مسایل سیاسی روز

افول فرهنگ کتاب‌خوانی، و زوال فرهنگی

مطالعهٔ کتاب‌های فلسفی، اقتصادی، تاریخی، ادبی و فرهنگی بالأخص اگر از روی برنامه و هدفمند باشد، آدمی را دارای دید اجتماعی کرده و نگرش او را به مسائل اجتماعی ژرفش و غنا می‌بخشد. چشمان افراد را به معضل‌های اطرافش یعنی معضل‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، و خانوادگی می‌گشاید و به ریشه‌یابی دلیل‌های این معضل‌ها رهنمون می‌شود و راه برون‌رفت ازگره‌گاه‌های دشوار زندگی را نشان می‌دهد، و اوقات فراغت انسان را لذت‌بخش می‌کند.

یکی از شاخص‌های پیشرفته بودن یک جامعه آمارهای بالای تیراژ کتاب و مدت زمان‌هایی‌اند که شهروندان آن جامعه صرف مطالعه کتاب می‌کنند. اهمیت و جایگاه کتاب از دید نخبگان و حتی عوام تا بدان حد بالاست که سازمان یونسکو در مصوبهٔ سال ۱۹۹۱ خود، روز بیست و سوم آوریل (برابر با ۳ اردیبهشت‌ماه) هرسال را به‌عنوان روز جهانی کتاب و حق مؤلف اعلام کرده است. هدف از اختصاص روزی برای بزرگداشت کتاب و حق مؤلف، جلب توجه سازمان‌ها و انجمن‌های دولتی و خصوصی به ‌این آسان‌ترین و ارزان‌ترین وسیلهٔ کسب دانش، بیان احساس و اندیشه، و همچنین کهن‌ترین وسیلهٔ ارتباطی و معنوی بشر است. وسیله‌ای که، به‌رغم ظهور و گسترش رسانه‌های پیش‌رفته و مدرن، هنوز هم مؤثر، جذاب، ‌دسترسی‌پذیر، و جایگزین‌ناپذیر است و می‌تواند بزرگ‌ترین عامل پیشرفت جامعه، گسترش دانش و فرهنگ، و ایجاد دوستی و تفاهم بین ملت‌های جهان باشد. رژیم واپس‌گرای جمهوری اسلامی بر پایهٔ نگرش قرون‌وسطایی‌اش، از همان بدو استقرار با به‌راه انداختن کتاب سوزان، دشمنی کین‌توزانه‌اش را با کتاب و کتاب‌خوانی با وحشی‌گری تمام به‌نمایش گذاشت. در این مسیر، سوای به‌زندان انداختن و به‌قتل رساندن نویسندگان مردمی به‌انواع لطایف‌الحیل، به “جنگ نرم”  با کتاب و فرهنگ کتاب‌خوانی پرداخت. تیراژ کتاب در ایران در سال‌های اخیر بسیار کاهش یافت به‌طوری‌که از حداقل ۳ ‌هزار نسخه در سال‌های دهه‌های ۵۰ و ۶۰ خورشیدی و با وجود دو برابر شدن جمعیت کشور به حداقل و گاه حداکثر ۵۰۰ نسخه در سال‌های دهه ۱۳۹۰ رسیده است. این در حالی است که طبق آمارهای جهانی و بر اساس استانداردهای تعریف شده، آمریکایی‌ها ۲۰ دقیقه، انگلیسی‌ها ۵۵ دقیقه و ژاپنی‌ها ۹۰ دقیقه از وقت خود را در شبانه‌روز به مطالعه کتاب اختصاص می‌دهند. با تأسف باید گفت در میهن ما فقط ۲ دقیقه در شبانه‌روز به مطالعه کتاب اختصاص می‌یابد. به‌گزارش خبرگزاری صداوسیما، ۲۳ آبان‌ماه ۱۳۹۶، گفته می‌شود: “در ایران آمارهای متعددی برای سرانه مطالعه روزانه کتاب، روزنامه، مجله و غیره، از ۲ دقیقه تا ۱۳ دقیقه متغیر است. “

