بدرود رفیق گودرز قیطاسوند
يكى ديگر از مبارزان راه آزادى و عدالت اجتماعى، حامى و مدافع حقوق كارگران و زحمتكشان در ٢٣ بهمن ٩٨ و در سن ٦٣ سالگى بدرود حيات گفت. رفيق گودرز قيطاسوند، سال ١٣٣٥در روستاى دو بلوكان از توابع شهرستان ازنا در استان لرستان و در خانواده اى زحمتكش ديده به هستى گشود.
رفيق گودرز دوران كودكى و نوجوانى خود را در روستا گذراند، از اين رو با كار سخت كشاورزى در آن سالها و ظلم و ستمهايى كه به دهقانان مى شد آشنايى كامل داشت در همين زمان بود كه شاهد نابرابرى و فقر و غارت دسترنج کشاورزان توسط صاحبان سرمايه بود. رفیق گودرز براى ادامه تحصيل راهى خوزستان شد و در آنجا به ادامه تحصيل پرداخت، و در آستانه انقلاب جذب سازمان چريكهاى فدايى خلق شد. رفیق گودرز در سال های نخستین انقلاب با آثار حزب توده ایران آشنا شد و در اواخر سال ٥٩ به صفوف حزب توده ایران پيوست. رفيق كه از كارمندان بيمارستان جندى شاهپور اهواز بود به دليل فعاليتهاى صنفى و دفاع آشكار از حقوق كارگران تا مرز اخراج پيش رفت. مديريت بيمارستان او را بطور مكرر جابجا مىكرد و در نهايت رفيق گودرز را به عنوان مامور به خدمت به اداره راهنمايى و رانندگى اهواز تبعيد كردند، ولى پس از مدتى و بنا به نياز بيمارستان به محل كار خود بر گشت. ارتباط دو باره اين رفيق با كارگران بيمارستان و تشويق و ترغيب آنها به ايجاد تشكل صنفى و مطرح كردن مطالبات قانونى خود، مورد خشم مسوولين بيمارستان و تحت نظر حراست بيمارستان قرار گرفت اين روند ادامه داشت تا يورش همه جانبه به حزب توده ایران و دستگيرىهاى گسترده سال ٦٢ در اهواز. درست در همين زمان رفيق گودرز در سفر بود و رژيم موفق به دستگيرى او نشد. رفيق به مجرد اينكه به اهواز بر گشت و از دستگيرىها مطلع شد اهواز را ترك و به كرمانشاه رفت، با توجه به خطر دستگيرى بعد از مدتى كوتاه و بطور مخفيانه به تهران گريخت و در حاشيه كرج (ورداورد) با نام مستعار و شناسنامه جعلى در كارگاهى كوچك مشغول بكار شد و نزديك به دو سال در شرايط سخت مخفى و كار سنگين كارگرى سپرى كرد تا موفق به ارتباط با برخى از رفقا و دوستان شد. رفيق گودرز پس از يك دوره سخت زندگى مخفى و كار در كارگاههاى حاشيه كرج بواسطه دوستان در يكى از كارخانههاى صنعتى اراك مشغول بكار شد . رفيق بعد از چند ماه كار در اين كارخانه، پيشنهاد ايجاد كلاس هاى سواد آموزى را داد و پس از موافقت مديريت شركت، اين كلاسها برقرار و رفيق اقدام به آموزش كارگران كم سواد و بى سواد كرد، اين روند تاچند سال ادامه داشت و كارگران زيادى علاوه بر سواد آموزى به حقوق حقه خود آشنا شده بودند و رفيق گودرز در كلاسهاى درس به موضوع اهميت تشكلهاى كارگرى مىپرداخت وهمين باعث اعتصاباتى شده بود كه اين خود باعث دستيابى كارگران شركت به بخشى از مطالباتشان شد اما كارفرماى شركت كه فعاليت رفيق گودرز را تحريك كارگران خوانده بود او را در قالب طرح تعديل اخراج كرد.
رفيق براى چندمين بار و به جرم دفاع از حقوق كارگران اخراج و بيكار شده بود، او كه حالا داراى دو فرزند بود بايد دنبال كار جديدى مى رفت، بالاخره پس از چند ماه بيكارى و گذران سخت زندگى توسط يكى از همكاران اخراجى خود، در كشتارگاهى در شهر صنعتى اراك مشغول بكار شد و بيش از يكسال در اين كشتارگاه كاركرد و با تعطيل شدن آن، مجددا بيكار شد.
رفيق گودرز چند سالى در پروژههاى مختلف در جزيره خارك مشغول بكار بود تا در يكى از سفرهايش به كرج دچار سكته مغزى شد و چون توانايى كار كردن نداشت از بيمه بيكارى استفاده كرد تا به بازنشستگى رسيد. رفيق به عنوان كارگرى سخت كوش و تلاش گر ارتباط نزديكى بادوستان كارگر خود داشت بطورى كه اكثر آنان ازجمله كارگران اراكى كه توسط ايشان باسواد شده بودند همیشه به رفیق احترام می گذاشتند. رفيق گودرز تا آخرين لحظات زندگى بر سر آرمان تودهاى خود ايستاد و از مواضع حزب كارگران و زحمتكشان، حزب توده ایران سرسختانه دفاع مى كرد. رفيق به دليل مهربانىهاى بى حد و حصرش به رفقا، دوستان، آشنايان و حتى همسايهها، معروف شده بود به عمو گودرز. در گذشت اين رفيق مهربان را به خانواده و رفقاى سوگوار و ياران حزب تسليت مىگوييم و يادش را گرامى میداريم .
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۱۱۰۰، ۱۱ فروردین ۱۳۹۹