مسایل زنان

زندگی‌نامهٔ کوتاه برخی از پیشگامان جنبش زنان ایران

محترم اسکندری

محترم اسکندری (۱۲۷۴–۱۳۰۳ یا ۱۳۰۴) از پیشگامان جنبش زنان در ایران بود. او سازمان دهندهٔ اصلی جمعیت نِسوان وطنخواه، نخستین رئیس آن، و همچنین ناشر نشریهٔ «نسوان وطنخواه» بود.

محترم در خانواده‌ای اشرافی در تهران به دنیا آمد. پدرش محمدعلی‌میرزا اسکندری (شاهزاده علی‌خان) از مشروطه‌خواهان و از مؤسسان انجمن آدمیّت بود. او ابتدا در خانه، نزد پدرش، درس آموخت و سپس برای ادامهٔ دروس زبان فرانسوی و ادبیات به مکتب میرزا علی‌محمدخان محققی، مدرّس معروف رفت. آنها پس از مدتی با هم ازدواج کردند.

محترم اسکندری که دچار آسیبی در ستون فقرات بود، مدتی به تدریس مشغول شد و مدتی ناظم یک مدرسهٔ دخترانه بود. او که از میزان دستاوردهای انقلاب مشروطیت برای زنان ناراضی بود در سال ۱۳۰۱ به همراهی تعدادی از زنان پیشرو در تهران «جمعیت نسوان وطنخواه» را تأسیس کرد.

پس از تحوّل‌های انقلاب مشروطیت و وقوع تغییرهای انقلابی در جهان آن روز، مانند پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه، حزب‌ها و نیروهای میهن‌دوست بر دامنهٔ فعالیت‌های خود در کشور افزودند. حزب کمونیست ایران (سَلَف حزب تودهٔ ایران ) در این شرایط به مبارزه‌ای همه‌جانبه پرداخت. مطالبات ترقی‌خواهانه‌ای مانند برابری حقوق زن و مرد، الغای ستم جنسیتی، و تأمین حقوق بنیادی زنان توسط این حزب در جامعه طرح شد.

بر این بنیاد بود که بعد از انقلاب مشروطیت، محترم همراه با عده‌ای از زنان تجددطلب تماس گرفت و در سال ۱۳۰۱ جمعیتی به نام «جمعیت نسوان وطنخواه» که دارای گرایش سوسیالیستی بود، پدید آورد.

برخی از بنیان‌گذاران و اعضای جمعیت نسوان وطنخواه ایران مانند محترم اسکندری، ملوک اسکندری، و مهرانگیز اسکندری، به خانواده‌هایی تعلق داشتند که پدران، برادران، عموها، یا همسران آنها به اندیشه‌های کمونیستی متمایل بودند و پیشینهٔ عضویت در حزب اجتماعیون-عامیون و حزب کمونیست ایران داشتند. در بدو تأسیس جمعیت نسوان وطنخواه، محترم اسکندری توسط دیگر اعضا به ریاست جمعیت برگزیده شد. اعضای هیئت‌رئیسهٔ این جمعیت عبارت بودند از نورالهدی منگنه، فخر آفاق پارسا، فخر عُظمیٰ ارغون، عادل، مستوره افشار، و صفیه اسکندری.

اهداف جمعیت نسوان وطنخواه ایران تحصیل دختران، گسترش صنایع ملّی، تحصیل زنان بزرگسال (کلاس‌های اَکابر)، حمایت از دختران بی‌سرپرست، تأسیس بیمارستان برای زنان فقیر، به دست آوردن حقوق زنان، و رفع حجاب و ترویج کالاهای ایرانی بود (برای مثال، یکی از شعارهای این جمعیت، «پوشیدن لباس وطنی» بود). نشریهٔ نسوان وطنخواه نیز با مطالب روشنگری دربارهٔ حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، ضرورت تحصیل زنان، اصلاحات اجتماعی، و ادبیات منتشر می‌شد. محترم اسکندری سازمان‌دهندهٔ اصلی جمعیت و نخستین رئیس آن بود. او بارها سخنرانی‌هایی در حمایت از تحصیل زنان و علیه حجاب کرد و راهپیمایی‌های اعضای جمعیت را برنامه‌ریزی کرد.

این جمعیت میزبان دوّمین کنگرهٔ نسوان شرق در آذر سال ۱۳۱۱ در ایران بود. این کنگره با شرکت نمایندگان زنان از کشورهای ترکیه، سوریه، لبنان، یونان، مصر، ژاپن، چین، استرالیا و… در تهران برگزار شد. هدف اصلی آن تأکید بر تساوی حقوق زن و مرد در آموزش و اشتغال و دستمزد، و تأمین حقوق تضییق شدهٔ زنان بود. قطعنامه‌هایی که در این کنگره تصویب شد در این زمینه‌های بود: حق رأی زنان، آموزش اجباری برای دختران و پسران، حقوق برابر برای کار برابر، لغو تعدد زوجات، رفع حجاب، و آموزش زنان بزرگسال.

پس از تصوب قانون سیاه خرداد ۱۳۱۰ و سرکوب میهن‌دوستان ایران توسط رضاشاه و تحکیم سلطهٔ دیکتاتوری دربار پهلوی بر جامعه، جمعیت نسوان وطنخواه آخرین انجمن زنان بود که در دورهٔ سرکوب نشریات و احزاب کشور به دست رضاشاه، در سال ۱۳۱۲ بسته شد.

محترم اسکندری در ۲۹ سالگی در تهران درگذشت.

منبع: تارنمای صدای مردم، ۲ مرداد ۱۳۹۲

 

روشنک نوعدوست، چهرهٔ برجستهٔ نخستین نسل مبارزان جنبش زنان

روشنک نوعدوست در سال ۱۲۷۷ در رشت به دنیا آمد. پدرش پزشکی روشنفکر بود. او در کودکی ابتدا نزد پدر درس خواند و سپس زبان‌های عربی و فرانسوی را آموخت. روشنک در ۱۲۹۷ مدرسه‌ای با ۳ کلاس برای زنان و دختران در رشت تأسیس کرد. این اقدام در آن روزگار کم‌سابقه و بسیار مترقی بود.

روشنک نوعدوست مانند بسیاری از مردان و زنان آزادی‌خواه و میهن‌دوست پس از تحوّل‌های انقلاب مشروطیت راه مبارزه برای رهایی و سربلندی میهن و عدالت اجتماعی را برگزید.

تأسیس و فعالیت حزب کمونیست ایران، سَلَف حزب تودهٔ ایران- تأثیر ژرفی در تحوّل‌های درونی جامعهٔ آن روز ایران داشت. بعد از برگزاری نخستین کنگرهٔ حزب کمونیست ایران در بندر انزلی (۱۲۹۹)، روشنک نوعدوست و تعدادی از زنان رشت «جمعیت پیک سعادت نسوان» را برای پیگیری حقوق سیاسی و اجتماعی زنان تأسیس کردند و به ایجاد مدرسهٔ دخترانه، کلاس‌های صنایع دستی و دست‌‌دوزی، کتابخانه، و برپایی تئاتر و برگزاری سخنرانی برای زنان پرداختند.

مؤسسان این جمعیت عبارت بودند از: روشنک نوعدوست، جمیله صدیقی، سکینه شبرنگ، اورانوس پاریاب، و شوکت روستا. بعدها جمیله صدیقی و شوکت روستا در حکومت رضاشاه به چهار سال زندان محکوم شدند.

این جمعیت نشریهٔ پیک سعادت نسوان را نیز منتشر می‌کرد که روشنک نوعدوست صاحب امتیاز آن بود. پیک سعادت نسوان نخستین نشریهٔ چپ‌گرا در ایران بود و از حقوق سیاسی و اجتماعی زنان دفاع می‌کرد.

نقش جمعیت پیک سعادت نسوان در تاریخ مبارزات زنان میهن ما برجسته و ماندگار است. این انجمن نیز مانند سایر سازمان‌ها و نهادهای مردمی توسط دیکتاتوری رضاشاه مورد یورش قرار گرفت و بسته شد.

در دوران فعالیت جمعیت پیک سعادت نسوان، مدرسهٔ سعادت نسوان محل دانش‌اندوزی و آشنایی زنان با عرصه‌های گوناگون زندگی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و علمی بود.

روشنک نوعدوست در سال‌های آخر زندگی‌اش مدرسهٔ سعادت نسوان را به وزارت فرهنگ آن روز واگذار کرد، و وزارت فرهنگ نام این مدرسه را به «روشنک» تغییر داد.

