به یاد رفقا لُرتا و نوشین
در هفتههایی که گذشتند و در پیش رویند در ماههای فروردین و اردیبهشت، سالروز درگذشت رفیق بانو لرتا هایراپتیان و رفیق دکترعبدالحسین نوشین است. رفیق لرتا و نوشین هر دو در خارج از کشور و دور ازمیهنی که به آن عشق می ورزیدند، درگذشتند.
لرتا در روز نهم فروردین ۱۳۷۷ خورشیدی در شهر وین پایتخت اتریش و دکتر نوشین در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۰ در پی بیماری سرطان گواره (معده) در بیمارستان، در شهر مسکو درگذشت.
از همین روی در ادامه یادی کوتاه خواهیم داشت به زندگی و پیکار این دو انسان و هنرمند گرانقدر معاصر میهنمان که در فرگشت هنر تیاتر در ایران تاثیری بی بدیل از خود به یادگار گذاشتند.
به یاد لرتا ـ ستاره ها بر صحنه می درخشند
لرتا هایراپتیان تبریزی در سال ۱۲۹۰ خورشیدی در باغ ییلاقی پدر بزرگ خود در زرگنده ی تهران زاده شد. یازده سال بیش نداشت که بانو آقابوف دانش آموختهی رشتهی آواز کنسرواتوار برلین که هرازگاهی کنسرت موسیقی برگزار میکرد، او را فرا خواند که در یک قطعهی موزیکال که در بیرون از مدرسه و به زبان فارسی اجرا میشد بازی کند. او بعدها نیز در چهاردهمین سال زندگیاش در یک نمایش موزیکال در گراندهتل تهران و به کارگردانی ساتنیک آقابابیان در نقش یک غنچهی گل به هنرنمایی پرداخت.
توانایی های بازیگری و صدای زیبای لرتا- که بعدها در نمایش چراغ گاز آن را از دست داد- همواره راه و روش های تازه را به رویش میگشودند. بدین گونه، لرتای ۱۵-۱۴ ساله ناگاه خود را یکه تاز تآتری میدید که با همهی نوپاییاش چیزی برای گفتن داشت.
همکاری لرتای ۱۷ ساله با جامعه ی باربد بود که اسمائیل مهرتاش موسیقیاش را تنظیم میکرد و قدرت منصور و دیگران قطعههای تآتری برایش مینوشتند. در این چرخهی زمانی اما لرتا در نمایش های موزیکال “لیلی و مجنون”، “خسرو و شیرین” و “یوسف و زلیخا” بازیگر نقش های نخست بود.
لرتا با نبوغ رشک برانگیز هنریش بر صحنهها و سنهای نمایشی بزرگ و بزرگتر میشد و بر گسترههای رازناک تآتری چنان شاهکار میآفرید که کارگردانان هنرهای نمایشی برای همکاری با او سر و دست می شکستند. رفیق نوشین آن زمان به تهران آمده (۱۳۰۹) و در تکاپوی نمایش “زن وظیفه شناس” خود بود. در همان روزها استاد اسمائیل مهرتاش رفیق لرتا را برای بازی در این نمایش به نوشین پیشنهاد کرد که همین آشنایی در روند تمرین و اجرای زن وظیفه شناس ژرف و ژرف تر شد و سرانجام هم به عشق و ازدواج (۱۳۱۲) انجامید.
نخستین کار نوشین و لرتا به دنبال پیمان زناشویی شان گویا توپاز مارسل پانیول بود. سال پس از آن (۱۳ مهر۱۳۱۳) پدر تآترعلمی ایران با همکاری ذکاءالملک فروغی، مین باشیان و مجتبا مینوی، سه تابلو خود را در جشن هزارهی فردوسی و در هتل پالاس تهران به صحنه برد. لرتا در این هر سه نمایش (زال و رودابه،رستم و تهمینه و بیژو ومنیژه) بازیهایی استادانه ارایه داد. همکاری سایه به سایه نوشین و لرتا اما افقهای بازتر هنری را بر لرتا گشود و دامنهی کارهای نمایشی وی را تا قلمرو کارگردانی و آموزش بازیگران و مدیریت تآتر گسترد.
لرتا در نمایش پرندهی آبی (۱۳۲۷) تواناییهای هنری خود را به ویژه با آموزشهای تآتری به دو کودک نمایش، نشان داد. وی بیژن جزنی خردسال، رهبر دهههای بعد سازمان چریک های فدایی خلق ایران را نیز که برای نخستبار در همین نمایش به صحنه میرفت به خوبی آموزش داده بود. در فرایند این اجرا، بینندگان حرفهای نمایش در بازیهای تی تیل و می تیل پرنده ی آبی، دو نوشین کوچک را میدیدند که چه قدر هم خوش میدرخشیدند.
