به یادِ رفیق نصرتِ الله نوح؛ انسانی باورمند به فردایی بهتر با حافظهی باورنکردنی
ناماش، برای هرکه او را میشناخت، یادآورِ شگفتترین ویژگیاش بود: آقای حافظه! میگفت: «شبی که دکتراحسانِ طبری و شماری دیگر از رفقای کمیتهی مرکزیِ حزبِ تودهی ایران در خانهاش میهمان بودند (یک دو سالی پس از انقلاب)، از رفیق طبری خواهش کرده بود شعرِ نوبت، نوبتِ مااست را برایشان بخواند. شعری که گویا تنها یک بار در سالِ ۱۳۲۳ چاپ شده و برای همیشه از یادها رخت بربسته بود.
طبری در میآید که شعرش را از یاد بُرده است ولی اگر او این شعر را دارد بخواند. نوح که شعر را در همان سالها خوانده و به یاد سپرده بود، بند بندِ سُروده را از بر میخواند. طبری اما شگفت زده میگوید:«نوح، آفرین! چه حافظهی قویای؛ داری چهکار میکنی؟». و این، سخنِ دانشمندی است که خود، حافظهای رشکبرانگیز و کممانند داشت.
رفیق نوح طنزپرداز، شاعر، نویسنده، پژوهشگر، حافظشناس و روزنامهنگارِ خندهرو در روزِ سهشنبه یازدهمِ آگوستِ ۲۰۲۰ در بیمارستانی در شهرِ سنخوزه کالیفرنیا در آمریکا درگذشت. وی در سالِ ۱۳۱۰ در سمنان زاده شده و در همین شهر، به تحصیل پرداخته بود. سیزده ساله بود (۱۳۲۳) که پدرش را از دست داد و نانآورِ خانواده شد:«من هم مثل اکثر جوانان این روزگار، از اوان شباب، نیمکتِ مدرسه را با چرخهای روانکاهِ کارخانه عوض کردم و[…] در دامنِ پُررنگ و نیرنگِ اجتماع، پرورش یافتم». (از: تذکرهی شعرای سمنان). در یکی از کارخانهها با مهندس صادقِ انصاری (مسئولِ حزب در سمنان) و نیز با مسائلِ کارگری و سیاسی آشنا شد، به عضویتِ اتحادیه کارگریِ شهرِ خود در آمد و سپس به حزبِ تودهی ایران پیوست.
نوجوانی بیش نبود (۱۳۲۸) که شعرِ انتقادی ـ طنزآمیزِ گرگِ مجروح را در ۵۰۰ بیت سُرود و به خاطرِ بارِ تندِ سیاسیِ آن، برای سه ماه به زندانِ سمنان افتاد. پس از آزادی از زندان، وقتی دریافت که در هیچ جا به او کار نمیدهند؛ راهیِ تهران شد و به تشکیلاتِ مخفیِ حزب پیوست. او سپس با محمدعلیِ افراشته و روزنامهی فکاهیِ چلنگر آشنا شد و به همکاریِ با این رسانه آغاز کرد. وی اما بارِ دیگر در ۲۸ شهریورِ ۱۳۳۲ با یک دو گونی پُر از نشریه های حزبی دستگیر شد و از آنجا که خود را بیسوادی زده بود، شش ـ هفت ماهی بیشتر در زندان نماند. شش ماهی پس از آزادی از زندان، منظومهی گرگِ مجروح را به چاپ رساند که این نیز برایش دردِسر ساز شد و او را برایِ بارِ دیگر روانهی زندان کرد. در زندان، با مهرداد بهار، مصطفا بیآزار دبیر دبیرستانها، انجوی شیرازی، پرویز اتابکی و… همبند بود و از هریک از آنان چیزها آموخت. یکسال بعد که از زندان در آمد به یاریِ خلیلِ سامانی (موج) از چلنگریهای قدیمی به نشریه موج، سپس به توفیق و در سالِ ۱۳۳۹ به روزنامهی کیهان پیوست.