روشنک نوعدوست یکی از چهره‌های برجسته در میان زنان مبارز ایرانی است که تأثیر شگرف تلاش‌های بی وقفه‌اش بر روند پیشرفت زنان و دختران گیلانی و ایرانی غیرقابل‌انکار است. زمانی که روشنک دوّمین مدرسهٔ دخترانهٔ رشت را تأسیس می‌کرد، حدود یک دهه از تأسیس نخستین مدرسهٔ دخترانهٔ تهران می‌گذشت.

پس از انقلاب بهمن و تحکیم موقعیت واپس‌گرایان اسلامی، متأسفانه نام روشنک را از روی مدرسه برداشتند. اعتراض‌های رسمی خویشان روشنک نوعدوست به این تغییر نام و نامه‌نگاری آنان با وزارت آموزش و پرورش فایده‌ای نداشت.

از پایان زندگی روشنک نوعدوست اطلاع زیادی در دست نیست. در برخی منابع آمده است که روشنک بیماری‌های گوناگونی داشت و در بهار سال ۱۳۳۸ (یا ١٣٣۶) برای معالجه به تهران آمد. خواهرش ملوک و فرزندانش او را در این سفر همراهی کردند. متأسفانه بیماری او درمان نشد و روشنک پس از ۵٩ سال عمر پُربار در راه ارتقای دانش و آگاهی زنان، در همان سال در بیمارستان درگذشت.

مراسم بزرگداشت روشنک نوعدوست در تهران بدون تشریفات مذهبی و با سخنرانی یکی از دانش‌آموختگان دانشگاه تهران دربارهٔ او برگزار شد. این دانش‌آموخته که بعدها خود استاد دانشگاه شد، همان مرد جوانی بود که سال‌ها پیش به رشت رفته بود تا زن بگیرد و روشنک او را تشویق کرده بود که به تحصیلات عالی بپردازد.

مجلس ترحیم روشنک نوعدوست در مسجدی در شهر رشت برگزار شد. نکتهٔ جالب اینکه چون روشنک در شهر رشت به عنوان یک فرد چپی- توده‌ای- معروف بود، روحانیون شهر می‌خواستند مراسم ترحیم او را بایکوت کنند. اما فرهنگیان شهر از این امر عصبانی شدند و به روحانیون فشار آوردند و از آنها خواستند که برجسته‌ترین روحانی شهر را برای صحبت کردن در رثای روشنک نوعدوست به مسجد بفرستند. عاملِ دیگرِ تنش میان فرهنگیان و روحانیون این بود که روحانیون نمی‌پذیرفتند که فرهنگیان با کفش وارد مسجد شوند و می‌گفتند ما در مسجد میز و صندلی نداریم و همه روی فرش می‌نشینند. ولی بالاخره داخل مسجد را صندلی چیدند و یکی از بهترین واعظان شهر رشت در این مراسم صحبت کرد.

آرامگاه روشنک نوعدوست در ابن‌بابویه تهران است.

منبع:‌ تارنمای صدای مردم، ۲۲ دسامبر  ۲۰۱۴

 

زندُخت شیرازی، روزنامه‌نگار و از پیشگامان جنبش زنان

زندُخت (زنددخت) شیرازی، روزنامه‌نگار، شاعر، نویسنده، و از پیشگامان جنبش زنان در ایران، در سال ۱۲۸۸ در خانواده‌ای مرفّه در شیراز متولد شد. او که نام اصلی‌اش فخرالملوک بود، دورۀ ابتدایی را در مدرسۀ تربیت شیراز گذراند و بعد از آن در منزل ‏و به‌صورت خصوصی، تحصیلاتش را پی گرفت. او در سال ۱۳۰۹ به‌همراه مادر و برادرانش به تهران رفت و در دبیرستان ناموس تحصیلاتش را ادامه داد. وی پس از یک سال دوباره به شیراز بازگشت و همچنان به خواندن و نوشتن و فعالیت در زمینۀ آموزش و آگاهی دادن به ‏زنان و مبارزه در راه تساوی حقوق آنان ادامه داد.

زندُخت در سال ۱۳۰۶ در هجده سالگی «مجمع انقلابی نسوان» را در شیراز تأسیس کرد که اهداف آن آگاهی‌رسانی به زنان و دستیابی به حقوق زنان و رفع حجاب تعریف شده بود. زندخت تحت فشار دولت رضاشاه نام انجمنش را به «نهضت نسوان» تغییر داد، ولی این تشکیلات هم پس از ۹ ماه غیرقانونی اعلام شد.

در سال‌ ۱۳۱۰ زندخت نشریۀ «دختران ایران» را منتشر کرد. هدف این نشریه در این جمله خلاصه شده بود: «آرزوی دختران ایران، بیداری زنان ایران است». این نشریۀ مصوّر اغلب اخبار فمینیستی کشورهای دنیا و مطالب ادبی منتشر می‌کرد. پس از ۷ ماه این نشریه توقیف و با حمله‌ها و نقدهای زیادی مواجه شد. زندخت به تهران رفت و بدون امکانات مادّی کافی انتشار نشریه را پی گرفت. بیشتر مقاله‌های مجله‌ را خودِ او ترجمه و تألیف می‌کرد. او در مقاله‌هایش شرایط اجتماعی-‌اقتصادی ناگوار زنان را به نقد می‌کشید. او نظریه‌هایی را که فرودستی زنان را بیولوژیکی می‌دانستند رد می‌کرد و زنان را به جسارت ‌داشتن در پیگیری خواست‌ها و حقوقشان تشویق می‌کرد. در آن نشریه نویسندگان دیگری همچون صدیقه دولت‌آبادی، کاظم‌زاده ایرانشهر، رشید یاسمی، سعید نفیسی، جمال‌زاده، و دکتر هوشیار نیز مقاله ‌می‌نوشتند. «دختران ایران» با چاپ مقاله‌های خوب ادبی و عرفانی و اجتماعی توانست مخاطبان بسیاری را به‌ویژه در میان زنان و دختران به خود جذب کند. سیروس رومی در فصل نخست کتابش دربارۀ نشریۀ «دختران ایران» می‌نویسد: «زنددُخت شیرازی در اواخر سال ۱۳۰۹ خورشیدی پس از تلاشی سه‌ساله موفق می‌شود مجوز انتشار نخستین نشریۀ مخصوص زنان به‌نام «دختران ایران» را از وزارت معارف آن سال‌ها بگیرد. آن‌گونه‌که در عنوان این نشریه آمده است، دختران ایران مجله‌ای است علمی، ادبی، اجتماعی و اخلاقی، در ۴۰ صفحۀ ۲۰ در ۱۳سانتی‌متر و با قیمت «داخله ۳ تومان، خارجه ۴ تومان». هرچند روزنامۀ دختران ایران در نیمه‌های زمامداری و سلطنت رضاشاه منتشر شد، اما با توجه‌ به کُندبودن حرکت‌های اجتماعی و حتیٰ با وجود دگرگونی‌های متعدد، هنوز جامعه در فرهنگی نشأت‌گرفته از دورۀ قاجار نفس می‌کشید.» تعطیلی نشریۀ دختران ایران ضربۀ سنگینی به زندُخت زد. او چند بار تلاش کرد تا دوباره مجله را انتشار دهد، ولی حتیٰ به او قرار ملاقات هم ندادند.

او در همان زمان در مدرسه‌های دخترانه نیز تدریس می‌کرد. زندخت همچنین از استعداد شاعری بهره‌مند بود. شعرهای او حاکی از گرایش‌های فمینیستی در آن زمان در ایران بود. نوشته‌ها و اشعار او همچنین در دیگر نشریه‌های آن دوره همچون روزنامۀ «حبل‌المتین» در کلکته، «ایران لیگ» در بمبئی، «چهره‌ نمای» در قاهره، و تعدادی از روزنامه‌های فارسی به‌ویژه «استخر» و «عصر آزادی» منتشر می‌شد.

ناامیدی طولانی‌مدّت او به‌دلیل انتقادات شدید و اهانت‌ها و تهدیدهایی که علیه او می‌شد، در کنار مسائل جسمی و مالی، به افسردگی او منجر شد و در نهایت به مرگ او در ۴۳سالگی انجامید. او در شیراز به خاک سپرده شد.

یکی از اشعار فمینیستی زندُخت:

زن در این مُلک بدین‌گونه پریشان تا چند؟

دست‌وپا بسته و لب‌بسته به زندان تا چند؟

همه دور از هنر و علم و کمالیم به مُلک

با چنین حال نداریم دبستان تا چند؟

زن مگر نیست میان بشریت انسان؟

راستی زندگی اوست چو حیوان تا چند؟

در همه مُلک جهان جمله زنان باهنرند

این لیاقت نبود در زن ایران تا چند؟

شرف و عزّت هر کس بود از علم و کمال

تاج عزّت نبود بر سر نسوان تا چند؟

روح بیمار بود در تن مردم تا کی؟

اندر این مُلک خدا را تنِ بی‌جان تا چند؟

زن که باشد گل ارزندۀ بستان وجود

در برِ هم‌وطنان خوار بدین‌سان تا چند؟

هر کسی بُرد برون گوهرِ علم از این بحر

ما زنانیم چنین غرقه ز توفان تا چند؟

دیگران گوی هنر برده ز میدان تا کی؟

ما بمانیم در این کلبۀ احزان تا چند؟

بهره‌مند آن که بود از زر و زور و منصب

نظری هیچ ندارد به فقیران تا چند؟

منبع: پایگاه خبری تحلیلی آبان پرس

 

 

فخر آفاق پارسا، نخستین روزنامه‌نگار زن تبعیدی ایران

فخر آفاق پارسا از اوّلین زنان روزنامه‌نگار دوران مشروطیت، و نخستین زن روزنامه‌نگار در تاریخ ایران است که تبعید را تجربه کرد. او مادر نخستین وزیر زن ایرانی، یعنی فرخ رو پارسا است که در دولت هویدا وزیر آموزش و پرورش بود.

فخر آفاق پارسا در سال 1277 در تهران متولد شد. در خانهٔ پدری معلم سرخانه داشت و زبان های عربی و فرانسوی را  جداگانه آموخت. هنگامی که فقط 14 سال داشت، در یکی از دبستان‌های تازه‌تأسیس شهر تهران شروع به تدریس کرد. در سال 1291 در همان مدرسه با مادر شوهر آیندهٔ خود، که مدیر مدرسه بود، آشنا شد. در 15 سالگی به خواستگاری پسر مدیر مدرسه جواب مثبت داد. همسرش، فرخ‌الدین پارسا، در آن زمان مدیر داخلی روزنامهٔ «ارشاد» بود. اندکی پس از ازدواج، فخر آفاق پارسا به همراه همسرش به مشهد رفت و در آنجا در مدرسهٔ دخترانه «فروغ» به تدریس ادامه داد. او همچنین توانست هم‌زمان به همراه همسرش، مجلهٔ «جهان زنان» را در مشهد منتشر کند.

اوّلین شمارهٔ مجلهٔ جهان زنان به مدیریت فخر آفاق پارسا در 24 صفحه به قطع کوچک در مطبعهٔ سُربی طوس در شهر مشهد در 15 بهمن ۱۲۹۹ چاپ و منتشر شد.

فخر آفاق پارسا در طلیعهٔ مجلهٔ جهان زنان بشارت داد که «مجلهٔ جهان زنان به مفاد “طلب‌العلم فریضه علی کل مُسلم و مسلمه” با مسلک مستقیم “تذکار لزوم تعلیم زنان”» با مقاله‌هایی در موضوع‌های «اخلاقی، تعلیمی، طرز خانه‌داری، وضع سلوک اطفال [و] اُناث با والدین، معلم، خویشان، بالاخره شوهر و اطفال بر وفق مقررات اسلامی، مکتبی باز» انتشار خواهد یافت.

منبع: تارنمای بیدار زنی – بنفشه جمالی

 

فخر عُظمیٰ اَرغون، اوّلین سردبیر زن

فخر عظمیٰ ارغون، عضو هیئت مدیرهٔ جمعیت نسوان وطنخواه و از نخستین روزنامه‌نگاران زن در زمان خود بود. این بانوی پیشرو و فرهیخته، سردبیر روزنامهٔ آیندهٔ ایران، شاعر، آموزگار، مدرّس زبان فرانسوی، و فعال حقوق زنان بود و در تأسیس چند مدرسهٔ دخترانه در ایران نیز نقشی چشمگیر داشت. سیمین بهبهانی فرزند این بانوی فرهیخته است.

  به نقل از ویژه نامهٔ «نامهٔ مردم»، به مناسبت یکصدمین سالگرد تأسیس حزب کمونیست ایران، ۱۶ تیر ماه ۱۳۹۹

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا