ادامهٔ ۷۸ سال پیکار حزب تودهٔ ایران در میدان مبارزهٔ سرنوشتساز میهن، و وظایف فراروی جنبش چپ
“زندهاندیشان به زیبایی رسند…” (ه.ا.سایه)
دهم مهرماه امسال هفتادوهشتمین سالروز فعالیت حزب تودهٔ ایران در مسیر مبارزهٔ خستگیناپذیرش برای صلح، گذر از دیکتاتوری، دفاع از حق حاکمیت ملّی بههدف پیریزی دموکراسی و عدالت اجتماعی میهن ما بود. حزب تودهٔ ایران در هشتمین دههٔ فعالیتش، با درکی واقعبینانه از تحولها و تغییرهای عمده در موازنهٔ قوا در سطح جهانی و با درنظر گرفتن چالشها و فرصتهای جدید در جهت برونرفت میهنمان از بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی، همچنان تلاش میورزد.
میتوان بهدرستی ادعا کرد که در قیاس با شرایط در ۷۸ سال پیش، اکنون مردم کشور ما و همچنین بشریت در پهنه جهانی با معضلهایی بسیار پیچیدهتر و خطرناکتری روبرو است و ازاینروی، کمونیستها و دیگر نیروهای ترقیخواه در این وضعیت بسیار پیچیده و خطرناک با چالشها و نیز فرصتهایی جدید روبرو شدهاند. جنبش کمونیستی با وجود فراز و نشیبها یکی از مهمترین نیروهای تعیینکننده در مبارزه برای صلح و ایجاد دگرگونیهایی بنیادی در سطح محلی و جهانی بوده است. اینک نیز کمونیستها، در کنار دیگر نیروها و جنبشهای ترقیخواه، در راه پیریزی جهانی دیگر- یعنی سوسیالیسم- مبارزه میکنند. پس از چهار دهه تحمیل و اِعمال برنامههای نولیبرالی اقتصادی، با شدید شدن تضادهای آشتیناپذیر در نظام سرمایهداری جهانی، پدیدار شدن و گسترش جنبشهایی نو با مشارکت مستقیم و غیرمستقیم نسل جوان برای ایجاد جهانی دیگر را شاهدیم. برای مثال، به کنشگران محیط زیستی “شورش علیه انقراض” میتوان اشاره کرد که نظم موجود اقتصاد جهانی را بهچالش میطلبند.
اکنون شیوهٔ تولید سرمایهداری با تضادِ آشتیناپذیرش با کار، بههمراه ادامه یافتن اقتصاد نولیبرالی و “بازار آزاد” (بینظارت) اش در جهت سوداگری بیحدومرز سرمایههای انحصاری، با دامن زدن به تغییرات اقلیمی، آشکارا و بسیار روشن با بقای محیط زیست و دسترسی صلحآمیز و عادلانهٔ انسانها به منابع طبیعی جهان در تضادی آشتیناپذیر قرار گرفتهاند. پیشبینی علمی معروف “مانیفست حزب کمونیست” مارکس و انگلس در ۱۷۱ سال پیش دربارهٔ قدرت تولید و توزیع عظیم و ماهیت مخرّب نظام سرمایهداری، بحران کنونیِ این نظام در جهان قرن بیستویکم را بهدرستی توصیف میکند: “جامعهٔ جدید بورژوازی بر پایهٔ روابط تولید، مبادله، و مالکیت خود آنچنان جامعهای با وسایل تولید و مبادلهٔ غولپیکری را آفریده که اکنون بهمانند جادوگری است که دیگر از عهدهٔ کنترل نیروهای تحتالارضیای که با افسون خود احضار کرده برنمیآید.” بنابراین تردید نیست که مبارزه برای بقا یا “علیه انقراض” محیط زیست بدون مبارزهٔ همزمان برای گذار از شیوه تولید سرمایهداری امکانپذیر نیست و یکی از وظایفِ فراروی کمونیستها و دیگر نیروهای مترقی بهوجود آوردن و ترویج گفتمان و خطمشی سیاسیای مشترک میان این دو عرصهٔ مبارزه و کنشگرانشان است. در کشور ما نیز بهسبب تغییرات اقلیمی و بهویژه استثمار لگام گسیخته و بیرحمانهٔ منابع طبیعی در راه انباشت آزمندانهٔ سرمایههای خصوصی و شبهخصوصی، مبارزه برای بقای محیط زیست در دستورکار کنشگران اجتماعی و نیروهای چپ و مضمون همکاری مشترک قرار گرفته است.