در این وانفسا بسیاری از کتاب‌فروشی‌ها حتی با قدمتی بیش از نیم قرن، تعطیل شده و اجباراً تغییر شغل داده‌اند. اکثر آنانی هم که می‌توانند نیم‌نفس کار کتاب‌فروشی را ادامه دهند، مجبور شده‌اند در کنار کتاب، نوشت‌افزار و کتاب‌های درسی و کنکور بفروشند. در این راستا سخنان مدیر کتاب‌فروشی آسیا ‌تأمل‌برانگیز است. این کتاب‌فروشی از سال ۱۳۳۹ آغاز به‌کار کرده است. اما از چندی پیش با تغییر کاربری به اغذیه‌فروشی روی آورده است. آقای شهرام عطایی، مدیر این کتابروشی سابق و اغذیه‌‌فروشی کنونی در این‌باره می‌گوید: “کتاب‌فروشی دیگر برایمان صرفه اقتصادی نداشت و درنهایت آن را به شریک خود واگذار کردم. او هم تصمیم به تغییر کاربری گرفت. ” گروه فرهنگ و هنر مشرق، ۲۱ مردادماه ۱۳۹۷، در گزارشی خبری، تعطیلی ۱۱ کتاب‌فروشی مشهور را به‌علت مشکلات اقتصادی اعلام کرد و نوشت: “تعطیلی کتاب‌فروشی‌ها دیگر به یک رویه تبدیل شده است. “

یکی از این کتاب‌فروشی‌های تعطیل‌شده، کتاب‌فروشی طهوری، روبروی دانشگاه تهران است که چهارمین کتاب‌فروشی‌ای بود که در خیابان شاهرضای سابق و انقلاب کنونی در تهران، آغاز به‌کار کرده بود. عبدالغفار طهوری این کتاب‌فروشی را در سال ۱۳۳۲ دایر کرده بود و مکان سابق آن خیابان شاه‌آباد سابق بود. این کتاب‌فروشی در یاد و خاطره همهٔ کتاب دوستان، اهل مطالعه، وکتابخوان‌ها زنده است و هیچ علاقه‌مند و کتاب‌خوان حرفه‌ای نیست که سری به کتاب‌فروشی طهوری نزده باشد. آقای سید احمد طهوری که بعد از فوت پدرش ادارهٔ  کتاب‌فروشی را برعهده داشت، در این ارتباط می‌گوید: “از سر ناچاری بعد از ۵۲ سال مجبور به تعطیلی کتاب‌فروشی شدم. “در ادامه همین گزارش در روزنامه شرق آمده است: ” دو هزار کتاب‌فروشی در ایران مانده است که هزار و ۴۰۰ تای آن در تهران و ۶۰۰ کتاب‌فروشی دیگر نیز در شهرستان‌ها دایر هستند که از این میان ۲۰۰ کتاب‌فروشی در خطر جدی تعطیلی قرار دارند. ” جدا از تمام معناهای فرهنگی و تاریخی‌ای که ضمیمه خیابان انقلاب تهران شده است، دفترهای انتشاراتی و کتاب‌فروشی‌ها هویت این منطقه را در سال‌های ۶ دههٔ‌ اخیر شکل داده‌اند. این بخش از خیابان انقلاب به‌عنوان راسته کتاب‌فروشان و بورس کتاب، جایگاهی خاص و موقعیتی منحصربه‌فرد در کار نشر و فروش کتاب دارد. علاوه بر این، خیابان‌های منشعب از این راسته و کوچه‌های فرعی‌شان نیز پر از دفاتر نشر و پخش کتاب و چاپخانه و صحافی است.  بهترین گوشه‌وکنار پیاده‌روهای این راسته در سیطرهٔ کتاب‌فروشان خیابانی است که در زمانی نه‌چندان دور فضایی پرشور و پرجنب‌وجوش از کتاب‌های مختلف از گرایش‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی و نوارهای سخنرانی‌ها و موسیقی انقلابی و محلی مختلف به‌وجود آورده بودند و به‌قول زنده‌یاد کوش‌آبادی در شعر “پیاده‌رو دانشگاه”: “صوت داوودی عبدالباسط / شانه بر شانهٔ آواز پریسا می‌رفت” اینک چنان می‌رود که هرروز بیشتر از پیش، آن فضا حتی از ذهن‌ها نیز رخت بر‌بندد یا به خاطره‌ای حسرت‌انگیز تبدیل شود. وضعیت کتاب‌خانه‌های عمومی نیز اسف‌ناک است. در هیچ‌کدام از این کتاب‌خانه‌ها، کتاب‌هایی به‌روز و خواندنی به خواننده عرضه نمی‌شود. در روستاهای کشور وضعیت از شهرها نیز دردناک‌تر است. به‌گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، ۲۷ تیرماه ۱۳۹۷،  از ۶۰ هزار روستای موجود در کشورمان، تنها هزار روستا دارای کتاب‌خانه عمومی است. در جامعه‌ای که اکثریت افراد آن زیر خط فقر قرار دارند، طبعاً پولی برای خریدن و فرصتی برای خواندن کتاب باقی نمی‌ماند. کتاب‌فروشان بزرگ تهران به‌اذعان می‌کنند که  هرروز می‌توانند حداکثر ۲۰ الی ۳۰ جلد کتاب بفروشند. ولی با این کم رونقی بازار فروش کتاب، دولت از این کتاب‌فروشی‌ها مالیات‌هایی سنگین می‌گیرد تا حتی این نیم‌نفس آن‌ها را نیز کلاً از جانشان بستاند. در این ارتباط آقای هدایت پور، صاحب کتاب‌فروشی مثلث، می‌گوید: ” ما حدود هشت میلیون تومان تا به‌حال مالیات داده‌ایم، آن هم برای این کتاب‌فروشی کوچک، خنده‌دار است، نه؟ ” [گروه فرهنگ و هنر مشرق، ۲۱ مردادماه ۱۳۹۷].

در کنار این تنگنا‌ها و کسادی که ناشران و کتاب‌فروشان با آن‌ها دست به‌گریبان‌اند، تیغ تیز سانسور کتاب نیز کتاب‌ها را از محتوای‌شان تهی می‌کند. سانسور کتاب‌های سودمند علمی، فرهنگی، ادبی، و اجتماعی نیز بر دوش دست‌اندرکاران کتاب، اعم از نویسنده، مترجم، خواننده، و فروشنده، باری  سنگین گذاشته است که تکانش نمی‌توان داد. هستند بسیاری کتاب‌ها در همهٔ عرصه‌ها که سالیان درازی است در وزارت ارشاد رژیم “فقاهتی” برای اخذ مجوز چاپ بایگانی شده و یا به بوته فراموشی سپرده شده و خاک می‌خورند‌ یا در بسیاری موارد سوزانده یا خمیر شده‌اند که برای کارتون سازی مصرف می‌شوند. ولی کتاب‌های بنجل حکومتی در زمینه‌های مختلف نه‌تنها به فراوانی یافت می‌شوند، بلکه با ترفندهایی برای تشویق مطالعه آن‌ها تبلیغ می‌کنند. کتاب‌هایی در عرصه رمالی، خرافه‌ها، فالگیری، جادوگری، چگونه پول‌دار شوید، و جز این‌ها، نمونه‌هایی از روال رایج نشر کتاب‌هایی‌اند که در رژیم ولایی موفق‌اند یا به‌عبارتی نشان دهندهٔ سقوط فرهنگی‌اند. هدف از تبلیغ و ترویج این چنین کتاب‌هایی بار آوردن افرادی سطحی‌نگر و بی‌تفاوت نسبت به مسائل سیاسی- اجتماعی و نهایتاً مسموم کردن اذهان است. برای مبارزه با تأثیرهای مخرب عملکرد خائنانه رژیم ولایی به عزمی ملی نیاز است تا به‌مدد آن، بسترسازی‌ای مناسب به‌منظور فراگیری علم و دانش از طریق مطالعهٔ کتاب‌های غیردرسی و داشتن برنامه‌ای علمی و هدفمند بتوان جامعه را از سم‌پاشی‌های ولایی رها ساخت. مسلماً با اراده و پشتکار و تلاشی خردورزانه می‌شود و می‌بایست به ‌این هدف انسانی نائل آمد.

  به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۷، دوشنبه ۸ مهر ماه ۱۳۹۸

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا