جلیقه زردها و کاهش قدرت سندیکاهای کارگری
در دومین یکشنبه سال نو میلادی، آخر هفته گذشته، طبق سنت همهساله، نیروهای چپ آلمان بهمناسبت سالگشت قتل رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت با شرکت حزب كمونيست آلمان و حزبهای چپ این کشور، در برلین راهپیمایی کردند. در این راهپیمایی به مقصد “گورستان سوسیالیستها”، در محله “فريدريش فلدِ” از منطقه “لیشتنبرگ” (در برلین شرقى)، محلی که آرامگاه ابدی رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت در آن قرار دارد، بررغم هوای سرد اولین ماه زمستان عده پرشماری از اعضا و هواداران نیروهای چپ و ترقیخواه آلمان، با گلهای ميخك سرخ در دست و با همراهی نمایندگان برخی از حزبهای چپ و کمونیست جهان که پلاکاردها و پرچمهایشان را حمل میکردند، شرکت داشتند.
در روز شنبه، روز قبل از این راهپیمایی و بزرگداشت خاطره رهبران جنبش کمونیستی آلمان، بهدعوت روزنامه “یونگهولت” (دنیای جوان)، روزنامه چپ و ترقیخواه آلمان که تیراژی بالا دارد، کنفرانس بینالمللیای با نام “روزا لوکزامبورگ” و با شرکت نمایندگان حزبهای کارگری و کمونیستی، رهبران جنبشهای سندیکایی و فرهنگی و فعالان مطبوعاتی چپ در برلین برگزار شد.
کارل قاضی، فعال فرانسوی فدراسیون سندیکایی “ث ژت”، در این کنفرانس با عنوان: “مقاومت در فرانسه، رابطه بین جنبش جلیقه زردها و سندیکاهای کارگری” سخنرانی کرد. او گفت: “اتحادیههای کارگری دیگر تنها تشکلهایی نیستند که بسیج اجتماعی را سازماندهی و رهبری میکنند.” دولت رئیس جمهور امانوئل مکرون سرانجام در رویارویی پنجهفتهایاش در برابر اتحادیههای کارگری فرانسه از موضعگیری سرسختانهاش عقب نشست و پیشنهاد داد اگر این اتحادیهها از اعتصاب دست بکشند، طرح افزایش سن بازنشستگی از ۶۲ سال به ۶۴ سال را پس خواهد گرفت. بهدنبال تظاهراتی که تا ۸۰۰ هزار نفر را در مهمترین روزها به خیابان آورده است، عقبنشینی [دولت] پیروزی بهحساب میآید چندان که فدراسیونهای کارگری “سی اف دی تی” و “یو ان اس ای” از آن استقبال کردهاند. اما فدراسیون “ث ژت” زیاد تحت تأثیر [این پیشنهاد] قرار نگرفته است. در فراخوان به برپایی حرکتهای اعتراضی بیشتر، پیامش در آخر این هفته به مکرون این بود: “ما هنوز اینجا حضور داریم”، و هشدار داد که امتیازدهی بهاین دلیل طراحی شده است تا دولت بخش اصلی حملهاش به حقوق بازنشستگی را عملی کند، یعنی به طرحهای مربوط به حقوق بازنشستگی که در قالب توافقهای دستجمعی بهدست آمدهاند پایان دهد و این طرحها را با “نظام همگانی” حقوق بازنشستگیای بر پایه توافقهای محلی جایگزین کند. کارل قاضی، فعال “ث ژت” در خطاب به کنفرانس رزا لوکزامبورگ در برلین گفت که نباید اجازه داد این اتفاق رخ دهد “زیرا آینده اتحادیههای کارگری تا اندازهای به نتیجه این مبارزه بستگی دارد.” گستره عظیم و عزم محکم اعتصاباتِ مرتبط به حقوق بازنشستگی بازتاب بسیجهای جلیقه زردها در یک سال گذشته است، ولی برخلاف آن بسیجها، این اعتصابات جنبشی تودهای است که از سوی اتحادیههای کارگری سازماندهی و رهبری میشود. او خطاب به حاضران در سالن کنفرانس که پر از جمعیت بود، گفت: “جلیقه زردها فرانسه را تکان دادند و آنان بودند که برای نخستین بار مکرون را واداشتند امتیازاتی بدهد.”
بیشتر رسانههای کشورهای سرمایهداری انتخاب مکرون بهریاست جمهوری فرانسه را همچون تنفسی در هوای تازه، بهمنزلهٔ حمایتی قاطع از سیاست “میانهروی” ترسیم کردند که بهنظر میآمد با ظهور حزبهایی ضد هیئت حاکمه، در معرض تهدید قرار گرفته بود. این تفسیر بر پایه توجه نکردن به واقعیتهایی ناخوشایند قرار داشت. ۲۴ در صد [رأی] مکرون از کل آرا در دور اول انتخابات اندکی بیش از ۲۱٫۳ درصد کسب شده از آرا بهوسیله مارین لوپن فاشیست بود و خیلی هم از فرانس فیلونِ راستگرا یا ژان لوک ملانشون چپگرای رادیکال بیشتر نبود. کاندیدای حزب سوسیالیست یعنی بنوا آمون تنها ۶٫۴ درصد از آرا را که میزان رأی بسیار پایینی است را کسب کرد، که میتوان آن را مردهریگ پشتیبانی از سوسیال دمکراسی پس از بازگشت دولت فرانسوا اولاند به سیاستهای [اقتصادی] نولیبرالی بهحساب آورد، درحالیکه او خود با پلاتفرم چپ انتخاب شده بود.
در دور دوم انتخابات، مکرون موفق شد لوپن را شکست بدهد، اما تنها توانست۴۳٫۶۱ درصد آرای رأیِ دهندگان ثبت نام شده را کسب کند. اختلاف رأی او در این پیروزی بسیار کمتر از اختلاف رأی ژاک شیراک پیروز در برابر پدر ماری لوپن در ۲۰۰۲ بود. سیاستهای اقتصادی او هم جدید نبود، بلکه درواقع تنها تشدید دههها تلاش دولتهای راست و چپ میانه فرانسه برای عملی کردن مقرراتزدایی از اقتصاد و یورش به حقوق کارگران بود. جنبش کارگری فرانسه در برابر تمام این دولتها مقاومت کرده و بیشتر آنها را شکست داده است. بااینهمه، کارل قاضی تردید ندارد که اتحادیههای کارگری به هیچ روی به قدرتمندی گذشته نیستند. او میگوید: “بازساماندهی مشاغل در فرانسه به جنبش کارگری فرانسه آسیب سختی وارد کرده است. از ۱۹۷۵ دولتها یکی پس از دیگری رشد بیکاری انبوه را تشویق کردهاند، که اکنون بالغ بر ۸٫۵ در صد نیروی کار را در بر میگیرد. این امر، توازن قدرت در برابر کارگران را برای همیشه دگرگون کرده است. نتیجهٔ یورش تعرضی سرمایه خصوصی به دستاوردهای اجتماعیِ دوره پساجنگ جهانی دوم ناپدید شدن تمامی شاخههای صنایعی بوده است که اتحادیههای کارگری در آن قدرتمند بودند. جنبش اتحادیههای کارگری که از پیروزیهایی مانند پیروزی ۱۹۹۵ در برابر آخرین یورش بزرگ به حقوق بازنشستگی خوشحال و باروحیه بود، درباره انجام کارهایی که ضروری بود بهطور جدی نیندیشیده بود تا بتواند کارگران بخش خصوصی از پیش سازماندهی نشده را به اهمیت پیوستن به سندیکاها متقاعد کند. اشکال مختلف اشتغال، بهویژه مشاغلی با قراردادهایی فرعی یا دستدوم، تأثیر شیوههای سنتی سازماندهی را محدود کرده است. کنشهای اتحادیههای کارگری در شرایط کنونی بیشتر به انجام گفتگو منحصر شدهاند، مانند تلاشهایی که برای در هم کوبیدنِ تندیسهای تجاری شرکتها که با موفقیتهایی خوب و بد همراه بودهاند. شکست دو پروژه قرن بیستم، بههمراه تغییر سوسیال دمکراسی به لیبرالیسم و فروریزی چشماندازهای کمونیستی با فروپاشی اتحاد شوروی، بهطور جدی آگاهی طبقاتی در بین قشرهای کار و زحمت را در فرانسه “تضعیف کرده است.” این آن پسزمینهای (backdrop) بود که در زمستان ۲۰۱۸- ۲۰۱۹ جنبش جلیقه زردها را در سراسر فرانسه به طغیان واداشت. در آغاز، فشار دولت برای افزایش مالیات بر سوخت اتومبیل سبب شد این جنبش راه بیفتد. سازماندهی بهوسیله شبکههای اجتماعی، خارج از سازماندهیهای سنتی و بیشتر بین افرادی بود که هیچ پیوند پیشین با همدیگر نداشتند.
واکنش دولت سریع و ددمنشانه بود. تا دوم دسامبر سال گذشته (۲۰۱۹) صدها تن از جلیقه زردها بازداشت شده بودند. وحشیگری پلیس در جریان حمله آنها به تظاهرات سبب مرگ و مجروح شدنهایی جدی شد و ازجمله اینکه بسیاری چشمها و اعضای بدنشان را از دست دادند
دولت سعی کرد جنبش جلیقه زردها را بهعنوان جنبش راست افراطی معرفی کند، اما مصاحبهها و اظهارنظرها در جریان تظاهرات بهطور کاملاً شفاف نشان داد که جنبشی برای دستیابی به عدالت اجتماعی بود. باوجود تلاشهای فراوان دولت برای بهرهبرداری از نقطهنظرهای خصمانه مرتبط با مهاجران و همچنین یهودستیزی، این نقطهنظرها همچون پدیدههایی حاشیهای و استثنایی (atypical) باقی ماندند.”
با این حال، برای بسیاری از رهبران سندیکایی آسان نبود از جنبشی که بر ضد افزایش مالیات طغیان کرده پشتیبانی کنند. برخی دیگر بهواسطه تلاشهای پیشبینیپذیر راست افراطی بهمنظور جلب این جنبش به سوی خود یا همنوا شدن با آن، حمایت خود را از جلیقه زردها دریغ کردند.
قاضی هشدار میدهد که ”اما اگر بیرغبتی در همراهی با جلیقه زردها یک طرف ماجرای نگرشهای اتحادیههای کارگری بود، ظهور جنبش خودافشاگر غیبتِ کامل جنبش چپ و کارگری در بخشهایی بزرگ از کشور بود.” جلیقه زردها هنوز هستند و تظاهرات میکنند، اما تعدادشان مانند گذشته نیست و دولت فرانسه دیگر ترسی از آنها ندارد. از ۵ دسامبر ۲۰۱۹ تا کنون سندیکاهای کارگری با مبارزهشان علیه یورش دولت به حقوق بازنشستگان، بار دیگر نیروی مسلط در جنبش اعتراضی در فرانسه شدهاند. اما برای کارل قاضی روشن نیست که آیا این نشانهای جدی از تجدید حیات قدرت اتحادیههای کارگری است یا چشماندازی مثبت گذرا. “جلیقه زردها نشان دادهاند که بسیج اجتماعی دیگر تنها از سوی چپها و اتحادیههای کارگری انجام نمیشود. آری بسیج اجتماعی بدون ما هم صورت میگیرد، اما راست افراطی میتواند برای حضور و کنترل این عرصه از مبارزه با ما بهمصاف برخیزد.” “سندیکاها به شیوههای سنتی سازماندهی ادامه میدهند و حملهای گسترده از سوی راستها مانند یورش مکرون به حقوق بازنشستگان میتواند پاسخی کوبنده از جانب این سندیکاها برانگیزاند.” “وجود اتحادیههای کارگری هنوز برای دفاع از حقوق کارگران ضروری است. چه کسی بهتر از سندیکاها برای رهبری مبارزه کار بر ضد سرمایه در صحنه حضور دارد؟ از محیط زیست تا حقوق زنان و مقابله با نژادپرستی، سندیکاها نشان دادهاند که میتوانند کارهایی مؤثر انجام دهند. محیطهای کاری و کارگاهها میدانی است که در آن ظلم و بیداد بسیار بیپرده و بیواسطه و مستقیم خود را نشان میدهد.”
“اما اصل تئوریک ضرورت وجود و عمل سندیکاها ضمانت کننده این نیست که بازیگری مؤثر آنها همیشه ادامه خواهد یافت. نظام این را دریافته است و بهعمد ستیزهجوترین جریانهای سندیکایی مانند ٬ث ژت٬ را که از پتانسیل بیهمتای بسیج مردم فرانسه برخوردار است هدف قرار میدهد.”
“دیگر فدراسیونهای سندیکایی اغلب نمیتوانند فرضیهها و منطق لیبرالی را زیر سؤال ببرند، اگرچه بهدلیل میانهروی تام و تمامشان، دولت هم از همکاری با آنها همچنان سر باز میزند.” قاضی میگوید: “جنبش طبقاتی علیه نظام سرمایهداری هنوز زنده است. جنبش زنان این را نشان میدهد، جنبش ضد نژادپرستی این را اثبات میکند و همینطور جوانانی که برای آینده سیارهشان مبارزه میکنند.”
اما هرگز نمیتوان سرمایهداری را بهطور جدی بهچالش طلبید مگر اینکه نیروهای مخالف آن با هم متحد شوند و متحد دیدگاهها و خواستهای اکثر مردم را بیان کنند. “آشتی بین جنبش کارگری و جلیقه زردها بهخودیخود روی نخواهد داد. این نیازمند اراده سیاسیای جدی است. اما بدون آن، روشن نیست که ما در آینده تا چه اندازه میتوانیم مؤثر باشیم.”
به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۱۰۹۵، ۳۰ دی ۱۳۹۸