مسایل سیاسی روز

یادی از شماری از پیشگامان و چهره های برجسته جنبش سوسیال دموکراسی انقلابی و کمونیستی ایران

حیدرخان عمواوغلی؛ شخصیت نامدار انقلاب مشروطه، از بنیاد گذاران و دبیرکل حزب کمونیست ایران  

حیدرخان عمواوغلی-  حیدر تاری وردی افشار – به سال ۱۲۵۹ خورشیدی در  شهر ارومیه(مطابق برخی از اسناد محل تولد حیدرخان شهر شاپور-سلماس کنونی است) متولد شد. هنگامی که ۶ ساله بود همراه خانواده رهسپار قفقاز  گردید. پس از مدتی خانواده او ساکن شهر الکساندر وپل در ارمنستان شدند. در ۸ سالگی به مدرسه رفت و سپس در دانشکده فنی تفلیس که تنها دانشکده فنی در تمام قفقاز بود تحصیلات خود را در رشته مهندسی برق به  پایان برد. در تفلیس با اندیشه های نو  آشنا شد؛ پس از آن به باکو رفت و در همین دوره به حزب اجتماعیون عامیون به رهبری نریمان نریمانف پیوست و به عضویت کمیته مرکزی این حزب درآمد.

 حیدرخان در بازگشت از  قفقاز  به عنوان مهندس برق راهی مشهد گردید. حیدرخان در مشهد به نشر افکار حزب اجتماعیون عامیون پرداخت و با آزادی‌خواهان آن دیار همچون ملک الشعرای بهار ارتباط و همکاری داشت. او پس از مشهد به تهران رفت. در تهران عده ای از ایرانیان مترقی و انقلابی را به حوزه های حزبی اجتماعیون عامیون وارد نمود و در سایر شهرها به ایجاد حوزه ها و سازمان های مخفی وابسته به اجتماعیون عامیون  مبادرت ورزید. به عنوان نمونه می توان به حوزه مخفی اجتماعیون عامیون تهران به رهبری حیدرخان  اشاره کرد. حیدر خان همچنین رابطه بسیار نزدیکی با مرکز غیبی تبریز و مرکز غیبی رشت داشت. حزب اجتماعیون عامیون در سال‌های انقلاب مشروطیت، خدمات انکار ناپذیری انجام داد. نقش حیدرخان  در این  انقلاب بسیار  برجسته بود. بویژه در دوران دفاع تبریز او در کنار علی میسو، ستارخان و باقر خان از زمره پیشوایان سترگ انقلاب مشروطیت است. ستارخان که دسته های مسلح تحت رهبری حیدرعمواوغلی را همواره در روزهای مقاومت تبریز در کنار خود داشت همیشه می گفته است: “حرف همان است که حیدر خان بگوید”.

با ناکامی و شکست انقلاب مشروطیت حیدرخان نیز مجبور به مهاجرت شد. به بغدا، استانبول و سپس به اروپا مسافرت کرد.  هنگام  اقامت در اروپا حیدرخان  در جلب افکار عمومی آزادیخواهان اروپا برای پشتیبانی از انقلابیون ایران کوشش بسیار انجام داد. او در افشای قرارداد انگلستان با روسیه تزاری درباره تقسیم ایران سهمی مهم داشته است. در اثر مبارزه خستگی ناپذیر او و یارانش کنفرانس پراک حزب بلشویک به رهبری لنین در سال ۱۹۱۲قطعنامه همبستگی با مردم  ایران را صادر کرد. در این قطعنامه آمده بود:”حزب سوسیال دمکراسی کارگری روسیه علیه روسیه تزاری که می خواهد با اعمال بربر منشانه خود آزادی را در ایران خفه کند اعتراض می نماید. کنفرانس همدردی کامل خود را با مبارزه خلق ایران از آن جمله با مبارزه حزب سوسیال دموکرات ایران [اجتماعیون عامیون] که در نبرد علیه ستمکاری تزاری، آن همه قربانی داده است ابراز می دارد.”

حیدرخان عمواوغلی در سال ۱۹۱۹به دعوت لنین از طرف (حزب عدالت) در تشکیل اولین کنگره بین المللی سوم کمونیستی به پطروگراد دعوت می شود و بعدا به نمایندگی ایران در هیئت اجرائیه بین المللی سوم (کمینترن) انتخاب می گردد. در جریان تشکیل اولین کنگره حزب کمونیست ایران در بندر انزلی نقش مؤثر داشت و در اولین کنگره خلق‌های شرق در  ۱۳۳۸ قمری نمایندگی حزب کمونیست ایران را بر عهده داشت. چندی بعد از کنگره انزلی به دبیر کلی حزب کمونیسیت ایران برگزیده شد. در همین دوره سندی با عنوان »تزهایی پیرامون وضعیت اجتماعی-اقتصادی ایران و تاکتیک حزب کمونیست ایران« توسط رهبری وقت حزب تنظیم شد. این سند که به تزهای حیدرخان شهرت یافته وظیفهٔ کمونیست‌های ایران در آن دورهٔ مشخص تاریخی را در چارچوب همکاری و اتحادعمل »همهٔ طبقات از پرولتاریا گرفته تا بورژوازی متوسط برای مبارزه علیه قاجاریه و امپریالیست‌های بیگانه« تعیین و یادآوری می‌کرد که »حزب کمونیست ایران (عدالت) خواهان آن است که با رهبران سرشناس جنبش آزادی‌بخش ملّی مانند میرزا کوچک‌خان و امثال او همکاری کند.« مطابق این تزها به عنوان رهبر حزب کمونیست ایران راهی گیلان شد. حضورحیدرخان عمواغلی که یکی از رهبران انقلاب مشروطیت بود، در جنبش گیلان موجب شادمانی و قوت قلب آزادیخواهان و اعتلای جمهوری شورایی گیلان گردید. اما ارتجاع و امپریالیسم نگران از اتحاد ترقی خواهان و انقلابیون ایران با ایجاد دشمنی و تفرقه برنامه به قتل رساندن حیدرخان را تدارک دیده و سپس عملی نمودند. حیدر خان در سن ۴۲ سالگی درجریان توطئه ای که توسط ارتجاع محلی و امپریالیسم انگلستان برنامه ریزی شده بود با یک کودتا در درون جمهوری شورایی گیلان دستگیر و کشته شد. پس از این جنایت، واپسگرایان به رشت حمله ور شده؛ دفتر و محل دبیر خانه کمیته مرکزی حزب کمونیست را سوزاندند، اموال آن را غارت و عده ای از کادر ها و رزمندگان حزب کمونیست ایران از جمله رفقا نصرالله شیخ‌زاده عضوکمیته مرکزی و مسول کمیته ایالتی گیلان و اکبر ارباب زاده کادر جوان حزب را نیز پس از شکنجه بقتل رساندند. با این توطئه خونین چندی بعد یعنی اواخر سال ۱۹۲۱ ارتش شاه تحت فرماندهی رضا خان وارد رشت گردید و جمهوری شورایی گیلان در خون به شکست کشانده شد.

 

حیدر خان عمواوغلی، عارف قزوینی و تصنیف »از خون جوانان وطن لاله دمیده«

 

پس از شکست انقلاب مشروطه و تصرف قدرت توسط نمایندگان بورژوا – ملاک؛ دولت نو پدید اقدام به تصفیه کامل انقلابیون مشروطه خواه بویژه مبارزان اجتماعیون عامیون کرد. رشته رخدادهایی منجر به تبعید و مهاجرت انقلابیون از جمله حیدرخان عمواوغلی از ایران گردید. حیدر خان دوره ای کوتاه از این مهاجرت را در شهر بغداد گذراند. در بغداد عارف قزوینی مدتی با حیدرخان زندگی و همراهی کرد که حاصل آن دوستی و تاثیر ژرف بر روحیه و شخصیت عارف بود. عارف قزوینی پس از جان  باختن عمواوغلی در گیلان تصنیف »از خون جوانان وطن لاله دمیده« را به خاطره تابناک او تقدیم کرد.

»هنگامی که عمواوغلی در بغداد بوده، گذار عارف قزوینی بدانجا می افتد و بقول خودش حیدر خان متحمل مخارج  وی می شود.« عمواوغلی بارها پزشک بر سر بالین وی می آورد و » از هیچگونه یاری نسبت به عارف، مضایقه نمی نماید.« عارف هم درباره تصنیف معروف خود(از خون جوانان وطن…) متذکر شده است که» بواسطه عشقی که حیدر خان بدان داشت میل دارم این تصنیف بیادگار آن مرحوم [حیدر خان عمواوغلی] طبع گردد.«

منبع: کتاب حیدر عمواوغلی در گذر از توفان ها-رئیس نیا -صفحه ۲۰۶-چاپ اول؛ انتشارت دنیا – فروردین ۱۳۶۰

 

سیروس بهرام: از بنیاد‌گذاران حزب کمونیست ایران

سیروس بهرام (میرزامحمد آخوندزاده) از برجسته ترین بنیاد‌گذاران و رهبران حزب کمونیست ایران است. او در سال ۱۸۸۵ میلادی در شهر لنکران زاده شد. دوران جوانی خود را در تالش و بندر انزلی گذراند. مدتی نیز به عنوان کارگر باربر اسکله های بندر انزلی مشغول به کار بود. سیروس بهرام از فعالان اصلی اجتماعیون عامیون- گروه همت و از نزدیکان و همفکران حیدرخان عمواوغلی به شمار می آمد. بعلاوه همراه با اسدالله غفارزاده و آوتیس میکاییلیان (سلطان زاده) عضو رهبری حزب عدالت بود. او در تدارک و برگزاری نخستین کنگره حزب کمونیست ایران و سپس در رهبری حزب نقش برجسته ایفا نمود.

سیروس بهرام در جریان انتخابات مجلس در سال ۱۹۲۳-۱۹۲۴ میلادی در بندر انزلی از سوی حزب کمونیست نامزد شد و با پشتیبانی اتحادیه های کارگری بویژه اتحادیه کارگران باربر بندر در انتخابات بیشترین رای را به دست آورد. اما حکومت آرای مردم را باطل و سیروس بهرام و تنی چند از فعالان حزب و اتحادیه ها را دستگیر و روانه زندان کرد. او از مبتکران و مدافعان تزهای معروف به »تزهای حیدر خان« در جریان  پلنوم پس از کنگره نخست حزب بود و خود در خاطراتش گفته است: »بعد از دیدار با او (حیدر عمواوغلی) معلوم شد که هر دومان در مسایل مهم سیاسی و ایدئولوژیک هم رای  و هم نظر هستیم.« سیروس بهرام در تصویب خط مشی جدید حزب کمونیست ایران در راستای همکاری با دیگر گردان های جنبش ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی ایران داری نقش مهم و پر رنگی بود. همچنین او در ترکیب هیات نمایندگی حزب کمونیست ایران با لنین ملاقات و در باره وضعیت جنبش انقلابی مردم ایران و نهضت جنگل با رهبر انقلاب اکتبر گفتگو و رایزنی کرد. سیروس بهرام سالها دور از میهن در مهاجرت اتحاد شوروی به سر برد و آنجا نیز درگذشت.

 

اسدالله غفارزاده؛ از پیشکسوتان  جنبش کارگری و کمونیستی  ایران؛  رهبر  حزب عدالت

 

اسدالله غفارزاده در سال ۱۸۸۵- میلادی – در شهر اردبیل به دنیا آمد. در سال ۱۹۰۳-میلادی- مانند هزاران ایرانی دیگر به دنبال یافتن کار و تامین  معیشت رهسپار باکو شد و به عنوان نفتگر استخدام گردید. وی از سال ۱۹۰۵ – میلادی – در صف های اجتماعیون -عامیون بویژه گروه همت به مبارزه  مشغول و خیلی زود به یکی از رهبران توانا و با نفوذ آن بدل شد. او از زمره رهبران اجتماعیون -عامیون ایران است که در سازماندهی انتقال بسته های روزنامه بلشویکی »ایسکرا«که توسط لنین هدایت شده و انتشار می یافت؛ به داخل روسیه نقش برجسته و مهم بر عهده داشت. اسدالله غفارزاده در سال ۱۹۱۷ همراه با آوتیس میکاییلیان (سلطان زاده) و چند تن دیگر از کوشندگان پر سابقه سازمان های اجتماعیون -عامیون؛ حزب عدالت را تاسیس نمود. این انقلابی بزرگ و پیشکسوت مدتی  پیش از حیدرخان عمواغلی برای تشکیل جبهه ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی و ایجاد رابطه با نهضت جنگل به گیلان سفر کرد. طی این ماموریت حزبی در اثر تحریکات واپسگرایان در رشت بازداشت و توسط اوباش مرتجع کشته شد.

 

کریم نیک بین؛ مبارز پیشکسوت جنبش کارگری و کمونیستی ایران و از نخستین مروجان مارکسیسم – لنینسیم در میهن ما

 

کریم نیک بین، در شهر اردبیل زاده شد و دوران نوجوانی را در شهر بادکوبه – باکو – گذراند.  پدر و خانواده او کارگر  معادن نفت بودند. او در این محیط کارگری رشد کرد و به واسطه استعداد در امر تحصیل مورد توجه آموزگاران  مدرسه قرار گرفت. توانست با تشویق خانواده و اولیای دبیرستان رهسپار مسکو شده و در دانشکده اقتصاد به تحصیل بپردازد. در  باکو با مبارزان گروه همت آشنا شد. این مقدمه آشنایی او با مارکسیسم بود. در مسکو با انقلابیون بلشویک در تماس و مراوده بود. کریم نیک بین در انقلاب سوسیالیستی اکتبر شرکت کرد. در تدارک و برگزاری نخستین کنگره حزب کمونیست ایران مشارکت داشت و از نزدیک ترین یاران حیدرعمو اوغلی بود.

کریم نیک بین همراه با جعفر پیشه وری از نخستین مروجان مارکسیسم – لنینسیم در میهن ماست. وی از نویسندگان اصلی مطالب و مقاله های نظری- سیاسی، اقتصادی و کارگری روزنامه ها و نشریات حزب کمونیست ایران مانند حقیقت، اقتصاد ایران و کار بود. پس از جان باختن حیدر خان عمو اوغلی؛ کریم نیک بین سال ها دبیر مسئول کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران بود. او در کنگره دوم حزب- کنگره ارومیه در سال ۱۳۰۶ به عنوان مسئول کمیته ایالتی آذربایجان برگزیده شد. همچنین کریم نیک بین از نمایندگان حزب کمونیست ایران در کنگره دوم انترناسیونال سوم بود. این کنگره و سخنرانی مهم لنین و مصوبات ان یک رویداد برجسته تاریخی در جنبش جهانی کارگری-کمونیستی است. کریم نیک بین پس از سالها مبارزه خستگی ناپذیر در مهاجرت در گذشت.

 

مرتضی حجازی؛ کادر برجسته حزب کمونیست ایران و از پیشکسوتان و رهبران جنبش سندیکایی کارگران ایران

 

مرتضی حجازی در سال ۱۲۸۱خورشیدی در یک خانواده فقیر در شهر تهران به دنیا آمد. دوران کودکی را در مکتب های آن روز تهران سپری کرد و سواد آموخت. در ۱۵ سالگی به استخدام یکی از چاپخانه های تهران در آمد و به عنوان حروف چین مشغول به کار شد. به سرعت در این حرفه مهارت کسب کرد. او از سال ۱۲۹۸ در صف اتحادیه کارگران چاپخانه های تهران فعال بود و سپس به سنگر سیاسی طبقه کارگر ـ حزب کمونیست ایران سلف حزب توده ایران پیوست. او از رهبران اصلی اتحادیه کارگران چاپخانه های تهران بود. مرتضی حجازی از سازماندهندگان اعتصاب های سال های ۱۳۰۴ ـ ۱۳۰۰ کارگران تهران است. در اثر فعالیت خستگی ناپذیر، اعتماد عمیق کارگران و درایت سندیکایی و سیاسی به یکی از رهبران جنبش سندیکایی بدل شد. در تمام مبارزات سندیکایی سال های ۱۳۰۷ ـ ۱۳۰۰ مرتضی حجازی چهره ای برجسته و دارای نقش درجه اوّل است. او را به حق در کنار علی امید  یکی از بر جسته ترین سازمانگران تاریخ جنبش سندیکایی کارگران ایران و از پیش کسوتان پُر افتخار آن می دانند. مرتضی حجازی در سال ۱۳۰۷ به نمایندگی از طبقه کارگر و سندیکاهای کارگری ایران به مسکو سفر و با حضور در همایش انترناسیونال اتحادیه های کارگری سرخ با رهبری انترناسیونال اتحادیه های کارگری دیدار و گفتگو کرد. در همین دوران مراسم روز جهانی کارگر با شکوه در تهران و بندر انزلی توسط کارگران برگزار شد. حجازی هنگام بازگشت به کشور توسط شهربانی رضا خانی بازداشت و به زندان تهران انتقال داده شد. در زندان زیر شکنجه های وحشیانه قرار گرفت. مرتضی حجازی چد ماه پس بازداشت  در سال ۱۳۰۷ به دست گزمگان رضا خان در زندان کشته شد.

 

سید جعفر پیشه وری از رهبران جنبش کمونیستی ایران

 

»سید جعفر پیشه وری سیاستمدار، روزنامه نگار و مبارزی خستگی ناپذیر بود که از عنفوان جوانی مبارزه خود را برضد ظلم و استبداد شروع و تا آخر عمر در این راه وفادار ماند. در کارنامه مبارزاتی او می توان از جمله به نکات زیر اشاره کرد: از بنیان گذاران حزب عدالت در باکو، سردبیر روزنامه دوزبانه آذربایجانی ـ فارسی حریت، گرداننده اصلی روزنامه حقیقت، سردبیر روزنامه کمونیست که در رشت منتشر می شد، موسس و گرداننده اصلی روزنامه آژیر در تهران و همچنین از موسسین حزب کمونیست ایران، کمیسر امور خارجه جمهوری شورایی گیلان، موسس فرقه دمکرات آذربایجان، صدر فرقه دمکرات آذربایجان و نهایت نخست وزیر حکومت خود مختار آذربایجان اشاره کرد.

او در سال ۱۲۷۲ شمسی در روستای زاویه خلخال متولد شد. پس از تحصیلات ابتدایی در پی در گیری پدرش با خوانین  که منجر به ترک وطن و مهاجرت به باکو شدند. وی در باکو هم زمان با کار وتلاش به تحصیلات خود ادامه داد. او در مدرسه اتحاد ایرانیان به شغل معلمی پرداخت و هم زمان در دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق ادامه تحصیل داد. پس از انقلاب اکتبر فعالیت مطبوعاتی خود را با نوشتن مقاله در نشریه آچیق سوز (سخنان بی پرده) ارگان حزب مساوات شروع کرد. سپس با روزنامه “آذربایجان جزء لاینفک ایران” ارگان حزب دموکرات ایران شعبه باکو ادامه داد. در پی حوادث اسفند ۱۲۹۶ و افزایش فعالیت های سیاسی بین کارگران باکو به حزب عدالت پیوست. و در نشریه حریت ارگان حزب عدالت و دیگر نشریات چپ باکو مقالات زیادی منتشر کرد. در سال ۱۲۹۸ در کنفرانس عمومی حزب عدالت به عضویت کمیته مرکزی آن انتخاب شد. در سال ۱۲۹۹ همراه با دیگر اعضای حزب عدالت فعالیت گسترده ای را در گیلان به همراه میرزا کوچک خان شروع کرد. او در کنگره خلق های خاور در باکو به عنوان نماینده ایران حضور پیدا کرد.

