اعلامیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران بهمناسبت سالگرد فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی ایران
هممیهنان شریف و آگاه!
سیودو سال از قتلعام هزاران زندانی سیاسی بهدست سران جنایتکار جمهوری اسلامی میگذرد. سیودومین سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی درحالی فرا میرسد که بار دیگر چوبههای دار در زندانهای رژیم ولایت فقیه برپایند و دستگاه بیداد قضایی حکومت بهریاست جنایتکاری همچون ابراهیم رئیسی، یکی از مجریان اصلی کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷، بار دیگر و پس از هر سرکوب اعتراضهای مردم به سیاستهای ضد ملی رژیم برای معترضان بازداشتی حکم اعدام صادر میکند.
با گذشت بیش از سیودو سال از این فاجعهٔ بزرگ، و بهرغم همه تلاشهای سران حکومت بهمنظور پردهپوشی این جنایت هولناک در برابر افکارعمومی، برخی گوشههای تاریک این فاجعه، و سیمای امر دهندگان، سازماندهندگان، و اجرا کنندگان آن از پرده برون افتاده و آشکار شده است. بنابراین، جای هیچ شبههای باقی نمانده است که کشتار هزاران زندانی و درواقع اسیر (زیرا مدت زمان محکومیت بسیاریشان سپری شده اما همچنان در زندان بودند) در تابستان ۱۳۶۷- یعنی زندانیانی که در بیدادگاههای قوهٔ قضائیه رژیم محاکمه و به زندان محکوم شده بودند- جز پاکسازی خونین بهمنظور محو فیزیکی مخالفان سیاسی و دوام حکومت جمهوری اسلامی با ایجاد دهشت در جامعه هدفی نداشته است. پرده پوشی این جنایت از سوی سران رژیم و سکوت مماشاتگرانه و گاه تأییدآمیز چهرهها و شخصیتهای اثرگذار در امور کشور که همچنان نیز دم از “مردم سالاری”، “جامعه مدنی”، و “آزادی” می زنند در قبال این بیقانونی و پاکسازی خونین، به آمران و مجریان این کشتار اجازه داد و همچنان داده است تا بدون هراس از دادخواهی مردم و عواقب اقدام جنایتکارانهشان در پستهای کلیدی حکومتی باقی بمانند. در تمامی این سالها و از بین کسانی که در برپایی و حیات حکومت جمهوری اسلامی نقشی اساسی داشتند و دارند تنها زنده یاد آیتالله منتظری بود که در برابر این کشتار بیسابقه در تاریخ معاصر میهنمان بهاعتراض برخاست. نوار صوتی گفتوگوی آیتالله منتظری در جلسهٔ ۲۴ مردادماه ۱۳۶۷ در دیدار او با گروه مرگ اعزامی رژیم به زندانها (که عبارت بودند از: حسینعلی نیری، در مقام حاکم شرع وقت؛ مرتضی اشراقی، دادستان وقت؛ مصطفی پورمحمدی، در مقام نمایندهٔ وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین؛ و ابراهیم رئیسی، معاون وقت دادستان کشور و رئیس کنونی قوهٔ قضائیه)، در این زمینه گواهی بسیار گویاست. آقای منتظری اعدامهای صورت گرفته را بزرگترین جنایتی نام میدهد که در جمهوریاسلامی از اول انقلاب تا آن زمان انجام شده است. او خطاب به حاضران جلسه ۲۴ مردادماه ۱۳۶۷ میگوید: “میخواهم ۵۰ سال دیگر برای آقای خمینی قضاوت نکنند و بگویند آقای خمینی یک چهرهٔ خونریز، سفاک و فتاک [گستاخ] بود و بهنظر من این بزرگترین جنایتی که از اول انقلاب تا حالا در جمهوریاسلامی شده است و در تاریخ ما را محکوم میکنند… و شما را در آینده جزءِ جنایتکاران تاریخ مینویسند.”
علی خامنهای که در زمان روی دادن این فاجعه ملی رئیسجمهور بود، بهدروغ ادعا کرد زندانیان اسیر و بهقتل رسیده در زندانها با حمله مجاهدین خلق از مرز عراق به خاک ایران پس از قبول آتشبس در جنگ ۸ ساله ایران و عراق و اعلام آن، همکاری کردهاند! خامنهای در دیدار مرسوم خود با دانشجویان گفت: “مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام را داریم برای کسانی که مستحق اعدامند… این آدمی که توی زندان، از داخل زندان با حرکات منافقین که حملهٔ مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی… ارتباط دارد، او را بهنظر شما باید برایش نقل و نبات ببرند؟ اگر ارتباطش با آن دستگاه مشخص شده، باید چه کارش کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسئله شوخی که نمیکنیم ” (بهنقل از: روزنامه رسالت، ۱۶ آذرماه ۱۳۶۷).
در فاجعهٔ کشتار زندانیان سیاسی، برخلاف ادعاهای دروغین علی خامنهای و دیگر سران رژیم، فقط اعضا و هواداران زندانی سازمان مجاهدین خلق- که بیشترین شمار کشتهشدگان از آنان بود- بهقتل نرسیدند. در این کشتار، نیروهای چپ و دگراندیش از جمله صدها تن از رهبران، کادرهای برجسته، اعضا و هواداران حزب تودهٔ ایران بهشکلی بسیار برنامهریزی شده از سوی مجریان این جنایت هولناک اعدام شدند. در زمرهٔ این قربانیان برجستهترین مبارزان دوران ستمشاهی یعنی افسران قهرمان تودهای که بیش از ۲۵ سال از عمرشان را در حصار زندانهای شاه بودند، فعالان برجسته سندیکایی در جنبش کارگری ایران، متفکران، نویسندگان، و مترجمان نامدار، افسران دلیر ارتش، کادرهای حزبی جوان، فرهیخته، و پرتلاش قرار داشتند که مجموعاً در خلال سالها و دههها فعالیت پربار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در بردن آگاهیهای سیاسی و مبارزاتی به درون جامعه ما نقشی اثرگذار داشتند ازجمله کشته شدگان عضو و هوادار حزب تودهٔ ایران در این تهاجم بربرمنشانه ارتجاع بودند.
فاجعهٔ ملی کشتار هزاران زندانی سیاسی و دگراندیش و عملکرد بیش از چهار دهه رژیم ولایت فقیه درعینحال نشانگر ماهیت عمیقاً ضد انسانی و جنایتکار حکومتی را برملا میکند که شالوده نظریاش “اسلام سیاسی” و “حاکمیت نمایندۀ خدا بر روی زمین» بوده است. حکومتی که نه اصلاحپذیر است و نه در آن هیچ قانونی (حتی قانون اساسی موردقبول حکومت)، هیچ دستگاهی اجرایی، هیچ قانونگذار و حقوقدانی، و هیچگونه خواست و ارادۀ مردم در زمینههای مختلف زندگیشان در مقابل نظرات و فرمانهای ولی فقیه پشیزی ارزش ندارد.
حتی در دوران هشتسالهٔ دولت مشهور به “دولت اصلاحات” که اصلاحطلبان حکومتی زمام امور دولت و مجلس شورا را در دست داشتند و مدعی تلاش برای برقراری “جامعه مدنی” بودند، حاضر نشدند از مرز خط قرمزشان که “خودی و غیرخودی” بود عبور کنند و در راه روشن کردن حقایق برای مردم گامی بردارند. سکوت مصلحانه در برابر جنایت و جنایتپیشگی سرانجامش همان بود که ما در قتلهای زنجیرهای فروهرها، مختاری، و پوینده و در ادامه آن سرکوبهای خونین رژیم در تیرماه ۱۳۷۸ در دانشگاههای کشور دیدیم و پس از آن هم در جریان سرکوبهای خونین اعتراضهای مردم به انتخابات ۱۳۸۸ و فجایع کهریزک در دولت پوپولیست بعدی و بهشکلی دنبالهدار و مکرر در دولت تدبیر و اعتدال در سرکوبگریهای خشن اعتراضهای مردمی در بیش از صد شهر کشور در دیماه ۹۶ و در آبانماه ۱۳۹۸ در همین شمار از شهرهای کشور روبرو بودیم و این روزها هم باز صدور حکمهای اعدام برای معترضان آبانماه ۹۸ و بهموازات آن و بهصورتی پیگیر صادر کردن حکمهای ظالمانه برای فعالان کارگری، مبارزان سیاسی و اجتماعی، و کنشگران حقوق بشر و حفظ محیط زیست را شاهدیم.
سیودو سال پس از فاجعه ملی پاکسازی خونین جامعه متلاطم ایران از نیروهای مبارز در ۶۷، در سالهای پس از آن تا اکنون نیز رژیم در پاکسازی آثار جنایتش درتلاشهایی بیحاصل درمانده است. در گلستان خاوران و در دیگر محوطههای گورهای دستجمعی جانباختگان فاجعه ملی در شهرهای مختلف،خانوادههای قربانیان فاجعه ملی ۶۷ همچنان گردهم میآیند و در کنار همدلی مردم میهنمان خاطره درخشان قهرمانیهای فرزندان شایسته این مرز و بوم را گرامی میدارند.
هممیهنان آگاه و مبارز!
حزب توده ایران و دیگر نیروهای آزادیخواه، ملی، و دموکراتیک کشور وظیفهٔ انسانی و انقلابی خود میدانند که تا روشن شدن و محاکمه مسببان این جنایت هولناک همچنان پیگیرانه به تلاشهایشان در زمینهٔ افشای این توطئه شوم تاریخ سالهای اخیر میهن ما ادامه دهند. برای شکستن توطئهٔ سکوت دربارهٔ فاجعه ملی باید تلاشها را تشدید کرد. مبارزه و وارد آوردن فشار به رژیم بهمنظور گشودن پرونده این جنایت و تلاش برای افشای همهٔ ابعاد گوناگون آن، رسیدگی به خواست خانوادههای قربانیان این فاجعه، در مبارزهای که در میهنمان و در راه دستیابی به صلح، آزادی، دموکراسی، و عدالت اجتماعی در جریان است بیشک نقشی مهم و تعیینکننده دارد. وظیفهٔ انسانی، مردمی، و تاریخی همه نیروهای ترقیخواه و مدافع آزادی است که در راه تحقق این مهم تلاشها را تشدید کنند.
کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ همراه با دیگر سرکوبهای خونین سالهای دهه ۱۳۶۰، تجربههای تاریخیای مهم برای همه نیروهای مترقی و آزادیخواه کشور در بر دارد. تجربهٔ نخست اینکه، حکومتی که بهگفتهٔ بنیانگذارش یعنی خمینی “حفظ نظام اوجب واجبات” آن یعنی خودش است، و بهخاطر این واجبترین واجب یعنی حفظ خود جنایتی چنین هولناک را سازماندهی میکند، اصلاحناپذیر است و ادعای امکان تغییر ماهیت آن از طریق مذاکره و نصیحت، خاک پاشیدن در چشم تودهها و یاری رساندن به دوام حاکمیت خونبار استبداد در کشور ماست. تجربهٔ دوم آنکه، فرمان خمینی به کشتار زندانیان سیاسی، و بهقول آقای منتظری، با زیر پا گذاشتن حتی قوانین جمهوریاسلامی، نشاندهندۀ این واقعیت است که حکومت کنونی ایران فقط در نام “جمهوری” است و در ساختار و عملکرد حکومتی خودکامه فردی، عمیقاً استبدادی، و ضد مردمی است که بدون طرد بنیان ساختاری آن- یعنی بدون طرد رژیم ولایت فقیه- نمیتوان به آیندهٔ کشور و امکان بهوجود آمدن تحولی در راه استقرار آزادی و حاکمیت اراده مردم بر سرنوشتشان امیدوار بود.
در فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷ مرزهایی سازمانی و عقیدتی وجود نداشت. رژیم همه کسانی را که برای آیندهاش خطرناک میدید نابود کرد. دریغا و افسوس که از پسِ گذشت بیش از سیودو سال از این فاجعه، سازمانها و حزبهای سیاسی کشور که شماری از آنها زخمهایی عمیق از قتل اعضا و هوادارانشان بر خود دارند این چنین پراکنده و دور از هم به بزرگداشت این واقعه مهم تاریخی مینشینند. زندانیان سیاسی دلاوری که اعدام شدند در برابر جوخههای مرگ رژیم سفاک جمهوری اسلامی در کنار همدیگر ایستاده بودند و هماوازان سرود آیندهٔ میهن رهایی یافته ما در پرتو آزادیها و عدالت اجتماعی بودند. نام و خاطرهٔ آنان از تاریخ مبارزات خونبار میهن ما زدوده ناشدنی است.
حزب توده ایران، ضمن تلاشهای گسترده و جهانیاش بهمنظور افشا و روشن شدن تمام زوایای تاریک جنایتهای رژیم، همراه با خانوادههای این جانباختگان و پشتیانی از مبارزه بهحق آنان برای روشن شدن واقعیتها در واپسین روزهای عزیزانشان در کنار خانوادههای قربانیان به تلاشهایش ادامه داده و همچنان ادامه خواهد داد.
* گسترده تر باد تلاش ها در راه برپایی کمیته حقیقت یاب.
* گرامی باد خاطرهٔ همه مبارزان راه آزادی و فرزندان دلاور خلق که در کشتار فاجعه ملی سال ۱۳۶۷ جان باختند!
* درود بیکران به مادران، پدران، همسران، فرزندان و وابستگان جانباختگان فاجعۀ ملی که استوار و خستگیناپذیر از حقانیت مبارزهٔ فرزندان سربلند خلق در برابر رژیم ولایت فقیه دفاع کرده و میکنند!
* ننگ و نفرت بر سران رژیم ولایت فقیه – آمران و عاملان جنایت دهشتناک فاجعهٔ ملی!
کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
۶ شهریورماه ۱۳۹۹
به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۱۱۱۱، ۱۰ شهریور ماه ۱۳۹۹