مهاجرت فزاینده و فرار شتابناک مغزها در رژیم ولایی
رژیم قرونوسطایی ولایی بهعلت تحمیل سیاستهای ویرانگرانه و ضد ملی چنان شرایطی بر میهنمان حاکم کرده است که بسیاری از هموطنان ما بهعلت دست نیافتن به حقوق انسانیشان در جامعه و برخوردار نبودن از امکانهای لازم برای کسب منزلتی درخور انسان و شأن انسانی و کاهش امید به زندگی و آیندهٔ خود و فرزندانشان، تن به مهاجرت میدهند.
اکثر تحقیقاتی که در زمینه عوامل مهاجرت نخبگان در کشورهای درحال توسعه انجام شدهاند حکایت از آن دارند که دانشجویان و افراد متخصص هرچه از شرایط و آینده خود رضایت بیشتری داشته باشند، احتمال اینکه تن به مهاجرت بدهند بسیار کمتر میشود. بدیهی است که روبنای واپسماندهٔ رژیم “ولایت فقیه ” با پیشرفتهای علمی، فنی، فرهنگی، و اجتماعی و درنتیجه با ضرورتهایی که امروز در جهان و همچنین در کشورمان در زمینۀ تأمین نیروهای متخصص در رشتههای گوناگون نیارمندند در تضاد و تناقض قرار دارد. رژیم و سران جمهوری اسلامی از بدو استقرار آن با طرح شعار تقدم تعهد بر تخصص، دشمنی کینتوزانهشان را با علم و دانش و تحصیلکردههای دگراندیش ابراز داشتهاند. آشکار است که برای رژیم اصل و بنیاد اندیشه و عمل، “اسلام فقاهتی” است نه رعایت حقوق شهروندی! عملکردهای ناشی از طرز تفکر روحانیت قشری و واپسنگر از سوی مجریان آنها و برخوردهای غیرمسئولانه شان در امور مختلف کشورداری، چنان ضربههایی سهمگین بر ارکان جامعه وارد آورده است که حتی درصورت تغییر و جایگزینی رژیم نیز زدودن آثار مخرب آن مستلزم زمان و تلاش بسیار است. چهاردهه سیطره ایدئولوژی ارتجاعی “فقه سنتی” و تأثیر آن بر پدیدۀ مهاجرت وسیع دانشآموختگان و دانشمندان چنان وسیع و گسترده است که بهحق آن را “فرار مغزها” مینامند. فرار مغزها از میهنمان هرسال شدت بیشتری بهخود میگیرد. فرار تحصیلکردگان و متخصصان، آینده کشور را بهلحاظ نیروی کار مفید، سازنده، و متخصص هر چه بیشتر ضعیف کرده و خلئی دهشتناک را در جامعه موجب گردیده که عوارض منفی آن تا چندین نسل بعد گریبانگیر مردم کشورمان خواهد بود. واقعیت امر آن است که، تا قبل از انقلاب، عمدتاً رهبران و مسئولان حزبهای سیاسی و بهویژۀ آنانی که از سوی دستگاههای امنیتی رژیم ستمشاهی تحت تعقیب قرار میگرفتند بهناگزیر از میهن جلای وطن میکردند. مهاجرت در بیشتر موارد آگاهانه از سوی یک سازمان یا حزب انقلابی بهمنظور حفظ کادرهایش یا بهخاطر انتقال مرکز بخشی از فعالیتهای انقلابیاش بهدور از دسترس پلیس حکومتی، انجام میگرفت. اما امروز فرار مغزها از کشور تنها مهاجرت سیاسی و افراد انقلابی را در بر نمیگیرد. سنگینتر شدن جو اختناق، بیکاری وسیع، گستردگی ناهنجاریهای اجتماعی، فساد ساختاری و نهادینهشده در دستگاههای امنیتی و انتظامی متشکل از دارودستههای انگلی و آدمکش زیر نظر “ولی فقیه” که هیچ نوع اعتراض بهحقی را برنمیتابند و با بیرحمی سرکوب میکنند ازجمله زمینههاییاند که دامنهدار شدن فرار مغزها را موجب گردیدهاند.
سایت فارسی دویچهوله، اول مهرماه ۱۳۹۸، در ارتباط با فرار مغزها و انکار واقعیتها از سوی جمهوری اسلامی مینویسد: “اداره فدرال مهاجرت و پناهندگی آلمان در تازهترین گزارش خود پیرامون وضعیت تحصیلی پناهجویان این کشور اعلام کرد که در سال ۲۰۱۸ میلادی بیش از ۴۷ درصد پناهجویان ایرانی خود را دارای تحصیلات دانشگاهی معرفی کردهاند. بر پایه این گزارش، حتی یک نفر در میان هزاران پناهجوی ایرانی بیسواد نبوده است. “
طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، هماکنون بیش از ۲۵۰ هزار مهندس و پزشک ایرانی در آمریکا هستند. برمبنای آمار رسمی اداره گذرنامه در سال ۱۳۹۷، روزانه ۴۵ کارشناس ارشد، ۱۲ دکترا و در کل سال، ۱۵۷۲۹ نفر لیسانس از ایران مهاجرت کردهاند [بهارنیوز، ۴ آبانماه ۱۳۹۸]. مهاجرت فارغالتحصیلان بر اساس برآوردهای منابع بینالمللی هرسال میلیاردها دلار به مردم ایران ضرر میزند. روز ۱۱ اسفندماه ۱۳۹۷، امیر واعظی آشتیانی، کارشناس اقتصادی، در گفتوگو با خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی اعلام کرد که، آموزش هر فرد از دبستان تا دوره دکترا حدود ۱۱ میلیارد تومان برای مردم ایران خرج برمیدارد. او در ادامه گفت: “بهرهوری اروپا و آمریکا و مراکز علمی مثل ناسا از متخصصان ایرانی بیشک حاصل بیلیاقتی مسئولان ارشد رژیم جمهوری اسلامی در حوزه سیاستگذاریهای علمی و اقتصادی است. از دید این کارشناس اقتصادی: “روشن است کشورهای توسعهیافته، نخبگان تحصیلکرده را از کشورهای درحال توسعه جذب میکنند. بهعبارتدیگر، منافع و بهرهوری آنچه دولت و خانوادههای ایرانی طی سالیان طولانی صرف پرورش علمی و فرهنگی فرزندان خود میکنند، با مهاجرت آنها به جیب کشورهایی میرود که زمینههای مساعد را برای جلب استعدادها فراهم کردهاند. ” بهگزارش روزنامه ایران، ۲۰ مهرماه ۱۳۹۸، محسن صفایی فراهانی، عضو شورای مرکزی و رئیس هیئت اجرایی جبهه مشارکت ایران اسلامی، در ارتباط با اولویت دادن بهاصطلاح تعهد بر تخصص، اظهار کرد: “در ابتدای انقلاب جدال تعهد و تخصص در کشور مطرح شد که معتقدم این جدال نمیتواند از سوی کسانی راه افتاده باشد که نگران سرنوشت ایران بودند. ” او در ادامۀ این گفتگو دربارهٔ حاصل این جدال که اینک به تقسیمبندی بین خودی و غیرخودی ارتقا یافته است، چنین میگوید: “چند سال پیش وزیر مهاجرت کانادا گفته بود ایرانیان با صدور نیروی انسانی بیشترین سرمایه را به کانادا منتقل میکنند. “در این ارتباط، بانک جهانی در گزارش سالانه خود مینویسد: “از سالهای ۱۳۶۸ تا امروز بالاترین مهاجرت مغزها را ایران دارد.
طبق آمار صندوق بینالمللی پول درحالحاضر ایران در میان ۹۱ کشور توسعهیافته یا درحال توسعه رتبه اول با سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر مهاجر در سال را دارد” [سایت زیتون، ۱۷ مردادماه ۱۳۹۶]. نگاه واپسگرایانۀ ضد علم و دانش در رژیم فقاهتی به مهاجرت نخبگان از کشور منجر میشود. پایگاه خبری بهارنیوز، ۵ خردادماه ۱۳۹۷، بهنقل از دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، نوشت: “در جامعه ما نخبگان علمی مسئولیت ندارند. همۀ مسئولیتها در دست نظام سیاسی است… ما از نخبگانمان سلب مسئولیت کردیم. جامعهای که نخبههایش را از دست میدهد هم در حوزههای مدیریتی با ضعف مواجه میشود و هم در شناخت بحران، جامعهای که بههر دلیل نخبگانش را از دست میدهد… به جامعهای ضعیف بدل خواهد شد. ” طبعاً آقای دکتر آزاد ارمکی نمیتواند بهصراحت بگوید “جامعهای که بههر دلیل نخبگانش را از دست میدهد” همانی خواهد شد که اکنون شده است: جامعهای رو بهاضمحلال و نابودی که مشتی اراذلواوباش با تکیه بر سمتهای مدیریتی کشور آن را به این وضع رقتانگیز دچار کردهاند و مردم ستمدیده میهن ما را به خاک سیاه نشاندهاند. خامنهای که خود مسبب اصلی فرار مغزهاست در سخنرانیای در ۱۷ مهرماه ۱۳۹۸، دربارهٔ دلالی و انتقال نخبگان مستعد به خارج کشور گفت: “جوان نخبه را دلسرد میکنند.” او فراموش کرده است که ۹ سال پیش در ۲ مهرماه در دیداری سهساعته با دانشجویان انتصابی گفته بود: “هر کس اصول را قبول ندارد از دایره خارج است.” وقتیکه کارهای مملکت بهدست آقازادهها و ژنهای بهاصطلاح برتر در همه جناحهای حکومتی میگردد، شرط مدیریت نه دانایی و توانایی بلکه تملق و چاپلوسی از این آقازادههای با ریش و تسبیح است. بنا بر این، میتوان بهطور قطع گفت که دلال و باعث اصلی مهاجرت عملکرد ضد مردمی رژیم ولایی و در رأس آن شخص خامنهای است که با سخنان دروغ و بیپایه میخواهد دیگران را مقصر جلوه دهد. جمعیت کثیر دانشآموختگان بیکار در کشور با همۀ پیامدهای منفیاش که ازجمله نداشتن دورنمایی برای داشتن زندگیای شرافتمندانه و بخورنمیر است، پیامی منفی برای نوجوانان دانشآموز در خود دارد. نبود چشمانداز برای داشتن موقعیت شغلیای متناسب با میزان تحصیلات، دامنۀ مهاجرت را به محدودهٔ دانشآموزان نخبه نیز گسترده است. در این ارتباط که بهحق میتوان آن را مصیبت دانست،
روزنامه خراسان، ۳۱ مردادماه ۱۳۹۶، نوشت: “آمار متعدد سالهای گذشته نشان میدهد که ۶۲ درصد از دانشآموزان مدالآور المپیادهای علمی ایران به خارج از کشور و عمدتاً به کشورهای توسعهیافتهای چون آمریکا و کانادا میروند. “روزنامه همبستگی، ۱۱ فروردینماه ۱۳۹۸، در این زمینه مینویسد: “این روزها مهاجرت در سنین پایین و گذراندن دورههای تحصیلی دبیرستان در خارج از کشور موضوع جدید و قابل اهمیتی است. ” وقتی درنظر بگیریم که سنین نوجوانی دورانی است که شخصیت و علائق و خصلتهای فرد در آن بازۀ زمانی شکل میگیرد و قوام مییابد، اگر فرایند این شکلگیری و قوام یافتن در کشوری دیگر با فرهنگ و سنتهایی دیگر صورت گیرد مسلماً سبب دوری علائق آن شخص از میهنش و باعث گسست همیشگیاش از آن خواهد گردید.
رژیم ولایی تنها به فرار دادن نخبگان علمی اکتفا نمیکند. وادار کردن فعالان مدنی و سیاسی به مهاجرت اجباری برنامهای سیستماتیک است که از طرف نظام حاکم بر ایران اجرا میشود. در این مورد خانم ماهرخ غلامحسین پور مینویسد: “بسیاری از روزنامهنگاران و فعالان مدنی که ایران را ترک کردهاند از فشارهایی میگویند که آنها را علیرغم میلشان وادار به خروج از کشور کرده است. بازجو بارها پیش نهاد داده که چرا نمیروید و حتی مسیر رفتنشان تسهیل شده است ” [ایران وایر، ۲۷ بهمنماه ۱۳۹۷]. رژیم جمهوری اسلامی درصدد است تا امور اجرایی میهن ما را افراد حلقه بهگوش و فرمانبردار در دست بگیرند و کسی را توان اعتراض بهغارت و چپاول، و جنایت نباشد. تنها راه جلوگیری از سیاست ایران بربادده، طرد رژیم ولایت فقیه است و این امر میسر نمیشود مگر با همکاری همه نیروهای ملی و دمکراتیک در ایجاد جبهه مردمی با حضور گستردهترین قشرهای مردمی علیه حکومت ظلم و جور ولایی!
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۹۱، دوشنبه ۴ آذر ماه ۱۳۹۸