قهرآمیز فروگذار نیست. سدهٔ پیشین- قرن بیستم- پر از نمونههای شیوههایی است که دولتهای سوسیالیستی در سراسر جهان در اثر تحریمهای اقتصادی، خرابکاریها، و مداخلههای مستقیم نظامی تضعیف یا تخریب شدهاند. امروز این تضعیفها و تخریبها در سراسر جهان با هدایت ایالاتمتحده روی میدهد. دونالد ترامپ بار دیگر برای حفظ و ادامهٔ مشی “تغییر رژیم” در کوبا تلاشهایش را تشدید میکند و دولت سوسیالیست در ونزوئلا که بهشیوهای دموکراتیک بر سر کار آمده است نمونه اخیری است که از سوی سرمایهداری جهانی در معرض هجوم هماهنگ قرار گرفته است. میتوانید مطمئن باشید آن زمان که دولتی چپگرا با رهبری حزب کارگر انتخاب شود، در جهت دستیابی بسیاری از مردم به حقوقشان و برآورده شدن نیازهایشان روی خواهد آورد. “شمار اندکی” از مردم یا بهعبارت دیگر سرمایهداران، بهرهکشانی که بر گذران زندگی مردم زحمتکش و خانوادههایشان نظارت و تسلط دارند با تمام توان و امکانهایشان، با بهکارگیری روشهای قانونی و حیلهگرانه، و با چنگودندان در برابر این روی آوردن به سوی مردم مبارزه خواهند کرد. البته اکنون هم این شمار اندک در حقیقت چنین مبارزهای میکنند، نمونهاش همین حملههای تند و تخریبیای است که بر ضد کوربین و دیگر رهبران چپگرا بیوقفه ادامه دارد.
مجموعه تلویزیونی بسیار جالب “کودتای اصیل انگلیس” که فیلمنامهٔ آن بر اساس کتابی از زندگی کریس مولین (Chris Mullins)، نماینده مترقی مجلس نمایندگان پیشین نوشته شده است و واکنش احتمالی طبقهٔ حاکم را به یک دولت سوسیالیست منتخب در بریتانیا بهتصویر میکشد.
استفاده از تصویر کوربین بهمنزله یک هدف برای تیراندازی از سوی اعضای هنگ سوم گردان چتربازان در این مجموعه تلویزیونی پیشبینی هولناکی است از امکان سرکار آمدن یک دولت چپگرای واقعی بهرهبری حزب کارگر در انگلستان. بنا بر این احتمال، طبقهٔ حاکم دست به اقدامی میزند که بهگفتهٔ مشهور روزنامهنگار، نویسنده داستانهای جنایی، نویسنده داستانهای کودکان و خبرنگار باغ و باغبانی نشریه مورنینگ استار “بریدن و ریزریز کردن سرمایه آنها” خواهد بود. برای تضمین دگرگونی برگشتناپذیر قدرت بهسود زحمتکشان، دولت مردمیای واقعی لازم خواهد بود. پاسخ این پرسش که، شکل چنین دولتی چه خواهد بود و چگونه میتوان به آن دست یافت را در کانون گفتمانهای چپ باید جست.
لازم است که از موفقیتها، خطاها و شکستهای جامعههای سوسیالیستی کنونی و پیشین بیاموزیم. شکلهای نوین مشارکت همگانی، ازجمله نظام انتخاباتیای دمکراتیک برای مجلس که بر اساس نمایندگی مناسب از سوی تودههای مردم و دموکراسی مستقیم در بخشهای زندگی محلی مردم و در محل کار بهمنظور اجتناب از خطرهای مرتبط با تمرکزگرایی بیش از نیاز، نخبهگرایی، رتبهخواهی و برتریجویی در عرصهٔ مقامهای رسمی، و مهار بوروکراسی ضروری است. پاسخگو بودن و مسئولیتپذیری کامل دولت در برابر مردم باید با بحثهای آزاد و گسترده از طریق رسانههای جمعی ناهمگون ناوابسته، و با تأکید بر حقوق و آزادیهای دموکراتیک در همهٔ عرصههای زندگی اقتصادی و سیاسی و آزاد از هرگونه اعمال محدودیت و خرابکاری از سوی نهادهای سرمایهداری انحصاری همراه باشد.
در مانیفست حزب کمونیست بریتانیا که اخیرا به روز شده است، از جمله آمده است: ” به دست گرفتن قدرت دولتی، طبقه کارگر و همپیمانانش را توانمند خواهد ساخت تا روند حذف همهٔ قدرت اقتصادی و سیاسی طبقهٔ سرمایهدار انحصارطلب را تکمیل کند. آنگاه با برچیده شدن سرمایهداری، ساختمان جامعهای دیگر و نو یعنی سوسیالیسم میتواند بهپیش رود.” چنین پدیدهای یک انقلاب واقعی خواهد بود.
این مقاله تبلور نظرها و مباحث یک دورهٔ مطالعاتی برگزار شده توسط کتابخانه مارکس در لندن می باشد.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۶، دوشنبه ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۸