در اوایل تیرماه ۱۲۹۹ حزب عدالت طی یک کنگره نام خود را به حزب کمونیست ایران تغییر داد. پیشه وری در این کنگره به عضویت کمیته مرکزی انتخاب شد. پس از شکست نهضت جنگل ایران را ترک کرد. او در باکو به فعالیت سیاسی ادمه داد و در روزنامه زارع(اکینجی) شروع به نوشتن کرد و سپس به هیئت تحریریه روزنامه حقیقت آرگان اتحادیه کارگران ایران که از مهمترین نشریات زمان خود بود پیوست. در پی تشکیل دومین کنگره حزب کمونیست ایران برای فعالیت سیاسی به ایران برگشت. او در کنگره به دبیر کمیته مرکزی و مسئول تشکیلات تهران بر گزیده شد. در سال ۱۳۰۹ به همراه تعدادی از اعضای کمیته مرکزی دستگیر و زندانی شد. در اواخر سال ۱۳۱۸ محاکمه و به اتهام »قبول فرقه اشتراکی و تبلیغ آن«به ده سال انفرادی و تادیبی محکوم شد. پس از گذراندن ده سال محکومیت به کاشان تبعید شد. پس از سقوط رضا شاه در سال ۱۳۲۰ پیشه وری فعالیت سیاسی خود را در عرصه گسترده تری آغاز کرد. او از اعضاء موسس حزب توده ایران در دهم مهرماه ۱۳۲۰ بود و در تدوین اولین مرامنامه حزب نقش داشت.  پس از مدتی مبادرت به انتشار روزنامه آژیر با گرایش چپ کرد. اولین شماره این روزنامه در اول خرداد ۱۳۲۲ انتشار یافت. در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده اول تبریز انتخاب شد. ولی در ۲۳ تیرماه ۱۳۲۱ اعتبارنامه وی علیرغم حمایت نیروهای ملی و آزادیخواه با مخالفت نیروهای ارتجاعی و نمایندگان بزرگ مالکان روبرو و رد شد. پیشه وری هنگام رد اعتبارنامه اش با صراحت تمام گفت: »من به این سادگیها دست بردار نیستم و خیلی زود حساب مرتجعین مارک دار را خواهم رسید«

سید جعفر پیشه وری در سال ۱۳۲۴ به تبریز رفت و با تنی چند از فعالان سیاسی، روزنامه نگاران و معتمدین محلی با انتشار بیانیه دوازده شهریور فرقه دمکرات آذربایجان را تاسیس کرد. تاسیس فرقه دمکرات آذربایجان با حمایت گسترده سراسری مردم آذربایجان و دیگر خلقهای ایران و نیروهای انقلابی و آزادیخواه روبرو شد. تشکیلات حزب توده ایران با بیش از شصت هزار عضو به فرقه دمکرات آذربایجان پیوست. پس از انتشار بیانیه دوازدهم شهریور که از جمله خواهان اختیارات گسترده تر محلی از لحاظ اداری، تدریس زبان مادری در مدارس در کنار زبان فارسی و اصلاحات ارضی و اقتصادی و فرهنگی، اصلاحات اداری و برابری حقوق زنان با مردان شده بود. در سراسر آذربایجان گردهمایی های وسیعی برای حمایت از مفاد بیانیه تشکیل شد. در این گردهمایی ها مردم نمایندگان خود را برای کنگره خلق آذربایجان انتخاب و راهی تبریز کردند.  در ۳۰ آبان اولین کنگره خلق آذربایجان تشکیل شد. با تشکیل مجلس ملی آذربایجان، دولت ملی آذربایجان با نخست وزیری سید جعفر پیشه وری در ۲۱آذرماه ۱۳۲۴ آغاز به کار کرد. …«

(خلاصه شده و به نقل از سایت فرقه دموکرات آذربایجان)

 

علی امید؛ رهبر بزرگ نفت گران و چهره درخشان جنبش کارگری ایران

 

علی امید که در سیستان – شهر زابل متولد شده بود مانند بسیاری از نوجوانان و جوانان لایه های محروم جامعه ان روز ایران راهی مناطق نفت خیز استان خوزستان شد تا معاش خود و خانواده اش را تامین کند. هنوز نوجوانی  بیش  نبود که به عنوان کارگر نفت به استخدام شرکت نفت انگلیس -ایران درآمد.

در بین سال های ۱۳۰۰ تا  ۱۳۰۵ حزب کمونیست ایران فعالیت گسترده ای را عمدتا به صورت مخفی در میان کارگران نفت در مناطق آبادان، آغاجاری، مسجد سلیمان و بندر شاپور در استان خوزستان انجام می داد. علی امید در چنین فضایی با مشاهده ستم و بهره کشی و زور گویی امپریالیسم انگلیس که فرمانفرمای مطلق جنوب ایران بود؛ با اندیشه های حزب کمونیست ایران آشنا شد و به صف مبارزه این حزب پیوست. در اثر پشتکار و اعتماد ژرف کارگران خیلی زود به یکی از سخنگویان کارگران جان به لب رسیده بدل شد.

مصوّبه‌های دوّمین کنگرهٔ حزب کمونیست ایران، کنگرهٔ ارومیه، در سال ۱۳۰۶ در اعتلای جنبش کارگری و سندیکایی به‌ویژه درمناطق نفتی جنوب، در استان خوزستان نقشی بزرگ داشت. تصمیم‌های این کنگره فصل جدید زندگی علی امید و همرزمان کارگر او را رقم زد. سازما ندهی اعتصاب در مناطق نفتی در دستور کار قرار گرفت و علی امید نیز در راس این مبارزه قرار داشت. به کوشش او و دیگر کارگران پیشرو در گردهمایی کارگران نفت که با حضور ۲۰۰  نماینده کارگران تشکیل شد، خواسته هایی مانند تشکیل تعاونی کارگری، پایان دادن به  جریمه‌ و کتک زدن‌ها و دشنام دادن‌ها به کارگران و توقف سیاست تبعیض درشرکت انگلیسی نفت در میان ملیت ها، پرداخت بیمه بیکاری، پیری، حوادث، به‌رسمیت شناختن حق اعتصاب و اجتماعات کارگران- مقابله باتنبیه بدنی کارگران، بالا بردن دستمزد تا ۱۵ درصد، به‌رسمیت شناختن اتحادیه کارگری و رسمیت یافتن اول ماه مه، ۷ ساعت کار برای جوانان کمتر از ۱۸ سال و… تدوین و اعلام گردید.

روز ۱۴ اردیبهشت ۱۳۰۸ اعتصاب آغاز شد. ۹ هزار تن از ۱۰ هزار کارگرعضو اتحادیه در این اعتصاب تاریخی شرکت کردند. مبارزه کارگران ۳ روز ادامه یافت. با حمله گزمگان شرکت نفت انگلیس و اوباش اعتصاب سرکوب  و بیش از ۳۰۰ کارگر از جمله علی امید و تنی چند از دیگر رهبران اعتصاب بازداشت  و زندانی شدند.

این اعتصاب فراز مهمی از تاریخ جنبش کارگری میهن ماست که با نام علی امید؛ رهبر بزرگ نفت گران و چهره درخشان جنبش کارگری-سندیکایی ایران پیوند خورده است. علی امید  ۱۳ سال را در زندان رضاخانی بسر برد. در سال ۱۳۲۰ همانند دیگر کمونیست ها از زندان آزاد شد و مبارزه خود را در سنگر پرافتخار حزب توده ایران این یگانه ادامه‌دهنده و وارث شایستهٔ حزب کمونیست ایران از سر گرفت . او پس از کودتای ۲۸ مرداد بار دیگر به بند کشیده شد. اینبار نیز سرفراز از آزمون رزم و زندگی بیرون آمد و تا به آخر همچون یک توده ای سربلند و وفادار زندگی کرد. علی امید در سال ۱۳۵۲ در تهران چشم از جهان فرو بست.

 

 

اکبر ارباب‌زاده 

اکبر ارباب‌زاده یکی از جوانترین اعضای حزب کمونیست ایران بود که همراه با نصراله شیخ زاده مسئول کمیته رشت حزب کمونیست ایران در هجوم عناصر ارتجاعی به حزب کمونیست ایران در شهر رشت به طرز فجیعی کشته شد. اکبر ارباب زاده فرزند شاعر نوآور و از پیش کسوتان جنبش زنان ایران؛ شمس کسمائی  بود. او که  زیر نظر چنین مادر آگاه و ترقی خواه تربیت شده بود، وقتی نهضت انقلابی گیلان اوج می گرفت به صفوف حزب کمونیست ایران پیوست و سرانجام به هنگام حمله ارتجاعیون به کمیتهٔ رشت حزب کمونیست ایران، در حالی که بیش از ۱۹ سال نداشت به شهادت رسید. ابوالقاسم لاهوتی که در آن ایّام در تبریز زندگی می کرد شعر زیر را به یاد رفیق اکبر ارباب‌زاده به مادر قهرمان او تقدیم کرده است.

 

به شمس کسمائی

 

در فراق گل خود، ای بلبل،

نه فغان برکش و نه زاری کن.

صبر بنما و بردباری کن،

مکن آشفته موی چون سنبل.

تو که شمس سمای عرفانی

برترین جنس نوع انسانی

باعث افتخار ایرانی،

بهتر از هرکسی تو میدانی

که دو روز است عمر دورهٔ گل

 

لاهوتی، تبریز ۱۹۲۱

 

دکتر تقی ارانی

”اگر پرسان شود روزی جوانی

که در راه شگرف زندگانی

کِه را از بَهر خود سرمشق سازم

بدون مکث می‌گویم ارانی

احسان طبری

 دکتر تقی ارانی، فرزانۀ انقلابی و چهرۀ تابناک جنبش کارگری و کمونیستی میهن ما، در ۱۳ شهریورماه ۱۲۸۲ خورشیدی در شهر تبریز دیده به‌جهان گشود، و در روز یکشنبه ۱۴ بهمن‌ماه ۱۳۱۸ در جوانی و در اوج خلاقیت علمی و پیکار انقلابی، به‌دستور رضاشاه و به‌وسیلهٔ رئیس شهربانی جلادش سرپاس رکن‌الدین مختاری، در سن ۳۶ سالگی جان باخت. چنین پیش آمد که تقی کودک که چهار سال بیشتر نداشت به‌همراه مادر و خواهرانش به تهران آمد. کودکی و نوجوانی تقی ارانی با دوره‌ای بسیار پرفرازونشیب از تاریخ کشورمان هم‌زمان شد. تحول‌های سیاسی و رویدادهای مهم تاریخی در این برهه از زمان بر روح حساس این انسان میهن‌دوست تأثیری عمیق برجای گذاشتند و در تربیت فکری او نقشی مهم ایفا کردند. او در شش‌سالگی وارد مدرسه ابتدایی شد. هوش و استعدادش چنان بود که  از همان سال‌های آغازین تحصیل حیرت آموزگاران و هم‌شاگردی‌هایش را برانگیخت. پس از به‌پایان رساندن دورهٔ ابتدایی و در ادامه تحصیل وارد مدرسه دارالفنون شد. در این مدرسه بود که به هنر، ادبیات، زبان‌های خارجی، و علوم گرایش پیدا کرد. او دوره تحصیلی متوسطه را نیز با کسب ‌عنوان شاگرد ممتاز به‌پایان رساند و علاوه بر مدرک دیپلم، تشویق‌نامه‌ای نیز دریافت کرد. ارانی ۱۸ ساله در اعتراض‌های مردمی آن زمان بر ضد قرارداد ۱۲۹۸ (معروف به قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله)۱ با بریتانیا، که قراردادی ننگین و اسارت‌بار بود، هم‌دوش با توده‌های محروم و حق‌طلب شرکت جست. در سال ۱۳۰۱ / ۱۹۲۲ برای ادامۀ تحصیل به آلمان رفت. او سال بعد وارد دانشکده فلسفۀ دانشگاه برلین شد. ارانی به‌منظور تأمین هزینه زندگی و تحصیل در آلمان، در چاپخانه مجله “کاوه” که از سوی دمکرات‌ها و سوسیال‌دمکرات‌های مهاجر ایرانی در برلین منتشر می‌شد، مشغول به‌کار شد و به‌این طریق محیط کار و زندگی طبقۀ کارگر آلمان را از نزدیک لمس کرد. در این دوران که جنبش انقلابی طبقۀ کارگر آلمان درحال اوج‌گیری بود او با اندیشه‌های مارکسیسم- لنینیسم بیشتر آشنا گردید. در سال‌های تحصیل در دانشگاه برلین، ارانی به عضویت “جمعیت مبارزه علیه دیکتاتوری” در آمد. این جمعیت از سوی ایرانیان مهاجر تشکیل شده بود و مبارزه با رضاخان که در تدارک برقراری دیکتاتوری در کشور بود سازمان‌دهی می‌کرد. او در جریان مبارزات ضد دیکتاتوری با کمونیست‌هایی نامدار همانند: مرتضی علوی، نیک‌بین، و  سلطان‌زاده آشنا شد. این رفاقت‌ها نقشی قاطع در  جهت‌یابی مسیر آیندۀ زندگی ارانی ایفا کرد، تا جایی که، او در راه پاسداری از منافع کارگران و زحمتکشان به “حزب کمونیست ایران” پیوست و در سال‌ ۱۳۰۶ در دومین کنگرۀ حزب کمونیست ایران (“کنگرۀ ارومیه”) مبارزۀ گروه‌های داخلی حزب را جمع‌بندی کند و توانست در کلیه فعالیت‌های سازمانی و تبلیغاتی حزب جان تازه‌ای بدمد. در آن زمان مجلۀ “ستاره‌سرخ” و سپس روزنامه‌های “پیکار”، “نهضت”، و “برق انقلاب” به‌منزله ارگان مطبوعاتی حزب در آلمان انتشار می‌یافت و ارانی تا هنگام مراجعتش به ایران با روزنامۀ “پیکار” و “نهضت” همکاری داشت. ارانی در سال‌هایی به ایران بازگشت که رضاخان، این سرسپردۀ امپریالیسم انگلیس و سپس فاشیسم آلمان، با تصویب “قانون سیاه” (۱۳۱۰) و یورش‌های پیاپی به جنش کارگری و دیگر نیروهای مترقی پایه‌های دیکتاتوری‌اش را در سرکوب خونین بهترین فرزندان خلق ایران پایه‌ریزی می‌کرد. پس از بازآمدن به میهن، ارانی به آموزش دادن علوم فیزیک و شیمی در دبیرستان‌های تهران پرداخت و پس از چندی به‌ریاست ادارۀ تعلیمات منصوب شدکه تا روز بازداشتش از سوی تأمینات رضاشاهی در آن سمت به فرهنگ کشور خدمت کرد. در ۱۳۱۳ به‌هدف پیشبرد امر تبلیغ اندیشه‌های علمی، آگاهی‌بخشی و سازمان‌گری پیرامون اندیشه‌های مارکسیسم- لنینیسم در ایران، با یاری جمعی از هم‌رزمانش، به انتشار مجلۀ “دنیا” دست زد. مجلۀ “دنیا” نخستین نشریه‌ در ایران آن روز بود که به‌ترویج علنی جهان‌بینی علمی و شالودۀ نظری آن یعنی فلسفۀ مارکسیستی همت گماشت.

تا میانهٔ سال۱۳۱۴ رویهم‌رفته ۱۲ شماره از مجلۀ “دنیا” به‌سردبیری ارانی منتشر شد. مرکز تدارک مقالات و نشر مجله “دنیا” به مرکز سازمانی هواداران راه صلح و سوسیالیزم نیز تبدیل گردید. از سال ۱۳۱۳، بر پایه تصمیم رهبری کمونیست‌های ایرانی در مهاجرت، دکتر ارانی، عضو هیئت سه‌نفری مسئول احیای فعالیت سازمانی گردید و از جانب رهبری حزب کمونیست- بی آنکه رسماً اعلام شود- مجلۀ دنیا از شماره ششم ارگان حزب کمونیست ایران شد.

 درنتیجۀ فعالیت‌های دکتر ارانی و یارانش، در خلال سال‌های ۱۳۱۳- ۱۳۱۴ چندین اعتصاب در دانشکده‌های تهران در اعتراض به اقدام‌های حکومت ترور و خفقان رضاخانی روی داد که اهمیت و تأثیری خاص در فضای اجتماعی و سیاسی آن زمان داشتند. در سال ۱۳۱۴ وزارت فرهنگ از انتشار مجلۀ “دنیا” جلوگیری کرد، اما توقیف و ممانعت از  انتشار “دنیا” به قطع رشتۀ فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی، و سازمانی ارانی و یارانش نینجامید. پلیس رضاخانی که در رویارویی با مبارزۀ دانشجویان بر دامنهٔ پیگردهای امنیتی‌اش افزوده بود، اوایل سال ۱۳۱۵ عده‌ای را دستگیر و زندانی کرد و سرانجام توانست ارانی و عده‌ای از هم‌رزمانش که بعدها به “گروه ۵۳ نفر” مشهور شدند را نیز بازداشت و زندانی کند. تقی ارانی در زندان نیز به مظهر شجاعت و پایداری و قهرمانی تبدیل شد و کینۀ حیوانی دستگاه حکومتی رضاخان را نسبت به خو برانگیخت. در بیدادگاهی که در آبان‌ماه ۱۳۱۷ برگزار شد، دکتر ارانی در دفاع تاریخی‌ شش‌ساعته‌اش از خود و درواقع به‌‌دفاع از اندیشه‌های علمی و آزادی‌خواهانه‌ای برخاست که بایستهٔ شهامت غرورآمیز یک کمونیست است. او در این دادگاه گفت: “چطور می‌توان عقایدی را قدغن کرد که ریشۀ علمی آن با آغاز جامعۀ بشر شروع شده، در جمیع شعب زندگی فردی و اجتماعی از روی اصول و پایه‌های کاملاً علمی و منطقی اظهارنظر می‌نماید. …”

ارانی در دفاع شجاعانه، منطقی، و علمی‌اش در دادگاه، محکومیت رژیم استبدادی رضاشاه را مستند کرد و با زدن داغ ننگ و نفرت ابدی بر پیشانی “قانون سیاه”، بطلان تاریخی آن را اعلام داشت. او در دادگاه باشهامتی بی‌نظیر گفت: “فقط آن قانونی مقدس است که حافظ منافع توده‌ها باشد. ” دستگاه قضایی دیکتاتوری حاکم، ارانی و یارانش را به‌جرم خواندن کتاب و ترجمۀ آثار علمی، یعنی تنها جرم‌هایی که در مورد آنان احراز شد، به‌حبس‌هایی تا ۱۰ سال زندان، محکوم کرد. ولی آن روح پر تب‌وتاب و انسانی‌ای که سخنان زیر در هرلحظه از زندگی و علم او درآمیخته بود، هیچ‌گاه و هیچ جا خواه در آزادی یا در زندان، به‌تسلیم و سکوت تن در نداد. ارانی رسالت خود و یاران همدلش را خوب می‌شناسد که چنین می‌گوید: “جریان تاریخ شط روشنی‌ست که به دریای تکامل می‌ریزد. بگذارید تا در این شط مقدس از قطراتی باشیم که به دریا می‌رود نه آن‌هایی که در کنار لجن‌زار، آلوده و گندیده می‌شود. ” ارانی زندگی را در لحظه لحظه‌اش، پویندگی درنگ‌ناپذیر و نبرد در برابر نیروهای بازدارنده می‌بیند. ارانی زندان را نیز به رزمگاهی تاریخی تبدیل می‌کند تا بسان زلال‌ترین و پرتلالؤترین “قطره “های شط آن  به دریای تکامل بشری بریزد.

تقی ارانی همچون ستارهٔ درخشان راه‌بنمایی در شب تاریک تاریخ میهن ما، در آسمان ‌روزگار تیره فام حکومت خودکامۀ رضاشاه  درخشید و ازاین‌روی، در چشم خفاشان رژیم تحمل‌ناپذیر شد…“

 

خلاصه شده و به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۱۰۹۶، ۱۴ بهمن ۱۳۹۸

—————————————-  

۱.‌ قرارداد ۱۲۹۸/ ۱۹۱۹، در دوره دوم نخست‌وزیری حسن وثوق (وثوق‌الدوله) در سلطنت احمدشاه قاجار، با بریتانیا بسته شد. وثوق‌الدوله که به‌رغم روابط بدش با شاه  به‌شدت از سوی بریتانیا پشتیبانی می‌شد، پس از مذاکراتی محرمانه با دولت بریتانیا، در ۱۸ مردادماه ۱۲۹۸ خورشیدی از بستن قراردادی میان بریتانیا و ایران (معروف به قرارداد ۱۹۱۹) خبر داد.  بر اساس این قرارداد، همهٔ امور کشوری و لشکری کشور ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با اخذ مجوز از آنان ‌باید صورت می‌گرفت. در دوره رضاشاه بخشی از رشوه‌ای را که برای بستن این قرارداد گرفته بود از وثوق‌الدوله پس گرفتند. وثوق‌الدوله برادر احمد قوام، قوام‌السلطنه معروف، بود.

 

  به نقل از ویژه نامهٔ «نامهٔ مردم»، به مناسبت یکصدمین سالگرد تأسیس حزب کمونیست ایران، ۱۶ تیر ماه ۱۳۹۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا