مسایل سیاسی روز

انسان‌ها چقدر قابل پیش‌بینی هستند؟

چرا ما از سنجش رفتار بشر، خارج از روش‌های رفتاری القا شده از سوی سرمایه‌داری، ناتوانیم؟ 

با قدرتمندتر شدن رایانه‌ها، دانشمندان توان جمع‌آوری و بررسی بانک‌های اطلاعاتی بزرگ‌تر حاوی رفتار بشر در سراسر جهان و در طول زمان را دارند. آنان در این داده‌ها به‌دنبال الگوهایی‌اند که ممکن است نشان دهند چگونه همه ما، با وجود اختلاف‌های جسمی و روحی زیاد با یکدیگر، رفتارهایی مشترک داریم؟ دانشمندان از طریق درک این الگوهای رفتاری، سعی در اندازه‌گیری میزان “پیش‌بینی‌شدنی بودن” انسان‌ها دارند. پژوهشگران غالباً به این نتیجه می‌رسند که انسان‌ها، بیش از آنچه خود میل دارند و خواهان آزادی عمل‌اند، پیش‌بینی‌شدنی‌اند. 

ما دوست داریم تصور کنیم که آیندهٔ منحصربه‌فرد و نامشخص‌مان را نمی‌توان در تحلیل‌های آماری خلاصه کرد. با این حال، اغلب الگوها مشابه‌اند.  نتیجه‌گیری معمول این است که، انسان‌ها نوعی روش تصمیم‌گیری ذاتی مشترکی باید داشته باشند که به‌وسیلهٔ روند تکامل به‌نحوی تعیین شده است که به تصمیم‌گیری‌هایی مشابه سوق‌شان می‌دهد. با دست‌یازی به روانشناسی تکاملی، ماهیت رفتاری انسان بررسی می‌شود. با این حال، این نتیجه‌گیری بر این فرض استوار است که هر فرد انتخاب خود را فارغ از هرگونه اجبار انجام می‌دهد. از دیدگاه مارکسیستی، در جامعه‌ای با ساختار سرمایه‌داری، همهٔ جانب‌های زندگی مهار و دستکاری می‌شوند تا کارگران به‌بهترین وجه ساخته (و بازسازی) شوند چندان که به‌روشی زندگی کنند که به بهترین وجه پاسخگوی نیازهای طبقه سرمایه‌دار  باشند. با احتیاط و دقت بسیار زیاد به این نتیجه‌گیری که، هرگونه رفتار انسانی که مشاهده می‌کنیم ذاتی زندگی بشری است باید برخورد کرد. درعوض، ممکن است از مشاهده رفتار اخیر انسان این نتیجه گرفته شود که انسان‌ها در سیاره‌ای که تقریباً کاملاً به‌شیوهٔ  تولید سرمایه‌داری اداره می‌شود مجبورند به این روش زندگی کنند.

یک مثال ساده در این پژوهش، مطالعه الگوهای حرکت انسان‌ها است. پژوهشگران پس از تجزیه و تحلیل داده‌های تلفن‌های همراه که مکان افراد را ردیابی می‌کنند، نتیجه گرفتند که حرکت افراد “تا ۹۳ در صد پیش‌بینی‌شدنی است”. یعنی باوجود برخی اختلاف‌ها بین انسان‌ها، شیوه‌ای علمی می‌تواند حرکت‌های بعدی شما را بر اساس حرکت‌های قبلی‌تان با ۹۳ درصد دقت پیش‌بینی کند. افراد تمایل زیادی به طی کردن مسافت‌های کوتاه و بازگشت دوباره به مکان‌هایی که قبلاً بوده‌اند از خود نشان می‌دهند، درحالی ‌که عدهٔ  اندکی مرتباً مسافت‌های از دست رفته را پوشش می‌دهند. شناختن الگوهای حرکتی انسان برای [بررسی] طیف وسیعی از مشکلات مفید است. به‌عنوان‌مثال، برنامه‌ریزی اتصالات سیستم حمل‌ونقل شهری یا درک چگونگی شیوع بیماری‌هایی مانند ویروس کرونا در میان مردم  یک جامعه. بااین‌همه، این مشاهده‌ها توضیح نمی‌دهند چرا حرکت بشر تا این حد پیش‌بینی‌شدنی است. این ایده که انسان تنها از تعداد محدودی مکان گذر می‌کند، ممکن است مورداستفاده قرار گیرد تا دال بر آن باشد که ما ذاتاً ترجیح می‌دهیم زندگی‌ای محدود، آرام، و بسته‌  داشته  باشیم.

این نتیجه‌گیری همچنین می‌تواند توجیه‌ کنندهٔ سیاستی باشد که تائید کننده امری است که ادعای سنجش‌اش را دارد. ولی بیایید درنظر بگیریم که چه مکان‌هایی را مکرر بازدید می‌کنیم و همچنین چه مانع‌هایی ما را از داشتن الگوی رفتاری‌ای متفاوت بازمی‌دارند.

برای اکثریت قریب به‌اتفاق مردم جهان، دو مورد از مکان‌هایی که اغلب بازدید می‌شوند خانه و محل کار آنان است. از زمان اجرای قانون لغو مالکیت عمومی بر زمین‌های کشاورزی و به‌طورکلی زمین، مردم برای یافتن کار به شهرهای پرجمعیت مهاجرت کرده‌اند تا بتوانند به حیات خود ادامه بدهند. مسکن برای کارگران در نزدیکی مکان‌های کار ساخته شد تا فاصلهٔ رفت‌وآمد از خانه به کارخانه و بالعکس کوتاه‌تر شود و نیروی کار به‌شکلی منعطف‌تر و راحت‌تر در دسترس باشد.

تقریباً برای همگان ‌تصورش غیرممکن است که کسی بتواند شغل خود را ترک کرده  و مدت زمانی طولانی تأمین مالی داشته باشد و به هر کجا که می‌خواهد سفر کند. واکنش فوری اکثر مردم نسبت به از دست دادن شغل خود، تلاش برای یافتن شغلی دیگر است، زیرا باید هزینه‌های زندگی‌اش را تأمین کند. دلیل حرکت بسیاری از افراد در سراسر جهان یافتن کار است، ولی دسترسی به بازار کار دیگر کشورها به‌سبب کنترل شدید مرزها و محدودیت‌های مهاجرتی میسر نیست. کارگران کشورهایی که از سوی دولت‌های امپریالیستی استثمار می‌شوند مجبورند در هر کجایی که هستند بمانند و به هر کاری که در دسترس‌شان است تن دهند، صرف‌نظر از اینکه چقدر دستمزدی  ناچیز دریافت می‌کنند. دلیل واقعی انجام نگرفتن مهاجرت‌ها در مقیاس بزرگ، محدودیت‌هایی‌اند که کشورهای سرمایه‌داری برای زندگی اکثر مردم به‌وجود آورده‌اند.  گزینه دیگر در مقابل نبود کار و دستمزد،  فقر و گرسنگی است که تا کنون هیچ‌کس آگاهانه  اختیارش نکرده  است. غیرممکن است با اطمینان تمام بتوانیم بدانیم چه تعداد از مردم در وضعیت بی‌نیاز بودن به فروش نیروی کارشان به‌خاطر ادامه حیات، دست به مهاجرت می‌زنند.

ساختار جامعه‌های کنونی بر تاریخچه جامعه‌هایی بنا شده است که مهاجرت اعضایشان همواره به‌وسیلهٔ سیاست‌هایی هماهنگ و در مقیاسی بزرگ متوقف شده است: آوارگان بی‌خانمان هنگام انتقال [جامعه] از فئودالیسم به سرمایه‌داری تا اِعمال قوانین دولت  محافظه‌کار و تفویض قدرت گسترده‌تر به پلیس به‌منظور مصادره اموال و برخورد با اقوام مهاجر و کولی‌ها.

درک تفاوت میان اعمالی که انسان در بودن یا نبودن یک سیستم انجام می‌دهد و آنان را وادار می‌کند به‌روش‌هایی خاص عمل کنند، مهم  است. یکی از دلیل‌هایی که اغلب در رد سوسیالیسم از آن استفاده می‌شود این است که انسان ذاتاً خودخواه است و برای زنده ماندن به رقابت با دیگران و کسب برتری ناگزیر است.  در جهانی که انسان مجبور شده با دیگران رقابت کند تا بتواند نیروی کار خود را فروخته و غذا  تهیه کند، اقتصاددانان نباید رقابت انسان‌ها برای کسب درآمد را با غرایز طبیعی بشر اشتباه کنند و یکی بدانند.

مارکس خاطرنشان كرد كه، وجود ارتش ذخیره كارگران بيكار، رقابت برای دستیابی به مشاغل را شدت می‌دهد: “بار لشکر احتیاط صنعتى در دوره‌های رکود و دوره‌های رونقِ متوسط بر گُردهٔ لشکر درحال خدمت کارگری سنگینى مى‌کند، و در دوره‌های ازدیاد تولید و فعالیت تب‌آلود بازار بر توقعات آنان مهار مى‌زند. بدین ترتیب وجود اضافه جمعیت نسبى زمینه‌ای است که قانون عرضه و تقاضای کار در متن آن عمل مى‌کند و موجب مى‌‌‌شود تا میدان عمل این قانون به حدودی که برای استثمار‌طلبی و سلطه‌جویی سرمایه مقبولیت مطلق دارد، محدود گردد” [سرمایه، جلد اول، فصل ۲۵،  بخش ۳ ]. 

(معنای لغوی گفته مارکس: “کار بیش از حد بخش شاغل طبقهٔ کارگر صف لشگر ذخیره بیکاران را متورم می‌کند، در مقابل، فشار بیشتری که بیکاران با رقابت خود بر صاحبان اشتغال وارد می‌کنند آنان را وادار می‌کند تا فشار برای کار بیش از حد را پذیرفته و به اجحافات سرمایه‌داری تسلیم بشوند.”).

وقتی دانشمندان الگوهای رفتاری انسان را مشاهده می‌کنند، باید سعی کنند این الگوها را در چارچوب گزینه‌های موجود و ممکنِ رویاروی انسان درک کنند، نه اینکه عمل انسان‌ها را  ناشی از ذات طبیعی‌اش بدانند. تنوع شکل‌های جامعه‌های بشری که در طول تاریخ وجود داشته‌اند، شاهد قدرتمندی است بر این ادعا که سرمایه‌داری محصول خودکار رفتار انسان نیست. با وجود آنچه ممکن است برخی روانشناسان تکاملی به ما بگویند، زندگی نکبت‌بار اکثر مردم این سیاره به‌هیچ‌وجه  اجتناب‌ناپذیر نیست.

  به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۱۱۰۱، ۲۵ فروردین ۱۳۹۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا