تأثیر حزب تودۀ ایران بر بالندگی ادبیات میهن ما
در ارزیابی و بررسی تاریخ ادبیات سد (صد) سال گذشته ایران نمیتوان از تأثیر عظیم انقلاب اکتبر بر فضای اندیشگی، ادبی و روحی جامعه و سپس تأثیرعمیق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حزب توده ایران، در پیشرفت و اعتلای ادبیات معاصر کشور ما سخن نگفت. به جرات میتوان ادعا کرد که ادبیات ترقیخواهانه و مردمی معاصر میهن ما با گسترش فعالیت حزب توده ایران و مطبوعات آن، پس از ایجاد سدهای اساسی استبداد رضاخانی که در برابر فعالیت و درنهایت موجودیت حزب کمونیست ایران ایجاد کرده بود، بسترهایی برای رشد یافت.
این تأثیر چنان ژرف بود که حتی دشمنان و مخالفان حزب ما نیز بهآن اذعان دارند. پیش از تأسیس حزب توده ایران، در دوره حکومت پلیسی رضاخان، زمینه و فرصتی برای خلق و ترویج ادبیات مردمی فراهم نبود. این چرخش کیفی عظیم را دکتر پرویز ناتل خانلری در خلال سخنانی در نخستین کنگره نویسندگان ایران در سال ۱۳۲۵ خورشیدی چنین بیان کرد: “در دوره دیکتاتوری رضاخان فشار پلیس و سانسور به حدی شدید بود که ذوق را در دلهای نویسندگان و شاعران خاموش میکرد.” [۱]
به همین دلیل در این دوران تنها آثاری که در جهت پیروزی اهریمن استبداد و ثنا و ستایش دیکتاتور قلمفرسایی میکردند و انباشته ازمضمونهایی تهی از واقعیتهای اجتماعی بودند، مجال انتشار مییافتند.
سرآغاز ادبیات داستانی نو را میتوان انتشار مجموعه داستان “یکی بود یکی نبود” نوشتهٔ محمدعلی جمالزاده، فرزند سید جمال واعظ روحانی ازلی شهید انقلاب مشروطیت، به سال ۱۳۰۰ خورشیدی دانست. این کتاب شامل شش داستان کوتاه است و به لحاظ فرم ومحتوای آغازگر داستان نویسی به شیوه واقعگرا (رئالیستی) و مدرن ایرانی است. درهمۀ این شش داستان کوتاه، نوعی رخوت و سستی اجتماعی و واپسماندگی حاکم بر اوضاع به تصویر کشیده شدهاند و با انتقاد از واقعیتهای موجود در درون جامعه در قالبی هنری، روح ادبیاتی جامعهگرا در آنها جلوهگر شده است و بهگونهای آشکار دیده میشود. در این داستانها تناقضهای درونی جامعه و فاصلۀ طبقاتی و زندگی قشرهای بینابینی در آن بازه زمانی وصف و بازنمایی میشوند.
عبدالرحیم خلخالی (صاحب کتابفروشی کاوه در تهران و مصحح دیوان حافظ) دربارهٔ نشر و توزیع” کتاب یکی بود و یکی نبود “از سوی این کتابفروشی در نامهای به جمالزاده مینویسد” : نمیدانم از اوضاع ایران مسبوق هستید یا نه. کتاب یکی بود و یکی نبود شما به تهران ولوله انداخت. چماقهای تکفیر به حرکت و فریادهای، واشریعتا٬ بلند شد. علمای اعلام و ذاکرین ذویالعز والاحترام و سایر مؤمنین عالی مقام در مساجد و منابر اجتماع نموده در مقابل کفر و زندقه مشغول صفآرایی گشتند. در این بین یکی از وکلای مجلس مقدس [سلیمان میرزا اسکندری] راجع به قانون هیئت منصفه نطقی فرمودند که به زعم اصحاب، رایحهٔ کفر از آن استشمام می شد و… تکفیر شد. اوضاع بسیار موحش و درهم و برهم به نظر میرسید… خلاصه اینکه علمای اعلام برای سانسور مقالات جراید و الغای قانون جزای عرفی و جلوگیری از شنایع و مُنهیات از قبیل٬ یکی بود و یکی نبود٬ تا پانزدهم شهر [ماه] جاری در مسجد بودند… به واسطه کتاب شما کم مانده بود که کتابخانه ما آتش بگیرد و خودمان نیز شهید این راه بشویم.” از قراری که بعدها معلوم شد نویسندهِ یکی بود یکی نبود را نه تنها تکفیر کرده بودند بلکه مهدورالدم [که هرکس اجازه داشت بدون تحمل مجازات او را به قتل برساند] هم اعلام شده بود.[۲]
انتشار رمان ” تهران مخوف “نوشته مرتضی مشفق کاظمی در سال ۱۳۰۵، یکی دیگر از بروزهای جوانه داستان واقعگرا در آن دوران در میهن ما است.
در عصر رضاخان که فعالیت حزب کمونیست ایران هنوز مخفیانه ادامه داشت، بهعلت فضای بسته و خفقانزده، نداشتن آشنایی کافی به آثار داستانی مدرن در ادبیات جهانی و گذشته از آن، بحران خاموشی و سکون جامعه، موجب آن میشد که داستان نویسی در آن دوران، رویهمرفته نتواند مفاهیمی اجتماعی و مضمونهایی از دلواپسی نسبت به انسان و سرنوشتش بنگارد و در قالبی هنرمندانه، با زبانی عامه فهم، روایتگر دردهای واقعی و روزمرهٔ قشرهای زحمتکش و تهیدستان جامعه شود.
تولد حزب تودۀ ایران با فروپاشی دیکتاتوری رضاخانی و بهوجود آمدن گشایشی نسبی در فضای سیاسی و اجتماعی کشور همزمان بود. فعالیت پرشور و سازمان یافته حزب که همگام با اندیشههای مترقی و الهام گرفته از جهانبینی علمی در عرصههای گوناگون زندگی در میهنمان ازجمله فرهنگ و هنر و میراث به جا مانده از اندیشهورزان حزب کمونیست ایران بود، به گونهای گسترده اثرگذار شد و تکانههایی چنان کمنظیر در فرم و محتوای شعر و داستان و همچنین زبان و محتوای روزنامهنگاری بهوجود آورد که شاید بتوان آن را آغاز رنسانسی فکری و ادبی در میهنمان دانست. نویسندگان جامعهگرا با گرایش به مارکسیسم-ـ لنینیسم که در کارزارهای اجتماعی و سیاسی حزب توده ایران پرورده شدند، علاوه برداشتن ذوق و قریحه ادبی و هنری، با نگاهی درست و واقعی به مسائل جامعه، و کسب تجربه و معرفت لازم در مسیر پیکار پیگیر و آشتیناپذیر علیه ارتجاع داخلی و امپریالیسم، در افشاندن بذر اندیشههای مترقی، تأثيری بسزا داشتند.
محمدرضا جوادی یگانه، استادیار جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در توضیح تأثیر حزب ما بر ادبیات داستانی ایران، مینویسد: “بهگواهی تاریخ، حزب تودۀ ایران، جریان اصلی مارکسیسم در ایران بود، حزب توده [ایران] و بهطورکلی ایدئولوژی کمونیستی-ـ سوسیالیستی نیروی مسلط در فضای سیاسی روشنفکری بهشمار میرفته، درنهایت، با نیمنگاهی به تاریخ زندگی ادیبان آن دوران نیز این تأثیر تأیید میشود. تقریباً همه نویسندگان و شعرای آن دوران، دستکم برای دورهای، از اعضا (یا هواداران) حزب توده [ایران] بودهاند. “این تأثیر در قالب باورهای سوسیالیستی در ادبیات ایران تا امروز هم ادامه دارد. [ ۳]
این نقش حزب در ادبیات ایران و نوع نگارش درخشانی که پی افکند، همچنان پویا و تأثیرگذار است. محمدباقر مؤمنی، نویسنده و پژوهشگر سیاسی و فرهنگی، دربارۀ نقش حزب ما در گسترش فرهنگ و هنر میگوید: “آنچه پس از مدتی کوتاه برتر از همه و گستردهتر از همه سر برآورد و با جذب و گردآوری تمامی نیروهای دموکرات بیش از سازمانهای دیگر در میان توده مردم نفوذ یافت، حزب توده ایران٬ بود که به بزرگترین واصلیترین مرجع اندیشه و فرهنگ و هنر نو و مترقی جامعه ایران بدل شد. درحقیقت حزب توده ایران نه تنها به آفرینش و گسترش نیروهای فکری- فرهنگی و هنری تازه دست زد بلکه در قدم اول فضا را برای اینگونه نیروها، که در گذشته وجود داشتند ولی امکان هرگونه جولان اندیشه و فرهنگ از آنها گرفته شده بود، باز کرد و آنها جای خود را در این حزب یا در اطراف آن یافتند زیرا این حزب درعینحال فعالانه و از راههای گوناگون تمام امکانات را برای اظهار وجود و رشد آنها فراهم ساخت، و گذشته از آن نسل تازهای از فرهنگیان و هنرمندان پیشتاز و نوپرداز را نیز در درون و در اطراف خود پرورش داد.” [۴] برای یک حزب چه افتخاری بالاتر از این که عرصه فعالیتهایش پرورشگاه انسانهای فکور و هنرمند جامعه باشد. گفتگوها، درنگها و کنکاشهای ادبی در نشستها و حوزههای حزبیِ حزب ما، در پیشبرد و گسترش رُمان و قصهنویسی نقشی اساسی داشتند.
دوستی و آمد و شد شماری از ادیبان و نویسندگان برجسته ازجمله صادق هدایت با بعضی از مسئولان وقت حزب ما و در کنار فضای جامعه که بر اثر پیکار و کشاکش اجتماعی و شکوفایی ذهنی پرنشاط و سرزنده شده بود، خلق اثری چون “حاجی آقا” را موجب شد. هدایت در این داستان بلند با نوعی طنز تلخ، فساد دوره رضاخان را با قلمی شیوا چنان هنرمندانه بیان میکند و چهرهٔ اجتماعیای همچون حاج آقا ابوتراب و حواشیاش را که همزادهای آنان اکنون هم نقشی پررنگ در اقتصاد و سیاست کشورمان بازی میکنند با هنرمندی ترسیم میکند. حاجی آقا در سال ۱۳۲۴ خورشیدی از سوی مجله سخن خانلری منتشر شد و بهرغم گذشت ۷۵ سال از انتشار آن، هنوز در زمره داستانهای محبوب و پرخواننده است. صادق هدایت، در این اثر، با زبانی بهره گرفته از گوشه و کنایههای زبان عامیانه مردم، به ویژه اصطلاحات رایج تهرانی، خرافه و خرافهپرستی را به زیر تازیانه طنز میگیرد. نگاه واقعبینانه صادق هدایت و زبان شفاف و نافذ آن در داستانهای کوتاه و بلندش، به ویژگیهای مهم ادبیات داستانی واقعگرای کشورمان بدل شده است و توانسته است، نویسندگانی بسیار را چه در زمان هدایت و چه پس از آن به ادبیات کشورمان تقدیم کند.
با پیدایش استعدادهایی جدید و نویسندگان متعهد و مردمی و رویکردشان به درونمایههای ژرف اجتماعی و گذر از اسارت و حقارت نگرشهای تک بُعدی، یأسآمیز و بدبینانه نسبت به سرشت بشر، افقهایی گسترده دربرابر ادبیات مردمی گشوده میشوند. در سرآغاز تولد هنر واقعگرا در داستاننویسی، خواستهای اجتماعی و آرمانی نویسندهها بر تواناییهای هنری و فنیشان میچربید. “سیاحتنامه ابراهیم بیگ” نوشتهٔ زینالعابدین مراغهای و “مسیر طالبی” یا سفرنامهٔ میرزا ابوطالب خان، بهقلم میرزاعبدالرحیم تبریزی اصفهانی، و کتابهایی روشنگر همچون “مسلک المحسنین” و “کتاب احمد” به قلم میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی در آستانه انقلاب مشروطیت، نمونههایی از این نوع ژانر ادبی هستند. اگر چه این کتابها در دوران انقلاب مشروطیت در آگاهی بخشی به قشرهایی گسترده از افراد تأثیری فراوان داشتند ولی متناسب با شرایط تاریخی آن دوراناند. مجتبی بزرگ علوی با نوشتن رمانهایی ماندگارمانند “چشمهایش”، “ورقپارههای زندان”، “۵۳ نفر”، مجموعهٔ داستان “نامهها”، و “چمدان” رمان فارسی رئالیستی، از جایگاهی ویژه برخوردار شد. او با آفرینش شخصیت داستانی “ماکان”، نقاش هنرمند و مبارزی سرسخت و منضبط و عاشق چشمهای او، محبوب دور از هنرمند در رمان چشمهایش، روحیهٔ مبارزهجویی را در خوانندگانش، به ویژه جوانان مشتاقِ دگرگونی اجتماعی آفرید و با هنر ستودنیاش در کتاب ۵۳ نفر که درحقیقت میتوان آن را رمانی تاریخی نام نهاد، از فداکاری و مجاهدت مبارزان حزب کمونیست ایران در راه دستیابی به آرمانهای انسانیشان برای سعادت مردم، لحظههایی شورانگیز و مانا در داستاننویسی کشورمان پدید آورد. پس از شهریور ۱۳۲۰ و آزادی زندانیان سیاسی (که بیشتر آنان اعضا و هواداران حزب کمونیست ایران وشماری از آنان شاگردان دکتر تقی ارانی بودند)، جعفر پیشهوری با انتشار روزنامه “آژیر”، گوشههایی از خاطرات زندانش را مینوشت و در هر شمارۀ این روزنامه بخشی از آن را بهچاپ میرساند. حکایتهای پیشهوری از زندان رضاخان در نگارش رمان ۵۳ نفر از سوی بزرگ علوی تأثیری بزرگ داشت.
در ادامه رشد هنر رئالیسم، نویسندگانی پرآوازه پدیدار شدند که تکنیک هنری و مضمون را چنان خلاقانه بهکار بردند که آثار آنان با رمانهای مطرح جهان، همتراز شناخته شدند. احمد محمود، با نوشتن رمان فراموش ناشدنی “همسایهها”، برشی از تاریخ معاصر میهنمان را با قلمی رسا و جذاب بهتصویر کشید که از سوی مشتاقان ادبیات با استقبالی فراوان روبرو شد و به چاپهایی پرشمار رسید. این رمان از سوی بسیاری از صاحبنظران ادبیات، ستوده شد. ابتکار و خلاقیت ذهن بارور این نویسنده توانمند مردمی با انتشار رمان “داستان یک شهر” نشان داد که سیر اعتلای ادبیات داستانی در کشور ما، در مسیر شکوفایی قرار دارد. جریان سیال ذهنی و درهمآمیزی زمان و مکان در این رمان چنان هنرمندانه ارائه شده است که بیاغراق میتوان گفت، نمونهای کمنظیر در ادبیات واقعگرا حتی در سطح جهان است. در این رمان نبرد پیگیر و جانبازانه در راه خلق، مقاومتهای بینظیر و حماسهآفرینیهای افسران تودهای در زندانهای ستمشاهی در زیر شکنجه و محتوای زندگی قهرمانان جانباخته در راه عدالت و آزادی به شورانگیزترین وجهی با قلمی شیوا بیان شده است. تأثیر شگرف رمان همسایهها و داستان یک شهر بر خواننده چنان عمیق است که “رژیم ولایی” بهعلت دشمنی کین توزانهاش با ادب و فرهنگ مردمی، نزدیک به چهار دهه است که از بازنشر آن ممانعت میکند. رمانهای احمد محمود حاکی از قدرت سحرانگیز قلم او است که بامهارتی درخور ستایش، هنر رماننویسی را در کشورمان به قلههای پرافتخار رسانده است.
این امر به ویژه در رمان دو جلدی “درخت انجیر معابد”، جلوه ای درخشان دارد. اگر آنچه را که تولستوی در “جنگ و صلح” آفریده و ماکسیم گورکی در “فوماگوردیف” از خصال دلالها بر قلم آورده و در “کلیم سامگین” از زمینه های پیدایی انقلاب اکتبر ترسیم کرده است را بر آن چه که چخوفِ انسانگرای، تبر زدن درختان در “باغ آلبالو” را نماد فروپاشی فئودالیسم و زایش سرمایهداری در روسیۀ تزاری میدانسته است، بیافزاییم؛ احمد محمود همه را یک جا با واژگانی جاودانه و رازناک به خواننده هایش ارائه میدهد. او مرگ رازناک درخت انجیر معابد را نماد کشتار دم افزون انبوه آزادیخواهان به دست گزمگان تاریک اندیش اسلامی میدانست. احمد محمود به روشنی از تاثیر حزب توده ایران بر نوشته هایش سخن میگفت.
رمان “دختر رعیت” نوشتهٔ م. ا. بهآذین و “اشکِ سبلان” رمان دو جلدی، نوشته ابراهیم دارابی، اثرهایی از این ژانر داستاننویسی نوین میهن ما هستند. محمدحسین خسروپناه، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، مینویسد: “در سالهای ۱۳۲۰ ـ ۱۳۳۲ حزب توده ایران نه تنها نقش و تأثیری جدی در وقایع و روند تحولات سیاسی و اجتماعی داشت بلکه با فراهم کردن امکان انتشار و معرفی آثار ادبی مدرن (شعر نو، داستان کوتاه و رُمان) و از طرفی تبلیغ و ترویج واقعگرائی انتقادی و رئالیسم سوسیالیستی تأثیر عمیقی بر روند رشد و گسترش ادبیات مدرن و درک ادبی و هنری در ایران گذاشت به طوری که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با اینکه حزب توده [ایران] در صحنۀ سیاسی ایران به حاشیه رفت [فعالیت مخفی داشت] اما نظرات و مواضع ادبی و هنری این حزب در دهه بیست همچنان پرجاذبه ماند و عده قابلتوجهی از نویسندگان و شاعران تحت تأثیر آن نظرات، آثار خود را خلق کردند. ” [ ۵]
بااینهمه، پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲، بهرغم پیگردها، دستگیریها، زندانها، شکنجهها، اعدامها و تبعیدها، نیروهای رزمنده تودهای در میدان مبارزه ماندند. درحقیقتِ امر بخشی از این نیروها، روشنفکران و هنرمندانی بودند که در درون یا پیرامون حزب، همچنان به مبارزهای سرسختانه برای پیشبرد فرهنگ و هنرمترقی و مدرن، ادامه میدادند. تودهایها از اوایل سالهای دهه ۱۳۲۰ خورشیدی در سطحی گسترده به ترجمه رمانهای رئالیستی از نویسندههای مطرح جهانی دست زدند که به آشنایی مردم و نویسندگان کشورمان با زیر و بم هنر رئالیستی تأثیری به سزا داشت.
آثاری چون: “سیل آهن” اثر آلکساندر سرافیمویچ ترجمۀِ رفیق عبدالصمد کامبخش، “رنگینکمان” اثر واندا واسیلوسکایا ترجمه رفیق احسان طبری، “لحظات هفدهگانه بهاران” اثر یولیان سمیونوف ترجمه رفیق رصدی، “جان شیفته” و “ژان کریستف” اثر رومن رولان، “دن آرام” و “زمین نوآباد” شولوخوف ترجمه رفیق محمود اعتمادزاده (بهآذین)، “بشر دوستان ژنده پوش” اثر رابرت ترسال ترجمه رفیق رحیم نامور، “مادر” اثر ماکسیم گورکی ترجمه زنده یاد علیاصغر سروش و دهها اثر دیگر را میتوان نام برد.
از سوی دیگر حزب توده ایران در سالهای دهه ۱۳۲۰ با انتشار نشریات فرهنگی در آشنایی هنرمندان کشورمان با پهنههای گوناگون هنر پیشرو در تربیت نویسندگانی با روح و اندیشه مردمی چنان اثرات ژرف و مانایی در جامعه بر جای نهاد که طی دهههای بعد این نویسندهها بر ادبیات داستانی کشورمان مهر و نشانی نازدودنی زدند.
سخنی بهگزاف نیست که بگوییم فعالیتهای پرثمر تودهایها سهمی عمده در رشد ادبیات داستانی کشورمان داشته است. چندین نسل از نویسندههایی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد در حوزه ادبیات داستانی کشورمان قلم میزدند، از آموزههای تودهایها متأثر بودند. در شرایط خفقان دوره ستمشاهی بهرغم همۀ دشواریها، نویسندگان تودهای با تلاشی ستودنی در راه پیشرفت و شکوفانی ادب و فرهنگ سرزمینمان سر از پا نمیشناختند. از سویی انسانهایی فداکار چون رفقا محمود اعتمادزاده (به. آذین)، محمد قاضی و ابراهیم یونسی با ترجمههایی درخشان از ادبیات کلاسیک جهانی تحولی ژرف و شگرف بر طیفی گسترده از خوانندگانشان را موجب میشدند و از سوی دیگر نویسندهای چون علیمحمد افغانی با نوشتن رمان بهیاد ماندنی شوهر آهو خانم، درد و رنج زن ایرانی را با واژگانی حماسی بهتصویر میکشید.
