رؤیای تحصیل برای کودکان کار
کار مشقتبار بهلحاظ جسمی و روحی- وسیلهٔ گذران زندگی کودکان فقرزده میهنمان هستند و در بسیاری موردها با درآمدشان خانوادهشان را هم سرپرستی کنند. این کودکان بهجای اینکه مانند دیگر کودکان زندگی و بازی کنند و از حداقلهای آموزش و پرورش برخوردار باشند، باید با جان کندن در نبرد با گرسنگی و صدمههایش لقمه نانی بهکف آرند و روزگار سپری کنند.
در زمانهای که بهویژه فرزندان کارگزاران ولایی در مدارسی آنچنانی- مدارسی که مردم از طریق رسانهها کمابیش از کم و کیف آنها آگاهاند- و امکاناتی فراوان زندگی و تحصیل میکنند، این کودکان کار در کشور ما در منجلاب فقر و فلاکت و محروم از ابتداییترین حقوق انسانی ازجمله تحصیل، با چشمانی حیرتبار و حسرتآلود به این تفاوت عظیم میان زندگی خودشان و دیگران مینگرند. این تفاوت در زندگیها پیامد سیاستهای ضد مردمی رژیم فقاهتی است که سرنوشتی تلخ برای زحمتکشان و فرزندان سرزمین ما رقم زده و اینسان پدیدهٔ فاجعهآفرینی با نام کودکان کار را سالهای سال ریشهدار کرده است. آنانی از این لایههای محروم تودهها هم که بخت یارشان شده و توانستهاند وارد مدرسه شوند به تبعیضها و نبود امکانات مناسب مبتلا هستند. حاصلاینکه، بر اساس گزارشهای انتشار یافته، برای ۱۴ میلیون و ۶۰۰ هزار دانشآموزی که برای سال تحصیلی ۹۸ – ۹۹ وارد مدارس شدهاند (با افزایش ۵۰۰ هزارنفر نسبت به سال گذشته)، مدارس دو شیفته یا فرسوده یا بی سقف، کلاسهایی با تراکم ۴۰ محصل با کمترین امکانات، کمبود معلم، تبعیض میان مرکزها و مناطق پیرامونی، وجود اختلاف سطح آموزش و تحصیل بین استانها، در زمرهٔ چالشهای اصلی آنان و نظام آموزشوپرورش کنونیاند. این درحالی است که علیم یارمحمدی، نماینده مجلس شورای اسلامی، میگوید: “۱۲۷ هزار کودک بازمانده از تحصیل در سیستانوبلوچستان در سال تحصیلی ۹۸ – ۹۹ وجود دارد و این استان با کمبود ۱۳ هزار معلم مواجه است.” با این حال، این آمار با درنظر گرفتن بیشناسنامه بودن کودکان در سیستانوبلوچستان، با واقعیتها فاصلهای بس معنادار دارد. بهگزارش ایسنا، ۱۸ آذرماه ۱۳۹۸، حمید سارانی، مدیرکل آموزشوپرورش هیرمند “شمار دانش آموزان بدون شناسنامه در این شهر را دو هزار و ۷۰۰ نفر دانسته است. “استانهای محروم و مرزی میهن ما که غالب جمعیت آنها را اقلیتهای ملی و مذهبی (خلقهای محروم و زیر ستم) تشکیل میدهند، با مشکل کودکان بازمانده از تحصیل اما با حدتی بیشتر روبرو هستند. محسن حاجیمیرزایی، وزیر آموزشوپرورش، بهوجود کمبود ۱۰۸ هزار معلم اعتراف میکند. فاجعهبار و ننگآور اینکه، رژیم ولایی بهجای آموزش علم و دانش بهمقتضای سن محصلان در مدارس، بیشتر در پی تحقق هدفهای سیاسی خودش است. سخنان محمد پورداوود، مدیرکل آموزش استان همدان در این راستا گویای رفتار بغایت مرتجعانه کارگزاران ولی فقیه است. او میگوید: “طرح عملیاتی نماز در کل استان شکل گرفته و برای آموزش دهندگان سوادآموزی احکام نماز و… درنظر گرفته شده است.” در عصر انقلاب انفورماتیک و پیشرفت حیرتآور علم و دانش، نصیب محصلان کشور ما آموزههای خرافه از سوی دستاندرکاران حکومتی و در جهت جمود فکری و خشکاندیشی ذهنی است. خیانت رژیم در حق نونهالان میهنمان فراتر از آن است که بتوان با واژگانی عادی توصیفش کرد. کودکانی که با هزار مصیبت و تحمیل شدن هزینههایی گزاف به خانوادههایشان به مدرسه راه مییابند، در کلاسهایی بهسر میبرند که بیشتر به آلونک میمانند تا کلاس درس! بهگزارش ایسنا، آقای عبدالحسین بهرامی راونگی، رئیس شورای اسلامی روستای راونگ در شهرستان میناب، میگوید: “بخشهایی از سقف قدیمی مدرسه پورولی راونگ بر سر دانش آموزان فروریخت و باعث رعب و وحشت بین آنان شد.”در این مدرسه۱۵۰ دانشآموز در این مدرسه مشغول تحصیلاند. این مدرسه ۴۴ سال پیش ساخته شده و طبعاً رویداداهایی این چنینی هرگز مورد اعتنای مسئولان حکومتی قرار نگرفته بوده است و نخواهد هم گرفت، چرا که در تحلیل نهایی خود مسبب اصلی بروز این فجایع هستند. تخریب مدارس و فروریزی سقف کلاس و دیگر ویرانیهایی که در کشور بهبار آوردهاند، در قاموس این رژیم امری عادی است. زیرا هدف محوری رژیم خصوصیسازی مدارس بهخاطر کسب سود است. حرکت رژیم در این راه چنان پرشتاب است که هرسال کمتر از سال قبل به مدارس بودجه دولتی اختصاص میدهند. مطابق آمارهای رسمی تعداد مدارس خصوصی در ایران دو برابر انگلستان و آمریکا است. البته آمریکا جمعیتی ۳۲۵ میلیون نفری و سرزمینی به مساحت ۹/۸ میلیون کیلومترمربع با پنج ایالت خودمختار و مجموعهای از جزایر پراکنده دارد. کشور انگلیس هم مساحتی ۱۳۰٬۳۹۵ کیلومترمربع و جمعیتی (تا واپسین سرشماری در سال ۲۰۱۴ میلادی) معادل ۵۴ میلیون نفر۳۱۶٬۶۰۰ داشته است. در صورتی که کشور ما با مساحت ۱ میلیون و ۶۴۸ هزار و ۱۹۵ کیلومترمربع و جمعیتی معادل ۸۰ میلیون نفر، ۱۱ هزار و ۸۴۷ مدرسه غیردولتی دارد. نکته درخور توجه این است که وقتی داشتن پول شرط درس خواندن میشود، بنابراین با این سطح نازل درآمدی که اکثر افراد کشورمان با آن دست بهگریباناند، بیتردید نمیتوانند فرزندانشان را راهی مدرسه کنند. با این جهنم سوزان فقر و فلاکتی که رژیم ولایی در میهن ما بنا کرده است، آیندهای بس تیره و تار در انتظار کودکان خانوادههای زحمتکش به کمین نشسته است. این آینده از هماینک با بیرحمانهترین شکل گریبان زحمتکشان و فرزندان آنان را در چنگال خود گرفته و تا حد خفگی میفشارد. درحالی که همه آحاد جامعه حق خود میدانند از امکانهای تحصیلی کشور از برابری آموزشی برخوردار گردند، بهرغم آن با چنین شرایطی بیشترشان از آن محروماند.
به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۱۰۹۶، ۱۴ بهمن ۱۳۹۸