اعضا و هواداران حزب تودهٔ ایران بخشی از نیروها و کنشگران ترقیخواه در جنبش جهانیاند که بر پایهٔ آگاهسازی، خیزش، و سازمانیافتگی طبقهٔ کارگر یعنی زحمتکشان مزدبگیر و حقوقبگیر، بههدف ساختن جهانی دیگر و بهتر، یعنی جامعهٔ سوسیالیستی، مبارزه میکنند. ازاینروی است که حزب تودهٔ ایران امکان انجام تغییرهایی مترقی در کشورمان را همواره در ارتباط با مسئلههای عمدهٔ زمان و توازن نیروها در سطح جهانی و ازجمله و بهویژه سیاستهای امپریالیستی و دفاع از صلح مد نظر دارد. البته یکی از مشخصههای اصلی سیاستهای حزب در طی این هشت دههٔ فعالیت بر این اساس بوده است که مبارزهٔ طبقهٔ کارگر در راه رسیدن به هدف نهایی حزب تودهٔ ایران، یعنی گذار به مرحلهٔ سوسیالیسم، در کشورمان از مرحلههایی گونهگون میگذرد. بدینسان ما معتقدیم نخستین مرحلهٔ پیشِرو، گذار از حاکمیت مطلق ولایت فقیه بهمنظور پیریزی حکومتی دموکراتیک در سطح ملی است. در این ارتباط حزب تودهٔ ایران بر این نکته تأکید ورزیده است که تضاد اصلی کشورمان یعنی تضاد آشتیناپذیر میان مردم و حاکمیت مطلق ولایت فقیه و اقتصاد سیاسیاش، جامعه را بهحرکت درآورده است. بهاعتقاد حزب، عاملها و نیروهای سازندۀ تغییرهای بنیادی در داخل کشورند و نه در بین انواع همایشها که گاه بهگاه، اینجا و آنجا، در خارج کشور تشکیل میشوند و گردانندگانشان را در مقام نخبههایی سیاسی قیم مردم مفرفی می کنند.
درحالیکه جنبش کمونیستی جهانی تاریخی درخشان از مبارزه ضد فاشیسم و دفاع از صلح رقم زده است و اکنون نیز یکی از نیروهای مهم در عرصههای درحال گسترش این مبارزه- بهدلیل رشد گرایشهای شبهفاشیسم و نژادپرستی- بهشمار میآیند، اما در سطح جهانی و همچنین در ایران شاهد موجی جدید از کمونیستهراسی هستیم. حرکتهای کمونیستستیزانه درحالی پرشتابتر میشوند که تضادها و بحرانهای درونی سرمایهداری به پدیدار شدن نیروهای فاشیستگرا، از آمریکا گرفته تا اروپا، برزیل، و هند،منجر شدهاند. ظهور گروهبندی راست افراطی پیرامون ترامپ نه یک پدیده تصادفی، بلکه برآمده از تضادهای درونی سرمایهداری و بحرانهای حلناشدنیاش است. بخشی از اصحاب قدرت سیاسی و کلانسرمایهداری آمریکا راهِ برونشد از بحرانها و مقابله با گسترش اعتراض تودهها را بر سرکار آوردن نیروهای راست افراطی و شوونیسم ملی و پشتیبانی از آنها میدانند. این فرایند شوم در اروپا نیز درحال پیشروی است و تصادفی نیست که “پارلمان اتحادیهٔ اروپا” روز ۲۸ شهریورماه گذشته با تصویب قطعنامهای بغایت ضد دموکراتیک، مبارزهٔ کشورهای اروپایی با کمونیسم را خواستار میشود و جنبش کمونیستی را در کنار فاشیسم قرار میدهد. با بازنویسی تاریخ جنگ جهانی دوم، اکنون قرار است نگارش نقش پارتیزانهای کمونیست و بهویژه نقش ارتش سرخ شوروی که ماشین جنگی دهشتناک فاشیسم را منهدم کردند رسماً از تاریخ حذف شود.
پس از خیزش تودهها در دیماه ۹۶ و ادامه یافتن و گسترش سطح اعتراضها و برجستهتر شدن اهمیت مبارزات صنفی، اکنون در رسانههای مجاز کشور ترویج گفتمان ضد چپ و نشر مقالههای چپستیزانه و بهویژه دروغسازیها و تاریخنویسیهای انباشته از تحریف بهسبک ترامپیسم علیه تاریخ و خطمشی حزب توده ایران را شاهدیم. همچنین ترویج و نشر مطالب ضد چپ بین پارهای از جریانهای سیاسی، نظریهپردازان، و رسانههای خارج کشور که از ورود طبقهٔ کارگر به صحنه تحولات سیاسی و اجتماعی و مطرح شدن منافع زحمتکشان دچار هراس و نگرانیاند نیز گستردهتر شدهاند.
در کشورهای سرمایهداری غرب رسانههای جمعی و نظریهپردازان راست و لیبرال دائماً مارکسیسم و سوسیالیسم را با تبلیغاتی پرسروصدا موضوعها و مضمونهایی بیحاصل و تمامشده اعلام میکنند. از سوی همین منابع ادعا میشود حزبهای کمونیست دیگر نقشی در تحولهای سیاسی و اجتماعی ندارند و چپ سنتی مینامندشان! در کشور ما هم دیکتاتوری ولایی همچون سلف پادشاهیاش حزب تودهٔ ایران را- بدون برگزاری هیچ دادگاهی- منحله اعلام کرده و فعالیت در آن با شکنجه و مجازات روبرو است. پس باید پرسید، چرا هنوز اینچنین و مدام بر طبل تبلیغات ضد کمونیستی میکوبند و تلاش میکنند مارکسیسم و حزب تودهٔ ایران را با تاریخنویسیای انباشته از دروغ و تحریف بهمنزلهٔ یک نیرویی منفی (و بهقول علی خامنهای “کورهٔ خاموش”) و مخرب و ضد ملی نشان دهند؟
در مورد کشور ما واقعیت امر آن است که از دستگاه ولایت فقیه گرفته تا انواع نظریهپردازان و دلبستگان دوآتشه به اقتصاد نولیبرالی در درون کشور نیز بخشهایی از اپوزیسیون از جمله چپهای سابق، که در نظر و عمل بیاعتبار شدهاند، برای تضمین آینده و رهایی از اخلالگران دوام راه و شیوهشان بخشی از اوقات فراغت خود را صرف انشانویسیهای ضد کمونیستی میکنند. برای مثال، در این ارتباط دو نوشتار ضد چپ- البته دو مشت نمونهٔ خروار- بهقلم کسانی که از آزادی حمله به جنبش چپ و بهویژه حزب تودهٔ ایران- و البته همراه مزایای مادی- زیر سایهٔ حاکمیت مطلق ولایت فقیه بهرهمندند و هرآنچه را دلشان میخواهد در کشکولی از مضمونهایی بیسروته و مضحک علیه مارکسیسم مینویسند (بدون دریافت پاسخی در همان نشریه)، در زیر میآوریم.
جمشید پژویان که خود را زیر عنوان استاد اقتصاد و “رئیس سابق شورای رقابت” معرفی میکند، در روزنامه “همدلی”، ۱۷ مهرماه، مینویسد: “حزب توده مُبلغ ایدئولوژی مارکسیسم بود، نه نظریههای مفید کشورداری”. پژویان بهمنظور اثبات این نظر، با استناد به مطالعاتش، این ادعای خندهدار را بیان میکند: ” بنده کتاب ٬سرمایه٬ مارکس را که درواقع رفرنس مارکسیسم در ایران هست خیلی سال قبل مطالعه کردهام و بهنظرم، هیچیک از اصول آن بر مبنای نظریههای اقتصادی و کشورداری نیست”. به جمشید پژویان باید گفت در سرتاسر کتاب “سرمایه” هیچگونه اشارهای به چگونگی “کشورداری” نشده است، زیرا مضمون این کتاب در اساس هیچ ارتباطی با موضوع کشورداری ندارد، و لازم است این نکته را یادآور شد که ایشان شاید این کتاب را اصلاً مطالعه نکردهاند!
جمشید پژویان برای تخطئهٔ زمینههای عینی و تاریخی دوام نفوذ و پذیرفته شدن دیدگاههای مردمی حزب توده ایران از سوی جامعه، میگوید: “مارکسیسم همیشه در ایران، یک بحث سیاسی و نفوذ یک ایدئولوژی بوده است که در زمان پتر کبیر متمایل به این اصل بود که از طریق ایران به آبهای آزاد [البته اکثر هواداران فراوان این نظریه بدون اشاره به مارکسیسم (چون شاید میدانستند پتر در ۱۷۲۵ مُرد و مارکس تازه در ۱۸۱۸ متولد شد) تمایل پتر اول را به “آبهای گرم” مطرح میکردند] دست پیدا کند. … و بعد هم از طریق اقدامات حزب توده، نفوذ خود را در ایران تقویت کنند.”[!]
در برابر این روایت سر تا پا عوامفریبانه کافی است به جمشید پژویان یادآوری کنیم که بین کشورگشاییهای پتر اول، تزار روسیهٔ استعماری، و شروع فعالیتهای حزب تودهٔ ایران برای تغییرهای بنیادی و دموکراتیک و مبارزهٔ اثرگذار و تاریخی با نفوذ فاشیسم هیتلری (و حمایت رضاشاه از هیتلر) در کشورمان، حدود ۲۰۰ سال فاصله زمانی وجود داشته است! آیا ایشان در مقام استاد اقتصاد اینگونه دربارهٔ کتاب “سرمایه” مارکس به دانشجویان میآموزد؟ و از مارکسیسم و آغاز فعالیت حزب تودهٔ ایران این گونه روایت تاریخی (از نوع روایت تاریخی ترامپیستی) در دانشگاه تدریس میکند؟
درجه ابتذال و قضاوت یکجانبه در پاسخهای یک مدعی دیگر، هوشنگ ماهرویان دربارهٔ “چه گوارا” و جنبش چپ را می توان در مصاحبهاش با روزنامه همدلی، ۱۷ مهرماه، با عنوان ”روشنفکران جرات نقد چه گوارا را ندارند“ مشاهده کرد. مدعیات ماهرویان درباره چه گوارا و اینکه به گفته او: ”وی چه بلایی سر کشور کوبا و دیگر کشورهای مشابه آورد … آخر و عاقبتش را هم دیدیم، کوبا به یکی از فقیر ترین کشور های آمریکای لاتین تبدیل شد فاقد توسعه سیاسی و اقتصادی و تعداد احزاب است و در واقع چیزی ندارد. امروزه کوبا کشــوری است که فقر در آن میان مردم تقسیم شده است و هر روز هزاران نفر برای فرار از کوبا خود را به دریا میاندازند و متاسفانه طعمه کوسه و نهنگ میشوند تا شاید به آبهای آزاد برسند…“ !! از چنان آشفتگی نظری و خودشیفتگیای حکایت دارد که پرداختن به آن اتلاف وقت است. اما اینگونه نوشتارها نشان میدهند گردانندگان روزنامههای اصلاحطلبِ مطیع ولی فقیه که میتوان مصداق “آزادیخواهان استبدادپذیر” دانستشان تا چه حد از گسترش نظریههای مترقی چپ هراساناند که حاضرند مطالبی با این شیوۀ بحث و استدلال و با کیفیتی چنین نازل را به خوانندگانشان ارائه دهند.
بههرصورت اینگونه گپهای بیپایه و روایتهای مندرآوردی و تکراری بهعنوان تحلیل و گزارش تاریخی علیه جنبش چپ بهوسیلهٔ انشانویسهای اجارهای، پیوندی با زندگی و دردهای تودهها پیدا نمیکنند و در نتیجه تلاشهاییاند که تاکنون نتوانستهاند سد راه مبارزهٔ جنبش مردمی شوند. مبارزهٔ اصلی برای دگرگونیهای بنیادی در کشورمان، مبارزه برای گذار از حاکمیت مطلق ولایت به مرحله دموکراتیک در سطح ملی و تلفیق آن با پیکار در راستای عدالت اجتماعی، حفظ محیط زیست، حقوق بشر و ازجمله برابری قومی و جنسیتی و دیگر آزادیهای اجتماعی است. در عرصۀ تلاش جنبش مردمی برای ترقی کشورمان کسانی با دیدگاههایی از سنخ جمشید پژویان و هوشنگ ماهرویان نقشی ندارند، اما طبقهٔ کارگر و نیروهای چپ در میدان این پیکار نقشی تعیینکننده دارند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۸، دوشنبه ۲۲ مهر ماه ۱۳۹۸