درکوتاهه تاریخ هم روزگار ما هیچ روی آمدی همچون تیراندازی ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ به شاه، در ناکامی تآتر ملی ایران نقش بازی نکرده است. رویکردی که انحلال حزب توده ی ایران و بازداشت شماری از هم وندان کمیته ی مرکزی حزب و به ویژه پدر تآتر علمی کشور ـ رفیق نوشین ـ را در پی داشت به یکباره همهی بافتهها را پنبه کرد.
دکتر نوشین سرانجام در روزهای پایانی تابستان ۱۳۳۱ ـ پس از چهار سال زندگی پنهانی ـ مرزهای کشورش را درنوردید و به دوشنبه پایتخت تاجیکستان رفت. لرتا اما باید میماند و راه و روش وی را در پایه ریزی و فرابرد تآتر نوین کشور پی میگرفت. و به راستی هم که این هنرمند تودهای نگذاشت چراغی را که نوشین با خون دل برافروخته بود از کورسو بیفتد و راه او نپیموده بماند.
تنها پس از کودتا که اوباش چماق به دست به رهبری شعبان جعفری (بی مخ) تآتر سعدی را به آتش کشیدند و واپسین شراره ی تآتر علمی کشور را نیز فرو نشناندند، لرتا نیز به ناگزیر کشورش را تنها گذاشت و با رنجی جانکاه از راه پاریس و وین به تاجیکستان رفت و به همسرش پیوست. وی پس از یک سال زندگی در دوشنبهی تاجیکستان با نوشین به مسکو رفت تا تآتر بخواند. ولی از آنجا که دانشکدههای روزانهی مسکو دانشجویان سالمند را نمیپذیرفتند، به گونهی آزاد به دانشکدهی تآتر مسکو رفت و چهار سال به اندوختن تجربههای نمایشی پرداخت.
اما نه نوشین و نه لرتا در اندازهی گفتارهای نمایشی، آن چیرگی مادرزادانه را بر زبان روسی نداشتند و به ناچار از قلمروهنرهای نمایشی برکنار ماندند. چنین بود که لرتا در هماهنگی با نوشین در سال ۱۳۴۳ به تهران برگشت.
رفیق لرتا اما در بازگشت به تهران با همکاری شماری از یاران نوشین به ویژه با محمدتقی مینا، علی رضا افضلی پور و محمدعلی جعفری تآتر کسرا را اجاره کرد و یک گروه تازه نفس تآتری پی ریخت: توران مهرزاد، رقیه چهره آزاد، جمیله ندایی، نصرت کریمی، رضا عبدی، عزیزاله بهادری، اسمائیل جعفری، پرویز فنی زاده و… از دیگر همکاران لرتا در تآتر کسرا بودند. با این همه روزگار چندان بر لرتا سخت گرفت که سرانجام در سال ۱۳۵۸ برای سرپرستی نوه اش که به تازگی مادر خود را از دست داده بود به وین رفت و تا نهم فروردین ۱۳۷۷ (سالروز درگذشتش)، با پسر خود کاوه نوشین و نوه خردسالش، در پایتخت اتریش روزگار گذراند.
لرتا از اندک هنرمندانی بود که بر صحنهها و سنهای نمایشی رویید و بالید و بزرگ شد و با هر بازیاش انبوه انسانهایی را که دوستش داشتند به اندیشه واداشت و ذهنهاشان را به پویش کشید، پویشی رازگونه از دیدرس این آموزه ی کارل مارکس بزرگ که چگونه می شود جهان گرداگرد خود را دگرگون کرد؟
راست این است که شگفت ترین نمایش لرتا زندگی اش بود. در مراسم خاکسپاری او که ۲۲ سال پیش از این در شهر وین برگزار شد، از جمله چنین گفته شد: “بانو لرتا هایراپتیان در صحنۀ تاتر زیست و عاشق راستین آن بود. امروز اگر چه او دیگر در میان ما نیست اما فراوردههای خلاقانۀ هنری او و تاثیرات کارش بر حضور او دلالت می کنند. نام و یادش گرامی باد!”
به یاد دکتر نوشین ـ پدر تیاتر علمی ایران
دکتر سید عبدالحسین نوشین خراسانی در زمستان ۱۲۸۴ در شهر مشهد زاده شد. پدرش محمد باقر نوشین از واعظان خوش صدا وسرشناس شهر بود. او که نتوانسته بود در برابر وبا تاب آورد نوشین سه ماهه را تنها گذاشت و رفت. سال وبایی اما سه ماه بعد نیز مادر نوشین را از او گرفت. سرپرستی نوشین شیرخواره را اما خاله اش به گردن گرفت. نوشین بزرگ تر که شد به خانهی داییاش در پایتخت رفت و در دبستان اشراف تهران درس خواند (تا ۱۲۹۸). سپس به مشهد بازگشت و درحالی که ۱۲-۱۳ سال بیشتر نداشت به رزم آوران هوادار کلنل محمد تقی پسیان پیوست و در نبردهای آزادیخواهانهی وی شرکت جست.
سپس رفیق نوشین به تهران بازگشت و پس از دریافت دیپلم متوسطه (۱۳۰۷) همراه با ۹۹ تن از نخبه ترین دانش آموزان کشور با بورسیه وزارت معارف ایران به فرانسه فرستاده شد تا تاریخ و جغرافیا بخواند. اما او که شیفتهی هنرهای نمایشی بود پس از پایان دورهی یک سالهی پیش دانشگاهی اش در کنسرواتوار شهر تولوز فرانسه در رشته ی هنرهای دراماتیک نام نویسی کرد، غافل که اسماعیل مرآت سرپرست دانشجویان گسیل شده به ناچار بورسیه تحصیلی او را نخواهد پرداخت.
با این همه نوشین در همان سال نخست چنان در رشتهی تآتر درخشید که توانست بر صحنه برود و هنرنمایی کند. رفیق نوشین در تابستان ۱۳۰۹ برای گردآوری دست مایه آموزشیاش به تهران برگشت و نمایشنامهی زن وظیفه شناس خود را با بازی لرتا و در گراندهتل تهران بر صحنه آورد. آشنایی و همکاری نوشین و لرتا در همین نماش، سرانجام به عشق و ازدواج (۱۳۱۲) این دوانجامید.
نوشین سرانجام دانشگاه را به فرجام رساند (۱۳۱۱) و با خرمنی از آگاهیهای نمایشی به تهران بازگشت. نخستین شاهکار بزرگ نمایشی نوشین سه تابلو (زال و رودابه، رستم و تهمینه و بیژن و منیژه) بود که به گفته ی زنده یاد احسان طبری با این کار “شخصیت هنری اش” بروز کرد. نمایش در سال ۱۳۱۳ و در جشن هزارهی فردوسی بر صحنه آمد و نوشین (در نقش رستم)، لرتا (تهمینه) و مجتبا مینوی (شاه سمنگان) و علی اصغر گرمسیری و حسین خیرخواه در آن هنرنمایی کردند.
سه تابلو چنان توجه خاورشناسان اروپایی را برانگیخت که از نوشین و لرتا و خیرخواه برای شرکت در جشنواره ی تآتر مسکو فراخوان شد. در همین سفر بود که نوشین با سبک های نمایشی کنستانتین استانیسلاوسکی و مِه یِرهولد و دیگران بیشتر آشنا شد. سپس به همراه لرتا و خیرخواه از مسکو به پاریس رفت و چند ماهی را نیز به پژوهش و بررسی در تآتر فرانسه و اروپای باختری گذراند.
رفیق نوشین در سال ۱۳۱۷ به دنبال راه اندازی هنرستان هنرپیشگی تهران که سید علی نصر پایه گذار آن بود برای دو سال به تدریس فن بیان و بازیگری در این هنرستان پرداخت و سرانجام هنگامی که سیاست های این کانون آموزشی را با ذوق هنری و جهان شناختی دانشیک (علمی) خود ناسازگار دید از آن کناره گرفت.
او خود در سال ۱۳۲۱ برای کاربست تآتر نوین کشور به پی ریزی کلاسهای آموزشی پرداخت. کلاسهایی که در آنها ابراهیم گلستان، حسین خیرخواه، حسن خاشع، محمد علی جعفری، صادق شباویز، نصرت کریمی، توران مهرزاد، مصطفا و مهین اسکویی، محمدتقی مینا، منوچهر کی مرام، رضا رخشانی، مهدی امینی، رضا مینا و… به تدریس یا آموزش هنرهای نمایشی پرداختند.
کلاس ها در دفتر روزنامه ی شهباز (ارگان سیاسی حزب تودهی ایران) برگزار شد و نوشین با آموزش تآتر علمی به هنرآموزان خود، سرانجام به یک گروه ورزیدهی تآتری برای به صحنه آوردن بهترینهای جهان دست یافت و بدین گونه تآترهای مدرن فرهنگ (اردیبهشت ۱۳۲۳) و فردوسی (مهر ۱۳۲۶) را پیریخت.
سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ سالهای بازگشت آزادی نسبی و اوج و گسترش کار نمایشی نوشین و در همین حال سال های پی ریزی و شکوفایی حزب طبقه ی کارگر ایران بود. بیش و کم یک ماه پس از جا به جایی قدرت در ایران در دهم مهر ماه ۱۳۲۰ رفیق نوشین به همراه سلیمان میرزا و ایرج اسکندری، رضا روستا و… به پی ریزی حزب تودهی ایران پرداخت و در نخستین نشست آن به عضویت در کمیتهی مرکزی حزب برگزیده شد.
به رغم آنچه تودهای ستیزان حرفهای می گویند نوشین تا پایان زندگیاش نه یک عضو پاسیف و کنارهنشین حزبی که هموندی دلسوز و وظیفه شناس در کادر رهبری حزب توده ی ایران بود.
دکتر نوشین بر زبان های اوستایی، پارسی باستان، پهلوی، روسی، فرانسوی و عربی چیرگی داشت و آفرینههایی را از برخی از این زبانها به ویژه از روسی و فرانسوی به پارسی برگردانده بود.
وی همچنین فشرده ای از پژوهش های بنیادین خود را در زمینه ی شاهنامه ی فردوسی (سخنی چند درباره ی فردوسی) گرد هم آورد که همچون پایان نامه (دکترین) و، دستاوردی مانند نامزدی دانشهای فیلولوژیک و دکترای علوم برایش به ارمغان آورد.
نوشین به جز تآتر نوین و علمی، پایه گذار مکتب دانشیک گویش نمایشی در ایران نیز هست. نخستین کسی بود که گفتارِ پسِ صحنه (سوفلاژ) را به دور افکند و تآتر پیشرفتهی ۵۰۰ نفره را با سن گردان و اتاق های چهره پردازی (گریم) و جز آن پی ریزی کرد.
این نوشین بود که شیوهی خوانش و انتقاد دور میز را در برنامهی تمرینی بازیگران گنجاند و پیش از هر اجرا، نمایشی ویژه بر صحنه آورد و فرهیختگان کشور را فرا خواند که کار را پیش از اکران همگانی آن ببینند و برای بهبود آن نقد کنند. او توانست با برخی سختگیریهایش بینندهی حرفهای تربیت کند.
در سالنهای نمایش وی، سیگار کشیدن و تخمه شکستن و مانند آن روا نبود و درهای سالن سر ساعت بسته میشدند. اینکه در پایان نمایش کارگردان و بازیگران بازو به بازوی هم بر سکو میآمدند و شور و ستایش بینندگان را پاسخ میگفتند از نوآوریهای نوشین بود. وی همچنین فن درست گفتن را در ایران کارگردانی کرد و جا انداخت.
نوشین با کنار گذاشتن سوفلور از پستوی تآترها نخستین کسی بود که بازیگران خود را واداشت نمایشنامه ها را از بر کنند. او زمینهی رفت و آمد کارکنان را در پشت سکو نمد پوش کرد تا صدای گام هاشان تمرکز بازیگران و بینندگان را در هم نیاشوبد.
چهرهپردازی به شیوه ی نوین، دکوراسیون هماهنگ با فضای نمایشی و میزانسن مدرن نیز از نوآوری های استاد نوشین بود. او در روزهای پایانی تمرینهای نمایشیاش همهی گروه حتا شاگردانش را گرد هم میآورد که کار نمایشی را به نقد کشند. بیهوده نیست که او را پایه گذار تیاتر نوین ایران نامیده اند.
رفیق دکتر عبدالحسین نوشین به معنای درست واژه، انسان و هنرمند تراز نو زمانهی خود بود.
نام و یادش گرامی باد!
==================================
عکس لرتا: برگرفته از کتاب “بردی از یادم”، مروری بر زندگی لرتا هایراپتیان (نوشین) ـ نگین انگشتر تیاتر ایران، نوشته زنده یاد زاون قوکاسیان
عکس نوشین: برگرفته از کتاب “یادنامه عبدالحسین نوشین” ـ بنیانگذار تیاتر نوین ایران ـ به کوشش زنده یاد نصرت کریمی
برای مطالعه کامل یادواره های رفقا لرتا و نوشین به نشانیهای زیر نگاه کنید:
یادوارهی لرتا هایراپتیان بازیگر و کارگردان مردمی تآترعلمی ایران ستاره ها بر صحنه میدرخشند ـ نامه مردم شماره ۹۳۶،۲۵ آذرماه ۱۳۹۲
https://www.tudehpartyiran.org/2013-12-03-22-36-24/2360-2013-12-17-11-12-32
یادوارهی رفیق دکتر عبدالحسین نوشین (۱۲۸۴ ـ۱۳۵۰) پدر تئاتر علمی ایران ـ نامه مردم شماره ۹۳۸، دوشنبه،۲۳ دی ۱۳۹۲
https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/2387-2014-01-14-00-45-27
به نقل از ضمیمهٔ فرهنگی «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۲، ۲۵ فروردین ۱۳۹۹