در رثای مبارزی خستگیناپذیر! دنیس گلدبرگ، انسانی با صداقت، مبارز آزادیخواه آفریقای جنوبی، و یهودیای ضد صهیونیست!
یکی از حقیقیترین آزمونهای صداقت، مخالفت صریح با مماشات است.- چينوا آچیبه
شرافتمندی و دفاع از حقیقت بدون هیچ واهمهای از هزینه آن برای شخص خودش، چیزی بود که دنیس گلدبرگ از جوانی انتخاب کرد و در همه زندگیاش به آن پایبند بود. میگویند که زندگی شرافتمندانه و همراه با رزم برای آزادی و برابری دیگران، تابش نوری است به روی مردم. دنیس، ستارهای دیگر بر سقف معبد قهرمانان شد.
پدر و مادرش برای فرار از فقر و یهودیستیزیهای روسیه تزاری قرن نوزدهم از لیتوانی و از طریق لندن به آفریقای جنوبی مهاجرت کردند. او در محله رصدخانه شهر کیپتاون بزرگ شد، جایی که پدرش یک بنگاه باربری کوچک داشت. پدر و مادرش عضو حزب کمونیست بودند و تربیت در خانهای که علیه تبعیضنژادی و با فاشیسم در طول جنگ جهانی دوم مبارزه میشد، نظرات او را شکل دادند. او بارها توضیح داد: “من فهمیدم که آنچه در آفریقای جنوبی همراه با نژادپرستی اتفاق میافتد، مانند نژادپرستی در آلمان نازی در اروپا است که میباید با آن مبارزه میکردیم.” تنفر او از نژادپرستی در آفریقای جنوبی بود که محرک اصلی راه و رسم زندگی او شد و او را از ۹۹ درصد جامعه سفیدپوست متمایز ساخت. او انزجارش را از نژادپرستی و تبعیض در هر جا ابراز میداشت. در دوران مدرسه، یهودیستیزی را شخصاً تجربه کرد. او مذهبی نبود، ولی این پند یهودی کاهن اعظم، هیلل، را از مادرش گوش گرفت: “با دیگران همانطور رفتار کنید که میخواهید آنان با شما رفتار کنند.”
او که یهودیای ضد صهیونیست بود، استعمارگری نژادپرستانه اسرائیل را مشابه سیستم آپارتاید آفریقای جنوبی میدانست. هنوز نوجوان بود که جذب جنبش آزادیبخش شد و در سال ۱۹۵۷ که فارغالتحصیل مهندسی عمران شد، عضو حزب کمونیست که فعالیت مخفی داشت بود و همچنین عضو سازمان علنی کنگره دموکراتها بود که از متحدان کنگره ملی آفریقای جنوبی (ANC) و طرفدار منشور آزادی بهشمار میرفت. قتلعام شارپویل در سال ۱۹۶۰، به زندانی شدن او و مادرش بهمدت چهار ماه منجر شد. تیراندازی به سیاهپوستان آفریقایی غیرمسلح، به تغییر رویکرد کنگره ملی آفریقای جنوبی از فعالیت غیرخشونتآمیز به مقاومت خشونتآمیز و تشکیل بازوی مسلح، با نام نیزه خلق، منجر شد. دنیس در بدو تأسیس آن، به صفوف تشکل پیوست. پس از طی سه سال پرحادثه، بههمراه اعضای ردهبالای رهبری جنبش در مزرعه ریوونیا، دستگیر شد.
همه میدانستند که او جوانترین متهم در دادگاه ریوونیا در سال ۱۹۶۴ است. او در ۳۱ سالگی بهجرم برپایی مقاومت مسلحانه علیه رژیم آپارتاید در کنار نلسون ماندلا، والتر سیسولو، و دیگران، با مجازات احتمالی اعدام روبرو بود. فریاد پیروزمندانه او خطاب به مادر بیمارش که حکم دادگاه را بهطورکامل نشنیده بود این بود: “مادر، زندگی! زندگی زیبا.” (بهمعنی حبس ابد و نه اعدام). این فریادی پیامبرگونه بود، زیرا زندگی او، زندگی زیبای پرمعنا و درخدمت به مردم او، بهرغم ۲۲ سال حبس دشوار در جزیره روبن، بهدور از خانواده و همرزمانش، سرانجام به نتیجه رسید.
آنچه دنیس را تقریباً شکست، جدایی از رفقای همرزم آفریقاییاش در زمانی بود که بیشتر مدت حبسش را در زندان سفیدپوستان همراه با عده انگشتشماری همبند میگذارند. تا سال ۱۹۸۵ زندانیای فعال بود که به همبندیها دلگرمی میداد. سپس از دست دادن روحیهاش شروع شد. همسر دنیس به انگلیس تبعید شده بود و به دیدار او نمیرفت. تنها ملاقات کنندهاش یعنی هیلاری کیونی بهیاد میآورد که او نومیدانه اذعان میداشت که تا آن زمان با بیش از ۴۸ تن از رفقایش که حکمهایی بسیار کمتر از او داشتهاند خداحافظی کرده است. او آزادی آنان را جشن میگرفت، درحالی که تغییرناپذیر ماندن حکمش بهشدت آزارش میداد. سپس بهطور غیرمنتظرهای آزاد شد. دختر جوان او، که او نیز هیلاری نام داشت و در یک کیبوتس در اسرائیل زندگی میکرد، با حمایت یک همکار تأثیرگذار اسرائیلیاش توانست یهودیان زندانی عمدتاً با جرم غیرسیاسی در سراسر جهان را طی مذاکراتی آزاد کند.
دولت آپارتاید که تلاش میکرد که متحد اسرائیلیاش را تحت تأثیر قرار دهد، با تقاضای این شخص موافقت كرد. دنیس بهشرطی که وی متعهد شود که از سرنگونی قهرآمیز دولت آپارتاید حمایت نکند، آزاد شد. او تفسیر میكرد كه این حق را دارد تا مبارزه برای تغییرات سیاسی و بهانزوا بردن دولت آپارتاید را در خارج از كشور ادامه دهد. پرتوریا از این اتفاق عصبانی شد. آزادی به او زندگی جدیدی داده بود ولی چارهای جز سفر به اسرائیل و اقامت نزد دخترش نداشت. در مقابل حیرت نجات دهندگانش از زندان، با انتقاد از اسرائیل بهدلیل انجام معاملات تسلیحاتی با رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی، این کشور را محکوم کرد و اظهار داشت که اسرائیل معادل آفریقای جنوبی در خاورمیانه است و راهحل در هر دو کشور، یکی است: یک کشور با حقوق برابر برای همه.
سپس و بدون هیچ تشریفاتی با پروازی به مقصد انگلستان، به کشوری که همسر و پسرش دیوید، که اکنون مردی شده بود، در پایتخت آن یعنی لندن زندگی میکردند، نقلمکان کرد. کنگره ملی آفریقا به گرمی از او استقبال کرد و او فوراً بهکار تماموقت برای آنها مشغول شد. ازجمله نخستین وظایف بینالمللی او اعلام همبستگی کنگره ملی آفریقای جنوبی با مردم فلسطین بود. او نظراتش دربارهٔ اسرائیل را بارها روشن کرده بود:
“با توجه به تجربه زندگی در سیستم آپارتاید آفریقای جنوبی، هیچ شکی ندارم که اسرائیل یک کشور آپارتاید است. من نمیتوانم اجازه دهم که بهنام من، همان ظلم و ستم علیه فلسطینیها ادامه یابد. من باید در مخالفت با نژادپرستی صحبت کنم و باید زمانی که بهراستی عصبانی هستم، سعی کنم با آرامش و منطقی علیه آن صحبت کنم… وقتی مردم [اسرائیل] میگویند، خب، شما مردم آفریقای جنوبی علیه ما تعصب دارید. اینطور نیست. ما در مورد حقوق بینالملل صحبت میکنیم. … طرفداران اسرائیل، هیئت نمایندگان یهودی آفریقای جنوبی، و فدراسیون صهیونیستی آفریقای جنوبی، سعی دارند بگویند که مسئله [فلسطین] مسئلهای ساده نیست و پیچیده است. پیچیده نیست! بسیار ساده است و سادگی آن در این است که یک گروه مسلط [اسرائیلیهای یهودی] مردم بومی فلسطین را از حقوق برابر محروم میکنند.”
او با انرژی و فداکاریای بیحدوحصر به کنگره ملی آفریقا خدمت کرد، به یکی از مؤثرترین سخنرانان در مکانهای عمومی در حیطه مسائل جهانی و سپس آفریقای جنوبی تبدیل شد و با جمعآوری وجوه خیریه برای تأسیس شرکت بازرگانی موفق “قلب جامعه” اقدام کرد که هماکنون نیز در تهیه کتاب و تجهیزات آموزشی برای افراد محروم و مدارس در سراسر جنوب آفریقا فعالیت میکند. او در سال ۲۰۰۲ و پس از درگذشت همسرش و پس از آن دخترش به وطن خود بازگشت و به شغلی دولتی مشغول شد. او با ازدواج با ادلگارد نكوبی (بیوه پسر رهبر کنگره ملی آفریقای جنوبی توماس نكوبی)، یک روزنامهنگار آلمان شرقی، فصل جدید زندگیاش آغاز شد. آنان در ناحیه “هوت بی” از توابع کیپتاون مستقر شده بودند که فاجعه مرگ نابههنگام ادلگارد در اثر سرطان رخ داد.
دنیس با شجاعت همیشگیاش هرگز اجازه نداد که غم و اندوه شخصی بازدارندهٔ فعالیتش شوند. همکاری و مشارکت سیاسی او ادامه یافت و هرچه بیشتر در کانون حمایت از محرومان جامعه قرار گرفت. این امر هرگز بهمنزله بازنشستگی او از کار کردن در عرصهٔ داخلی یا بینالمللی نبود. او صدایی مؤثر در کنگره ملی آفریقای جنوبی بود و بهطور گسترده به خارج از کشور سفر میکرد تا در سخنرانیها و مجامع صحبت کند و کمک مالی جلب کند. در زمان ریاست جمهوری زوما، هنگامیکه سازمان گرفتار فساد شد و دولت دچار سوءمدیریت و ارتشا گردید، او صدای اعتراضش را بلند کرد و از روی کار آمدن رئیسجمهور سیریل رامافوسا حمایت کرد و به بازسازی امیدوار بود. دنیس هیچ توهمی در این نداشت که بیعدالتی و فقر میراث آپارتاید هستند و سالها طول میکشد تا این مشکلات با تلاش صادقانه برطرف شوند. او در مورد مبارزات سختی که در پیش روی فلسطینیها وجود دارد نیز تردیدی نداشت. او تا پایان زندگیاش آرمان فلسطینیها را ستایش میستود و با سرمشق قرار دادن پیروزی بر آپارتاید آفریقای جنوبی و اهمیت کمپینهایی مانند ” انزوا، عدم سرمایهگذاری، و تحریم اسرائیل-BDS”، آنان را بهمبارزه تشویق میکرد. در سال ۲۰۱۷ با درخواستی شورانگیز، آزادی زندانیان فلسطینیای که در اعتصاب غذا بودند خواستار شد. او گفت: “ما اهالی آفریقای جنوبی از گذشته آپارتاید و تبعیضگر خود مطلعیم که چگونه از قوانین و مقررات نظیر دستگیری و بازداشت، برای تقویت یك سیستم نژادپرستانه و آپارتاید استفاده میشود. در طول ۵۰ سال گذشته، بیش از هشتصدهزار فلسطینی بر پایه بسیاری از قوانین صریح نژادپرستانه و مقررات اداری تحت اشغال غیرقانونی نظامی اسرائیل زندانی شدهاند.” او افزود: “من از سکوت بسیاری از اسرائیلیهای یهودی در برابر نژادپرستی دولت اسرائیل و زیر پا نهادن عدالت، غمگین هستم. سکوت در برابر بیعدالتی… باعث میشود که مردم در برقراری این بیعدالتی شریک باشند.”