نصرتِ الله نوح در همان سالها در مسابقهی بزرگِ ۶۴ هزار تومانیِ تلویزیون شرکت کرد و با یادسپارِ باورنکردنیِ خود، همه را به شگفتی انداخت. وی در این مسابقه بر سکوی نخست ایستاد و آقایِ حافظهی ایران نام گرفت. رویکردی که بر اعتبارِ علمی ـ ادبی او افزود.
دشواریهایِ زندگی در میهن اما، برای او به مثابه یک تودهایِ وفادار چندان بود، که سرانجام او را رهسپارِ آمریکا کرد (۱۳۶۹). در سنخوزه آمریکا اما بیکار نماند و پژوهشهایِ ادبی خود را پیگیرانهتر دنبال کرد. از کارهای بزرگِ ادبیِ وی در آمریکا، یکی هم تدریسِ حافظ در کلاسهای حافظ شناختیای بود که خود آنها را از جمله در شهر سنخوزه راهاندازی کرده بود.
پُربارترین سالهای کارِ رسانهایِ رفیق نوح ۱۳۵۸ ـ ۱۳۳۹ بود که در گروهِ نویسندگانِ روزنامهی کیهان عضویت داشت. در همان سالها با سازمانِ رادیو تلویزیونِ ملیِ ایران نیز در زمینه بهآوری و اجرای برنامههای ادبی همکاری داشت. فهرستِ شاید نه چندان کاملِ آفرینههای ادبیِ وی، روشنگرِ تلاشهای پیگیرانهی ادبی ـ پژوهشیِ او است:
۱ ـ مجموعه شعرِ دنیایِ رنگها، تاریخِ چاپِ نخست؟؛ ۲ ـ منظومه گرگِ مجروح، ۱۳۳۳؛ ۳ ـ دفترِ شعرِ گلهایی که پژمرد، ۱۳۳۶؛ ۴ ـ تذکرهی شعرای سمنان، نشرِ زال ۱۳۳۷؛ ۵ ـ مجموعه جُستارهایِ ستارگانِ تابان (شرحِ حالِ شاعرانِ ایران)، چاپ شده در مجلهی امیدِ ایران، ۱۳۳۸؛ ۶ ـ دیوانِ رفعتِ سمنانی، نشرِ بامداد ۱۳۳۹؛ ۷ ـ مجموعه شعرِ دنیایِ رنگها، ۱۳۴۲؛ ۸ ـ مجموعه شعرِ سیاسیِ فرزندِ رنج، چاپِ حیدربابا ۱۳۵۸؛ ۹ ـ بررسیِ طنز در ادبیات و مطبوعاتِ فارسی، نشرِ کاوه در سنخوزه آمریکا ۱۳۷۳؛ ۱۰ ـ آتشکدهی سرد ( گزینهی شعرها)، چاپ شده در آمریکا ۱۳۷۷؛ ۱۱ ـ مجموعه شعرِ ننین هِکاتی به گویشِ سمنانی، چاپِ درختِ بلورین آمریکا ۱۳۸۰؛ ۱۲ ـ دورهی چندین جلدیِ یادماندهها (خاطراتِ نوح) چاپِ بنیادِ آرمان در گسترهی فرهنگ و هنرِ ایران، از ۱۳۸۴ به بعد.
رفیق نوح هر جا که بود از امید و باورمندی به فردایی بهتر برای زحمتکشان سخن میگفت و از پیکار برای آزادی و عدالت اجتماعی. رفیق نوح تا پایان عمر به آرمان های حزبش، پیکار و حقانیت آن وفادار ماند.
حزبِ تودهی ایران درگذشتِ این انسانِ فداکار و فرهیخته و رفیق عزیز را به بازماندگان و فرزندان ارجمند وی و نیز به جامعهی ادبی، رفقا و آشنایانِ او سوگباش میگوید. نام و یادش، گرامی باد!
سایت حزب تودهٔ ایران