آمار تکان دهندهٔ خودکشی در ایران
آمار خودکشی در جمهوری اسلامی، همپای ژرفش بیشازپیش بحران اجتماعی- اقتصادی در جامعه رو بهفزونی است. هفتهای نیست که خبر چند خودکشی یا جنایت تکاندهنده در مطبوعات درز پیدا نکند. بهگزارش اعتماد آنلاین، ۱۴ مهرماه ۱۳۹۸، خانم “مریم رسولیان”، رئیس انجمن روانپزشکان ایران، دربارهٔ میزان خودکشی در ایران گفت: “بر اساس آمار وزارت بهداشت، ۷۳ درصد اقدامات به خودکشی، در مناطق حاشیهنشین روی میدهد و این نشاندهنده نقش مسئله اقتصادی در بهوقوع پیوستن این خودکشیها است. “
در سالهای اخیر، با توجه به معضلهای جدی اقتصادی در کشور و بالا رفتن هزینههای سبد معاش در کنار فقر و تنگدستی گسترده، جمعیت حاشیهنشین افزایشی چشمگیر یافته است. بر پایه گزارشهای انتشار یافته، ۴۰ در صد جمعیت شهری در میهن ما حاشیهنشین شدهاند! طبق بررسیهای صورت گرفته، شمار اقدام به خودکشی در زنان بیش از مردان بوده و ۶۰ درصد از مجموع خودکشیهای انجام شده است که تنها علل ژنتیکی نداشته، بلکه علل زیستی هم در آنها تأثیر داشته که از زمرهٔ مهمترینشان، بالا بودن میزان افسردگی در زنان است.
خانم رسولیان، بیشترین میزان خودکشی را در استانهای “ایلام، کرمانشاه، لرستان و کهگیلویهوبویراحمد” دانسته و میگوید: “در سال گذشته، از هر ۱۰۰ هزار نفر، ۶ نفر بهدلیل خودکشی جان خود را از دست دادهاند.” او “افسردگی” ر ا یکی از دلیلهای مؤثر در اقدام به خودکشی توصیف کرده است.
بهگزارش “شیعه نیوز”، ۱۷ مهرماه ۱۳۹۷، طبق آمار وزارت بهداشت ۲۳.۶ درصد از مردم دچار اختلالات مختلف روانی هستند…” یعنی تقریباً از هر چهار نفر در ایران حداقل یک نفر مشکل اختلال روانی دارد.
خودکشی و آدم کشی و فساد، پدیدههای آشنا و فاجعهبار در رژیم عقبمانده و ارتجاعی ولایت فقیهاند. در جامعهای که انسانها در چنگال فقر و بیماری، بیکاری، بیسوادی، گرسنگی و بیخانمانی اسیرند و از آزادیهای فردی و اجتماعی محروماند، کم نیستند انسانهایی که امیدشان برای دستیابی به یک زندگی سعادتبار، به یاس می رسد، دست به خودکشی میزنند. اگر زندگی انسانها غنی و پرمحتوا باشد، اگر انسانها خویشتن را در جامعه عنصری مفید و سودمند و دارای شخصیت و حقوق انسانیای نهادینه شده احساس کنند، اگر اجرای هدفهای بزرگ انسانی در چشمانداز زندگیشان قرار گیرد، اگر از امکانهای آموزشی، ورزشی، هنری و تفریحی برای شکوفایی استعدادهای خود بهرهمند باشند، هرگز به ورطهٔ یأس و ناامیدی درنمیغلتند و از نظر روحی تا آنجا سقوط نمیکنند که خود بهدست خود، رشته حیات خویش را پاره کنند.
برای پیبردن به ابعاد این پدیدۀ فاجعهبار و رشد یابنده در کشور، میتوان به آمار غمانگیز وزارت بهداشت استناد کرد: بر پایهٔ این آمار، بر نرخ رشد آمار خودکشیها در میهن ما سالی ۵ در صد افزوده شده است. بهگزارش روزنامه “مستقل”، ۱۵ شهریورماه ۱۳۹۸، مریم عباسی نژاد، مدیر برنامه پیشگیری از خودکشی در دفتر سلامت روان وزارت بهداشت، اظهار داشت: “حدود ۷۵ درصد از اقدام به خودکشی در گروه سنی ۱۵ تا ۳۴ سال، ۵۰ درصد متأهل و ۵۳ درصد موارد اقدام به خودکشی دارای تحصیلات زیر دیپلم هستند. “عباسی نژاد افزود: “حدود ۷۳ درصد از موارد اقدام به خودکشی ساکن مناطق شهری و حاشیهٔ شهر، ۳۳ درصد خانهدار، ۱۱ درصد دانشآموز و هشت درصد بیکار هستند. “
او گفت: “استانهای پرخطر که میزان فوت ناشی از خودکشی در آنها بالاتر از میانگین کشوری بود شامل ایلام، کهکیلویهوبویراحمد، کرمانشاه، لرستان، گیلان، زنجان، همدان، فارس، آذربایجان شرقی، قزوین، چهارمحالوبختیاری، اردبیل، خوزستان، مازندران، تهران، بوشهر، کردستان و مرکزی ثبت شده است. “
گزارشهای رسمیِ منتشرشده و سخنان مسئولان دولتی رژیم ولایی دربارهٔ ناهنجاریهای اجتماعی، هرچند که بیانکنندهٔ همهٔ واقعیت نیستند، با اینهمه، عمق فاجعهای که بهطورفزایندهای جامعه را هرچه بیشتر در خود فرومیبرد را بهروشنی نشان میدهد. واقعیت تلخ این است که روند خودکشی در چند سال اخیر در سراسر میهن ما سرعت پیدا کرده است. هرچند که در گزارشها و اظهارنظرها دربارهٔ بالا رفتن آمار خودکشیها مجموعهای از علتها خواسته و ناخواسته بیان میشود، اما آن “علت “که در بسیاری از این گزارشها و اظهارنظرها مشترک است، افزایش بیکاریها و نارساییهای اقتصادی و اجتماعیاند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۸، دوشنبه ۲۲ مهر ماه ۱۳۹۸