توجه برانگیز اینکه شخصی به نام محمد قوچانی در نشریهای با نام “مهرنامه” که تا کنون بارها تلاش کرده است با استفاده از اسناد بیاعتبارِ منابع امنیتی و تحریف تاریخ به ایجاد ذهنیت ضد کمونیستی کمک رساند، تلاشهایش در برابر واقعیتهای تاریخی و عملکرد مردمی حزب توده ایران و تأثیر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حزب ما بیاثر مانده است. اومینویسد: “اما این حزب همچنان مضمون روزگار ماست، مضمون عصر ماست چرا که ذهن و زبان ایرانی بهشدت تحت تأثیر زبان و ادبیات تودهای است.”
رژیم جمهوری اسلامی، که به گونهای بارز ماهیت و سرشتی علمستیز، ضد فرهنگ، و واپسمانده و ارتجاعی دارد، هیچ عرصهای از زندگی سیاسی، تاریخی، فرهنگی و هنری را در میهنمان نیست که هرروزه و بهنوعی در معرض هجوم دستگاهها و چهرههای تبلیغاتیاش قرار ندهد و از تعرضهایش بینصیب نگذارد. حکومت اسلامی در طول چهل و یک سال استقرارش بسیاری از نویسندگان مترقی کشورمان را قلع و قمع و به قتل رسانید و طیفی گسترده از نویسندهها و اهل قلم با گرایشهای فکری مختلف را برای تحمیل آرامشی گورستانی در کشور، به گونهی دهشتناک زندانی، شکنجه و سلاخی کرد.
نقش وتأثیر انکارناپذیر نویسندگانی که در عرصه فعالیتهای حزبی پرورش یافتند و توانستند معضلهای جامعه ایران را از جنبههای مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی مورد پژوهش و بررسی قرار دهند و با درسنامههایی علمی به مردم و زحمتکشان کشور آگاهیای افزونتر ببخشند، ستودنی است. با این وجود می توان مدعی شد که تبلور زبان کنونی سیاسی ـ اجتماعی و تا حدی علمی ـ فلسفی فارسی به برکت فعالیت متمرکز یا پراکندهٔ حزب و مطبوعات آن انجام گرفته است. سدها (صدها) و هزاران واژهٔ نو، زبانزدها و عبارتهای سیاسی و اجتماعی و ادبی و شیوهٔ بیان از سوی حزب در برشهای تاریخی گوناگون به میان کشیده شده است. در این پهنه میتوان شخصیتهای برجسته و بلندآوازه مانند رفقا طبری، نیکآیین ، جوانشیر، آگاهی و … را نام برد.
نسل ما هنوز در نظامی سرمایهداری بهسر میبرد که در آن بهرهکشی انسان از انسان و ملتی از ملتی دیگر از ویژگیهای آن است. ما در جامعهای “جهان سومی” وابسته به نظام سرمایهداری زندگی میکنیم. اما با الهام از زندگی انسانهایی که در روند تولید مادی و معنوی رنج میبرند، میتوانیم پرتوهایی از رهایی را در افق مبارزهمان نظارهگر باشیم.
ما در این جستار کوشیدیم به گوشههایی از خدمات برجسته حزب تودۀ ایران بر ادبیات داستانی کشورمان بپردازیم، خرسند میشویم پژوهشگران و محققان میهنمان هر چه بیشتر این مبحث را واکاوی و پیجویی کنند. ما نیز به سهم خود این موضوع را در آینده بیشتر خواهیم شکافت.
۱. بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، بهقلم محمود طلوعی، ج ۲، ص ۸۱۹ ، انتشارات علم، تهران، ۱۳۷۶.
۲ ـ خاطرات جمالزاده، بهکوشش ایرج افشار،ص۹۷-۹۸، تهران، ۱۳۷۸
۳ ـ جامعهشناسی هنر و ادبیات، سال ۴، شماره ۲، پائیز و زمستان ۱۳۹۱.
۴ ـ نقش حزب توده [ایران] در گسترش فرهنگ و هنر، ۱۲ بهمن
۵ ـ نقش حزب توده [ایران] در گسترش فرهنگ و هنر، ۱۲ بهمن مقاله باقر مومنی در سایت فارسی، بی بی سی
به نقل از ضمیمهٔ فرهنگی «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۲، ۲۵ فروردین ۱۳۹۹