کارگران خردسال در رژیم جمهوری اسلامی
۱۱ خردادماه هرسال را روز جهانی کودک نام گذاشتهاند. بدین مناسبت نگاهی به وضع دردناک “کارگران خُردسال” در جمهوری اسلامی میافکنیم. کار کردن کودک، حادترین نشانهٔ فقر خانواده است. فقیرترین خانوادهها برای بقایشان، به کار کودکان متکی میشوند. نظامهای استوار بر بهرهکشی فرد از فرد همواره از نیروی کار کودکان و نوجوانان برای دستیابی به حداکثر سود بهره جسته و میجویند.
در میهن ما، درۀ ژرف اختلاف طبقاتی زحمتکشان را از غارتگران و زالوهای اجتماعی جدا میسازد. نداری فزاینده، گذران زندگی را برای میلیونها خانوار جانکاه کرده است چندانکه هرسال پای انبوهی از کودکانشان بهسبب آن به محیطهای کار باز میشود. هرسال، صدها هزار کودک در روستاهای ایران بهجای نشستن پشت میز مدرسه از سن ۵ – ۶ سالگی بهتنهایی یا در کنار پدران و مادرانشان به کار چوپانی، علفچینی، گردآوری هیزم، مراقبت از دام و طیور، آبیاری مزرعهها روی میآورند یا در کارگاههای دخمهوار قالیبافی با سرانگشتان باریک و کودکانهشان به گلهای قالی رنگ و زیبایی میبخشند. در حاشیههای پرت پیرامون شهرها هرسال صدها هزار کودک در کورهپزخانهها، معدنهای حادثهآفرین، کارگاههای صنایع دستی، کارگاههای آهنگری و ریختهگری تیره و دودآلود و بیدروپیکر، در کارگاههای کفاشی گاه تنگ و زیرپله ، و جز اینها، پادویی یا کارهایی میکنند که بزرگترها هم از انجام آنها عاجزند. در شرایط غیرانسانی و غیربهداشتی، نیروی کارشان را ناگزیر بهازای دستمزدی ناچیز بهفروش میرسانند. همچنین به کار کودکان زبالهگرد و کودکان کارتنخواب که زندگیای رقتانگیزتر را میگذرانند، باید اشاره کرد. در حال حاضر از تعداد کودکان کار در روستاها و شهرها و ترکیب جنسی و سنی آنان آمار و اطلاعات دقیقی در دست نیست. در سال ۱۳۹۶ گزارش جامعی توسط ”مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی“ درباره کار کودک منتشر شده است که در بخشی از این گزارش مروبط به بررسی وضع فعالیت کودکان ۱۷-۱۰ ساله کشور در سال ۱۳۹۶ ذکر می شود که از حدود ۹ میلیون کودک حدود ۴۹۹ هزار کودک فعال (شاغل و در جستوجوی کار) هستند که نسبت به سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ با افزایش ۹۶ درصدی و ۶۰۰ درصدی روبرو بودهاند
بهگفتهٔ کارشناسان اقتصاد، زیر تأثیر فاکتورهای فقرزایی که هماکنون دارند عمل میکنند بدیهی است آمار کودکان کار و کارتنخواب یا بیسرپناه در آیندهای نزدیک بهمراتب پیشتر میتازد. این در حالی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی، اشتغال افراد زیر ۱۵ سال ممنوع است. قانون اساسی فعالیت کودکان ۱۵ تا ۱۸ ساله را فقط با رعایت شرایطی ویژه بدون اشکال دانسته است.
برای بهدست آوردن تصوری روشنتر از خیل عظیم کودکانی که از سر استیصال به کارهایی که حتا نمیتوان نام به آنها داد بد نیست به گزارشهایی در این زمینه توجه کنیم. در گزارشی از خبرگزاری ایلنا، ۲۹ اسفندماه ۱۳۹۸، آمده است: چهرۀ “زاهدان” پر از زخم است؛ زخمها بسیارند، از کودکان و نوجوانانی که در گوشهوکنار شهر، بنزینفروشی میکنند گرفته تا ماشینهای پژو، سمند و وانت نیسانی که تا خرخره، غرق گالنهای بنزین هستند و به سمت مرزها درحال حرکت و البته مستمندان و گدایانی که در هر کوی و برزن بهدنبال لقمهای نان، دستشان را به تکدی جلوی همه دراز میکنند. انگار اسم زاهدان با “محرومیت” گره خورده است و این گره اصلاً باز نمیشود. این گره، نهتنها بازشدنی نیست، بلکه در هر بحرانی که پیشامد میکند، گره خوردگی حیات مردم زاهدان و سیستانوبلوچستان با فقر و محرومیت، کورتر هم میشود!
خانم نسرین هزارهمقدم، روزنامهنگار و پژوهشگر در زمینه مسائل کارگری، مینویسد: “کافیست برای چند دقیقه کوتاه، در کوچهها و خیابانهای زاهدان قدم بزنید تا این فقر و محرومیت با همه وجوه و ابعاد، خودش را نشان بدهد. در سطح شهر زاهدان، جا بهجا کودکانی ایستادهاند که بنزین را با قیفهای بلند از گالنهای بزرگ میکشند و به ظرفها و دبههای مشتریان سرازیر میکنند؛ سر که برگردانی، کارگران بیکاری را میبینی که ساعتهاست دور ٬دروازه خاش٬ نشستهاند و منتظر کارفرمایی هستند که بیاید و آنان را برای چند ساعت هم که شده، سر کار ببرند. آن سوترک [کمی دورتر]، در خیابان ٬مهران٬، گاریهای دستفروشان دورهگرد، کیپ به کیپِ هم ایستادهاند و از مرغ زنده تا میوه و سبزیجات را با قیمتی ارزانتر از مغازهها بهفروش گذاشتهاند و بازهم آنسوتر، در ٬چهارراه رسولی٬ کودکانِ دستفروش و دورهگرد، آدامس و شکلات خارجی یا بعضی اجناس ممنوعه را با صدای بلند تبلیغ میکنند، کودکانی که حتی زمستانهای خشک و سرد زاهدان، لباس گرم بر تن ندارند و کفشهایشان، ۱۲ ماه سال پاره است. و البته همه جای شهر، زبالهگردان هستند، افرادی که با سر و وضع ژنده و بههمریخته، سر درون سطلهای زباله فروبردهاند. “
مسئولان و کارشناسان دولتی اذعان دارند که اشتغال کودکان مشخصهای بارز از بازار کار کشور است. کار کودکان که بهبودی حتا اندک هم در زندگیشان بهوجود نمیآورد، آنان را از کسب دانش و مهارتهای حرفهای هم محروم میکند و این امر نیز خود سبب تداوم فقرشان میگردد. شرایط تنوجانفرسای کار “کارگران خُردسال” ازجمله بهخاطر وجود ارتش چندمیلیونی بیکارانِ درجستجوی کار، حتی بیش از گذشته تشدید شده است. آنچه این تشدید شرایط بهرهکشی در جمهوری اسلامی بهاثبات میرساند و تلاش میورزد تا بیشازپیش به این بهرهکشی از کودکان (سازندگان آیندهٔ میهن) جنبۀ قانونی بخشد، افزون بر عطش آزمندی سرمایه به کسب سود هرچه بیشتر، نگرش و عملکرد مرتجعان حاکم در کشور است که بر پایین آوردن سن قانونی کار از ۱۸ سال به ۱۵ سال پای میفشرند. خشونت غیرانسانی فرمانروا بر محیطهای کار اساساً با روحیۀ حساس و آسیبپذیر و نیازهای مادی، عاطفی، تربیتی و آموزشی کودکان بیگانه است. کودکان در محیطهای کار در معرض انواع انحرافها ومفاسد اخلاقی و تربیتی و آسیبهای جسمی و روحی قرار دارند.
کار کودکان انحطاط اخلاقی، پژمردگی نیروی فکری و جسمی کودکان و ازهمپاشیدگی بیشازپیش شیرازۀ خانوادههای زحمتکش را در پی دارد. باید به نظامهای بهرهکشی از کار کودکان پایان داد. قوانین و مقرراتی که پای کودکان را به کار بردهوار میکشانند باید لغو شوند، و مهمتر از آن، سازوکاری که کودکان را ناگزیر از کار میگرداند باید درهمشکسته شود. جای کودکان در مدرسه و پشت میزهای درس است نه در پشت دستگاه پرس، پای دار قالی و یا درون سطل زباله!
به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۱۱۰۵، ۱۹ خرداد ۱۳۹۹