او با ابراز نگرانیای ناشی از احساسات انسانیاش نسبت به همه مردم، یهودیان و اعراب، که از سوی رژیم صهیونیستی در اسرائیل زندانیاند و همچنین با ایمان به اینکه آنان میتوانند در نظامی مبتنی بر برابری با هم زندگی کنند، نتیجه گرفت که: “پاسخ به نیازهای صلح و ثبات در سراسر فلسطین و دولت اسرائیل… زندانی کردن عدالتخواهان نیست… پاسخ برقراری سیستم اجتماعی و اقتصادیای زیر حاکمیت قانون باید باشد تا جامعهای فراگیر همه و دموکراتیک را تشکیل دهد. بنابراین، ما معتقدیم که اعتصاب غذای زندانیان سیاسی موجه است و اعلام میکنیم: به بازداشتها فوراً پایان دهید! همه زندانیان سیاسی را فوراً آزاد کنید! “
سرخوردگی او از یهودیان اسرائیلی منعکس کنندهٔ نظراتش درباره جامعه یهودیان آفریقای جنوبی و حمایت بیچون و چرای این جامعه از اسرائیل بود. این واقعیت که او منطقی و با آرامش بحث و گفتگو میکرد، موجب شد که صهیونیستها گستاخانه ادعا کنند که او بهنوعی با آنان همدردی میکرده است. او با زندانبانانش نیز حاضر بود منطقی و با آرامش بحث کند. مدت زمان تقریباً سه سال دنیس گلدبرگ با بیماریای ناتوانکننده مبارزه کرد که سرانجام او را از پای درآورد. از اقبال خوشش، او با دیدر آبراهامس، آسیبشناس پزشکی قانونی، رابطهای صمیمانه داشت. این زن بههمراه سایر دوستان فداکار و همچنین پسرش دیوید، تاجری موفق، با او در آخرین اقدامش یعنی ساختن یک “خانه امید” برای کودکان محروم منطقه کار کرد، مکانی که هنر، موسیقی، و فعالیتهای ورزشی در آن رونق خواهند گرفت. او آنچنان در پیشبرد این پروژه مصمم بود كه هنگامیکه دیدر آبراهامس و یارانش در دسترس نبودند، با استفاده از یک واکر، خود را به اتومبیل میرساند، دستگاه اکسیژن خود را به یک باتری بر روی صندلی عقب وصل میکرد و بهسرعت بهراه میافتاد.
من از دیدر شنیدم که دنیس قبل از مرگ سه آرزو داشت: در خانه بمیرد، در آغوش کسی که دوستش دارد باشد، و ساختوساز “خانه امید” آغاز شده باشد. هر سه آرزویش برآورده شدند.
دولت آفریقای جنوبی بهمناسبت درگذشت او ۴ روز عزای عمومی اعلام کرد. من میتوانم صدای دنیس را بشنوم که با شیطنت زمزمه میکند که با وضعیت قرنطینه برای ویروس کرونا، بههرحال نمیتوان خوشگذرانی کرد!
چه زندگی باشکوهی. چه انسان شرافتمندی!
بهقلم رانی کسریلز، وزیر دفاع پیشین دولت آفریقای جنوبی (۱۹۹۵-۲۰۰۸)، عضو سابق رهبری حزب کمونیست آفریقای جنوبی و پیشکسوت مبارزه در راه تغییر و عدالت.
به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۱۱۰۴، ۵ خرداد ۱۳۹۹