مسایل بین‌المللی

نیروهای چپ آلمان پس از کسب برخی موفقیت‌ها، برای انتخابات آتی خودشان را آماده می‌کنند!

شهروندان برلین نسبت به وجود سلاح‌های هسته‌ای ایالات متحده در خاک آلمان اعتراض می‌کنند. جناح چپ حزب سوسیال‌دموکرات آلمان (اس پِ دِ) اخیراً به‌طرزی شگفت‌انگیز افرادی از حزب چپ (دی لینکه) را به‌رهبری جنبش مخالفت با وجود سلاح‌های هسته‌ای در خاک آلمان برگزیده است. امید این است که حزب سوسیال دموکرات در این مورد مانند گذشته عمل نکند که “راهنمای چپ بزند ولی به راست بپیچد”.

برلین – “ای آینه روی دیوار، چه کسی از همه عادل تر است”؟ تقریباً همه آلمانی‌ها داستان سفید برفی را می دانند. در حال حاضر، اینکه “چه کسی جذاب‌تر از همه است”، تقریباً سؤالی است که در برابر هر حزب سیاسی آلمان قرار گرفته، یا به‌تعبیری مدرن، چه کسی می‌تواند در انتخابات سال آینده آرای بیشتری را کسب کند. در مورد ایالات متحده، امید این است که پاسخ این سؤال زودتر و راحت‌تر به‌دست آید. زیرا سیب سمی داستان، به‌اندازهٔ کافی آشکار هست و کوتوله‌های قصه هم- از نوع سیاسی- در هر دو کشور بسیار زیاد به‌چشم می‌خورند، هرچند هرگز به‌زیبایی کوتوله‌های والت دیسنی نیستند. در مورد جادوگر شرور، باید نسبت به هر تشابه آلمانی [آن] محتاط بود!

تا انتخابات آلمان  یک سال باقی مانده است، ولی با بحران بیماری کرونا، احتمال سقوط اقتصادی و رابطهٔ شکننده با ایالات متحده ترامپ هیجان انتخابات درحال افزایش است. گزینش‌ها عاجل‌تر شده‌اند. در مورد سوسیال‌دموکرات‌ها  گرچه معاون صدراعظم مرکل یعنی اولاف شولتز سوسیال‌دموکرات با رخسار خندانش بهترین شخصیت داستان نمی‌تواند باشد (هرچند امروزه  طاسی سر دلرباست)، عده‌ای امیدوارند كه او حداقل بتواند ناجی دلاور اسب سوار قصه باشد.

قدیمی‌ترین حزب آلمان [سوسیال‌دموکرات] نیازمند نجات است! این حزب تاریخچه‌ای پرفراز و نشیب داشته است. صدراعظم بیسمارك طی تندروی‌های جوانی خود، فعالیت این حزب را از سال ۱۸۷۸ تا ۱۸۹۰ [به‌مدت ۲۲ سال] ممنوع اعلام كرد، ولی پس از قانونی شدن مجدد این حزب، تا سال ۱۹۱۳ [به‌مدت ۲۳ سال] بزرگ‌ترین حزب در سراسر امپراتوری قیصر شد. بااین‌همه، شور و اشتیاق نوپایی آن با پیوستنش به کارزار “به‌سوی پاریس!” در شروع جنگ جهانی اول و خیانت به همه اصول نخستین خود، به‌پایان رسید. هنگامی که “انقلاب نوامبر”۱ آلمان به جنگ خونین و شکست خورده پایان داد، دبیرکل حزب سوسیال‌دموکرات، فردریش اِبِرت، با پیوستن به لشکر افسران راست افراطی و سوداگران جنگ‌طلب میلیونر، در مقابل جنبش سوسیالیستی ایستاد و مشوق قتل پیشگامان فداکار این جنبش یعنی کارل لیبکنشت و رُزا لوکزامبورگ گردید.

در سال‌های بعد، حزب سوسیال‌دموکرات با حزب‌های دست‌راستی و میانه‌رو مماشات بسیار کرد. با افزایش یافتن قدرت هیتلر، حزب سوسیال‌دموکرات با نازی‌ها مخالفت می‌کرد، هرچند هرگز نه به‌شدتی که کمونیست‌ها با نازی‌ها مخالفت می‌کردند. نبود اتحاد میان این دو نیرو در مبارزه با نازی‌ها، سرنوشت‌ساز بود. ولی (به‌رغم این گونه تفسیرها) فقط کمونیست‌ها که رهبری مقاومت ضد فاشیسم را مخفیانه تا سال  ۱۹۴۵ در دست داشتند، در مورد نبود اتحاد میان این دو نیرو مقصر نبودند.

حزب سوسیال‌دموکرات در تبعید که از دولت منتخب اسپانیا در برابر فرانكو و هیتلر در سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ حمایت می‌کرد، متأسفانه شکست خورد. پس از سال ۱۹۴۵، این حزب به سیاست‌های جنگ سرد و تلاش‌های گسترده برای از بین بردن جمهوری دمکراتیک آلمان (شرقی) پیوست. هنگامی که ویلی برانت، در مقام رهبر حزب سوسیال دموکرات ، به صدر‌اعظمی آلمان  انتخاب شد (۱۹۶۴- ۱۹۷۹) با نمونه‌برداری از سیاست مک‌کارتیسم۲ در آمریکا، کمک کرد تا قانون تعقیب و آزار دگراندیشان به‌تصویب برسد. رهبران آلمان در دهه بعد با به‌کارگیری “سیاست شرقی” ملایم به جای جنگ صلیبی مقدس، آهنگ وسوسه‌انگیزی را نواختند که در سال ۱۹۹۰ کارآمد افتاد. حزب سوسیال‌دموکرات در دولت بعدی (۲۰۰۵ – ۱۹۹۸)، این بار در ائتلاف با حزب “سبز”ها، به کارزار بمباران کردن  صربستان پیوست و از همه سیاست‌های مدافعان و حامیانش در واشنگتن و پنتاگون پشتیبانی کرد (به‌جز در یک مورد با دادن رأی ممتنع در ارتباط با جنگ عراق در ۲۰۰۳/۱۳۸۲). این حزب همچنین یک برنامه ریاضت اقتصادی [معروف به:هارتس ۴] را تصویب و اجرا کرد که در اثر آن بیکاران و سالمندان فقیر تا به‌امروز در مشقت‌اند. بااین‌همه، برخی سیاست‌های حزب سوسیال‌دموکرات در مورد بعضی از مسائل اقتصادی به‌اندازه کافی متناقض بودند تا تقریباً تمامی رهبران کارگری و بخشی بزرگ از طبقه کارگر را به‌سوی این حزب جذب کنند، زیرا این رهبران کارگری و بخشی بزرگ از طبقه کارگر گزینه دیگری نداشتند (مشابه نوع به‌قدرت رسیدن کلینتون و اوباما در آمریکا). ولی در سال‌های اخیر کارگران آلمانی در جذب به حزب سوسیال‌دموکرات  بسیار مردد شده‌اند و همین امر محبوبیت این حزب در نظرسنجی‌ها (که هم‌اکنون بین ۱۴ تا ۱۷ درصد رسیده) به‌شدت کاسته است که کمتر از نصف درصد فعلی محبوبیت شریک ائتلافی‌اش یعنی دو حزب “اتحاد” دمکرات مسیحی (سِ دِ او) به رهبری مرکل و سوسیال مسیحی (سِ اس او)  موقعیت فعلی حزب سوسیال‌دموکرات در مقام شریکی کوچک‌تر و ضعیف‌تر در برابر رقبای پیشین و مؤتلفان اکنونش مطمئناً دلیل اصلی رکود حزب سوسیال‌دموکرات است. نوامبر ۲۰۱۹ غافلگیری بزرگی را به همراه داشت. پس از شکست‌های اخیر انتخاباتی حزب سوسیال‌دموکرات، بی‌درنگ انتخاب رهبرانی جدید،  و در صورت امکان رهبری یک تیم زن و مرد (مانند حزب سبز وحزب چپ) در مرکز توجه قرار گرفت. نتیجه در نخستین نظرخواهی پستی از اعضای حزب سوسیال‌دموکرات، به‌شدت شگفت‌آور بود. به‌جای تیم مورد انتظار با محوریت اولاف شولز، معاون صدراعظم و وزیردارایی کنونی که همیشه درجناح راست حزب قرار داشت، اعضای حزب دو نفر سوسیال‌دموکرات کمتر شناخته شده را به رهبری اضافه کردند که قطعاً از جناح چپ حزب سوسیال‌دموکرات بوده‌اند!

نوربرت والتر بورژانز از طرفداران مبارزه کنندگان با فساد، قانونی کردن ماری‌جوانا، و بیش از همه، مالیات گرفتن از ثروتمندان است. ساسکیا اسکن مخالف شدید نژادپرستی و خشونت پلیس است، از نیروهای ضد فاشیست حمایت می‌کند (حتی زمانی که “آنتیفا” نامیده می شدند)  و همچنین طرفدار قانونی کردن ماری‌جوانا (حداقل از نظر پزشکی) است. هیچ‌یک از این دو نفر به ائتلاف فعلی با حزب دست‌راستی رقیب علاقه‌ای نداشتند.

نتیجه این امر شوکی به رهبری حزب بود. تو گویی مثل آن بود که نمایندگان دموکرات کنگره آمریکا همچون “الکساندرا کورتز” و “رو خانا” از طریق یک همه‌پرسی به‌ریاست کمیته ملی حزب دموکرات رسیده باشند! شوک دوم در ماه مه رخ داد. سال‌هاست که نیروهای چپ و دیگر فعالان ضد جنگ بر ضد وجود بیست بمب اتمی ایالات متحده با قدرتی تصورناشدنی در پایگاهی در باچل آلمان، در مجاورت یک پایگاه هوایی آلمان با هواپیماهایی پر سرعت، هشدار می‌دهند و تظاهرات می‌کنند. مقصد فرود آمدن این بمب‌ها کاملاً مشخص‌اند و هم‌اکنون به‌منظور جایگزینی هواپیماهایی مدرن‌تر و حتی کشنده‌تر در این پایگاه طرح‌هایی وجود دارند. ولی رسانه‌های عمومی سعی خود را کرده‌اند تا بسیاری از مخاطبان‌شان به این هشدارها توجه نکنند! یکی از دو رئیس گروه پارلمانی حزب سوسیال‌دموکرات، رولف موتزنیچ، شخصیتی کم‌تر شناخته شده اما مهم، به‌طرزی ناگهانی حذف بمب‌های آمریکایی از خاک آلمان را خواستار شده است. اعتراض‌هایی خشمگینانه بر ضد او از درون حزب و از جمله از طرف وزیر خارجه هایكو ماس صورت گرفت. ولی دبیران جدید حزب، یعنی ساسكیا اسكن و نوربرت والتر-بورژانز از موضع‌گیری رولف موتزنیچ  در مورد بمب‌ها حمایت كردند! به‌نظر می‌رسید اکثر اعضای چپگرای حزب سوسیال‌دموکرات این حزب را به سمت چپ سوق داده‌اند. مدت‌هاست که برخی از اعضای حزب چپ آلمان (دی لینکه) امیدوارند با حزب سوسیال‌دموکرات و حزب سبز به ائتلافی ملی برسند، اما به‌دلیل مخالفت اعضای حزب چپ آلمان (دی لینکه)  با سیاست نظامی تهاجمی ناتو و حضور نظامیان آلمان در سراسر جهان، کاری در مورد این ائتلاف از پیش نمی‌رود. حال به‌نظر می‌رسد که این اظهارات جدید از سوی سوسیال‌دمکرات‌های چپ، گام‌هایی‌اند در جهت از میان برداشتن اختلاف‌ها. اهم‌اکنون این سه حزب در مناطق برلین، برمن، و تورینگن مشغول همکاری با یکدیگرند. چرا این همکاری در سطح کشور انجام نمی‌شود؟

به‌نظر می‌رسد محفل‌های قدرتمند درنهانخانهٔ حزب سوسیال‌دموکرات در آینه موجداری نگاه کرده‌اند که تنها اولاف شولتز محافظه‌کار را می توانند در مقام بهترین گزینه برای انتخابات سال آینده در آن ببینند.  پنداری که آن سنت قدیمی حزب سوسیال‌دموکرات را دوباره تکرار خواهد کرد: علامت راهنمای چپ زدن و پیچیدن به‌راست! آینده نشان خواهد داد!

درعین‌حال، صدر حزب کوچک راستگرای “دموکراتیک آزاد” (اف دِ پِ) تلاش کرد تا توضیح دهد چرا او دبیر اول جوان خود، یعنی لیندا توی‌تِبِرگ را پس از کم‌تر از یک سال و نیم اخراج کرد. بسیاری، این جوان را به‌اندازه کافی مناسب می‌دانستند اما این حزب به‌سختی توانست ۵ درصد از آرای انتخابات را برای ورود به پارلمان صاحب شود. کم‌تر از این درصد آرا نیز به‌معنای نداشتن کرسی در پارلمان و نابودی این حزب است. پس بهتر است که تقصیر را به‌گردن این جوان پرشور از آلمان شرقی انداخته و مردی ملال‌آور و به‌قولی کارآمد از غرب آلمان را جایگزین او کرد. مشکل بشود تصور کرد که این مرد شانس بیشتری بتواند داشته باشد. حزب‌های اتحاد “مسیحی” نیز برای جانشینی مرکل در تلاش‌اند.  هر سه گزینه، مردانی بلند پرواز و محافظه کارند. اما بیماری همه‌گیر (کرونا) موجب شده است مناظره‌ها بین رهبران حزب‌های قدرتمند شاید تا اواخر پاییز به‌تأخیر بیفتند. تا آن زمان، مبارزه‌ها تن به‌تن خواهند بود.

اما حزب چپ (دی لینکه)، کنگره بعدی‌اش را از ۳۰ اکتبر تا اول نوامبر/ ۹ تا ۱۱ آبان‌ماه ۹۹ در شهر ارفورت با ماسک‌های بهداشتی و حفظ فاصله اجتماعی، برنامه‌ریزی کرده است. این حزب نیز باید در آینه نگاه کند و رهبرانش را انتخاب کند، نه یک یا دو نفر. بلکه به‌نحوی هم مرد و هم زن، از شرق و غرب آلمان، کمی راست‌گرا و کمی چپ‌گرا. تقریباً مانند مربع کردن یک دایره! این امر در ارتباط با رهبران فعلی این حزب حاصل شد، ولی دوره قانونی ماندن آنان در این سمت پس از ۲ دوره به‌زودی  به‌پایان خواهد رسید.  آیا این ترکیب تمدیدشدنی است؟ احتمالاً بحث‌هایی پرشور دربارهٔ موضوع‌های مختلف، به‌خصوص در مورد مسئله مشارکت در دولت فدرال ائتلافی، در پیش خواهد بود ولیکن چنین چیزی فقط در صورتی واقعیت خواهد یافت که  نتایج انتخابات بهتر باشند. حزب‌های سوسیال‌دموکرات و سبز همواره بر این شرط اصلی برای مشارکت در دولت اصرار داشته‌اند، یعنی: حمایت از ناتو و استفاده از نظامیان آلمان در خارج از کشور. برخی از اعضای حزب چپ، هرگونه مصالحه در مورد این دو موضوع حمایت از ناتو و استفاده از نظامیان آلمان در خارج از کشور را زیر پا نهادن اصول اساسی از سوی تنها حزب اصیل مدافع صلح در آلمان می‌دانند.

برخی بر این باورند که اگر حزبی بخواهد مطرح باشد، باید به بعضی سازش‌ها تن دهد. البته مسئله اصلی‌تر و بزرگ‌تری  در پشت این موضوع پنهان است و آن اینکه: آیا هدف حزب چپ آلمان باید دستیابی به شرایط بهتر برای کارگران، سالمندان، کودکان، و بیکاران باشد و با تمرکز بر پیشرفت‌ها، باید وضعیت موجود را بپذیرد؟ یا باید از تضادهای موجود، به‌مثابه قدم‌هایی هرچند کوچک، برای تغییر دادن سیستم استفاده کند؟ این به‌معنای رویاروئی مستقیم با شرکت‌هایی بزرگ است مانند آلدی، تری‌در جویس، فولکس واگن، دایملر- بنز و “بِ ام وِ”، برتلس- راندوم‌هاوس،  بایر، “ب آ اس اف”،  کوکا کولا، مک دونالد، آمازون،  فیسبوک، و دیگر غول‌های اقتصادی آلمان قبل از اینکه کاملا بر جهان تسلط  پیدا کنند- و با کمپانی های تولید کننده اسلحه مانند راین متال، گرومن، “ری ثه ئن” و نورثراپ مقابله کنند قبل از اینکه جهان را نابود کنند. و این نیز مستلزم مخالفت با گسترش نظامیگری، ارتش‌ها و ناوگان‌های دریایی متجاوز، از افغانستان  تا مالی یا دریای چین جنوبی است که نمونه‌های امروزین جادوگران شرور داستان‌های تخیلی قدیمی‌اند. 

—————————————

۱.‌ انقلاب نوامبر، رویدادهایی که تقریباًهم‌زمان با انقلاب فوریهٔ ۱۹۱۷ روسیه اما در اواخر سال ۱۹۱۸ و اوایل ۱۹۱۹ که به سرنگونی نظام  قیصری آلمان و تأسیس جمهوری معروف به وایمار منجر شد. در این رویدادها گفتمان و گرایش‌های سوسیالیستی بر فضای فعالیت‌های انقلابی در آلمان مسلط و شوراهای کارگری حزب سوسیال دموکرات توانستند قدرت انقلابی را در دست بگیرند. دولت وقت سوسیال‌دموکرات‌ها به‌رهبری فردریش ابرت پس از استقرار، در پاسخ به حرکت کمونیست‌ها به‌نام خیزش ژانویه در ۱۹۱۹ به رهبری اتحادیه اسپارتاکیست‌ها، با کمک نیروی مسلح ناسیونالیست این خیزش را که از حمایت بلشویک‌های روسیه برخوردار بود سرکوب کرد و ازجمله رهبران برجسته آن یعنی کارل لیبکنشت ورزا لوکزامبورگ را نیز ترور کردند. جمهوری وایمار تا ۱۹۳۳ و به‌قدرت رسیدن نازی‌ها ادامه داشت.

۲.‌ جوزف ریموند مک‌کارتی (۱۹۰۸- ۱۹۵۷)،سناتور  از  حزب جمهوری‌خواه آمریکا  که کمونیست‌هراسی را در این کشور به‌طرزی هیستریک دامن زد. قربانیانش به‌اعتراف در رسانه‌ها به جاسوسی برای شوروی مجبور می‌شدند. مک‌کارتیسم ابداع کننده نخستین نمونه تواب‌سازی در دنیای آزاد غرب بوده است. زوج روزنبرگ‌ها که عضو حزب کمونیست آمریکا بودند در همین دوره و در ۱۹۵۳ به‌جرم جاسوسی برای شوروی اعدام شدند. اکثر قربانیان مک‌کارتیسم روشنفکران فرهیخته، اعضای حزب کمونیست، نویسندگان، و هنرمندان بودند. بسیاری از هنرپیشه‌ها و کارگردانان آمریکایی به‌اتهام خلق آثار هنری کمونیستی- از دیدگاه مک‌کارتیسم- در دادگاه‌ها محاکمه و مجازات می‌شدند. سانسورآثار نوشتاری و دیداری در این دوره به‌طور گسترده در ایالات متحده رایج بود.

 

به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارۀ ۱۱۱۱، ۱۰ شهریور ماه ۱۳۹۹

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا